النور ٥٢
کپی متن آیه |
---|
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ |
ترجمه
النور ٥١ | آیه ٥٢ | النور ٥٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَتَّقْهِ»: اصل این فعل (یَتَّقِهِ) است و برای تخفیف قاف را ساکن کردهاند زیرا دو کسره پشت سر هم ثقیل میباشد. «الْفَآئِزُونَ»: (نگا: توبه / ، مؤمنون / .
نزول
شأن نزول آیات ۵۱ و ۵۲:
محمد بن العباس بعد از شش واسطه از کلبى او از ابوصالح و او از ابن عباس چنین نقل نماید که هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله به مدینه وارد شد، زمین را به على و عثمان بخشید که بالاى زمین مزبور به عثمان و پائین آن متعلّق به على باشد.
على به عثمان گفت: زمینى که متعلق به من است، بدون ضمیمه به زمین تو مرغوب نخواهد بود. بنابراین یا سهم زمین مرا خریدارى کن یا این که سهم زمین خودت را به من به فروش عثمان راضى شد که سهم خود را به على بفروشد.
على نیز سهم عثمان را خریدارى کرد، دوستان عثمان به وى گفتند: چرا چنین کارى انجام دادى زیرا اگر میخواستى، میتوانستى آب را از زمین تو که در بالا قرار گرفته بود به روى زمین على که در پائین قرار داشت به بندى و زمین على را از روئیدن و محصول بدست آوردن، مانع شوى و از این طریق زمین خود را به قیمت زیادترى بفروشى.
عثمان نزد على آمد و از او خواست که زمین را به وى پس بدهد، على گفت: زمین خود را با میل و رغبت فروختى و من هم آن را خریده ام و در واقع کارى است که انجام یافته است و ممکن است مردى را به عنوان قضاوت بین خود انتخاب نمائیم تا بین ما داورى کند.
قرار شد دعواى خویش را نزد پیامبر ببرند. عثمان گفت: پیامبر پسرعموى تو است باید قضاوت مزبور را نزد دیگرى ببریم. على گفت: کسى را جز رسول خدا صلی الله علیه و آله نخواهم پذیرفت سپس این آیات نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۴۷ - ۵۷ سوره نور
- نفاق، انگيزۀ اعراض پاره اى از مؤمنان ظاهرى از حكم رسول خدا «ص» بوده است
- تسلیم بودن مؤمنان، در برابر حكميت و حكم خدا و رسول «ص»
- سوگندهاى شديد و دروغین منافقان بر اطاعت از رسول خدا«ص»
- پیروی از رسول خدا «ص»، مايه هدايت خود شما است
- وعدۀ جميل الهى، به مؤمنانى كه عمل صالح انجام مى دهند
- مراد از تمكين دين، در آیه: «وَ لَيُمَكِنَنَّ لَهُم دِينَهَمَ الَّذِى ارتَضَى لَهُم»
- اختلاف شديد مفسران، در تفسیر آیه فوق
- وعدۀ استخلاف در آيه، فقط با ظهور مهدى «ع» منطبق است
- بحث روايتى: (روایتی در شأن نزول آيات مربوط به منافقان)
- حديثى از اميرالمؤمنين «ع»، در شرح آيه: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمنوا...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ «52»
و هر كه از خداوند و رسولش پيروى كند و از خدا بترسد و از او پروا كند، پس آنان همان رستگارانند.
پیام ها
1- سعادت، كارى به نژاد و سن و جنس و قبيله ندارد، هركس تسليم خدا باشد، رستگار مىشود. مَنْ يُطِعِ ... هُمُ الْفائِزُونَ
2- پيامبر صلى الله عليه و آله معصوم است، زيرا اطاعت از او، بى قيد و شرط آمده است. «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»
3- آنچه ارزش است، خشيت درونى و پرواى بيرونى است. «يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ»
4- اطاعت نبايد موجب غرور شود، بلكه روحيّهى خشيت و تقوا لازم دارد.
«يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ»
5- خداترسانِ تقوا پيشه كه مطيع خدا و رسولند، حتماً رستگار مىشوند.
جلد 6 - صفحه 204
«فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (52)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ: و هر كه فرمان برد خدا را در فرايض و احكام، و فرمان برد پيغمبر او را در هر چه امر فرمايد. ابن عباس گويد: معنى آنست كه هر كه اطاعت خدا نمايد در فرايض، و پيغمبر او را اطاعت كند در سنن. وَ يَخْشَ اللَّهَ: و بترسد عذاب خدا را بر گناهان گذشته. وَ يَتَّقْهِ: و بپرهيزد از خشم خدا و معصيت نكند در زمان آينده، يا بترسد از عذاب او بر ترك اوامر و ارتكاب نواهى او، و بپرهيزد از عذاب خدا به امتثال اوامر و اجتناب نواهى، فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ: پس آن گروه متصف به صفات مذكوره، ايشانند رسندگان به نعيم دائم. «1» تنبيه: آيه شريفه دستور جامع كافى وافى را بيان فرمايد به مراعات سه چيز:
1- اطاعت خدا و رسول. 2- ترس از خدا نسبت به گناهان گذشته. 3- پرهيز از غضب الهى در آينده؛ طالبين سعادت ابديه و سالكين طريقه اخرويه را سرمشقى باشد در تمام دوره زندگانى.
تتمه: زمخشرى در كشاف نقل نموده كه يكى از ملوك، تمام علماى زمان خود را جمع و از ايشان طلب آيتى نمود كه عملا به آن كافى باشد و محتاج به آيات ديگر نشود. ايشان به اين آيه شريفه اتفاق نمودند: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» «2» چه حصول فوز و صلاح، جزيه فرمان بردارى خدا و رسول و ترس از گناهان ممكن نيست، و از حصر رستگارى به جماعت موصوفه معلوم شود كه رستگارى براى غير اين دسته محقق نخواهد بود.
«1». كشّاف زمخشرى، ج 3، ص 8.
«2». همان مدرك.
جلد 9 - صفحه 273
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (47) وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (48) وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (49) أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (50) إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (51)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (52)
ترجمه
و ميگويند ايمان آورديم بخدا و برسول و اطاعت كرديم پس بر ميگردند پارهئى از آنها بعد از اين و نباشند آنها مؤمنان
و چون خوانده شوند بسوى خدا و رسولش تا حكم كند ميانشان آنگاه باشند پارهئى از آنها أعراض كنندگان
و اگر باشد براى آنها حق ميآيند بسوى او فرمانبرداران
آيا در دلهاشان مرض است يا شك كردند يا ميترسند كه جور كند خدا بر آنها، و رسولش بلكه آنگروه آنانند ستمكاران
جز اين نباشد سخن مؤمنان وقتى كه خوانده شوند بسوى خدا و رسولش تا حكم كند ميانشان كه گويند شنيديم و اطاعت كرديم و آنگروه ايشانند رستگاران
و هر كه فرمان برد خدا و رسولش را
جلد 4 صفحه 40
و بترسد از خدا و بپرهيزد از او پس آنگروه ايشانند بمراد رسيدگان.
تفسير
خداوند متعال در اين آيات شريفه بيان فرموده حال كسانيرا كه مهتدى بهدايت الهى نشدند از اهل نفاق باين تقريب كه جمعى بزبان ميگويند ايمان آورديم بخدا و پيغمبرش و اطاعت نموديم از آن دو ولى بعدا در مقام عمل يكدسته از آنها از قبول حكم الهى روى ميگردانند و امتناع مينمايند و اينها در واقع آن اهل ايمان حقيقى نيستند چون اعتقاد قلبى ندارند و ثابت قدم در دين نميباشند لذا چون با كسى اختلافى داشته باشند و كسى بخواند آنها را بسوى حكم خدا و پيغمبرش تا حكم كند آنحضرت ميان آنها بحكم خدا ناگهان پارهئى از آنها سر از گريبان كفر و اعراض بيرون ميآورند و حاضر بحكومت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نميشوند چون ميدانند حق ندارند و پيغمبر بميل آنها حكم نميكند و اينها همان دستهئى هستند كه از قبول حكم الهى روى گردان بودند و ثانيا براى بيان كيفيّت تولّى و مبالغه در آن ذكر شدهاند و همين اشخاص اگر در اختلافى بدانند حق با آنها است با كمال شوق و انقياد براى فصل خصومت خدمت آنحضرت ميرسند چون ميدانند حكم بنفع آنها صادر ميشود پس اينها دنبال نفع خودشانند نه پيرو حق و حقيقت حال بايد فهميد جهت استنكاف آنها از قبول حكم پيغمبر و حضور نزد آنحضرت چيست آيا هنوز مرض كفر و نفاق و كينه ديرينه در قلوب آنها باقى است يا اخيرا چيزى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مشاهده نمودهاند كه بشك و ريب افتادهاند در باره او يا با آنكه مسلمان واقعى و معتقد بخدا و پيغمبرند ميترسند خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم جور كنند در حكم، بنقص حق آنها هيچيك از اينها نيست چون عدالت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در حكم مسلم پيش همه است و كفر قديم و شك جديد هم نميشود سبب باشد چه اگر بدانند حق با آنها است حاضر براى حضور نزد او ميشوند پس معلوم ميشود فقط سبب استنكاف آنستكه ميدانند حق باطرف آنها است و ميخواهند ظلم كنند بر او پس آنها ظالمند نه طرفشان و نه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و بنابراين اضراب از هر سه طرف ترديد است ولى فيض ره ظلم را داخل در مرض قلبى فرموده و اضراب را از دو طرف ديگر ترديد دانسته و بنظر حقير خلاف ظاهر اضراب است علاوه
جلد 4 صفحه 41
بر آنكه خدا فرموده اگر بدانند حق با آنها است منقادند و از آن معلوم ميشود غير از اراده تعدى چيز ديگرى مدخليت در استنكاف ندارد جز اين نيست قول اهل ايمان واقعى خصوصا امير ايشان وقتى كه دعوت شوند براى قبول حكم خدا و پيغمبرش كه ميگويند شنيديم بگوش و دل و اطاعت نموديم از جان و دل و ايشان رستگارانند از عذاب الهى نه غير ايشان و كسانيكه اطاعت كنند خدا و پيغمبرش را و بترسند از خدا و بپرهيزند از غضب و عذاب او ايشان فائز بنعيم ابدى خواهند بود نه غير ايشان و كلمه يتّقه بكسر قاف و سكون هاء و كسر آن با اشباع نيز قرائت شده است قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيات نازل شد در حق امير المؤمنين عليه السّلام و عثمان براى آنكه اختلاف داشتند با يكديگر در باغستانى و امير المؤمنين عليه السّلام فرمود راضى ميشويم بحكم پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم پس عبد الرحمن بن عوف بعثمان گفت نروى پيش پيغمبر براى محاكمه كه ترا محكوم ميكند برو با على عليه السّلام نزد ابن شيبه يهودى پس ابن شيبه بعثمان گفت شما پيغمبر را در وحى خدا امين ميدانيد و در حكم ميان خودتان متهم مينمائيد پس نازل شد بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و اذا دعوا الى اللّه و رسوله تا آخر آيات و در مجمع از بلخى كه يكى از علماء اهل سنت است نقل نموده كه ميان على عليه السّلام و عثمان نزاع بود در زمينى كه او از على عليه السّلام خريده بود و در آن قدرى سنگ بيرون آمد عثمان خواست آنرا براى عيبش ردّ كند على عليه السّلام قبول نكرد و گفت حكم ميان من و تو پيغمبر است پس حكم بن ابى العاص گفت اگر پيش پسر عمويش براى محاكمه بر وى حكم باو ميدهد نرو نزد او پس اين آيات نازل شد بعد از اين خودش فرموده كه اين معنى يا قريب بآن از امام باقر عليه السّلام نقل شده و در ذيل و اولئك هم المفلحون هم از آنحضرت نقل نموده كه مراد از اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى ترس از خدا را راجع بمعاصى گذشته دانستهاند و پرهيز را راجع بمعاصى در آتيه و ظاهرا ترس اعمّ است و اللّه اعلم.
جلد 4 صفحه 42
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مَن يُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخشَ اللّهَ وَ يَتَّقهِ فَأُولئِكَ هُمُ الفائِزُونَ (52)
و كسي که اطاعت كند خدا و رسول را و بترسد از خدا و پرهيز كند از مخالفت او پس اينها به فيوضات الهي نائل ميشوند، نائل شدن به فيوضات دنيوي و اخروي منوط باين سه امر است.
اول، اطاعت خدا و رسول و اولي الامر که ميفرمايد:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الأَمرِ مِنكُم» نساء آيه 62.
جلد 13 - صفحه 552
و گفتيم امر به اطاعت ارشاديست به حكم عقل و اطاعت اولي الامر عين اطاعت رسول است.
و اطاعت او عين اطاعت خدا است در جامعه دارد
(من اطاعكم فقد اطاع اللّه)
لذا ميفرمايد:
(وَ مَن يُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ) دوم (وَ يَخشَ اللّهَ) خشية، خوف است و دو قسم خوف داريم خوف ممدوح و خوف مذموم اما ممدوح سه خوف است، خوف خطر خاتمه العياذ بدون ايمان از دنيا رود، خوف از عذاب قيامت در اثر معاصي خوف از عظمت پروردگار، و كبريايي او که انبياء و ائمه داشتند بسا ضعف ميكردند و مثل چوب خشك روي زمين ميافتادند.
و خوف مذموم، خوف از ذهاب مال و جاه و از غير خدا سوّم (وَ يَتَّقهِ) تقوي پرهيز از معاصي الهيه و مخالفت با انبياء و اولياء است.
(فَأُولئِكَ هُمُ الفائِزُونَ) استفاده ميشود که فوز منحصر باين طائفه است بقرينه جمله اسميه و ضمير هم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 52)- این آیه همین حقیقت را به صورت کلیتر تعقیب کرده، میفرماید: «و کسانی که اطاعت خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کنند و از خدا بترسند و تقوا پیشه نمایند آنها نجات یافتگان و پیروزمندانند» (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللَّهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ).
نکات آیه
۱ - خداترسان تقوا پیشه و اطاعت کنندگان از خدا و رسول، حتماً ظفرمند و کامیاب اند. (و من یطع اللّه و رسوله و یخش اللّه و یتّقه فأُولئک هم الفائزون)
۲ - فرمان برى از خدا و رسول او و خدا ترسى و تقواپیشگى، از عوامل ظفرمندى و کامیابى است. (و من یطع اللّه و رسوله و یخش اللّه و یتقه فأُولئک هم الفائزون)
۳ - تسلیم حکم پیامبر بودن و پذیرش داورى بر مبناى تعالیم دین، نشانه خدا ترسى، تقواپیشگى و مطیع خدا و رسول بودن است. (إذا دعوا إلى اللّه و رسوله لیحکم بینهم أن یقولوا سمعنا و أطعنا ... و من یطع اللّه و رسوله و یخش اللّه و یتّقه) برداشت یاد شده، از ارتباط میان دو آیه فوق استفاده گردیده است.
۴ - اطاعت از خدا و رسول او، خدا ترسى و تقواپیشگى، از نشانه هاى ایمان واقعى و اوصاف مؤمنان راستین (إنّما کان قول المؤمنین إذا دعوا ... أن یقولوا سمعنا و أطعنا ... و من یطع اللّه و رسوله و یخش اللّه و یتّقه فأُولئک هم الفائزون) برداشت فوق، از ارتباط میان این آیه و آیه پیش - که درصدد بیان اوصاف مؤمنان راستین است - به دست مى آید.
موضوعات مرتبط
- اطاعت: آثار اطاعت از خدا ۲، ۴; آثار اطاعت از محمد(ص) ۲، ۴; نشانه هاى اطاعت از خدا ۳; نشانه هاى اطاعت از محمد(ص) ۳
- ایمان: نشانه هاى ایمان ۴
- پیروزى: عوامل پیروزى ۲
- تقوا: آثار تقوا ۲، ۴; نشانه هاى تقوا ۳
- خداترسان: پیروزى خداترسان ۱
- خشیت: آثار خشیت ۲، ۴; نشانه هاى خشیت ۳
- دیندارى: آثار دیندارى ۳
- مؤمنان: تقواى مؤمنان ۴; خشیت مؤمنان ۴; صفات مؤمنان ۴
- متقین: پیروزى متقین ۱
- محمد(ص): آثار تسلیم به محمد(ص) ۳; آثار قبول قضاوت محمد(ص) ۳
منابع
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن.