القمر ٤٠
کپی متن آیه |
---|
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ |
ترجمه
القمر ٣٩ | آیه ٤٠ | القمر ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا ...»: (نگا: قمر / و ).
تفسیر
- آيات ۹ - ۴۲ سوره قمر
- بيان چگونگى وفور آب بر سراسر زمين، پس از نفرين نوح «ع»
- توضيحى درباره ویژگی كشتى نوح «ع»
- معناى آسان کردن قرآن براى ذكر
- بيان كيفيت عذاب قوم عاد
- ۱ سعادت و نحوست ايام، از نظر عقل، قرآن و سنّت
- سعادت و نحوست، در آيات قرآن كريم
- سعادت و نحوست، در روايات
- برخی از احاديث ائمّه «ع» كه بر عدم نحوست ذاتى زمان دلالت مى كند
- رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام، در بين اهل سنّت
- ۲ سعادت و نحوست كواكب
- اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى
- اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند
- بررسی روايات وارده در بارۀ سعد و نحس بودن بعضى كواكب
- ۳ تفأل خوب و بد
- امورى كه در نظر عامۀ مردم، شوم و نحس است
- مقصود از تكذيب قوم ثمود به «نُذُر»
- ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود
- سرگذشت قوم لوط و عذابى كه دامنگيرشان شد
- بحث روایتی: (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «40»
همانا ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان ساختيم پس آيا پندپذيرى هست؟
نکته ها
«نُذُرِ» جمع «نذير» هم به معناى انذار دهنده است و هم به معناى انذار، «حاصب» به معناى تندبادى است كه سنگريزهها و شنها را حركت مىدهد.
«بطش» به معناى گرفتن با قهر و قدرت است. «طمس» يعنى محو كردن و از بين بردن و «تماروا» به معناى به مجادله گرفتن است.
جلد 9 - صفحه 362
به نظر مىرسد كسانى كه به مهمانان حضرت لوط سوء قصد داشتند، ابتدا كور شدند و سپس با زير و رو شدن منطقه نابود گشتند. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: همين كه قوم لوط وارد خانه آن حضرت شدند، جبرئيل با اشاره آنان را كور كرد. «1»
در ماجراى قوم لوط، چهار مرتبه كلمهى «نُذُرِ» و سه بار كلمهى «عَذابٌ» مطرح شده كه نشانهى اهميّت هشدار نسبت به عملكرد قوم لوط است.
پیام ها
1- گويى خداوند به پيامبر مىفرمايد: نگران نباش كه همواره پيامبران خدا مورد تكذيب نااهلان قرار مىگرفتند. «كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ»
2- گرچه هر يك از قوم عاد و ثمود و لوط و نوح ويژگىهايى داشتند، ولى همهى آنان در تكذيب پيامبرشان مشترك بودند. كَذَّبَتْ ... كَذَّبَتْ ... كَذَّبَتْ
3- تكذيب يك پيامبر، به منزلهى تكذيب همهى انبيا است. كَذَّبَتْ ... بِالنُّذُرِ
4- دست خداوند براى انواع عذابها باز است. «بِماءٍ مُنْهَمِرٍ- رِيحاً صَرْصَراً صَيْحَةً واحِدَةً- حاصِباً»
5- در موارد متعدّد، خداوند مؤمنان را نجات مىدهد. «نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ»
6- به هنگام نزول عذاب، تر و خشك با هم نمىسوزد. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ»
7- نعمت، تنها امور مادى نيست، نجات از عذاب، از بزرگترين نعمتها است.
«نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا»
8- ايمان به پيامبران، شكر الهى و مايه نجات است. «كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ»
9- خداوند اول اتمام حجّت و سپس عذاب مىكند. «وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا»
10- گرچه كار انبيا هم بشارت است و هم هشدار، ولى هشدار آنان به دليل سرمستى و غفلت مردم بيشتر است. «أَنْذَرَهُمْ»
«1». كافى، ج 8، ص 329.
جلد 9 - صفحه 363
11- ايجاد ترديد در حق و حقيقت، به منزله تكذيب آن است. كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ ...
فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ
12- آلودگى و فساد مرز نمىشناسد. (با اينكه قوم لوط در مجالس علنى كار خلاف انجام مىدادند و مانعى براى خود نمىديدند، ولى باز هم دست از سر مهمانان خانه پيامبر بر نداشتند.) «راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ»
13- همين كه جرم سنگين شد، مهلت جايز نيست. «راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا»
14- چشمى كه به مهمانان معصوم، آن هم در خانهى پيامبر نظر سوء دارد، كور باد. «فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ»
15- قهر و عذاب الهى، قابل خنثى شدن نيست. «عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ»
16- يكى از روشهاى تربيتى قرآن، نقل داستانهاى پندآموز است. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ»
17- خواندن قرآن كافى نيست، بايد پند گرفت. «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (40)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ: و هر آينه بتحقيق سهل و آسان نموديم قرآن را براى فهم كردن معانى آن و يادآورى اخبار گذشتگان براى تنبه، فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: پس آيا هيچ شنوندهاى هست كه بدان عبرت يابد و هيچ متذكرى هست كه به آن تذكر پيدا كند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (32) كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ (33) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلاَّ آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ (34) نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ (35) وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ (36)
وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (37) وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ (38) فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (39) وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (40) وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ (41)
كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ (42)
ترجمه
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرندهاى هست
تكذيب كردند قوم لوط بيم دهندگان را
همانا ما فرستاديم بر آنها باد ريزنده سنگريزه را مگر كسان لوط كه نجات داديمشان سحرگاه
براى نعمت دادن از قبل خودمان اين چنين پاداش ميدهيم كسى را كه شكرگزارى نمود
و بتحقيق ترساند آنها را از گرفتن ما آنانرا بعذاب پس تشكيك و ترديد نمودند در بيمدهندگان
و بتحقيق خواستند از او كام گرفتن از ميهمانانش را پس محو كرديم چشمهاشان را پس بچشيد عذاب من و بيم دادن مرا
و بتحقيق وارد شد بر آنها در اول روز عذابى برقرار
پس بچشيد عذاب و بيم دادن مرا
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند پس آيا پندگيرندهاى هست
و بتحقيق آمدند آل فرعون را بيمدهندگان
تكذيب كردند نشانههاى قدرت ما را بتمامى پس گرفتيمشان مانند گرفتن توانائى با اقتدار.
تفسير
نكته تكرار آيه اولى در آيات سابقه گذشت و قوم لوط پيغمبر هم تكذيب نمودند بنوبه خود پيغمبران خدا را كه منذرين مردم از عذاب اويند بتقريبى كه ذكر شد قبلا يا انذار الهى را اگر نذر مصدر باشد و اينجا آن معنى آكد است چون حضرت لوط ظاهرا از طرف حضرت ابراهيم عليه السّلام هم مبعوث بوده و تكذيب او تكذيب آنحضرت هم محسوب ميشود و تكذيب آن حضرت چون پايه گذار توحيد در عالم بوده مسلّما تكذيب تمام اتباع و مروّجين آن مسلك است و خداوند علاوه بر آنكه قراء آنها را زير و زبر فرمود بباديكه سنگريزه بر سر
جلد 5 صفحه 106
آنها ميزد معذّب نمود و حضرت لوط و دو دختر او را نجات داد از آن عذاب در سحرگاه براى انعام بايشان و پاداش شكر نعمتى كه بجا آورده بودند و اين اختصاص بآنها ندارد خداوند هر شاكر نعمتى را جزاى خير ميدهد و آن حضرت قبلا آنها را از مؤاخذه و انتقام الهى و عذاب ناگهانى او ترسانده بود ولى آنها تشكيك و ترديد نموده يا مجادله بباطل با آن حضرت كرده بودند و اخيرا بىشرمى را از حدّ گذرانده ميخواستند با ملائكهئى كه بصورت جوانان نيكو منظر در آمده بودند و ميهمان حضرت شده بودند عمل بدى انجام دهند پس جبرئيل كه يكى از آنها بود باشاره يا مشتى سنگريزه همه را كور كرد و شرح اين قصه در سوره هود گذشت و خداوند باقتضاء حال يا لسان ملائكه بآنها فرمود پس بچشيد عذاب مرا در نتيجه انذارات من و بتحقيق نازل شد صبح بر آنها اوّل وقت عذابى كه باقى و برقرار بود تا همه مردند و بجهنّم رفتند و فيض ره در اينمقام فرموده تكرار اين آيات بعد از هر قصهاى براى اشعار بآنست كه تكذيب هر پيغمبرى مقتضى نزول عذاب و استماع هر قصهاى مستدعى تذكّر و اتّعاظ است و براى اعاده آگاه نمودن و بيدار كردن است تا غلبه ننمايد بر آنها سهو و غفلت و همچنين است تكرار قول خداوند فبأى آلاء ربّكما تكذّبان و ويل للمكذّبين و مانند آن دو و خداوند فرعون و فرعونيان را بانذار يا انذاراتى تهديد فرمود بتوسط حضرت موسى و آنها آيات الهى و معجزات متعدّد آنحضرت را كه مكرّر بيان شده بكلّى منكر شدند و تكذيب نمودند تمامى را و خداوند گرفت آنها را بكيفر اعمالشان مانند گرفتن شخص تواناى غالب قادر مقتدرى كه كسى از دست او رهائى ندارد و او هر چه بخواهد ميكند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره و غيرها گذشته است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (39) وَ لَقَد يَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّكرِ فَهَل مِن مُدَّكِرٍ (40)
تفسيرش گذشت.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 40)- و بالاخره در این آیه برای چهارمین بار در این سوره این جمله پر معنی و بیدارگر را تکرار میکند: «ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم، آیا کسی هست که (پند گیرد و) متذکر شود» (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).
قوم لوط پند نگرفتند، نه از انذارها، و نه از عذاب مقدماتی و هشدار دهنده، آیا دیگران که آلوده همان گناهانند از شنیدن این آیات قرآن به خود میآیند و پشیمان میشوند و توبه میکنند؟!
نکات آیه
۱ - قرآن، کتابى آسان و قابل فهم براى همگان (و لقد یسّرنا القرءان)
۲ - بیدارگرى و غفلت زدایى، رسالت اصلى قرآن (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر)
۳ - لزوم استفاده هدایت گران، از شیوه ساده گویى براى ارشاد مردم (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر) بیان الهى، در حقیقت رهنمودى به همه هدایت گران است که در راستاى ارشاد خلق، باید از شیوه ساده گویى استفاده کنند تا همگان از آن بهره مند شوند.
۴ - آسان سازى مفاهیم قرآنى، در سطح فهم همگان، جلوه اى از عظمت قدرت خداوند (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر) جمع آمدن ضمیر متکلم «یسّرنا» - در صورتى که براى تفخیم باشد - مى تواند مطلب یاد شده را افاده کند.
۵ - حقیقت ملکوتى قرآن، دور از درک و اندیشه توده ها * (و لقد یسّرنا القرءان) مفهوم «و لقد یسّرنا» این است که حقایق قرآنى، در مرحله اول و قبل از آسان شدن، سنگین بوده است; به گونه اى که چه بسا بیشتر انسان ها از درک آن ناتوان بوده اند.
۶ - نقل داستان ها و واقعیت هاى تاریخى، در قالبى ساده و آسان داراى تأثیرى فزون تر در خاطر توده ها (کذّبت قوم لوط بالنّذر ... و لقد یسّرنا القرءان للذّکر فهل من مدّکر) در صورتى که «لقد یسّرنا...» نظر به نقل داستان قوم لوط داشته باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.
۷ - ترغیب مردم از سوى خداوند براى اندیشه در قرآن (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر فهل من مدّکر)
۸ - بهره گیرى از رهنمودهاى قرآن، در گرو بیدارى و غافل نبودن (و لقد یسّرنا القرءان ... فهل من مدّکر) از این که خداوند متذکران و هشیاران را به تأمل در قرآن فراخوانده است; دانسته مى شود کسانى که در دام غفلت گرفتاراند، شایستگى درک معارف آن را ندارند.
موضوعات مرتبط
- انسان: محدوده فهم انسان ۵
- تاریخ: روش نقل تاریخ ۶
- تبلیغ: روش تبلیغ ۳; ساده گویى در تبلیغ ۳
- تفکر: تشویق به تفکر ۷; تفکر در قرآن ۷
- تنبه: عوامل تنبه ۲
- خدا: تشویقهاى خدا ۷; نشانه هاى قدرت خدا ۴
- قرآن: اهداف قرآن ۲; تذکرات قرآن ۲; حقیقت قرآن ۵; سهولت فهم قرآن ۱، ۴; فهم قرآن ۵; نقش قرآن ۲; ویژگیهاى قرآن ۱، ۵
- قصه: روش نقل قصه ۶
- هدایتگران: مسؤولیت هدایتگران ۳
- هوشیارى: آثار هوشیارى ۸
منابع