النحل ٥٦
کپی متن آیه |
---|
وَ يَجْعَلُونَ لِمَا لاَ يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْأَلُنَ عَمَّا کُنْتُمْ تَفْتَرُونَ |
ترجمه
النحل ٥٥ | آیه ٥٦ | النحل ٥٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا یَعْلَمُونَ»: بتها نمیدانند. کافران دلیل و حجّتی بر الوهیّت بتها ندارند. کافران هیچ گونه سود و زیانی از بتها سراغ ندارند. «کُنتُمْ تَفْتَرُونَ»: شما به هم میبافتید و سرهم میکردید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل
- مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟
- علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»
- معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه
- وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند
- حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»
- تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند
- مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»
- گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست
- معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا
- توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق
- وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان
- مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه
- لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست
- انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود
- توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است
- مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند
- سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند
- گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه
- حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن
- ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است
- منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى
- معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»
- اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند
- بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء
- مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»
- بحث روایتی
- بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ «56»
و (مشركان) سهمى از آنچه را ما روزى آنان كردهايم براى بتهايى قرار مىدهند كه هيچ نمىدانند. به خدا سوگند حتماً از آنچه افتراء مىبنديد بازخواست خواهيد شد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ (56)
بعد از بيان دلائل قاهره بر فساد اقوال مشركين، شرح تفصيلى اقوال آنان و سخافت و ركاكت آنان را بيان مىفرمايد:
نوع اول از معتقدات باطله آنها آنكه:
وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ: و قرار مىدادند مشركين براى بتانى كه نمىدانند ضرر و نفع خود را. نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ: بهرهاى از آنچه روزى داديم ايشان را.
در تفسير «نصيب» وجوهى است «1»: 1- مراد نصيبى از زراعت و احشام و اغنام. 2- مراد بحيره و سائبه و وصيله و حام 3- مراد نصيب از معتقدات چنانچه اعتقاد داشتند حصول بعض اشياء به اعانت بتان باشد، نظير جمعى از منجمين كه تأثيرات را نسبت به كواكب دهند. بعد تهديد شديد فرمايد: تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ: قسم به خدا هرآينه البته البته بپرسند ايشان را از آنچه بوديد كه دروغ مىبستيد و افترا مىنموديد تا حجت بر شما لازم، و عقاب بر شما ثابت آيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ (56) وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ (57) وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (58) يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ (59) لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (60)
ترجمه
و قرار ميدهند براى چيزيكه نميدانند بهرهاى از آنچه روزى داديمشان سوگند بخدا هر آينه پرسيده ميشويد از آنچه بوديد كه افتراء ميزديد
و قرار ميدهند براى خدا دختران را منزّه است او و براى خودشان چيزيرا كه مايل بآنند
و چون مژده داده شود يكى از آنها بدختر ميگردد رويش سياه با آنكه او باشد خشمناك
پنهان شود از خويشان از بدى آنچه مژده داده شد بآن كه آيا نگهدارد او را بخوارى يا پنهان كند او را در خاك آگاه باشيد بد است آنچه حكم ميكنند
از براى آنانكه نميگروند بآخرت صفت بد است و از براى خدا است صفت برتر و او است قادر درست كردار.
تفسير
قمّى ره فرموده كه مشركين عرب قرار ميدادند از براى بتهاى خودشان سهمى در زرع و شتر و گوسفند خودشان و قريش ميگفتند ملائكه دختران خدايند چنانچه در سوره انعام و غيره ذكر شد و بنابراين خداوند ملامت فرموده است آنها را باين بيان كه قرار ميدهند براى بتهائى كه علم و شعور ندارند در صورتى كه ضمير جمع در لا يعلمون راجع بمعناى ما باشد بملاحظه آنكه مراد ذوى العقولند در اعتقاد اهل شرك با آنكه غير ذوى العقولند در واقع يا براى بتهائى كه علم ندارند اهل شرك بحال و اوصاف آنها در صورتى كه ضمير در لا يعلمون راجع بخود اهل شرك باشد كه اظهر است و احتياج بتوجيه ندارد مگر حذف مفعول كه فضله است يعنى قرار ميدهند براى بتهائى كه نميدانند شافع و نافع و مضر بودن آنها را نصيب و بهرهاى از ارزاق ما پس روى خطاب را متوجّه بآنها نمود براى مزيد تهديد و و عيد و ميفرمايد قسم بذات خدا مسئول خواهيد شد در مقابل افترائات خودتان كه ميگوئيد آنها خدا و مستحق عبادت و پرستش و ستايشند و آنها شفعاء و خصماء مايند و ما بايد در اموال خودمان سهمى براى آنها قرار دهيم و قرار ميدهند براى خدا دختران را با آنكه خدا منزه است از والد و ولد و همسر و همتا و تمام لوازم
جلد 3 صفحه 294
جسمانى و براى خودشان پسران را كه مطلوب و مرغوب است نزد آنها و بآن اشتها و ميل دارند و بقدرى از دختر متنفّرند كه چون بيكى از آنها بشارت داده شود كه خدا دخترى بتو داده از اندوه و خجلت رويش سياه ميشود با آنكه پر است از خشم بطوريكه نتواند با كسى سخن بگويد و خود را پنهان كند از كسانش از براى پيش آمد بدى كه باو روى آورده و متحيّر و متفكّر ميشود در امر خود كه آيا او را نگهدارد و تن بذلّت و خوارى خود در دهد يا آنكه او را زنده بگور كند و بپوشاند از انظار تا از اهانت بيرون آيد حال ملاحظه كنيد چه توهمات و احكام بدى كردند كه دخترى را كه اين اندازه از آن برى بودند و بد ميدانستند براى خدا اثبات نمودند و پسرى را كه مايل بآن بودند و خوب ميدانستند براى خودشان با آنكه دختر مانند پسر نعمت خدا است رزقش با او است و موجب سر گرمى و دلخوشى و استيناس است نبايد او را بدو موجب وهن و خوارى دانست و نبايد از بشارت ولادتش غمناك و خشمگين شد و نبايد در امرش متحير و متفكر گشت اينها همه كفران نعمت خدا و احكام مذمومه ركيكه و توهمات باطله فاسده است از براى كسانيكه ايمان بآخرت ندارند اين عقائد و صفات ناپسنديده است كه بصراحت و اشارت ذكر شد از قبيل احتياج و خوف فقر و دلخوشى و غرور به پسر و ناخوشى و كراهت از دختر و غير اينها و از براى خدا است امثال و اوصاف الهيه كه برتر و بالاتر از تمام صفات حسنه است و از آن جمله است غنى و بىنيازى از ولد و شريك و همسر و همتا و منزّه بودن از صفات خلق و تفرّد بكمال عزّت و قدرت و علم و حكمت تعالى شأنه و عظم برهانه.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَجعَلُونَ لِما لا يَعلَمُونَ نَصِيباً مِمّا رَزَقناهُم تَاللّهِ لَتُسئَلُنَّ عَمّا كُنتُم تَفتَرُونَ (56)
و قرار ميدهند از براي بتهاي خود نصيبي و سهمي از آنچه که بودند افتراء ميزدند و دروغ ميبستند اينکه آيه شريفه يك كفر ديگري از مشركين و عمل آنها را بيان ميفرمايد که در سوره انعام ميفرمايد: وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الحَرثِ وَ الأَنعامِ نَصِيباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعمِهِم وَ هذا لِشُرَكائِنا فَما كانَ لِشُرَكائِهِم فَلا يَصِلُ إِلَي اللّهِ وَ ما كانَ لِلّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلي شُرَكائِهِم ساءَ ما يَحكُمُونَ شرحش در مجلد خامس گذشت.
وَ يَجعَلُونَ مشركين که اينهم يكي از اقسام شرك و كفر آنها است لِما لا يَعلَمُونَ بتها و آلهه آنها که مدركي ندارند و از روي جهالت و حماقت براي آنها سهم قرار ميدهند نصيبا که يك نوع عبادت آنها است چنانچه صرف مال در راه خدا عبادت او است که صرف في سبيل اللّه است و در باب زكاة گفتهايم که مصارفي که مرضي الهيست مثل بناء مسجد و مدارس و پل و صرف اعلاء كلمه اسلام و ترويج دين بداعي قربت في سبيل اللّه است و اينها بداعي تقرب باصنام خود يك قسمت از اموال خود را بمصارف بت كدهها و بتتراشها و خدّام بتكده و چراغ و فرش بتكده و بت پرستان رسانيدند مِمّا رَزَقناهُم که خداوند بآنها عنايت فرموده و روزي آنها قرار داده و آنها صرف بتها ميكنند تاللّه خداوند بذات مقدس خود قسم ياد فرموده چنانچه در بسياري از احاديث قدسيه و در بسياري از آيات شريفه براي تاكيد در امر قسم بذات مقدسش ياد فرموده مثل فَوَ رَبِّكَ لَنَسئَلَنَّهُم أَجمَعِينَ حجر آيه 92 و مثل حديث
و عزتي و جلالي لا يجوزني ظلم ظالم
و بسيار موارد ديگر عَمّا كُنتُم تَفتَرُونَ افترا دروغ بستن بغير است باصنام و نحوه.
141
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 56)- در تعقیب بحثهای مستدل پیرامون نفی شرک و بت پرستی، در اینجا به سه قسمت از بدعتها و عادات شوم مشرکان اشاره کرده، میگوید: آنها برای بتهایی که هیچ گونه سود و زیانی از آنها سراغ ندارند، سهمی از آنچه به آنان روزی دادهایم قرار میدهند» (وَ یَجْعَلُونَ لِما لا یَعْلَمُونَ نَصِیباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ).
این سهم، قسمتی از شتران و چهارپایان و بخشی از زراعت بوده که در سوره انعام آیه 136 به آن اشاره شده که مشرکان در جاهلیت آنها را مخصوص بتان میدانستند و در راه آنها خرج میکردند.
سپس اضافه میکند: «به خدا سوگند (در دادگاه عدل قیامت) از این دروغها و تهمتها بازپرسی خواهید شد»! (تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَفْتَرُونَ).
بنابراین عمل زشت و شوم شما هم زیان دنیا دارد زیرا قسمتی از سرمایههای شما را میبلعد و هم زیان مجازات در جهان دیگر.
نکات آیه
۱- مشرکان، براى معبودهاى خویش سهمى در روزى دهى قائل بودند. (یشرکون ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم) آیه، ادامه بیان کارهاى خلاف مشرکان است و برداشت فوق مبتنى بر این نکته است که مراد از «ما»ى موصول، معبودهاست و مفعولٌ به فعل «لایعلمون» محذوف است.
۲- مشرکان، براى اسباب و علل ظاهرى در انجام امور، نقش مستقل قائل بودند. (بربّهم یشرکون . لیکفروا بما ءاتینهم ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم) برداشت فوق مبتنى بر این نکته است که «ما»ى موصول اسباب و عواملى باشد که مشرکان آنها را در نجات خود از ناگواریها دخیل مى دانستند، در حالى که خبر از وضعیت آنها هم نداشتند و از اینکه خداوند مشرکان را به خاطر چنین تفکرى مورد سرزنش قرار داده است، استفاده مى شود که آنان براى چنین اسبابى نقش مستقل قائل بوده اند و گرنه جاى سرزنش و توبیخ نداشت.
۳- مشرکان، بخشى از درآمد خود را براى معبودهاى خود اختصاص مى دادند. (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم) برداشت فوق، مبتنى بر این اساس است که فاعل «لایعلمون» «ما» بوده و مراد از آن بتها باشد که مفعول آن حذف شده است. بنابراین معناى عبارت چنین مى شود: مشرکان قرار مى دهند سهمى را بر موجوداتى که چیزى نمى دانند.
۴- معبودهاى مشرکان، موجوداتى ناآگاه و بى خبر (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا) احتمال دارد مرجع ضمیر، «یعلمون»، «إلهه» باشد که از «ما» به دست مى آید. بنابراین، جمله «لایعلمون» در بیان توصیف «ما» است.
۵- روزى مشرکان همانند سایر انسانها، به دست خداوند است. (ممّا رزقنهم)
۶- اختصاص دادن مقدارى از اموال خویش براى معبودهاى باطل، از بدعتهاى مشرکان (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ)
۷- سهیم دانستن معبودهاى باطل در روزى دهى، مورد سرزنش خداوند (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ)
۸- اختصاص دادن بخشى از روزى خدادادى به معبودهاى باطل، مورد نکوهش خداوند (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ)
۹- سوگند خداوند به ذات خود، براى تهدید و مورد مؤاخذه قرار دادن مشرکان (تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون)
۱۰- مورد مؤاخذه قرار گرفتن مشرکان به خاطر افترا بستن به خداوند، امرى قطعى است. (تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون)
۱۱- نسبت دادن نجات از گرفتارى - که کار خداست - به غیر او، مورد مؤاخذه شدید قرار خواهد گرفت. (ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم إذا فریق منکم بربّهم یشرکون ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ... تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون)
۱۲- دخیل دانستن معبودهاى باطل در امر روزى رسانى به بندگان، افترایى بیش نیست. (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون) ممکن است متعلق «تفترون»، «جعل نصیب» براى معبودهاى باطل از سوى مشرکان باشد و مراد از سهم قرار دادن براى معبودها، دخیل دانستن آنها در امر روزى رسانى است.
۱۳- افترا بستن به خدا (مبنى بر شریک داشتن خداوند در امر روزى) کار دائمى معتقدان به شرک ربوبى (بربّهم یشرکون ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم ... کنتم تفترون) احتمال دارد مراد از «تفترون» همان نکته اى باشد که در آیه آمده است و آن دخالت دادن و سهیم دانستن معبودها و یا اسباب و عوامل در امر روزى دهى و یا نجات است.
۱۴- افترا بستن به خداوند، مورد غضب و سخط شدید خداوند (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ممّا رزقنهم تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون) التفات از غیبت به خطاب، مى تواند حاکى از نکته فوق باشد. قسم به لفظ جلاله و لام و نون تأکید در فعل مجهول «تُسئلنّ» نیز مى تواند مؤید برداشت فوق باشد.
۱۵- معتقدان به شرک ربوبى (شریک داشتن خدا در روزى رسانى)، اعتقاد خود را بر دروغى ساختگى بنا کرده اند. (بربّهم یشرکون ... و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ... عمّا کنتم تفترون) «یفترون» (از مصدر ثلاثى فرى) به معناى دروغ است و تفاوتش با کذب (عدم مطابقت خبر با واقع) در این است که افترا، ساختگى و جعلى است (فرى فلان الکذب إذا اختلقه).
۱۶- نقش استقلالى قائل شدن به ابزار و عوامل، افترایى است که مؤاخذه در پى دارد. (و یجعلون لما لایعلمون نصیبًا ... تالله لتسئلنّ عمّا کنتم تفترون)
موضوعات مرتبط
- افترا: آثار افترا به خدا ۱۴; مغضوبیت افترا ۱۴; موارد افترا ۱۲، ۱۶
- خدا: انذارهاى خدا ۹; رازقیت خدا ۵; سرزنشهاى خدا ۷، ۸; مؤاخذه هاى خدا ۱۱، ۱۶; موجبات غضب خدا ۱۴
- روزى: منشأ روزى ۵
- سوگند: سوگند به خدا ۹
- شرک: پوچى شرک ربوبى ۱۵; سرزنش شرک در رازقیت ۷; شرک افعالى ۲; شرک در رازقیت ۱، ۱۲، ۱۳; مؤاخذه شرک افعالى ۱۶
- عقیده: سرزنش عقیده به رازقیت معبودان باطل ۷; عقیده به شرک ربوبى ۱۳
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۲، ۱۶
- قرآن: سوگندهاى قرآن ۹
- مشرکان: افتراهاى مشرکان ۱۳; بدعتگذارى مشرکان ۶; بینش مشرکان ۱، ۲; تهدید مشرکان ۹; حتمیت مواخذه مشرکان ۱۰; دروغگویى مشرکان ۱۵; روزى مشرکان ۵; مؤاخذه مشرکان ۹; مبانى عقیدتى مشرکان ۱۵; مشرکان و معبودان باطل ۳
- معبودان باطل: جهل معبودان باطل ۴; رازقیت معبودان باطل ۱۲، ۱۳; سرزنش سهم المال معبودان باطل ۸; سهم المال معبودان باطل ۳، ۶; معبودان باطل و رازقیت ۱
- مفتریان به خدا: حتمیت مؤاخذه مفتریان به خدا ۱۰
- نجات: کیفر اسناد نجات بخشى به غیرخدا ۱۱
منابع