القمر ٣
کپی متن آیه |
---|
وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ کُلُ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ |
ترجمه
القمر ٢ | آیه ٣ | القمر ٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُسْتَقِرٌّ»: ماندنی و ثابت. این تعبیر شاید به این حقیقت اشاره دارد که هیچ چیز در این عالم از میان نمیرود. لذا هر کار نیک و بدی ثابت و باقی میماند و انسان مکافات عمل خویش را میبیند. هر کاری به غایتی و نهایتی میرسد که در آنجا آرام و قرار میگیرد، و خوبی یا بدی آن آشکار میگردد. نظیرآیات و و این سوره را در آیات و و سوره انبیاء بخوانید.
تفسیر
- آيات ۱ - ۸ سوره قمر
- اشاره به مطالب سوره مباركه قمر
- مقصود از انشقاق قمر و وجوه مختلف در اين باره
- تشبيه كردن مردم در خروج از قبر را، به ملخ هاى پراکنده
- بحث روايتى
- پاسخ كسانى كه به وقوع معجزۀ شقّ القمر اشكال كرده اند
- پاسخ استدلال منكران شقّ القمر به آيه «قُل سُبحَانَ رَبّی هَل كُنتُ إلّا بَشَراً رَسُولاً»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3»
و تكذيب كردند و از هوسهاى خود پيروى نمودند و هر كارى (سرانجام) جايگاه و قرارگاهى دارد.
نکته ها
در تفاسير و كتب حديثى شيعه و سنّى ماجراى دونيم شدن شكافتهشدن ماه مطرح شده است. بر اساس روايات، پيشنهاد شكافته شدن ماه از سوى كفّار به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به خاطر آن بود كه مىگفتند: سحر و جادو در آسمانها اثر ندارد و اگر ماه شكافته شد، كار محمّد صلى الله عليه و آله قطعاً معجزه است.
جالب اين كه شكافته شدن ماه، در دل شب و بدون تبليغات قبلى بود. مسافران مكّه و شام در مسير جادّه و حتّى مردم هندوستان شكافتهشدن ماه را ديدند و در بعضى آثار باستانى هند نوشته شده كه تاريخ اتمام اين بنا زمانى بود كه ماه دو نيم شد. «1»
«1». تفسيرنمونه.
جلد 9 - صفحه 345
جدا شدن كرات منظومهى شمسى از خورشيد يا سنگهاى آسمانى از ستارگان، نشانهاى بر شقالقمر و امكان شكافتهشدن ماه است. گرچه در اينجا دو معجزه رخ داده است يكى شكافتهشدن و ديگرى برگشت به حالت اول.
پیام ها
1- قيامت نزديك و حتمى الوقوع است و از عمر دنيا چيزى باقى نمانده است.
پس براى آخرت زاد و توشه برداريم و غافل نباشيم. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ»
2- برپايى قيامت، زمانى بس حساس و مهم است. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» (سوره بدون مقدّمه، سخن از قيامت مىكند، نظير كسى كه بىمقدّمه مىگويد: زلزله، زلزله).
3- در گفتگو با سنگدلانِ غافل، نسبت به قيامت هشدار دهيد. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» (چنانكه در آغاز سورهى انبيا مىخوانيم: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ»)
4- شقّ القمر از معجزات ويژه پيامبر صلى الله عليه و آله و نشانهى نزديكى امّت اسلام با قيامت است. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»
5- پيامبر معجزات بسيارى داشت و كافران همه را سحر مىپنداشتند. «سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»
6- شيوهى افراد لجوج در برخورد با معجزات و آيات الهى، اعراض و تكذيب وتهمت است. «إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ»
7- ريشهى اعراض از حق و تكذيب دين، پيروى از هواى نفس است. يُعْرِضُوا ...
كَذَّبُوا ... اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ
8- «پايان شب سيه سفيد است». بالاخره حق، مستقرّ حقانيت معاد ثابت خواهد شد. «كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ»
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 346
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3»
«1» سوره بقره آيه 60.
«2» سوره سباء آيه 12.
«3» سوره سباء آيه 10.
«4» سوره مريم آيه 25.
«5» سوره بقره آيه 65 و سوره اعراف آيه 166.
«6» سوره قمر آيه 1.
جلد 12 - صفحه 370
وَ كَذَّبُوا: و تكذيب كنند پيغمبر ما را، يا معجزه باهره را كه از او مشاهده نمايند، وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ: و پيروى كنند آرزوهاى خود را، يعنى آن چيزى را كه شيطان در نظر آنها آراسته بود از رد حق بعد از ظهور آن و عناد آنها.
نكته: ذكر تكذيب و اتباع اهواء به صورت ماضى اشعار است به آنكه اين دو صفت از عادت قديمه ايشان است.
وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ: و هر كارى قرار گيرنده است بجاى خود، يعنى هر چيزى كه هست البته منتهى شود به غايتى و نهايتى كه بر آن استقرار يابد، زيرا خير مستقر اهل خير، و شر مستقر اهل شر است؛ پس مقر و منتهاى اهل ايمان در دنيا هدايت و نصرت، و در عقبى بهشت است با انواع كرامت. و قرارگاه اهل كفر خذلان در دار فنا و عذاب نيران در سراى بقا. يا حقيقت كار آخرت عن قريب شناخته شود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ «1» وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2» وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ «4»
حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ «5» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَيْءٍ نُكُرٍ «6» خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7» مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ «8» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9»
فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10»
ترجمه
نزديك شد قيامت و شكافته شد ماه
و اگر ببينند نشانهاى از قدرت و معجزيرا روى ميگردانند و ميگويند جادوئى است پى در پى و بادوام
و تكذيب كردند و پيروى نمودند ميلهاى نفسانى خود را و هر امرى بجاى خود قرارگيرنده است
و بتحقيق آمد آنها را از خبرها آنچه كه در آن باز داشتن از معاصى است
حكمتى است تامّ و تمام پس بىنياز ننمودند بيمدهندگان
پس روى بگردان از آنها روزى كه بخواند خواننده بسوى چيزى زشت و ناخوش
با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان بيرون مىآيند از قبرها گوئيا آنان ملخ پراكندهاند
با آنكه نگران يا گردن كشيده شتابندگانند بسوى خواننده ميگويند كافران اين روزى است دشوار
تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح پس تكذيب كردند بنده ما را و گفتند ديوانهايست و باز داشته شد از تبليغ
پس خواند پروردگارش را كه همانا من مقهور شدم پس انتقام بكش از آنها براى من.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه خبر داده است از وقوع دو امر بزرگ يكى نزديك شدن قيامت بآمدن پيغمبر آخر الزّمان و ختم دائره رسالت و ديگر انشقاق و دو پاره شدن ماه بمعجز آن حضرت كه دعوى تواتر اخبار و اجماع مسلمانان بر آن شده و اجمال قضيه كه قدر مشترك بين روايات است
جلد 5 صفحه 99
آنست كه كفّار قريش از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا نمودند كه ماه را براى آنها دو نيمه نمايد تا ايمان بياورند و حضرت قبول فرمود و در شب چهاردهم ماهى در حضور همه آنرا دو پاره فرمود بامر مبارك و همه مشاهده كردند در مكّه معظمه و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها شهادت گرفت و سجده شكر فرمود و ماه را بصورت اول عودت داد. و فرداى آنشب از مسافرين سؤال نمودند و آنها هم تصديق كردند كه آنرا بين راه ديديم و با وجود اين گفتند محمّد پى در پى جادو ميكند يا سحرش قوى و مستحكم است يا دوام و استمرار دارد چون در بعضى از روايات ذكر شده كه بقدر ما بين عصر تا شب بحال انشقاق باقى بود و آنها ميديدند و شبهاتى كه در اين باب شده يا ناشى از قصور در اعتقاد بعموم قدرت الهى است كه در علوم عقليّه اثبات شده و دلالت ادلّه شرعيّه بر آن واضح است يا از توهّم عدم تغيير در اوضاع افلاك است كه بردّ شمس و تناثر نجوم و حدوث شفق و امثال اينها براى عظمت مقام يا مصيبت اولياء خدا در مواقع لازم و مناسب مسلّم و محسوس شده و والد ماجد ما در شفاء الصدور ضمن اثبات تأثير مصيبت امام مظلوم در آسمانها بما لا مزيد عليه آنرا ثابت فرموده است يا از استبعاد عدم رؤيت آن در غير عربستان و عدم نقل آن در صورت رؤيت است كه جواب گفتهاند در اين قبيل امور كه عامّه از آن غفلت دارند خصوصا در وقتى كه مردم نوعا خوابند و احتمال وجود موانعى در آفاق از ابر و غيره ميرود بكلّى بيوجه است و بنظر حقير اگر گفته شود انشقاق در قمر مرئى و موجود در باصره شده نه در قمر موجود در فلك تمام شبهات و استبعادات رفع ميشود و مانعى هم ندارد چون اعجاز نبى صلى اللّه عليه و آله و سلّم بآن ثابت و الزام متقاضى بآن حاصل خواهد شد و احتياجى بتصرّف در اوضاع علوى نخواهد داشت چنانچه گفتهاند فرقى نيست در اثبات اعجاز پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتسبيح سنگ ريزه در دست مبارك بين گويا كردن آنها يا شنواندن تسبيح آنها را بقوم در هر حال اينقضيّه از مسلّمات تاريخى و دينى است اگر چه در تفسير آيه شريفه بعضى گفتهاند مراد انشقاق قمر در قيامت است كه براى تحقق وقوع از آن بماضى تعبير شده و اين معنى مخالف با ظاهر اين آيه و آيه بعد است چون ظاهر از آيه معجزه است كه حمل بر سحر ميشود نه
جلد 5 صفحه 100
علامت قيامت چون آن وقت احتياجى بمعجزه نيست و آيه حمل بر سحر نميشود و اگر مراد از كلمه آيه معجزه ديگرى باشد ارتباط بين دو آيه از بين ميرود و سياق كلام مخالف با آنست در هر صورت تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را و پيروى كردند از هواى نفس خودشان غافل از آنكه هر امر بجاى خود ثابت و محفوظ و مستقرّ است تا به نتيجه دنيوى و پاداش اخروى خود برسد و در قضاياى امم سابقه كه براى آنها در قرآن ذكر شده موجبات بازداشتن از كفر و اتّعاظ بعمل آمده و معارف حقّه بپايان رسيده ولى افسوس كه بيم دادن بيمدهندگان براى آنها ثمرى نبخشيده بر سيه دل چه سود خواندن پند- نرود ميخ آهنين بر سنگ پس خدا به پيغمبر خود فرموده آنها را بحال خودشان واگذار تا روز كه اسرافيل بنفخه دوم صور آنها را دعوت نمايد بامريكه در نظر آنها منكر و ناپسند است كه اهوال قيامت و عذاب دوزخ باشد و با حال انكسار و ذلّت بطوريكه از ترس چشمهاشان بزير افكنده شده آنروز بيرون آيند از قبرها و مانند ملخ پراكنده در صحراى محشر گردند و مضطرب و پريشان باشند و با سرعت و شتاب در حركت و گردن كشيده داعى حق را اجابت نمايند و با خود گويند چه روز سختى است امروز و پيش از اين كفّار مكّه كه پيغمبر آخر الزّمان را تكذيب نموده مجنون و ساحر خواندند قوم نوح عليه السّلام هم آنحضرت را تكذيب نمودند و نسبت جنون باو دادند و ممنوع از دعوتش كردند و او نهصد و پنجاه سال بر آزار آنها صبر نمود تا از ايمان آنها مأيوس شد و ميخواستند او را سنگسار نمايند پس خواند پروردگار خود را براى آنكه انتقام او را از آنها بكشد و خدا كشيد چنانچه در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم وَ كُلُّ أَمرٍ مُستَقِرٌّ «3»
و تكذيب كردند و متابعت هواهاي نفس نمودند و هر امري استقرار دارد.
وَ كَذَّبُوا اينکه معجزه شق القمر را با اينكه خود آنها تقاضا كردند و گفتند ايمان ميآوريم مع ذلک تكذيب كردند و ايمان نياوردند.
وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم و متابعت هواهاي نفسانيّه خود از شرك و كفر و عناد و كبر و نخوت و متابعت شيطان و تقليد پيشينان خود نمودند.
وَ كُلُّ أَمرٍ مُستَقِرٌّ كساني که حقيقة ايمان آوردند و پا بر جا و ثابت قدم بودند هر چه بلاء و مصيبت ديدند دست از ايمان برنداشتند تا آخر عمر که ايمان مستقرش مينامند مقابل ايمان مستودع و كساني که قساوت قلب و سياهي دل دارند هر چه آنها
جلد 16 - صفحه 348
را موعظه و پند دهند و اقامه حجّت و دليل و معجزه بر آنها نمايند بآنها اثر نميكند (بر سيه دل چه سود خواندن وعظ نرود ميخ آهنين بر سنگ) بر همان كفر و شرك خود مستقر هستند (بگذار تا بميرد در عين خودپرستي).
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 3)- در این آیه به دلیل مخالفت آنها و همچنین به نتیجه شوم این مخالفت، اشاره کرده، میافزاید: «آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند، و از هوای نفسشان پیروی نمودند، و هر امری قرارگاهی دارد» (وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ).
سر چشمه مخالفت آنها و تکذیب پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله یا تکذیب معجزات و دلائل او، و همچنین تکذیب رستاخیز و قیامت، پیروی از هوای نفس، تعصبها و لجاجتها و خود خواهیها بود.
جمله «وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ» اشاره به این حقیقت است که هیچ چیز در این عالم از میان نمیرود، و هر کار نیک و بدی ثابت و باقی میماند تا انسان جزای آن را ببیند. و چیزی نمیگذرد که چهره زیبای حق آشکار، و چهره زشت و منفور باطل نیز ظاهر میگردد، و این یک سنت الهی در عالم هستی است.
نکات آیه
۱ - تکذیب آیات الهى و معجزات پیامبر(ص) از سوى کافران، معلول هواپرستى آنان (و کذّبوا و اتّبعوا أهواءهم) آمدن عبارت «و اتّبعوا أهواءهم» - پس از «کذّبوا»، این نکته را مى رساند که خواهش هاى نفسانى کافران، بازدارنده ایشان از تصدیق به آیات و معجزات مى باشد.
۲ - تعارض و ناهمسازى میان پیام انبیا و هواهاى نفسانى انسان * (و إن یروا ءایة ... و کذّبوا و اتّبعوا أهواءهم) در صورتى که «و اتّبعوا أهواءهم» علت تکذیب باشد، استفاده مى شود که آنچه انسان را در قبال آیات الهى به ستیز وامى دارد; هواهاى نفسانى است. بنابراین سازگارى میان هواهاى نفسانى و پیام هاى الهى وجود ندارد.
۳ - انسان، داراى انواع هواها و هوس هاى نفسانى (و اتّبعوا أهواءهم) جمع آمدن «أهواء»، مى تواند اشاره به مطلب یاد شده باشد.
۴ - واقعیت ها و امور جهان، داراى هدف و فرجامى حتمى الوقوع (و کلّ أمر مستقرّ)
۵ - حق ستیزى کافران، بى تأثیر در برنامه هاى الهى و در سد کردن راه رسالت (و کذّبوا... و کلّ أمر مستقرّ)
۶ - تأکید خداوند، بر پیروزى پیامبر(ص) و ناکامى کافران تکذیب گر (و کذّبوا ... و کلّ أمر مستقرّ) بیان کلى خداوند در تحقق و استقرار برنامه هاى از پیش تعیین شده، در حقیقت نویدى به مؤمنان و تهدیدى به کافران است که رسالت پیامبر(ص) سرانجام تثبیت خواهد شد و تکذیب گران کارى از پیش نخواهند برد.
۷ - صحنه هاى هول انگیز قیامت و مجازات دین ستیزان، امرى حتمى و تخلف ناپذیر (اقتربت الساعة ... و کذّبوا ... و کلّ أمر مستقرّ) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «و کلّ أمر مستقرّ» در ارتباط با «اقتربت الساعة» باشد و نظر به تکذیب گران پیامبر(ص) داشته باشد که قیامت نزدیک شده و تهدیدهاى الهى در مورد آنان محقق خواهد شد.
موضوعات مرتبط
- آفرینش: حتمیت تحولات آفرینش ۵; فرجام آفرینش ۴; هدفدارى آفرینش ۴
- آیات خدا: عوامل تکذیب آیات خدا ۱
- انبیا: بى تأثیرى ممانعت از رسالت انبیا ۵; تعالیم انبیا و هواپرستى ۲
- انسان: تعدد هواوهوس انسان ۳
- دین: حتمیت کیفر اخروى دین ستیزان ۷
- قیامت: حتمیت قیامت ۷
- کافران: آثار هواپرستى کافران ۱; بى تأثیرى حق ستیزى کافران ۵; حتمیت شکست کافران ۶
- محمد(ص): حتمیت پیروزى محمد(ص) ۶; عوامل تکذیب معجزه محمد(ص) ۱
منابع