النجم ١٥
کپی متن آیه |
---|
عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى |
ترجمه
النجم ١٤ | آیه ١٥ | النجم ١٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَنَّةُ الْمَأْوی»: اضافه موصوف به صفت خود است، همچون مسجد الجامع، و یا این که اضافه بیانیه است (نگا: آلوسی).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۸ سوره نجم
- اشاره به غرض و محتويات سوره مباركه نجم
- مقصور از «نَجم»، در آيه: «وَ النّجمِ إذَا هَوَى»
- مقصود از اين كه فرمود: «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوى...»
- توضیحی پیرامون آيه: «مَا كَذَبَ الفُؤادُ مَا رَأى»
- گفتار بعضى مفسران در تفسير آیه: «مَا كَذَبَ الفُؤادُ مَا رَأى»
- «سِدرَةُ المُنتَهى» چيست؟
- بحث روايتی
- رواياتى درباره رؤيت قلبى رسول الله «ص»، خداوند سبحان را
- آیا معراج پيامبر «ص»، جسمانى بوده، يا فقط روحانى بوده
تفسیر نور (محسن قرائتی)
عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى «14» عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى «15»
نزد سدرة المنتهى. كه بهشتِ امن نزد آن است.
نکته ها
«فَتُمارُونَهُ» از «مراء» به معناى جدال همراه با شك و ترديد و «نَزْلَةً» به معناى يكباره نازل شدن است. «سِدْرَةِ الْمُنْتَهى» نام مكانى نزديك بهشت موعود است كه مالامال از الطاف الهى است و به گفته روايات جز شخص پيامبر اسلام كسى از آن بالاتر نرفته است. «1»
در حديث آمده است: آنجايى كه آخرين مرحله پرواز فرشتگان يا آخرين مرحله بالا رفتن اعمال مىباشد، به آن «سِدْرَةِ الْمُنْتَهى» مىگويند و در روايات مىخوانيم: «سدرة المنتهى» نام درختى است كه همراه هر برگ آن فرشتهاى در حال تسبيح است. «2»
چون در ماجراى معراج، ناباورى و ترديد بسيار است، خداوند يك بار در سوره اسراء فرمود:
«سُبْحانَ الَّذِي» يعنى او از كار لغو منزّه است و معراج يك هدف بس عالى دارد و يك بار در اين سوره فرمود: چرا در اين باره جدال مىكنيد؟ أَ فَتُمارُونَهُ ...
گرچه همه مردم زير نظر خداوند هستند، امّا خداوند گاهى بعضى را به طور خاص مورد نظر قرار مىدهد. «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى» يعنى خداوند در معراج پيامبرش را يكبار ديگر مورد نظر ويژه قرار داد. همان گونه كه خداوند با اينكه با همه مردم است، «وَ هُوَ مَعَكُمْ» «3» ولى بودن او با متّقين به گونهاى ديگر است. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا» «4»
«1». تفسير كنزالدقائق.
«2». تفاسير نمونه و مجمعالبيان.
«3». حديد، 4.
«4». نحل، 128.
جلد 9 - صفحه 312
آرى، همراه بودن و عنايت خداوند گاهى عام است و گاهى خاص. او پيامبرش را در آسمانها مهمان كرد و نزد سدرة المنتهى و بهشت موعود، مورد نظر خاص خود قرار داد.
اين معنا در تفسير اطيبالبيان ذكر شده، امّا در تفاسير ديگر به گونهاى ديگر معنا شده است:
پيامبر، يك بار ديگر جبرئيل را با قيافه اصلى ديد و يا بار ديگر، خدا را با ديد باطنى ديد.
دليل ما در انتخاب گفتار اطيب البيان اين است كه اين آيات در مقام تجليل از پيامبر و معراج اوست و ديدن جبرئيل، براى پيامبر كه مقامش بالاتر از جبرئيل است امتياز و تجليلى نيست و با سياق آيات خيلى تناسب ندارد، و نيز ديدن باطنى خداوند، براى پيامبر هميشه بوده و نه يكبار و دو بار، ولى لطف خاص خداوند در معراج قابل توجّه بوده است، چون خداوند با هدفى خاص پيامبرش را به آسمانها برد، بنابراين نگاه خاصى به او داشت.
«رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى»
در حديث مىخوانيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من جبرئيل را نزد سدرة المنتهى ديدم.
جبرئيل به پيامبر گفت: انتهاى حدّى كه خداوند براى من گذارده همين جاست و اگر بيشتر از آن بيايم، بالهايم خواهد سوخت. «1»
پیام ها
1- افراد بى ايمان، تحمّل باور كردن مكاشفات و دريافتهاى اولياى خدا را ندارند و با بدبينى و ترديد با آنها به جدال مىپردازند. «أَ فَتُمارُونَهُ»
2- در مسائل نظرى و فكرى، بحث و ترديد جاى دارد، ولى در محسوسات و ديدنىها جايى ندارد. «أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى»
3- شرط تبليغ، پذيرش همگانى نيست؛ بعضى انكار يا ترديد يا جدال مىكنند.
«أَ فَتُمارُونَهُ»
4- پرسش و دليلخواهى هميشه مورد سفارش است، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» «2» ولى
«1». تفسير هدايت.
«2». نحل، 43.
جلد 9 - صفحه 313
مجادله و ستيز مورد توبيخ است. «أَ فَتُمارُونَهُ»
5- بالاتر از بهشت نيز وجود دارد. «عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى» سدرة المنتهى به قدرى مهم است كه بهشت با آن عظمتش در كنار اوست.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى «15»
عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى: نزد آن سدره است بهشتى كه آرامگاه متقيان است، و
«1» توحيد شيخ صدوق باب 8 ص 116 روايت 18 و نور الثقلين، ج 5، ص 157، ح 51. به نقل از علل الشرايع.
«2» تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 155، ح 39. ص 155، ح 39.
«3» مدرك ياد شده، ح 41. ما بين دو علامت در اصل كتاب نبوده و با توجه به مدرك اضافه گرديده است.
«4» علل الشرايع باب 381 ص 576.
«5» نور الثقلين، ج 5 ص 157، ح 50.
جلد 12 - صفحه 334
آن جنت الخلد است كه در آسمان هفتم باشد. حاصل آنكه حضرت، جبرئيل را بديد، يا عظمت پروردگار به عين يقين مشاهده نمود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى «11» أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى «12» وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى «13» عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى «14» عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى «15»
إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى «16» ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى «17» لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى «18» أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى «19» وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى «20»
ترجمه
خطا نكرد دل آنچه را كه ديد
آيا مجادله ميكنيد با او در آنچه ديده
و بتحقيق ديد او را در يك فرود آمدن ديگر
نزديك درخت سدرة المنتهى
نزديك آن بهشت اقامتگاه است
هنگاميكه ميپوشاند سدره را آنچه ميپوشاند
منحرف بجانبى نشد چشم و تجاوز از حدّ ننمود
بتحقيق ديد از نشانههاى بزرگتر پروردگارش
آيا پس ديديد لات و عزّى را
و منات بت سوّمين ديگر را.
تفسير
قمّى ره در ذيل حديثى كه در آن قاب قوسين را امام عليه السّلام بما بين زه كمان و چوب آن تقدير فرموده نقل نموده كه پرسيدند از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ما أوحى در آيه سابقه چيست و خدا چه وحى فرمود حضرت جواب داد وحى شد بمن كه على سيّد مؤمنين و امام متّقين و قائد غرّ محجّلين و اوّل خليفه خاتم النبيّين است پس مردم گفتگو كردند كه آيا اين از جانب خدا بوده يا از جانب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم پس خدا به پيغمبر خود فرمود بگو بآنها ما كذب الفؤاد ما رأى پس ردّ فرمود آنها را و فرمود أ فتمارونه على ما يرى و از چند روايت معتبر در اين مقام استفاده ميشود كه رؤيت حق بقلب بوده و رؤيت ببصر اختصاص بنور و آيات عظمت داشته و بنابراين مفاد آيات شريفه آنستكه خلاف واقع مشاهده ننمود قلب آنچه را مشاهده كرد آيا مراء و جدال ميكنيد شما با او در آنچه ميبيند و ميشنود و ميداند از شخص امير- المؤمنين و كلام خدا بدون واسطه و عظمت پروردگار چون بر حسب روايات عديده على عليه السّلام در تمام مقامات عاليه با پيغمبر بوده و حضرت او را در كنار خود مشاهده مينموده است و بتحقيق ديد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نور حق را يكمرتبه ديگر در
جلد 5 صفحه 87
وقت نزول از عرش و رسيدن بدرخت سدرة المنتهى كه جبرئيل آنجا متوقّف شده بود چون نتوانسته بود بالاتر رود و پيغمبر با رفرف بهشتى بالا رفته بود و در مراجعت او را ملاقات فرمود و با او داخل در بهشت شد و مقام خود و امير المؤمنين عليه السّلام را در آن مشاهده نمود پس در بين آنكه جبرئيل با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم صحبت مينمود نورى از انوار الهى ساطع گشت و حضرت از روزنهاى مانند ته سوزن ديد مانند آنچه را در مرتبه اولى ديده بود و در آيات سابقه ذكر شد چنانچه در برهان از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده و آنكه خداوند در اينحال به پيغمبر خود خطاب فرمود كه اى محمد سبقت گرفته است رحمت من بر غضبم براى تو و ذريّهات و قسم ياد فرمود بعزّت و جلال خود كه اگر تمام خلق يك چشم بهم زدن كوتاهى كنند در اداء حق تو و ذريّه طاهرهات همه را داخل در جهنّم خواهم نمود و اينكه نزلة موصوف بأخرى شده اگر چه بمعناى مرّه است ولى چون متضمّن معناى دنوّ است شايد براى آن باشد كه اينمرتبه محبوب بحبيب نزديك شده و مشاهده حاصل گشته در نزديك شدن ديگرى و سدرة المنتهى درختى است در آسمان هفتم و بهشت كه جايگاه اهل تقوى است در كنار آنست و اينكه منتهى ناميده شده براى آنستكه اعمال بندگان بتوسط ملائكه حافظين تا آنجا بالا ميرود و آنجا بكرام الكاتبين سپرده ميشود و شاخههاى آن تا زير عرش و اطراف آن رفته است و چون نور خداوند تجلّى نمود براى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم پوشاند نور سدره را و احاطه نمود بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و لرزه بر اندام مباركش افتاد ولى چشم را از آن برنداشت و بهم نزد و واداشت بر آن و تند نمود نظر دوربين را و خدا تأييد فرمود او را بقوّت بصر و بصيرت پس ديد از آيات عظمت الهى بزرگترين آنها را و قطر سدره يكصد سال راه از سالهاى دنيا است و يك برگ آن تمام اهل دنيا را ميپوشاند و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه ديدم بر هر برگى از برگهاى آن ملكى ايستاده و خدا را تسبيح مينمايد و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خدا بزرگتر از من آيتى ندارد آنچه بيان شد مستفاد از اخبار معتبره اين باب و منطبق با ظاهر آيات است بنظر حقير ولى مفسّرين در تمام مراحل اختلافات سابقه را ادامه
جلد 5 صفحه 88
دادهاند در رؤيت اختلاف نمودهاند كه ببصر بوده يا بصيرت و در مرئى اختلاف شده كه نور حق بود يا جبرئيل بصورت اصليّه و در اطراف سدرة المنتهى و جنّة المأوى اختلاف زيادتر شده و در آنكه چه چيز سدره را پوشانده از حدّ گذشته و حقير فائده مهمّى در ذكر آنها نمىبينم بلى مسلّم است كه مرئى ذات حق ببصر نبوده و در روايات استدلال شده بر اينمعنى بقول خداوند ما كذب الفؤاد ما رأى در صدر اين آيات و قول خداوند ذيلا لقد رأى من آيات ربه الكبرى و ظاهرا تجلّى اوّل براى ارائه حقايق ما فوق آسمانهاى هفتگانه بوده از قبيل عرش و كرسى و لوح و قلم و امثال آنها كه فوق اينعالم است و تجلّى دوّم براى ارائه حقايق اينعالم و هر دو در يك سفر بوده يكى در وقت عروج از آسمانها بعرش و ديگر در وقت نزول بآسمان هفتم ولى در بعضى از روايات تصريح شده كه معراج دو مرتبه بوده و در هر دو سفر امير المؤمنين عليه السّلام با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بوده است و اللّه اعلم بحقائق الامور در هر حال خداوند خطاب بمشركين مكّه فرموده كه پيغمبر من ديد آيات عظمت مرا آيا شما ديديد لات و عزّى و منات بت سوّمى خودتان را كه مؤخّر از آندو و بيرون از حرم قرار گرفته چنانچه قمّى و غيره نقل فرمودهاند و بنابراين اخرى وصف مستقلى است براى منات والا مؤكّد معناى ثالثه است و ظاهرا اينها مجسّمههائى بودند كه بعنوان تصوير ملائكه ساخته بودند و عبادت ميكردند آنها را براى تقرّب بخدا چون ملائكه را دختران خدا ميدانستند خدا ميفرمايد آيا شما صورت اصلى اين بتها را ديديد كه براى آنها مجسمه ساختهايد و اسمگذارى نمودهايد و بقيّه توضيحات اين قسمت در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخري «13» عِندَ سِدرَةِ المُنتَهي «14» عِندَها جَنَّةُ المَأوي «15» إِذ يَغشَي السِّدرَةَ ما يَغشي «16»
و هر آينه ديد او را دفعه ديگر نزد سدرة المنتهي که نزد سدرة المنتهي بود جنة المأوي.
وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخري مفسرين فاعل رَآهُ را پيغمبر گفتند: و مرجع ضمير را جبرائيل که پيغمبر (ص) دو مرتبه جبرائيل را بصورة اصلي مشاهده كرده يكي در قاب قوسين او ادني و يكي در سدرة المنتهي، و ما ميگوييم فاعل رَآهُ خداوند متعال است و مرجع ضمير پيغمبر اكرم است، يعني حضرت رسول منظور نظر الهي واقع شد در سدرة المنتهي که آيات كبراي الهي را مشاهده كند در واقع حكمت معراج پيغمبر (ص) دو چيز بود يكي اينكه اسراري باو سپرده شد که هيچ نبي مرسلي
جلد 16 - صفحه 327
و ملك مقربي حتي جبرائيل و حمله عرش و ساير ملائكه مقرّبين اطلّاعي و خبري نداشته باشند که در دعاء ندبه ميخواني
(و علمته علم ما کان و ما يکون الي انقضاء خلقك)
که بعض آنها را مأمور بود براي امّت بيان كند، و بعضي را بسپار بأوصياء خود و ممكن است بعض آن بايد مستور باشد و اينکه در موردي بود که دَنا فَتَدَلّي فَكانَ قابَ قَوسَينِ أَو أَدني که شرحش بيان شد، و حكمت ديگر اينكه آيات كبراي الهي را بحس مشاهده كند چنانچه در حق ابراهيم ميفرمايد: وَ كَذلِكَ نُرِي إِبراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ انعام آيه 75 اگر بابراهيم ملكوت السماوات و الارض را ارائه داد به پيغمبر اكرم فوق سماوات و ارض را نشان داد.
عِندَ سِدرَةِ المُنتَهي باشد که فوق آسمان هفتم است که.
عِندَها جَنَّةُ المَأوي است که بهشت فوق آسمانها است، زيرا يوم القيامة نه آسماني است نه زميني که ميفرمايد يَومَ نَطوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلكُتُبِ انبياء آيه 104 و ميفرمايد: وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَت تكوير آيه 11 يعني از جا كنده ميشود إِذَا السَّماءُ انفَطَرَت انفطار آيه 1 إِذَا السَّماءُ انشَقَّت انشقاق آيه 1 و غير اينها و مسلما بهشت بجاي خود هست پس فوق سماوات است و تفسير سدرة المنتهي بر ما معلوم نيست فقط از كلمه المنتهي استفاده ميشود که منتهاي عوالم جسماني بوده که ميفرمايد: إِذ يَغشَي السِّدرَةَ ما يَغشي زماني که پوشانيد سدرة را آنچه پوشانيد که احدي جز ذات مقدّس پروردگار از او خبري نداشت شايد اشاره باشد بفوق عالم ناسوت و عالم ملكوت مثل عالم عقول عالم جبروت عالم لاهوت و حضرت رسالت مشاهده كرد آيات قدرت الهي را تا حدّ امكان.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- همان «که جنة المأوی (و بهشت برین) در آنجاست» (عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی).
«جنّة المأوی» به معنی بهشتی است که محل سکونت است و منظور از آن بهشت برزخی است که ارواح شهدا و مؤمنان موقتا به آنجا میروند.
نکات آیه
۱ - «جنة المأوى»، در مجاورت «سدرة المنتهى» قرار دارد. (عند سدرة المنتهى . عندها جنّة المأوى) ضمیر «عندها» به «سدرة المنتهى» بازمى گردد.
۲ - بهشت، اقامتگاه نهایى و محلى راحت و آرام براى اهل آن است. (عندها جنّة المأوى) «مأوى» در لغت به جایى گفته مى شود که حیوان، شبانگاه به آن بازمى گردد و استراحت مى کند.
موضوعات مرتبط
- بهشت: مکان جنة المأوى ۱; ویژگیهاى بهشت ۲
- بهشتیان: آرامش بهشتیان ۲
- سدرة المنتهى: مکان سدرة المنتهى ۱
منابع