المؤمنون ٨٥
کپی متن آیه |
---|
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ |
ترجمه
المؤمنون ٨٤ | آیه ٨٥ | المؤمنون ٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«اَفَلا تَذَکَّرُونَ»: تذکّر به معنی یادکردن و اندیشیدن و به خاطر آوردن است (نگا: انعام / . اصل (تَذَکَّرُونَ) تَتَذَکَّرُونَ است.
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۹۸ سوره مؤمنون
- يادآورى نعمت شنوايى و بينايى و خردمندى انسان
- بعید دانستن و انكار بعث و معاد، از جانب كافران
- اثبات امكان بعث و قيامت، با بيان مالكيت حقيقی خداوند
- بيان اين كه مالكيت، اعمّ از ربوبيت است
- معناى آيه: «قُل مَن رَبُّ السَّماوَات السَّبع...»
- معناى «ملكوت» و اين كه ملكوت هر چيزى به دست خدا است
- دلایل ردّ اعتقاد مشرکان، مبنی بر فرزند داشتن خداوند
- تفسیرهای ديگر، در معنای تعدد آلهه مشرکان
- اشاره به تفاسير ديگر در معناى آيه شريفه
- معناى «هَمَزات شياطين»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «84» سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ «85»
(به اين كفّار) بگو: اگر شما علم داريد، (بگوييد) زمين وكسانى كه در آن زندگى مىكنند از كيست؟ آنان خواهند گفت: براى خداست بگو: پس آيا متذكّر نمىشويد؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (85)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ: زود باشد كه بگويند در جواب تو كه زمين و آنچه در آن است خاصه ذات يگانه خداست و نتوانند منكر شوند چون حجت بر ايشان ملزم شود.
قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ: بگو اى پيغمبر پس چرا پند نمىيابيد و درنيابيد كه ذاتى كه قادر باشد بر آفريدن زمين و اهل آن، دو مرتبه از اعاده و بعث آنها بعد از مردن عاجز نخواهد بود، و اعاده اعظم از ايجاد نيست.
تنبيه: ممكن است اين آيات شريفه رد باشد بر منكرين حشر يا رد بر بت پرستان، چون آنها مقر بودند به خداى آسمان و زمين و مىگفتند: به اين بتان تقرب مىجوئيم و شفيعان ما هستند نزد خدا. پس احتجاج فرمايد به امور سه گانه:
اول: «قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها» وجه استدلال بر اعاده و حشر آنكه: چون زمين و هر كه در آنست از زندگان وجود و حيات و بقاى آنها از خداى متعال مىباشد كه به قدرت كامله اعطا فرموده، البته ظهور اين قدرت قاهره دال است بر قدرت بر حشر و نشر و اعاده. و وجه استدلال بر نفى عبادت اصنام آنكه ستايش و پرستش ذات يگانهاى كه خلق فرموده زمين و هر چه در آنست، البته واجب باشد، نه چيزهائى كه ابدا اثرى از آنها ظاهر نيست و قادر بر نفع و ضرر نيستند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (84) سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (85) قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (86) سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (87) قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (88)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ (89) بَلْ أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (90) مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ (91) عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (92)
ترجمه
- بگو مر كه را است زمين و هر كه در او است اگر ميدانيد
خواهند گفت خدا را است بگو آيا پس پند نميگيريد
بگو كيست پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ
خواهند گفت خدا را است بگو آيا پس نميپرهيزيد
بگو كيست كه بدست او است پادشاهى همه چيز و او پناه ميدهد و پناه داده نميشود از او اگر هستيد كه ميدانيد
خواهند گفت خدا را است بگو پس از كجا فريب داده ميشويد
بلكه داديم بآنها حق را و همانا آنانند هر آينه دروغگويان
نگرفت خدا فرزندى و نباشد با او خدائى در اين هنگام هر آينه برده بود هر خدائى آنچه را آفريد و هر آينه برترى جسته بودند بر خيشان بر برخى پاك است خدا از آنچه وصف ميكنند
او است داناى نهان و آشكار پس برتر آمد از آنچه شريك ميگيرند براى او.
تفسير
- خداوند متعال براى رفع استبعاد كفار از معاد كه در ذيل آيات سابقه اشاره بآن شد پيغمبر اكرم را مأمور بپرسشهائى از آنها فرموده باين ترتيب كه بگو آيا اين زمين و هر كس در آن جاى دارد و بايد در قيامت محشور گردد مملوك و مخلوق كيست اگر ميدانيد جواب بگوئيد آنها چون اقرار دارند كه خدا خالق آنها است خواهند گفت مملوك و مخلوق خدايند و بعدا بگو كه پس
جلد 3 صفحه 652
چرا متذكّر و متنبّه نميشويد كه كسيكه آنها را ابتداء خلق نموده قدرت بر اعاده آنها دارد چون خلق بدوى آسانتر از خلق ثانوى نيست و بگو كيست پروردگار آسمانهاى هفتگانه كه احاطه بر زمين و اهلش دارند و برتر و بزرگتر و بالاتر از آنند و پروردگار عرش عظيم كه از همه برتر و بزرگتر و بالاتر است خواهند گفت همه از آن حقّند چون ميدانند مقصود از رب خداوند خلاق است و بعضى بجاى للّه در اينجا و بعد اللّه قرائت نمودهاند بمناسبت مطابقه جواب با لفظ سؤال و بعدا بگو پس چرا از چنين خداوندى نميترسيد و برايش شريك قرار ميدهيد و منكر قدرتش بر اعاده مخلوقاتش ميشويد و بگو كيست كه در دست او است پادشاهى و سلطنت تامّه عامّه بر هر موجودى چون ملكوت صيغه مبالغه در ملك است مانند جبروت كه مبالغه در جبر است و او است كه دادرسى ميكند و پناه ميدهد هر مظلوم بىپناهى را و كسى نميتواند كسى را از دست انتقام او بگيرد و در پناه خود جاى دهد (تعديه يجار بعلى براى آنستكه متضمّن معناى نصرت است) اگر ميدانيد جواب بگوئيد خواهند گفت از آن خدا است يا خدا است بتقريبى كه بيان شد و بگو پس چرا فريب نفس امّاره و شيطان را ميخوريد و چگونه بر گردانده ميشويد از حق بباطل و از صحيح بفاسد با وضوح حقّ و ظهور ادلّه آن و با آنكه ما بيان نموديم براى آنها توحيد و معاد و راه صواب و سداد را آنها دروغ ميگويند كه منكر شدند و ميگويند حشر و نشرى نيست و خدا شريك و اولاد دارد خداوند هيچ گاه براى خود فرزندى اختيار ننموده چون او مماثل با بندگان خود نيست و اولاد بايد از جنس و نوع پدر و مادر باشد اگر كسى بخواهد فرزند ديگرى را هم برسم فرزندى قبول كند و براى خود بردارد بايد از جنس و نوع بشر باشد نه فردى از افراد حيوان يا نبات و هيچ گاه خداى ديگرى با خدا در خدائى شريك نبوده و اگر چنين بود هميشه توافق و تسالم در رأى و كار براى آن دو حاصل نميشد و با يكديگر اختلاف و نزاع پيدا ميكردند و مخلوقات خودشان را از يكديگر جدا مينمودند و هر خدائى با مخلوقش بجانبى ميرفت و با يكديگر جنگ ميكردند و يكى غالب و ديگرى مغلوب ميشد و در نتيجه نظام عالم بهم ميخورد و رشته تدبير امور از دست هر دو بيرون ميرفت چنانچه در ميان پادشاهان دنيا معمول است با
جلد 3 صفحه 653
آنكه ما مىبينيم و ميدانيم كه هميشه اين نظام احسن و اين تدبير امتن و اين اتّصال و ارتباط و التيام در اجزاء عالم بوده و هست و خواهد بود و معلوم است كه يك كارخانه است و يك مدير خبير بصير دارد منزّه است خداوند از آنچه نسبت باو ميدهند از اولاد و انباز و ذات مقدّس او عالم است و ميداند هر پنهان و آشكارى را و آنچه مخفى و هويدا است و اگر همه بيد قدرت و در تحت سلطنت او نبودند علم بآنها نداشت و چون دارد بالاتر است شأن او از آنكه اشياء بىحس و شعورى شريك در خدائى يا پرستش او باشند كه اينها قائل بآن شدهاند و باين تقريب آيه اخيره خود دليل ديگرى است بر توحيد كه از راه علم حقّ بتمام موجودات كه آنها معترف بودند اثبات وحدت و نفى شركت شده است در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه غيب چيزى است كه نبوده و شهادت چيزى است كه بوده و بعضى عالم را بكسر خواندهاند و بنابراين صفت اللّه است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
سَيَقُولُونَ لِلّهِ قُل أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (85)
زود باشد که در جواب شما بگويند زمين و كساني که در او هستند مختص به خداست بگو: آيا پس از اينکه اقرار چرا متذكر نميشويد.
نظر به اينكه كفار و مشركين منكر وجود حق نبودند و او را خالق زمين و آنچه در زمين است ميدانستند غاية الامر معرفت آنها به خداوند متعال ناقص بود مشركين براي او در عبادت شريك قرار داده بودند شرك عبادتي داشتند با كلمه
جلد 13 - صفحه 448
طيبه لا اله الا اللّه مخالف بودند و الا در افعال خلق و رزق و ايجاد و حفظ را مستند به او ميدانستند و كفار قائل به تجسم بودند خدا را جسم ميدانستند و از براي او اولاد تصور ميكردند، ملائكه را بنات خدا ميگفتند: عزير و عيسي را ابناء الهي ميشمردند براي او مكان قائل بودند در همين توراة رائج و اناجيل چه نسبتها به خدا ميدهند ولي براي احتجاج بر آنها همين مقدار كافي است که كسي که قدرت دارد زمين و اهل زمين را از كتم عدم به عرصه وجود آورد و نيست را هست كند و در جوف هوا نگهداري كند قدرت دارد بر اينكه از خاك و استخوان بشر ايجاد كند و شما را دو مرتبه زنده كند و مبعوث فرمايد، چنانچه در آيات بسيار بهمين احتجاج تمسّك فرموده که آمدند نزد حضرت رسالت گفتند (مَن يُحيِ العِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قُل يُحيِيهَا الَّذِي أَنشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلقٍ عَلِيمٌ) يس آيه 78 و 79 لذا.
(سَيَقُولُونَ لِلّهِ) لام اختصاص است که مختصّ بخدا است.
(قُل أَ فَلا تَذَكَّرُونَ) فكر نميكنيد، متذكّر نميشويد که كسي که چنين قدرتي دارد قدرت دارد که از خاك و عظام خلق فرمايد و اينکه در جنب قدرت او ناچيز است، بلكه در همين دنيا نمونه آن را نشان داده به ابراهيم و عزير و موسي و عيسي نشان داد.
به ابراهيم فرمود: (فَخُذ أَربَعَةً مِنَ الطَّيرِ فَصُرهُنَّ إِلَيكَ ثُمَّ اجعَل عَلي كُلِّ جَبَلٍ مِنهُنَّ جُزءاً ثُمَّ ادعُهُنَّ يَأتِينَكَ سَعياً) بقره آيه 262.
به عزير (فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ الي قوله وَ انظُر إِلَي العِظامِ كَيفَ نُنشِزُها ثُمَّ نَكسُوها لَحماً الاية) بقره آيه 261.
به حضرت موسي راجع به بني اسرائيل (فَأَخَذَتكُمُ الصّاعِقَةُ الي قوله ثُمَّ بَعَثناكُم مِن بَعدِ مَوتِكُم) بقره آيه 52.
به عيسي عليه السلام فرمود: (وَ إِذ تَخلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ بِإِذنِي الي قوله
جلد 13 - صفحه 449
تعالي وَ إِذ تُخرِجُ المَوتي بِإِذنِي) مائده آيه 110 سپس خداوند حجت ديگري بر آنها اقامه فرمود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 85)- سپس اضافه میکند: آنها بر اساس ندای فطرت و اعتقادی که به خداوند آفریننده هستی دارند «به زودی (در پاسخ تو) میگویند: (مالکیت زمین و آنچه در آن است) همه از آن خداست» (سَیَقُولُونَ لِلَّهِ).
ولی تو به آنها «بگو: اکنون که چنین است (و خود شما نیز اعتراف دارید) آیا متذکر نمیشوید» (قُلْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).
با این اعتراف صریح و روشن چگونه زنده شدن انسان را بعد از مرگ بعید میشمرید؟ و از قدرت فراگیر خداوند بزرگ دور میدانید؟
ج3، ص264
نکات آیه
۱ - اعتراف به مالکیت خدا بر زمین و موجودات روى آن، امرى ناگریز براى هر انسانِ اهل دانش و خرد (قل لمن الأرض ... إن کنتم تعلمون . سیقولون للّه قل أفلاتذکّرون)
۲ - گرایش به شرک در عین اعتقاد به تعلق انسان و پدیده هاى پیرامون او به خداوند، دو امر ناهمخوان و ناسازگار (قل لمن الأرض و من فیها ... سیقولون للّه قل أفلاتذکّرون)
۳ - گروندگان به شرک، سزاوار نکوهش و سرزنش اند. (سیقولون للّه قل أفلاتذکّرون)
موضوعات مرتبط
- اقرار: اقرار به مالکیت خدا ۱
- زمین: مالک زمین ۱
- شرک: موانع شرک ۲
- عاقلان: اقرار عاقلان ۱
- عقیده: آثار عقیده به مالکیت خدا ۲
- علما: اقرار علما ۱
- مشرکان: سرزنش مشرکان ۳
- موجودات: مالک موجودات ۱
منابع