القمر ١٧
کپی متن آیه |
---|
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ |
ترجمه
القمر ١٦ | آیه ١٧ | القمر ١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَسَّرْنا»: ساده نمودهایم. آسان ساختهایم. یعنی قرآن لغز و چیستان نبوده و پیچیدگی ندارد و به سادگی قابل آموزش است و تأثیر عمیق و شگفتانگیزی نیز در دلهای آماده دارد. «الذِّکْرِ»: یاد کردن. پند دادن و پند گرفتن.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹ - ۴۲ سوره قمر
- بيان چگونگى وفور آب بر سراسر زمين، پس از نفرين نوح «ع»
- توضيحى درباره ویژگی كشتى نوح «ع»
- معناى آسان کردن قرآن براى ذكر
- بيان كيفيت عذاب قوم عاد
- ۱ سعادت و نحوست ايام، از نظر عقل، قرآن و سنّت
- سعادت و نحوست، در آيات قرآن كريم
- سعادت و نحوست، در روايات
- برخی از احاديث ائمّه «ع» كه بر عدم نحوست ذاتى زمان دلالت مى كند
- رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام، در بين اهل سنّت
- ۲ سعادت و نحوست كواكب
- اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى
- اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند
- بررسی روايات وارده در بارۀ سعد و نحس بودن بعضى كواكب
- ۳ تفأل خوب و بد
- امورى كه در نظر عامۀ مردم، شوم و نحس است
- مقصود از تكذيب قوم ثمود به «نُذُر»
- ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود
- سرگذشت قوم لوط و عذابى كه دامنگيرشان شد
- بحث روایتی: (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «17»
و همانا ما قرآن را براى تذكّر (و پندپذيرى)، آسان ساختيم، پس آيا پندپذيرى هست؟
نکته ها
قرآن از ابعاد گوناگونى آسان است، از جهتِ لفظ كه تلاوت آن را آسان و در عين حال زيبا كرده است؛ محتوى كه شامل داستان و مثالهاى بسيارى است و همچنين مطابقت با فطرت بشرى كه پذيرش مطالب آن را آسان مىكند.
اين آيه در اين سوره، چهار بار تكرار شده است: در آيات 17، 22، 32 و 40.
با اينكه قرآن آسان است، «يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ» ولى مشابه آن را نمىتوان آورد، گرچه همه آفرينش دست به دست هم دهند. «لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُ ... «2»
«1». يونس، 92.
«2». اسراء، 88.
جلد 9 - صفحه 354
پیام ها
1- وظيفه هدايتگران، آسان گوئى است. «يَسَّرْنَا»
2- قرآن، آسان است ولى سست نيست. (در چند آيه قبل خوانديم كه آيات قرآن «حِكْمَةٌ بالِغَةٌ»، يعنى سخنان محكم و استوار است.) «يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ»
3- رسالت قرآن بيدارگرى است. «الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ»
4- هر چه آسانتر بگوييم، مخاطب بيشترى خواهيم داشت. يَسَّرْنَا ... فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ
5- هم نسبت به آيات تكوينى بايد متذكّر شد «تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» و هم نسبت به آيات تشريعى. «يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»
6- هر كسى لياقت بهرهگيرى از قرآن را ندارد، بهره گرفتن مخصوص اهل ذكر است نه اهل غفلت. «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»
7- هميشه وجود زمينهى مناسب، شرط پذيرش نيست. گاهى همهى شرايط فراهم است ولى انسان بهخاطر لجاجت و هوى پرستى متذكّر نمىشود. «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «17»
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ: و هر آينه بتحقيق آسان نموديم قرآن را به حسن بيان و ظهور برهان، لِلذِّكْرِ: براى تذكر و ياد كردن امم گذشته و متعظ شدن به آنچه جامع آنست از مواعظ شافيه و عبرت وافيه براى اشخاص آينده، يا آسان فرموديم براى حفظ نمودن به جهت اختصار و عذوبت الفاظ، چنانچه بعضى گفتهاند از كتب سماوى هيچ كتابى نيست كه از حفظ توان خواند مگر قرآن. فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: پس آيا هيچ قبول كننده موعظه هست تا به آن متذكر شود و پند گيرد.
جلد 12 - صفحه 377
تبصره: حق تعالى اين هر دو آيه را در اين سوره مكرر ذكر فرموده تا اشعار باشد به آنكه تكذيب پيغمبر، مقتضى نزول عذاب است؛ و شنيدن هر قضيه مستدعى تذكر و اتعاظ و موجب استيناف تنبيه و هشيار است تا غفلت و نسيان بر بندگان غالب نشود و از مورد سخط الهى و نزول عذاب سبحانى غافل نشود.
پس تكرار براى تاكيد است. ثانيا- عوض شدن مخاطب در هر عصرى و تغيير نفوس در هر عهدى، مجوز تكرار لفظى و معنوى باشد. ثالثا- يك قاعده اساسى مىشود شاهد باشد براى چند مطلب مختلف متباعد الزمان، پس متكلم همان كلام را بىتفاوت لفظ و معنى چند بار به غرض افاده و تذكر تكرار نمايد، اين تكرار، ممدوح است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ «11» وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ «12» وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ «14» وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15»
فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16» وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «17» كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «18» إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «19» تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ «20»
فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «21»
ترجمه
پس گشوديم درهاى آسمان را بآبى سخت ريزنده
و روان كرديم
جلد 5 صفحه 101
از زمين چشمههائى پس بهم پيوست آب بر نهجى كه بتحقيق مقدّر شده بود
و برداشتيم او را بر كشتى داراى تختههاى پهناور و ميخها
روان ميبود با توجّهات مخصوصه ما براى پاداش دادن بكسيكه انكار نبوت او شده بود
و بتحقيق باقى گذاشتيم آنرا نشانهئى پس آيا هست پند گيرندهئى
پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم
و بتحقيق آسان گردانديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرندهئى هست
تكذيب كردند قوم عاد پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم
همانا ما فرستاديم بر آنها بادى بسيار سرد در روز شومى بادوام در شئامت
كه بر ميكند مردم را گوئى آنها بنهاى درخت خرماى كنده از جاى خود بودند
پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم.
تفسير
خداوند دعاى حضرت نوح را باجابت رسانيد و ابواب رحمت آسمانى خود را براى قوم او بعذاب گشود و بارانى بر آنها باريدن گرفت كه محدود و معدود نبود آبى بود كه از آسمان بشدّت پى در پى ميريخت و قطع نميشد و زمين را يكپارچه چشمهها قرار داد كه از همه جاى آن آب ميجوشيد و جارى ميشد گويا خواسته است بفرمايد و منفجر نموديم از زمين چشمههائى و براى مبالغه فرموده و شكافتيم زمين را كه چشمههائى باشد پس تلاقى كردند و بهم پيوستند آب آسمان و زمين و اينكه مائان نفرموده بملاحظه آنست كه ماء اسم جنس است و احتياج به تثنيه و جمع ندارد و اين التقاء و تلاقى برحسب امر الهى و تقدير خدا بود كه آب زمين را فرا گيرد و كفّار بكيفر اعمالشان برسند و حمل فرمود خداوند حضرت نوح و پيروان او را بر كشتى مستحكمى داراى تختههاى قطور و ميخها كه قبلا تهيه شده بود و جارى ميشد در آن بحر موّاج محيط با توجّهات و عنايات الهيّه بحفظ آن يا در مرئى و منظر او و ملائكهئى كه نگهبان و نگهدار آن بودند براى پاداش دادن بحضرت نوح كه قوم او انكار نبوت و كفران نعمت وجود او را نموده بودند و انتقام كشيدن از آنها و خداوند قصه آنرا باقى گذارد در تاريخ و ذكر فرمود در قرآن تا دليل بر قدرت خداوند و موجب عبرت خلق گردد ولى افسوس كه جاى پرسش است و بايد گفته شود آيا متذكّر و معتبرى هست كه تذكر پيدا كند و عبرت گيرد پس چگونه بود عذاب خدا و بيم دادن او و حال معذبين اگر
جلد 5 صفحه 102
نذر اسم مصدر باشد و اگر جمع نذير باشد يعنى پس چگونه بودند بيم دهندگان من كه پيغمبران يا آيات منذرات بودند و خداوند قرآن مجيد را باقسام مواعظ و عبر و بانواع قصص و حكايات امم ماضيه آراسته و از آنها بعبارات مختلفه متعدده تعبير فرموده و براهين عقليّه مشكله را به بيانات ساده گوناگون چنان سهل و آسان فرموده كه هر كس بقدر فهم و استعداد خود آنرا درك و از آن بهرهبردارى ميكند و در دنياى متمدن امروز بألحان مختلفه با كمال سهولت قرائت ميشود و ساير كتب سماوى نميشود ولى افسوس كه جاى پرسش است كه آيا هيچ متّعظ متنبّهى هست كه در آن نظر كند و بآن اتّعاظ و تنبّه حاصل نمايد و مدّكر در اصل مذتكر بوده تاء باب افتعال قلب بدال و در ذال ادغام شده بعد از قلب آن بدال كه تجويز شده است و معلوم است كه سؤال اول از تذكر بآيات و وقايع خارجى است كه در تواريخ هم ذكر شده و سؤال اخير از تذكر بمعارف و مواعظ قرآن است و همچنين تكذيب نمودند قوم عاد پيغمبر خودشان هود عليه السّلام را كه قصه آن مكرّر ذكر شده پس چگونه بود عذاب خدا و بيم دادن او آن قوم را يا آيات منذرات او راجع بآنها و عذاب آنها بنحو اجمال آن بود كه خداوند باد تند بسيار سردى را بر آنها مسلّط فرمود در روز چهارشنبه كه تا چهارشنبه ديگر استمرار داشت و آنها را از زمين ميكند و بكوه و صحرا پرتاب مينمود با آنكه در حفرهها مخفى شده بودند و گفتهاند سرهاى آنها را باد ميپراند و تنههاشان بر زمين قرار ميگرفت مانند تنههاى درخت خرما كه بزمين افتاده باشد با آنكه سر آنها را بريده باشند پس چگونه بود اى كفّار مكّه عذاب خدا و بيم دادن او يا بيمدهندگان او و شمهئى از اين قصه در سوره هود و اعراف گذشت و صرصر مضاعف صر است چنانچه كبكب مضاعف كب است و تكرار ظاهرا براى مزيد تهويل و تخويف است و گفتهاند اول راجع بعذاب دنيا بود و دوم راجع بعذاب آخرت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد يَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّكرِ فَهَل مِن مُدَّكِرٍ «17»
جلد 16 - صفحه 354
و هر آينه بتحقيق ما قرآن را آسان و سهل كرديم براي ياد آوري پس آيا كسي هست که متذكر شود و از غفلت بيرون آيد.
وَ لَقَد يَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّكرِ خداوند متعال نظر به اينكه كتب آسماني و صحف را که بر انبياء سلف فرستاد از صحف آدم و شيث و ابراهيم و تورات موسي و زبور داود و انجيل عيسي دشمنان دين از بين بردند امّا از صحف که هيچ اثري از آنها در دست نيست و امّا تورات سه مرتبه از بين رفت و يك كفريّاتي باسم تورات منتشر كردند و در دست يهود و نصاري با يك مزخرفاتي که بنام عهد قديم تنظيم كردند همچنين نصاري چهار انجيل بنام چهار نفر از حواريين منتشر كردند با يك چيزهايي بنام عهد جديد که شرح آنها را ما در مجلد اوّل كلم الطيب در بحث نبوت از همان كتب خود يهود و نصاري که نتوانند انكار كنند بيان كردهايم مراجعه كنيد در قرآن هم اشاراتي باين مطلب دارد چنانچه ميفرمايد: يُحَرِّفُونَ الكَلِمَ مِن بَعدِ مَواضِعِهِ مائده آيه 45 و ميفرمايد: يا أَهلَ الكِتابِ قَد جاءَكُم رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُم كَثِيراً مِمّا كُنتُم تُخفُونَ مِنَ الكِتابِ مائده آيه 18 خداوند اينکه قرآن مجيد را با كمال فصاحت و بلاغت و بيان شيوا قضاياي گذشته را گوشزد بندگان كرده و كفريّاتي که نسبت بانبياء دادند تذكر داده و ساحت قدس آنها را از لوث اينکه مزخرفات و كفريات پاك نموده.
فَهَل مِن مُدَّكِرٍ هيهات که اينها متذكر شوند و ايمان آورند و بخود آيند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 17)- و سر انجام در این آیه بر این حقیقت تأکید میکند که: «ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم، آیا کسی هست که متذکر شود»؟ وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).
آری! این قرآن، هیچ پیچیدگی ندارد، و شرائط تأثیر، در آن جمع است، الفاظش شیرین و جذاب، تعبیراتش زنده و پر معنی، انذارها و بشارتهایش صریح و گویا، داستانهایش واقعی و پر محتوا، دلائلش قوی و محکم، منطقش شیوا و متین، خلاصه آنچه لازمه تأثیر گذاردن یک سخن است در آن جمع است، و به همین دلیل هر زمان دلهای آماده با آن تماس یابد، مجذوب آن میشود و در طول تاریخ اسلام نمونههای عجیب و شگفتانگیزی از تأثیر عمیق قرآن در دلهای آماده دیده میشود، که شاهد گویای این امر است.
نکات آیه
۱ - قرآن، کتابى آسان و قابل فهم براى همگان (و لقد یسّرنا القرءان)
۲ - بیدارگرى و غفلت زدایى، رسالت اصلى قرآن (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر فهل من مدّکر)
۳ - لزوم استفاده هدایتگران از شیوه ساده گویى براى ارشاد مردم (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر) بیان الهى، در حقیقت رهنمودى به همه هدایتگران است که باید از این شیوه استفاده کنند.
۴ - آسان سازى مفاهیم عالى قرآن در سطح فهم همگان، جلوه اى از عظمت و قدرت خداوند * (و لقد یسّرنا القرءان) جمع آمدن ضمیر متکلم «یسّرنا»، در صورتى که براى تفخیم باشد، مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
۵ - حقیقت ملکوتى قرآن، دور از درک و اندیشه توده ها * (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر) مفهوم «لقد یسّرنا...» این است که حقایق قرآنى در مرحله نخست و قبل از آسان شدن آن، سنگین بوده است; به گونه اى که چه بسا بیشتر انسان ها از درک آن ناتوان بوده اند.
۶ - نقل داستان ها و واقعیت هاى تاریخى، در قالبى آسان و ساده، داراى تأثیرى فزون تر در خاطره توده ها * (کذّبت قبلهم قوم نوح ... و لقد یسّرنا القرءان) در صورتى که «لقد یسّرنا...» نظر به نقل داستان قوم نوح داشته باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.
۷ - ترغیب مردم از سوى خداوند، براى اندیشه در قرآن (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر فهل من مدّکر)
۸ - بهره گیرى از رهنمودهاى قرآن، در گرو هشیارى و به دور بودن از غفلت (و لقد یسّرنا القرءان ... فهل من مدّکر) این که خداوند اهل ذکر و هشیاران را به تأمل در قرآن فرامى خواند، روشن مى شود که اهل غفلت، شایستگى درک معارف آن را ندارند.
موضوعات مرتبط
- انسان: محدوده فهم انسان ۵
- تاریخ: روش نقل تاریخ ۶
- تبلیغ: روش تبلیغ ۳; ساده گویى در تبلیغ ۳
- تعقل: تشویق به تعقل ۷; تعقل در قرآن ۷
- تنبه: عوامل تنبه ۲
- خدا: تشویقهاى خدا ۷; نشانه هاى قدرت خدا ۴
- قرآن: حقیقت قرآن ۵; زمینه فهم قرآن ۸; سهولت فهم قرآن ۱، ۴; عظمت قرآن ۵; غفلت زدایى قرآن ۲; فهم قرآن ۵; نقش قرآن ۲; ویژگیهاى قرآن ۱، ۵
- قصه: روش نقل قصه ۶
- هدایتگران: مسؤولیت هدایتگران ۳
- هوشیارى: آثار هوشیارى ۸
منابع