النساء ١٢٨

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ إِنِ‌ امْرَأَةٌ خَافَتْ‌ مِنْ‌ بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ‌ عَلَيْهِمَا أَنْ‌ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَ الصُّلْحُ‌ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ‌ الْأَنْفُسُ‌ الشُّحَ‌ وَ إِنْ‌ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَ‌ اللَّهَ‌ کَانَ‌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌ خَبِيراً

ترجمه

و اگر زنی، از طغیان و سرکشی یا اعراضِ شوهرش، بیم داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پاره‌ای از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است؛ اگر چه مردم (طبق غریزه حبّ ذات، در این گونه موارد) بخل می‌ورزند. و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد).

ترتیل:
ترجمه:
النساء ١٢٧ آیه ١٢٨ النساء ١٢٩
سوره : سوره النساء
نزول : ١٠ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَعْل»: شوهر. «نُشُوزاً»: سرکشی. سر باز زدن. مراد بدرفتاری مرد با زن است، بدین گونه که خود را بالاتر از او بداند یا این که در نفقه تقصیر و کوتاهی کند. «إِعْرَاضاً»: رویگردانی. مراد خودداری از همبستری با او و ترک سخن و بی‌اعتنائی نسبت بدو است. «الشُّحَّ»: بخل شدید. آزمندی.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: ابن عباس گويد: سودة دختر زمعة كه يكى از زوجات پيامبر بود، ترسيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وى را طلاق گويد. لذا به پيامبر گفت: مرا طلاق مده و جزء زوجات خويش محسوب بدار و نوبه مرا حذف كن سپس اين آية نازل گرديد، سعيد بن مسيب از سليمان يسار نقل نمايد كه رافع بن خديج زنى داشت كه سن وى زياد بود و درباره او نازل شد.

امام باقر|امام محمدباقر عليه‌السلام فرمايد: زوجه رافع دختر محمد بن مسلمة بوده كه شوهر وى با بودن او زن جوانى گرفت و دختر محمد بن مسلمة را طلاق گفت: تا اين كه مدت كمى به پايان عده او باقى مانده بود، شوهرش گفت: اگر مي‌خواهى به تو رجوع كنم و اگر مي‌خواهى تو را وامى گذارم تا عدّه ات تمام شود. زن بوى گفت: رجوع كن و من صبر خواهم كرد سپس اين آية نازل گرديد.[۳][۴]

تفسیر

نکات آیه

۱- لزوم پیشگیرى از به هم خوردن سلامت خانواده، در صورت ناسازگارى شوهر وظیفه اى بر عهده زنان (و إن امراة خافت من بعلها ... فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحاً) کلمه «خافت»، بیانگر ترس از وقوع است، نه خود وقوع.

۲- نشوز شوهر و عدم تأمین حقوق همسر، امرى ناروا و ناپسند (و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلاجناح علیهما ان یصلحا)

۳- لزوم کوشش زن و شوهر در حفظ کانون خانواده (و إن امراة خافت ... فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحاً و الصلح خیر)

۴- تردید مسلمانان صدر اسلام در جواز مصالحه زن و شوهر نسبت به حقوق یکدیگر (و إن امراة خافت ... فلاجناح علیهما ان یصلحا) کلمه «لاجناح» حاکى است که مسلمانان صدر اسلام بر آن گمان بودند که حقوق تعیین شده براى زن و شوهر، قابل مصالحه و گذشت نیست.

۵- جواز صرفنظر کردن زن از بعض حقوق خود، براى جلب نظر شوهر و جلوگیرى از نشوز وى (و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً ... ان یصلحا بینهما صلحاً و الصلح خیر) جمله «و احضرت الانفس الشح» حکایت از آن دارد که مصالحه عنوان شده در آیه، منوط به گذشت از حقوق شخصى است.

۶- اهمیت حفظ آرامش و امنیت در خانواده و تقدم آن بر حقوق شخصى زن و شوهر (و إن امراة خافت ... ان یصلحا بینهما صلحاً و الصلح خیر)

۷- حقوق شخصى، قابل مصالحه و چشم پوشى است. (خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحاً و الصلح خیر)

۸- حسن حل و فصل مسایل خانوادگى، توسط خودِ زن و شوهر (فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحاً و الصلح خیر) در آیه فوق، صلح به خود خانواده واگذار شده و نه به افراد خارج آن. کلمه «بینهما»، بیانگر این مسأله است.

۹- لزوم پرهیز از اشاعه اختلافات همسران به بیرون از محیط خانه* (فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحاً) از این که فعل «یصلحا» به خود زن و شوهر نسبت داده شده است و همچنین از تعبیر «بینهما» استفاده مى شود که حل و فصل مسایل خانوادگى میان خود همسران، بهتر است از مطرح ساختن نزد دیگران.

۱۰- گذشت از حقوق شخصى براى استمرار و استحکام روابط همسرى، بهتر از پافشارى بر استیفاى آن حقوق (و الصلح خیر و احضرت الانفس الشح)

۱۱- جان آدمیان، عجین با بخل و آزمندى (و احضرت الانفس الشح)

۱۲- بخل و آزمندى، از عوامل مهم ناهمسازى و مانع عمده صلح و آشتى است. (و الصلح خیر و احضرت الانفس الشح) «شح»، بخل همراه با حرص و آزمندى است. ظاهراً عنوان کردن بخل پس از صلحى که مستلزم گذشت از حقوق است، بیانگر این معناست که اگر صلح را نپذیرفتید، بدانید که بخل مانع آن شده است.

۱۳- سفارش خداوند به شوهران، درباره رعایت تقوا و احسان به همسران خویش (و إن تحسنوا و تتقوا) برداشت فوق مبتنى بر این است که مخاطبان «ان تحسنوا ...» خصوص شوهران باشند ; زیرا فرض آیه بر نشوز و اعراض مردان است.

۱۴- ارتباط و پیوستگى نظام حقوقى و اخلاقى اسلام (فلاجناح علیهما ان یصلحا ... و إن تحسنوا و تتقوا) تشریع صلح، یک مسأله حقوقى است و احسان و تقوا یک مسأله اخلاقى.

۱۵- انتخاب صلح در مسائل و اختلافات خانوادگى، از مصادیق احسان و تقواست.* (و الصلح خیر ... و إن تحسنوا و تتقوا) سفارش به تقوا و احسان، پس از ارزشمند شمردن صلح و مسالمت، مى رساند که صلح در مسایل همسرى، نمودى از احسان و تقواست.

۱۶- نقش سازنده گذشت، در بقاى کانون خانواده و تحکیم بناى همسرى (ان یصلحا بینهما صلحاً و الصلح خیر و احضرت الانفس الشح و إن تحسنوا و تتقوا)

۱۷- آگاهى خداوند به تمامى اعمال انسانها (فإنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً)

۱۸- رعایت کنندگان تقوا و احسان در محیط خانواده، از پاداش الهى برخوردار خواهند شد. (و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً) جمله «فان اللّه ...» در مقام تشویق به احسان و تقواست. و چون علم خدا به احسان و تقوا، معمولا تأثیرى براى انجام آن ندارد ; بنابراین باید کنایه از پاداش دهى الهى باشد.

۱۹- مصالحه زن و شوهر در حقوق همسرى در صورتى ارزشمند است که بر پایه احسان و تقوا باشد. (و الصلح خیر ... و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً)

روایات و احادیث

۲۰- جواز گذشت زن از برخى حقوق خویش، به انگیزه جلوگیرى از ناسازگارى شوهر و رخ ندادن طلاق (و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً) امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از معناى آیه فوق فرمود: هذا تکون عنده المراة لاتعجبه فیرید طلاقها فتقول له: امسکنى و لاتطلقنى و ادع لک ما على ظهرک و اعطیک من مالى و احللک من یومى و لیلتى فقد طاب ذلک له کله .[۵]

موضوعات مرتبط

  • آشتى: اهمیت آشتى ۱۵ ; موانع آشتى ۱۲
  • احسان: اهمیّت احسان ۱۹ ; دعوت به احسان ۱۳ ; موارد احسان ۱۵
  • اختلاف: اجتناب از اختلاف ۹
  • ارزش: ملاک ارزش ۱۹
  • انسان: بخل انسان ۱۱ ; رذایل انسان ۱۱ ; طبع انسان ۱۱ ; طمع انسان ۱۱ ; عمل انسان ۱۷
  • بخل: آثار بخل ۱۲
  • تقوا: اهمیت تقوا ۱۹ ; دعوت به تقوا ۱۳ ; موارد تقوا ۱۵
  • حقوق: عفو از حقوق ۱۰، ۲۰ ; مصالحه حقوق ۴، ۵، ۷، ۱۹
  • خانواده: آرامش در خانواده ۶ ; احسان در خانواده ۱۸ ; اختلاف خانوادگى ۱، ۹ ; امنیّت در خانواده ۶ ; اهمیّت حفظ خانواده ۱، ۳، ۶، ۹، ۱۶ ; اهمیّت روابط خانوادگى ۵، ۱۰، ۱۹، ۲۰ ; تقوا در خانواده ۱۸ ; حل اختلاف خانوادگى ۴، ۸، ۱۵ ; مدیریت در خانواده ۱
  • خدا: پاداش خدا ۱۸ ; علم خدا ۱۷ ; وصایاى خدا ۱۳
  • زن: حقوق زن ۵، ۶، ۲۰ ; مدیریّت زن ۱ ; مسؤولیت زن ۱، ۳ ; نقش زن ۸
  • شوهر: سرزنش نشوز شوهر ۲ ; نشوز شوهر ۱، ۵
  • طلاق: موانع طلاق ۲۰
  • طمع: آثار طمع ۱۲
  • عفو: آثار عفو ۱۶
  • عمل: ناپسند ۲
  • متقین: پاداش متقین ۱۸
  • محسنان: پاداش محسنان ۱۸
  • مرد: حقوق مرد ۶ ; مسؤولیّت مرد ۳ ; نقش مرد ۸
  • مسلمانان: صدر اسلام ۴
  • نشوز: زمینه ترک نشوز ۲۰
  • نظام اخلاقى:۱۴
  • نظام حقوقى:۱۴
  • همسر: احسان به همسر ۱۳ ; حقوق همسرى ۲، ۴، ۵، ۱۹

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۵..
  3. صاحبان كشف الاسرار و روض الجنان از امام باقر|امام محمدباقر عليه‌السلام و سعيد بن منصور از سعيد بن مسيب و نيز صاحب جامع البيان از سعيد بن جبير اين موضوع را روايت كرده اند ولى صاحب جامع البيان به طور كلى بدون آن كه اسمى از كسى به ميان آورد، روايت نموده و چنين گويد كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله دختر محمد بن مسلمة در حباله نكاح رافع بن خديج بوده و چون سن وى زياد بود او را طلاق گفت و مدت كمى كه از عده او باقيمانده بود، به وى گفت: اگر بخواهى حاضرم تو را دوباره به زوجيت خود درآورم و رجوع كنم به شرط اين كه توقعى كه قبلاً از من داشتى، نداشته باشى و اگر نمى خواهى صبر كن تا عدّه ات تمام شود سپس هر جا كه خواسته باشى، مى توانى بروى زن مزبور رضايت داد. سپس اين آية نازل گرديد و نيز ابوداود و حاكم از عائشه و ترمذى در صحيح خود از ابن عباس چنين روايت كنند كه سوده دختر زمعة زوجه رسول خدا ترسيد كه پيامبر وى را طلاق گويد لذا به پيامبر گفت: حاضرم با زنان تو بنشينم و تقسيمى كه براى من قائل شده بودى به عائشه واگذار نمايم سپس اين آيه نازل گرديد.
  4. در تفسير برهان از قول على بن ابراهيم موضوع دختر محمد بن مسلمة با رافع بن خديج چنان كه ذكر شده است آمده با اين فرق كه جريان كار دختر محمد بن مسلمة از اثر ناسازگارى نزديك بود به طلاق سوم كشانيده شود. ولى در طلاق سوم دختر محمد بن مسلمة رضايت داد كه با رافع با وجود بر اين كه زن جوانى گرفته بود، بسازد و وى را طلاق نگويد، - و ما موضوع فقهى اين آية را در كتاب حقوق مدنى زوجين خود آورده‌ايم. -
  5. کافى، ج ۶، ص ۱۴۵، ح ۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۵۸- ، ح ۶۰۰.