النساء ٣٥
کپی متن آیه |
---|
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلاَحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَ اللَّهَ کَانَ عَلِيماً خَبِيراً |
ترجمه
النساء ٣٤ | آیه ٣٥ | النساء ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«شِقَاق»: اختلاف. جدائی. «حَکَماً»: داور. «یُوَفِّقِ اللهُ»: مراد از توفیق خدا در کار سازش و الفت و محبّت مجدّد است، و یا این که در جدائی مفید به حال زن و شوهر. «إِبْعَثُوا»: بفرستید.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً «35»
و اگر از (ناسازگارى و) جدايى ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داشتيد، پس داورى از خانوادهى شوهر، و داورى از خانوادهى زن برگزينيد (تا به اختلاف آن دو رسيدگى كنند) اگر اين دو بناى اصلاح داشته باشند خداوند ميان آن دو را به توافق مىرساند، زيرا خداوند، (از نيّات همه) با خبر و آگاه است.
نکته ها
اين آيه، براى رفع اختلاف ميان زن و شوهر، و پيشگيرى از وقوع طلاق، يك دادگاه خانوادگى را با امتيازات زير مطرح مىكند:
1- داوران، از هردو فاميل باشند تا سوز، تعهّد وخيرخواهى بيشترى داشتهباشند.
2- اين دادگاه، نياز به بودجه ندارد.
3- رسيدگى به اختلافات در اين دادگاه، سريع، بدون تراكم پرونده ومشكلات كارِ ادارى است.
جلد 2 - صفحه 64
4- اسرار دادگاه به غريبهها نمىرسد ومسائل اختلافى در ميان خودشان مىماند.
5- چون داوران از خود فاميلند، مورد اعتماد طرفين مىباشند.
براى حل همه مشكلات، انتخاب داور جايز است. امام باقر عليه السلام در پاسخ اعتراضى كه به پذيرش حكميّت در صفّين براى حضرت على عليه السلام بود اين آيه را تلاوت فرمودند. «1»
از امام صادق عليه السلام دربارهى فَابْعَثُوا حَكَماً ... سؤال شد، حضرت فرمود: حَكمين نمىتوانند به طلاق وجدايى حكم كنند، مگر آنكه از طرفين اجازه داشته باشند. «2»
پیام ها
1- علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. نگرانى از شقاق و جدايى كافى است تا اقدام به گزينش داوران شود. «إِنْ خِفْتُمْ»
2- قبل از نگرانى از شقاق، در زندگى مردم دخالت نكنيم. «وَ إِنْ خِفْتُمْ»
3- طلاق و جدايى، سزاوار ترس و نگرانى است. «خِفْتُمْ شِقاقَ»
4- زن و شوهر، يك روح در دو پيكرند. كلمه «شِقاقَ» در جايى بكار مىرود كه يك حقيقت به دو قسمت تقسيم شود.
5- اقدام براى اصلاح ميان زن و شوهر بايد سريع باشد. حرف «فاء» در جمله «فَابْعَثُوا» براى تسريع است.
6- جامعه در برابر اختلافات خانوادهها، مسئوليّت دارد. وَ إِنْ خِفْتُمْ ... فَابْعَثُوا
7- بستگان، در رفع اختلاف خانوادگى، مسئوليّت بيشترى دارند. مِنْ أَهْلِهِ ... مِنْ أَهْلِها
8- زن ومرد در انتخاب داور، حقّ يكسان دارند. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها»
9- در جامعه به افرادى اعتماد كنيم و داورى آنان را بپذيريم. فَابْعَثُوا حَكَماً ...
10- مشكلات مردم را با كمك خود مردم حل كنيم. «فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ»
11- از آشتى دادن نااميد و مأيوس و نسبت به آن بىتفاوت نباشيم. «فَابْعَثُوا»
«1». تفسير نورالثقلين و احتجاج طبرسى، ج 2، ص 58.
«2». كافى، ج 6، ص 146.
جلد 2 - صفحه 65
12- بيش از نگرانى، موج ايجاد نكنيم، يك داور براى هر يك كافى است. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها»
13- اسلام به مسائل شورايى وكدخدامنشى توجّه دارد. حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ ... أَهْلِها
14- همه مسائل را به قاضى و دادگاه نكشانيد، خودتان درونگروهى حل كنيد.
«فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ»
15- هرجا سخن از حقّ و حقوق است، طرفين بايد حضور داشته باشند. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» 16- بايد زن و شوهر، داورى داوران انتخاب شده را بپذيرند. (لازمه انتخاب داور، اطاعت از حكم اوست.)
17- در انتخاب داور بايد به آگاهى، رازدارى واصلاحطلبى آنان توجّه كرد. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً»
18- هرجا حسن نيّت و بناى اصلاح باشد، توفيق الهى هم سرازير مىشود. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما»
19- دلها بدست خداست. «يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما»
20- به عقل و تدبير خود مغرور نشويد، توفيق را از خداوند بدانيد. «يُوَفِّقِ اللَّهُ»
21- طرح قرآن براى اصلاح خانواده برخاسته از علم و حكمت الهى است.
«عَلِيماً خَبِيراً»
22- بايد حسن نيّت داشت، چرا كه خداوند، به انگيزههاى همه آگاه است. «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً (35)
چون حق تعالى حكم مخالفت احد زوجين نمود، در عقب آن بيان حكم كيفيت رفع مخالفت را فرمايد:
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما: پس اگر بترسيد به امارات، يا دانيد به مشاهده، اى حكّام شرع، يا اى اولياى زوجين، ناسازگارى و خلاف ميان مرد و زن را حاصل آنكه اگر خوف مخالفت باشد، يا مخالفت افتد ميان زوجين، فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ: پس برانگيزانيد براى تحقق نشوز يا رفع آن، حكم و ميانجى كه صلاحيت حكومت داشته باشد از طايفه و قبيله مرد، وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها: و
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 425
ميانجى ديگر كه صلاحيت حكومت دارد از طايفه زن. تا او نيز مكنون خاطر زن را از طلب صحبت زن و ميل او بداند. يا منع نشوز نمايد، چه اقارب، اعرفند به مواطن احوال و اطلب براى اصلاح. و اين بر وجه استحباب است، نظر بصلاحيت حال هر دو. و اگر اجانب را حكم قرار دهند نيز جايز است؛ و گويند: خطاب راجع به ازواج و زوجات است، يعنى هر يك از زوج و زوجه حكمى از اهل و اقرباى خود تعيين نمايند، إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً: اگر بخواهند اصلاح زوجين را، يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما: سازگارى افكند خداى تعالى ميان شوهر و زن، و به حسن سعى ايشان ايقاع موافقت فرمايد بين زوجين. (بنابراين ضمير اول، راجع به حكمين و ثانى به زوجين است). يا اگر حكمين قصد اصلاح كنند، توفيق نمايد حق تعالى ميان ايشان تا به حكم خود اتفاق نمايند، و مقصود ايشان حاصل شود. و اگر اراده فساد مختلف الحكم باشند، حق تعالى توفيق ايشان ندهد به جهت عدم سبب وفاق (در اين صورت هر دو ضمير راجع به حكمين است). و يا اگر زوجين اراده اصلاح داشته باشند و زوال شقاق، حق تعالى الفت وفاق را در ميان ايشان واقع سازد (به اين معنى ضمير راجع به زوجين است).
تذكره: آيه شريفه تنبيه و اشعار است بر آنكه هر كه نيت خير و اصلاح داشته باشد، خداوند عز و جل او را در آن توفيق عنايت فرمايد:
إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً: بدرستى كه خداى تعالى دانا است به مصالح زوجين، يا به جميع كائنات. خبير است و مطلع به مقاصد حكمين. يا آگاه است به تمام جزئيات، و چون بر ظواهر و بواطن امور عالم است، پس مىداند كه چگونه رفع شقاق و ايقاع وفاق فرمايد.
تنبيه: صاحب كنز العرفان فرمايد: در آيه چند مسئله مىباشد:
اول: اختلاف است در آنكه حكم حكمين مشروط به رضاى زوجين است، به نحوى كه ملزم كنند ايشان را به حكم حكمين، بدون رضاى آنها. يا نه، قول صحيح آنكه اگر متفق بر اصلاح باشند، آن را به فعل آرند، بدون اذن
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 426
زوجين؛ و اگر متفق بر تفرقه شوند، جايز نيست مگر به آن زوج در طلاق و زوجه در بذل.
دوّم: خلاف است در بعث ايشان كه آيا تحكيم است يا توكيل. اكثر اصحاب ما بر اوّلند، و احتجاج ايشان به آنست كه نص وارد شده كه ايشان مىتوانند كه اصلاح كنند بدون استيذان، و تفريق جايز نيست مگر به اذن زوجين. و اگر توكيل مىبود، اين حكم تابع وكالت مىبود. و دالّ بر اين است قوله «فابعثوا»، چه خطاب به حكام فرموده و تسميه مصلحين به حكمين نموده.
و اگر توكيل بود، خطاب به زوجين واقع مىشد به اين وجه كه «فابعثا».
و اصل خلاف مبنى است بر آنكه آيا رضاى زوجين شرط است يا نه؟ پس بنابر شرط رضا، توكيل و عدم آن، تحكيم است.
سوم: اختلاف است كه آيا بعث حكمين بدون اهل زوجين جايز است يا نه؟ مشهور ميان اصحاب جايز است، زيرا غرض، حصول صلاح است و تقييد آيه به جهت اغلبيت است.
چهارم: آيا حكمين را مىرسد جمع و تفريق بدون اذن زوجين يا نه؟
مشهور ميان اصحاب ما بر اين است كه ايشان را جمع جايز است، نه تفريق مگر بعد از استيذان مرئه در بذل و رجل در طلاق، اگر خلع باشد.
پنجم: اگر حكمين اختلاف كنند به اينكه احدهما اختيار صلاح، و ديگرى تفريق، حكم آنها ممضى نيست قطعا، و الّا ترجيح بلا مرجح يا جمع بين النقيضين لازم آيد.
ششم: شرط است در حكمين، بلوغ و عقل و عدالت و حريت و ذكوريت، و آنچه شرط كنند از شروط سايغه، به آن عمل كنند، و الّا نقض حكم ايشان كنند و لازم مىشود حكم به صلح، اگر چه يكى از زوجين غايب باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً (35)
ترجمه
و اگر بترسيد از اختلاف ميان مرد و زن پس بگماريد داورى را از كسان مرد و داورى را از كسان زن اگر بخواهند اصلاح را سازگارى دهد خدا ميانشان همانا خداوند باشد داناى آگاه..
تفسير
شقاق اختلاف بين مرد و زن است گويا هر كدام شقّى يعنى جانبى را اختيار نموده اجتماع بر يك رأى و يك مسلك نمينمايند كه در اينصورت تكليف آن است كه هر كدام يكنفر از كسان خود را براى حكميت اختيار نمايند يا مؤمنين باين امر قيام كنند يا حكام شرع در هر حال آندو نفر اگر بيغرض در مقام اصلاح بين آندو بر آيند خداوند آنها را موفق باين عمل خواهد نمود انشاء اللّه تعالى و آنچه را كه آندو حكم در مقام اصلاح بر طرفين شرط و الزام نمايند بر آندو لازم ميشود امتثال آن و اگر خواسته باشند تفريق كنند ميان آندو بايد با مشورت با آندو باشد و امتثال آن واجب نيست چنانچه از روايت عياشى و كافى از حضرت صادق (ع) ممكن است استفاده شود اگر چه انصاف آنستكه از آيه و روايت جز ارشاد بصلاح و اصلاح چيزى استفاده نميشود و بعث و الزام و تحكيمى از كسى بر كسى براى كسى نيست و خداوند دانا است
جلد 2 صفحه 54
بكيفيت رفع اختلاف و ايجاب ائتلاف و با خبر است از نيّات اصلاح كنندگان.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن خِفتُم شِقاقَ بَينِهِما فَابعَثُوا حَكَماً مِن أَهلِهِ وَ حَكَماً مِن أَهلِها إِن يُرِيدا إِصلاحاً يُوَفِّقِ اللّهُ بَينَهُما إِنَّ اللّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً (35)
و اگر ميترسيد که بين زوجين دوئيت و جدايي بيفتد پس برانگيزيد از قوم زوج يك نفر را بعنوان حكميت و از قوم زوجه يك نفر بهمين عنوان و اگر اينکه دو نفر صلاح ديدند در بقاء زوجيت خداوند هم بين زوجين را وفاق و ائتلاف ميدهد محققا خدا عالم و خبير است ببواطن هر كس.
وَ إِن خِفتُم شِقاقَ بَينِهِما شق بمعني جداييست و دو قسمت شدن يك چيز مثل شق القمر اقتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انشَقَّ القَمَرُ قمر آيه 1، و مثل شق الرأس
جلد 5 - صفحه 75
که دو قسمت گردد و كأنه زوجيت يك امر واحدي است منتسب بزوجين و انشقاق آن بجدائيست بين آنها که دو فرد مباين گردند و با هم سازش نكنند و عدو يكديگر گردند و زوجيت از بين برود.
فَابعَثُوا حَكَماً مِن أَهلِهِ وَ حَكَماً مِن أَهلِها بعث بمعني بر انگيختن مثل بعث رسل و بعث من في القبور، و گفتند اوامر الهي براي بعث مكلفين است نحو الفعل و بعث كننده را باعث و بعث شده را منبعث مينامند، و حكم در اينجا بمعني مصلح است نه حكومت شرعيه، و امر (فابعثوا) ممكن است خطاب بحكام شرعيه باشد که دو نفر حكم معين كنند، و ممكن است خطاب بزوجين باشد که هر كدام اختيار را بيك نفر از بزرگان قوم خود دهند، و ممكن است خطاب بمسلمين باشد و اختلاف شد در اينكه آيا حكمين حق تفريق و طلاق را هم دارند اگر صلاح باشد يا فقط حق اصلاح دارند موقعي که ديدند قابل اصلاح نيست نميتوانند تفريق كنند و اگر وكالت در جمع و تفريق از زوجين دارند ميتوانند و اگر رأي حكمين مختلف شد يكي اصلاح و يكي تفريق بياثر ميشود بايد توافق رأيين باشد و بعد از رأي حكمين ملزم هستند زوجين بر طبق آن رفتار نمايند زيرا تعيين حكم كمتر از وكالت نيست، اگر وكيل، امري را انجام داد ديگر موكل نميتواند مخالفت كند إِن يُرِيدا إِصلاحاً اراده حكمين صلاح ديد و صواب بودن است چون بدون صلاح و صواب نميتوانند بواسطه يك اغراض شخصيه و معاندات خارجيه حكم دهند.
يُوَفِّقِ اللّهُ بَينَهُما وفق دادن خدا بين زوجين القاء محبت و الفت و رأفت در قلوب آنها است.
إِنَّ اللّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً كنايه از اينكه خدا از باطن و قلب زوجين و حكمين مطلع است بر خلاف صلاح و صواب نظريه ندهند.
76
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
روایات و احادیث
۱- لزوم تعیین داورانى براى حکمیت، در صورت بروز علائم ناسازگارى و دشمنى بین زن و شوهر (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً) «شقاق»، به معنى دشمنى و اختلاف است. برداشت فوق را فرمایش امام باقر (ع) تأیید مى کند که فرمود: ... و اذا نشز الرجل مع نشوز المرأة فهو الشقاق.[۱]
۲- لزوم تلاش براى حفظ خانواده و سالم سازى محیط آن و پیشگیرى از بروز ناسازگارى زن و شوهر (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها)
۳- مسؤولیّت تمامى افراد جامعه در برابر اختلافات خانوادگى زن و شوهر (و ان خفتم شقاق ... فابعثوا) ظاهراً مراد از مخاطبان جمله «فابعثوا»، عموم مسلمانان هستند.
۴- لزوم گزینش و فرستادن دو داور از خانواده زن و شوهر براى حلّ اختلاف بین آن دو (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها)
۵- مسؤولیت بیشتر خویشاوندان زن و شوهر، در نظارت بر سلامت خانواده و حلّ اختلافهاى آنان (فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها)
۶- ضرورت اطاعت زن و شوهر از نظر و پیشنهاد داوران تحکیم در اختلافات میان آنان (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها) اگر تبعیت از داوران لازم نبود، موکول کردن حل اختلاف به آنان لغو بود. علاوه بر اینکه انتخاب کلمه «حَکَم» به معناى حاکم، بیانگر لزوم تبعیت است.
۷- داوران تحکیم، داراى اختیار در حکم به سازش یا جدایى بین زن و مرد و یا تعیین شروط بر هر یک از آن دو (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها) کلمه «حَکَم» بیانگر این است که داور مى تواند بر اساس آنچه به مصلحت زن و شوهر است، حکم کند.
۸- قصد قاضیان تحکیم بر اصلاح بین زن و شوهر، موجب سازگار شدن آنان (ان یریدا اصلاحاً یوفّق اللّه بینهما) بنابر اینکه مراد از فاعل در «یریدا» حکمین باشد و ضمیر در «بینهما» به زن و شوهر برگردد.
۹- نقش اصلاح طلبى قاضیان تحکیم در اراده الهى به ایجاد سازش بین زن و شوهر (ان یریدا اصلاحاً یوفّق اللّه بینهما)
۱۰- قصد اصلاح از سوى زن و شوهر، موجب موفقیّت قاضیان تحکیم در حل اختلافات آنان است. (و ان خفتم شقاق بینهما ... ان یریدا اصلاحاً یوفّق اللّه بینهما) بنابر اینکه ضمیر در «یریدا» به زن و شوهر برگردد و ضمیر در «بینهما» به حکمین.
۱۱- توفیق الهى در رفع مشکل ناسازگارى زن و شوهر، در گرو قصد اصلاح از سوى خود آنان است. (ان یریدا اصلاحاً یوفّق اللّه بینهما) بنابر اینکه فاعل در «یریدا» زن و شوهر و ضمیر «هما» نیز به آنان بازگردد.
۱۲- صلح و سازش بین زن و شوهر، به توفیق الهى است. (ان یریدا اصلاحاً یوفّق اللّه بینهما)
۱۳- قصد اصلاح رفتار از سوى زن و شوهر، شرط بهره مندى آنان از توفیق الهى در سازگارى با یکدیگر* (ان یریدا اصلاحاً یوفّق اللّه بینهما)
۱۴- ترغیب قاضیان تحکیم به اراده اصلاح بین زن و شوهر (ان یریدا اصلاحاً یوفّق اللّه بینهما)
۱۵- نقش نیّت خیر در جلب توفیق الهى (ان یریدا اصلاحاً یوفّق اللّه بینهما)
۱۶- خداوند، «علیم» (بسیار دانا) و «خبیر» (بسیار آگاه) است. (انّ اللّه کان علیماً خبیراً)
۱۷- قوانین الهى در مورد خانواده و روابط زن و شوهر، برخاسته از علم کامل و آگاهى دقیق خداوند (الرجال قوامون ... و ان خفتم ... انّ اللّه کان علیماً خبیراً)
۱۸- آگاهى کامل خداوند بر نیّات و خواسته هاى درونى انسانها (ان یریدا اصلاحاً ... انّ اللّه کان علیماً خبیراً)
۱۹- نفوذ حکم داوران برگزیده به سازش یا جدایى زن و شوهر، در گرو تفویض اختیار داورى از سوى زن و شوهر به آنان (فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها) امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آیه فوق فرمود: لیس للحکمین ان یفرّقا حتى ... و یشترطا علیهما: ان شئنا جمعنا و ان شئنا فرّقنا.[۲]
۲۰- نفوذ حکم دو داور برگزیده بر جدایى زن و شوهر، در گرو توافق هر دو داور بر آن حکم است. (فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها) امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از نفوذ حکم یکى از حکمین به جدایى زن و شوهر فرمود: لا یکون تفریق حتى یجتمعا جمیعاً على التفریق فاذا اجتمعا على التفریق جاز تفریقهما.[۳]
۲۱- حاکم، وظیفه دار برگزیدن دو داور براى حل اختلاف میان زن و شوهر (فابعثوا حکماً) از ائمه معصومین (ع) در مورد تعیین مخاطب آیه فوق آمده است: هو السّلطان الذى یترافعان الیه.[۴]
۲۲- جواز برگزیدن داور براى حل تمامى مسائل مورد اختلاف در جامعه (فابعثوا حکماً من اهله) امام باقر (ع) در پاسخ اعتراضى که از خوارج در مورد پذیرش حکمیّت توسط حضرت على (ع) مطرح بود و به عنوان اقامه دلیل بر جواز نصب حکم فرمود: حکم اللّه تعالى فى شریعة نبیّه رجلین من خلقه فقال جلّ اسمه: فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها ... .[۵]
موضوعات مرتبط
- اختلاف: حکمیّت در اختلاف ۴، ۶، ۱۰ ; عوامل حل اختلاف ۲۲
- اسماء و صفات: خبیر ۱۶ ; علیم ۱۶
- اصلاح: ذات البین ۳، ۴، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۹، ۲۰، ۲۱ ; تشویق به اصلاح ۱۴ ; زمینه اصلاح ۱۱
- جامعه: مسؤولیت جامعه ۳
- خانواده: احکام خانواده ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۷ ; اختلاف در خانواده ۸، ۹ ; اصلاح در خانواده ۵، ۸، ۹، ۱۲، ۱۳، ۱۴ ; اهمیّت خانواده ۲، ۳ ; حکمیت در خانواده ۱ ; حل اختلاف خانواده ۱، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۰، ۱۳، ۱۹، ۲۰، ۲۱ ; روابط خانواده ۱۷ ; ناسازگارى در خانواده ۲
- خدا: اراده خدا ۹ ; توفیق خدا ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۵ ; علم خدا ۱۷ ; علم غیب خدا ۱۸
- خویشاوندان: مسؤولیت خویشاوندان ۵
- رهبرى: مسؤولیت رهبرى ۲۱
- قاضى تحکیم:۴، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۴ اختیارات قاضى تحکیم ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۴ ۷، ۱۹ ; حکم قاضى تحکیم ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۴ ۱۹، ۲۰ ; نقش قاضى تحکیم ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۴ ۲۱، ۲۲
- نیّت: علم به نیّت ۱۸ ; نقش نیّت ۱۵
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۴۰، ح ۱۲۲ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۶۸، ح ۷.
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۱۴۶، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۷۸- ، ح ۲۳۳ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۶۷، ح ۱ ; تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۴۱، ح ۱۲۶.
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۱۴۷، ح ۴ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۷۸- ، ح ۲۳۵.
- ↑ تفسیر تبیان، ج ۳، ص ۱۹۲ ; مجمع البیان، ج ۳- ، ص ۷۰.
- ↑ احتجاج طبرسى، ج ۲، ص ۵۸ ; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۴۷۹، ح ۲۳۹.