النحل ٤٤
کپی متن آیه |
---|
بِالْبَيِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ |
ترجمه
النحل ٤٣ | آیه ٤٤ | النحل ٤٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْبَیِّنَاتِ»: دلائل روشن. معجزات آشکار. «الزُّبُرِ»: جمع زَبُور، کتابها (نگا: آلعمران / . «بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ»: جار و مجرور متعلّق به (أَرْسَلْنا) در آیه قبلی و یا متعلّق به فعل محذوفی مانند (أَرْسِلُوا) است. «الذِّکْرَ»: مراد قرآن است (نگا: آلعمران / ، حجر / و . «ما»: آنچه. مراد احکام و شرائع است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل
- مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟
- علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»
- معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه
- وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند
- حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»
- تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند
- مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»
- گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست
- معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا
- توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق
- وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان
- مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه
- لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست
- انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود
- توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است
- مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند
- سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند
- گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه
- حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن
- ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است
- منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى
- معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»
- اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند
- بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء
- مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»
- بحث روایتی
- بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «44»
(ما پيامبران پيش از تو را) همراه با معجزات وكتب (آسمانى فرستاديم) و به سوى تو ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم، تا براى مردم آنچه را كه برايشان نازل شده روشن بيان كنى و شايد بيانديشند.
نکته ها
«بينات» به معناى دلايل روشن نبوّت و معجزات است و «زبر» جمع «زبور» به معناى كتابِ آسمانى است.
جلد 4 - صفحه 526
شايد آيه اشاره به دو نوع وحى داشته باشد، يك وحى كه قرآن است وبراى همهى مردم، و يك وحى كه براى تفسير و بيان قرآن است و مخصوص پيامبر. يعنى ما به سوى تو ذكر فرستاديم تا تفسير قرآنى را كه براى مردم نازل شده بيان كنى.
پیام ها
1- پيامبران هم معجزه داشتهاند، هم كتاب تا مردم در تشخيص حقّ و باطل دچار اشتباه نشوند. «بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ»
2- پيامبران همراه دلايل عقلى «بينه» و نقلى «زبر» بودهاند. «بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ»
3- گرچه قرآن بر شخص پيامبر نازل شده، امّا مخاطب آن همهى مردماند. أَنْزَلْنا إِلَيْكَ ... ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ
4- قرآن، يكبار بصورت يكجا بر پيامبر نازل شده است و بار ديگر به صورت تدريجى كه مردم از آن آگاه شدهاند. أَنْزَلْنا إِلَيْكَ ... ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ (در زبان عربى، «انزال» براى نزول دفعى و «تنزيل» براى نزول تدريجى بكار مىرود.)
5- قرآن، نياز به بيانِ پيامبر دارد. لذا جدا كردن قرآن از سنّت و روايات جايز نيست. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ»
6- وظيفه پيامبر، بيان قرآن و وظيفهى مردم، پذيرش آن بر اساس فكر و انديشه است. لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ... يَتَفَكَّرُونَ
7- قرآن، ذكر است، مايه تذكّر و توجّه انسان و دور نمودن او از غفلت و نسيان.
«أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)
بعد از آن بيان فرمايد كه پيغمبران را از آدميان فرستاديم:
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ: به براهين و كتاب؛ اولى براى اثبات نبوت، و ثانى به جهت ارشاد و هدايت. وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ: و فرستاديم به سوى تو قرآن را.
نكته: چون قرآن سبب يادآورى و آگاهى غافلين است، لذا از باب تسميه سبب به اسم مسبب استعمال شده، و يكى از اسماء قرآن هم ذكر مىباشد لقوله (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) «3» خلاصه قرآن را به تو فرستاديم.
لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ: براى آنكه بيان كنى براى مردمان تماما از عرب و عجم.
ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ: آنچه فرستاده شده به ايشان در اين قرآن از دلايل توحيد و عقايد و احكام و شرايع و اخلاق و هرچه محتاجند از امور معاش و معاد. وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ: براى اينكه تأمل و انديشه كنند و حق و حقانيت را به حكم عقل دريابند.
تبصره: مركز ترقيات انسانى و سرمايه نيك فرجامى، فكر است. محقق طوسى فرمايد: تفكر، سير باطن باشد از مبادى به مقاصد، و آن نزديكتر است به تأثير از نظر، و هيچكس ارتقا ننمايد از نقص به كمال، مگر به سبب اين سير.
«1» طلاق آيه 10.
«2» عيون اخبار الرضا عليه السّلام، جزء اوّل، باب 23.
«3» حجر آيه 9.
جلد 7 - صفحه 211
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: «الفكر مرات صافية» «1» فكر كردن در كارها آئينه صافى است، يعنى چنانچه آئينه صاف صورت را خوب مىنمايد، همچنين به فكر نمودن در كارها، بر وفق دلخواه صورت پذيرد. پس فكر موجب نورانيت قلب و خروج آن از غفلت و رساننده به جميع خيرات است. ايضا- آن حضرت فرمود: «التفكّر يدعو الى البرّ و العمل به» «2» تفكر دعوت نمايد به نيكى و عمل به آن. بدين سبب در آيات شريفه ميزان آگاهى و هشيارى و حق شناسى را تفكر قرار داده. زهى سعادت كسى كه از اين گوهر گرانبها استفاده نمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (41) الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (42) وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (43) بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)
ترجمه
- و آنانكه هجرت نمودند در راه خدا بعد از آنكه ستم كرده شدند هر آينه جاى ميدهيم البته ايشانرا در دنيا جاى خوب و هر آينه مزد آخرت بزرگتر است اگر باشند كه بدانند
آنانكه صبر كردند و بر پروردگارشان توكل ميكنند
و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را كه وحى مينموديم بسوى ايشان پس بپرسيد از اهل دانش اگر دانا نباشيد
بدليلها و كتابها و فرستاديم بسوى تو قرآن را تا بيان كنى براى مردم آنچه را فرستاده شد بسوى آنها و باشد كه آنها تفكر نمايند.
تفسير
- كسانيكه براى رضاى خدا و در راه دين او از مكه معظمه بمدينه طيبه مهاجرت نمودند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا بعد از آنحضرت كه هر يك را گفتهاند بعد از آنكه از كفّار قريش بآنها ظلم و ستم بسيار رسيد خداوند جاى داد ايشانرا در جاى خوب و اجر آخرت آنها بمراتب زيادتر و بزرگتر است از مقام و منزل خوبى كه خداوند بايشان در دنيا داد اگر كفار ميدانستند ثواب اخروى آنها را كه بيشتر موجب كدورتشان شود يا اگر خودشان ميدانستند مقامات رفيعه خودشان را در آخرت كه بيشتر موجب مسرّتشان گردد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه قرائت فرمود لنثوّبنّهم بثاء يعنى هر آينه پاداش ميدهيم بآنها در دنيا خوبى را كه عزّت و عظمت و فتح و ظفر بر دشمنان باشد چون صبر نمودند بر مفارقت از وطن و مجاهده با دشمن و تفويض كردند امر خود را بخالق ذو المنن و گفتهاند كفار به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميگفتند خدا برتر و بالاتر است از آنكه بشرى مانند ما را رسالت خود منصوب فرمايد و نزد ما بفرستد اگر خداوند ميخواست رسولى براى
جلد 3 صفحه 288
ما بفرستد از جنس ملائكه ميفرستاد كه ما او را بشناسيم و احكامش را اطاعت نمائيم و آنحضرت در جواب بيان حكمت آنكه پيغمبر بايد از جنس بشر باشد نه از جنس ملائكه براى آنها فرمود و در سوره انعام ذيل آيه و قالوا لو لا انزل عليه ملك گذشت اينجا هم خدا جواب فرموده كه نبودند پيغمبران گذشته هم مگر مردانى از جنس بشر كه وحى مينموديم ما بآنها پس اين چيز تازهاى نيست كه شما استبعاد نموديد و گفتيد پيغمبر بايد ملك باشد و سزاوار نيست بشرى مانند ما باشد اگر باور نداريد برويد از اهل علم و اطلاع باحوال امم سابقه مانند علماء يهود و نصارى سؤال كنيد تا حقيقت امر بر شما مكشوف شود كه ما فرستاديم مردانى را با معجزات باهرات و كتب آسمانى و نازل نموديم بتو كه پيغمبر خاتمى قرآن را كه آن هم معجز است و هم كتاب تا بيان كنى براى مردم احكاميرا كه نازل شده براى آنها از حلال و حرام و ساير معارف تا تأمل و نظر كنند در آن و بيابند حقيقت و صحت و صلاحيت آن احكام را و بنابر اين با لبيّنات و الزّبر در آيه اخيره متعلّق است بما ارسلنا در صدر آيه قبل و جمله فاسئلوا اهل الذكر معترضه ميباشد يا بايد در صدر آيه اخيره ارسلنا هم تقدير نمود و خطاب در فاسئلوا بكفّار است در صورتى كه كلام قبلا راجع بمهاجرين و اهل ايمان بوده و اينها همه خلاف ظاهر و تكلّف است و بنظر حقير خطاب باهل ايمان است و خداوند بعد از ذكر اوصاف مهاجرين و مؤمنين ميفرمايد هميشه رجال وحى و تنزيل بودهاند مشكلات خودتان را در احكام و معارف بآنها و كسانيكه مانند ايشان اهل علم و دانشند رجوع نمائيد و بپرسيد اگر نميدانيد و علم نداريد ببراهين قطعيه در اصول و كتب سماويّه در فروع ما قرآن را به پيغمبر خاتم نازل نموديم تا بيان كند معارف و احكام آنرا براى مردم و آنها تأمل و تفكّر كنند و مشكلاتشان حلّ شود و تكاليفشان روشن گردد و بنابراين بالبينات و الزبر متعلّق است بلا تعلمون و تكلفى نيست و معنى واضح و مطابق با روايات از ائمه اطهار است كه بطرق متعدده در كتب معتبره از قبيل كافى و عيون و بصائر و قمّى ره و عياشى ره و غيره نقل نمودهاند و قريب بتواتر است و حاصل همه آنستكه خدا فرموده قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ پس مراد از ذكر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و مراد از اهل ذكر آل اويند كه مائيم و نيز فرموده و انزلنا اليك الذّكر لتبيّن
جلد 3 صفحه 289
للنّاس ما نزّل اليهم پس ذكر قرآن است و ما اهل اوئيم نه يهود و نصارى كه ميگويند شما بايد از آنها سؤال كنيد اگر چنين باشد آنها شما را بدين خودشان دعوت ميكنند ما مسئوليم و خدا امر بسؤال از ما فرموده وسائل شيعيان و اهل ايمانند و بنابراين وجهى براى اقوال مفسّرين كه قبلا ذكر شد نيست و متّبع ظاهر قرآن و صريح روايات است و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِالبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنزَلنا إِلَيكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيهِم وَ لَعَلَّهُم يَتَفَكَّرُونَ (44)
با معجزات و كتابها و نازل كرديم بسوي تو ذكر را که قرآن مجيد باشد براي اينكه بيان فرمايي براي جميع افراد بشر آنچه از تكاليف براي آنها نازل شده و باشد که آنها فكر كنند و غرض الهي را دست آورند و بفهمند بِالبَيِّناتِ
جلد 12 - صفحه 129
وَ الزُّبُرِ متعلق است بما ارسلنا در آيه قبل که ارسال رسل بمجرد دعوي رسالت نبوده، بلكه با ادله محكمه و معجزات فرستاديم که قاطع عذر و اتمام حجت باشد که: لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحيي مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ انفال آيه 44 و تعبير بزبر براي اينست که شامل صحف و كتب شود مثل صحف آدم و شيث و نوح و ابراهيم و كتب آسماني تورية و زبور و انجيل.
وَ أَنزَلنا إِلَيكَ الذِّكرَ مراد از ذكر قرآن است که يكي از اسامي قرآن ذكر است چون بنده را از غفلت و جهالت بيرون مياورد و بشاه راه هدايت سوق ميدهد لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ سرّ نزول قرآن بينا كردن مكلّفين است و آشكار كردن آنچه دستور دارند و موظف هستند ما نُزِّلَ إِلَيهِم از عقائد و اخلاق و واجبات و محرمات و ساير اموري که در امر دين بآن احتياج دارند لَعَلَّهُم يَتَفَكَّرُونَ البته قرآن بر اينکه امور نازل شده لكن تاثيرش در قلوب موقوف بر فكر و تدبّر و تأمّل است، چنانچه ميفرمايد:
أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أَم عَلي قُلُوبٍ أَقفالُها.
بر سيه دل چه سود خواندن وعظبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 44)- در این آیه میگوید: اگر شما آگاه نیستید از آنها بپرسید که: «از دلائل روشن و کتب» پیامبران پیشین آگاهند! (بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ).
به این ترتیب «مسأله تخصص» نه تنها در زمینه مسائل اسلامی و دینی از سوی قرآن به رسمیت شناخته شده، بلکه در همه زمینهها مورد قبول و تأکید است، و روی این حساب بر همه مسلمانان لازم است که در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر درستکار مورد اطمینان، در همه زمینهها داشته باشند که اگر کسانی مسائلی را نمیدانند به آنها مراجعه کنند.
سپس روی سخن را به پیامبر کرده، میگوید: «و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی» (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ).
ج2، ص571
«و تا این که آنها (در این آیات، و وظائفی که در برابر آن دارند) بیندیشند» (وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ).
در واقع دعوت و برنامه رسالت تو از نظر اصولی چیز نوظهور و بیسابقهای نیست همان گونه که بر رسولان پیشین، کتب آسمانی نازل کردیم تا مردم را به وظائفشان در برابر خدا و خلق و خویشتن آشنا سازند بر تو نیز این قرآن را نازل کردیم، تا به تبیین مفاهیم و تعالیم آن بپردازی و اندیشه انسانها را بیدار سازی.
نکات آیه
۱- خداوند، تمامى انبیا و رسولان خود را با دلایل روشن (معجزات) و کتاب به سوى مردم گسیل داشته است. (و ما أرسلنا من قبلک إلاّ رجالاً ... بالبیّنت و الزبر) «زبر» جمع «زبور» و به معناى کتابهاست.
۲- تفاوت انبیا با سایر انسانها، در دریافت وحى از خدا، داشتن مقام نبوت و کتاب آسمانى است. (و ما أرسلنا من قبلک إلاّ رجالاً نوحى إلیهم ... بالبیّنت و الزبر) برداشت فوق، بنابراین نکته است که آیه در ادامه معرفى انبیا باشد بدین صورت که: آنان از جنس بشر هستند (و ما أرسلنا من قبلک إلاّ رجالاً نوحى إلیهم...) و به آنان وحى مى شود و....
۳- خداوند، در راستاى دادن بینات و کتاب به انبیا، قرآن کریم را به پیامبراکرم(ص) اعطا فرمود. (بالبیّنت و الزبر و أنزلنا إلیک الذکر)
۴- قرآن، کتاب یاد و یادآورى است. (و أنزلنا إلیک الذکر)
۵- ذکر، از نامهاى قرآن کریم است. (و أنزلنا إلیک الذکر)
۶- پیامبر(ص)، وظیفه دار تبیین قرآن کریم براى مردم (و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس)
۷- همه مردم، مخاطبان قرآنند و پیام آن جهانى است. (و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل إلیهم)
۸- پیامبر(ص)، داراى فهمى فراتر از فهم سایر انسانها (و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس)
۹- پیامبر(ص)، داراى علمى مبرّا از فراموشى و نسیان * (و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس) برداشت فوق، مبتنى بر این نکته است که مراد از «الذکر» به قرینه «ما نزّل إلیهم» علم باشد و «ذکر» در لغت بودن چیزى در قلب (صورت علمى) است. از اینکه از علم اعطا شده به پیامبر(ص) تعبیر به ذکر گردیده، احتمال دارد به خاطر این باشد که در آن غفلت و فراموشى راه نداشته است.
۱۰- قرآن، حاوى تعالیم و حقایقى است که کلید فهم آنها در دست پیامبر(ص) بود. (و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل إلیهم)
۱۱- قرآن، کتابى است که نقش بینات و معجزات انبیاى پیشین را به تنهایى ایفا مى کند. (و ما أرسلنا ... بالبیّنت و الزبر و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل إلیهم) از اینکه خداوند در کنار ذکر اعطاى بینات و کتاب به انبیاى پیشین، براى پیامبر(ص) جداگانه کتابى خاص را ذکر مى کند، مى تواند به خاطر نکته فوق باشد.
۱۲- خداوند، به انبیاى پیشین معجزات حسى عطا فرمود و در قبال آن به پیامبر(ص)، کتاب آسمانى جهان شمول عطا کرد. * (و ما أرسلنا ... بالبیّنت و الزبر و أنزلنا إلیک الذکر) «بیّنة» به معناى دلیل واضح و روشن - اعم از عقلى و حسى - است. طبق شواهد تاریخى مراد از «بینات» در آیه، ممکن است معجزات حسى باشد. جدا ذکر کردن پیامبر(ص) براى اعطاى قرآن، مشعر به برداشت یاد شده است.
۱۳- مردم، باید براى فهم و کشف حقایق به پیامبراکرم(ص) مراجعه کنند. (فسئلوا أهل الذکر إن کنتم لاتعلمون ... و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس)
۱۴- هدف از نزول قرآن و تبیین و تفسیر آن، رشد فکرى مردم است. (و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس ... و لعلّهم یتفکّرون)
۱۵- تفکر، از ابزار شناخت و درک حقایق است. (و لعلّهم یتفکّرون)
۱۶- قرآن، داراى دو نزول (دفعى و تدریجى) است. (و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل إلیهم) آوردن دو فعل «أنزل» و «نزّل» براى بیان نزول قرآن - چنان چه راغب گفته است - احتمال دارد از این جهت باشد که «نزّل» به معناى نزول پراکنده و تدریجى است.
۱۷- تفکر در آیات قرآن، عامل کشف حقانیت و روا بودن نزول وحى بر بشر (و ما أرسلنا من قبلک إلاّ رجالاً نوحى إلیهم ... و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للناس ... و لعلّهم یتفکّرون) احتمال دارد متعلق «یتفکّرون» شبهه اى باشد که از سوى مشرکان درباره عدم امکان نزول وحى بر بشر، القا و مطرح مى شده است.
۱۸- تفکر و اندیشه، امرى مطلوب و بایسته است. (و لعلّهم یتفکّرون)
روایات و احادیث
۱۹- «عن أبى عبدالله(ع): ... و سمّى الله عزّوجلّ القرآن ذکراً فقال تبارک و تعالى: «و أنزلنا إلیک الذکر...»;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است: ... خداى عزّوجلّ قرآن را «ذکر» نامیده و فرموده است: و أنزلناإلیک الذکر».
موضوعات مرتبط
- انبیا: بینات انبیا ۱، ۲، ۳; دلایل بعثت انبیا ۱; کتاب انبیا ۱، ۲; معجزه انبیا ۱; معجزه حسى انبیا ۱۲; نبوت انبیا ۲; وحى به انبیا ۲; ویژگیهاى انبیا ۲; ویژگیهاى معجزه انبیا ى قبل از محمد(ص) ۱۲
- تذکر: عوامل تذکر ۴
- تفکر: آثار تفکر ۱۵; آثار تفکر در قرآن ۱۷; اهمیت تفکر ۱۸
- حقایق: ابزار درک حقایق ۱۵; روش تبیین حقایق ۱۳; عوامل تبیین حقایق ۱۷
- خدا: عطایاى خدا ۳، ۱۲
- ذکر ۵، ۱۹:
- شناخت: ابزار شناخت ۱۵
- عمل: عمل پسندیده ۱۸
- قرآن: اعجاز قرآن ۱۱، ۱۲; تبیین قرآن ۶; جهان شمولى قرآن ۷، ۱۲; فضیلت قرآن ۱۱، ۱۲; فلسفه تبیین قرآن ۱۴; فلسفه نزول قرآن ۱۴; مبین قرآن ۱۰; مخاطبان قرآن ۷; نامهاى قرآن ۵، ۱۹; نزول تدریجى قرآن ۱۶; نزول دفعى قرآن ۱۶; نقش قرآن ۴; ویژگیهاى قرآن ۴
- محمد(ص): تنزیه محمد(ص) ۹; رجوع به محمد(ص) ۱۳; فضایل محمد(ص) ۸، ۹، ۱۰، ۱۲; فهم محمد(ص) ۸; کتاب محمد(ص) ۳; محمد(ص) و فراموشى ۹; محمد(ص) و قرآن ۶; مسؤولیت محمد(ص) ۶; نزول قرآن بر محمد(ص) ۳; نقش محمد(ص) ۱۰، ۱۳;ویژگیهاى علم محمد(ص) ۹; ویژگیهاى معجزه محمد(ص) ۱۲
- مردم: اهمیت رشد فکرى مردم ۱۴
- وحى: نزول وحى بر بشر ۱۷
منابع
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۲۹۵، ح ۳; نورالثقلین، ج ۳، ص ۵۷- ، ح ۹۷.