القمر ١٦

از الکتاب
کپی متن آیه
فَکَيْفَ‌ کَانَ‌ عَذَابِي‌ وَ نُذُرِ

ترجمه

(اکنون بنگرید) عذاب و انذارهای من چگونه بود!

|پس چگونه بود عذاب من و هشدارهاى من
پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من‌]؟
پس (ای بدکاران عالم بنگرید که) سختی عذاب و تنبیه من چگونه بود!
پس عذاب و هشدارهایم چگونه بود؟
پس عذاب و بيم‌دادنهاى من چگونه بود؟
بنگر تا عذاب و هشدار من چگونه بود
پس [بنگر كه‌] عذاب و بيم‌دادن من چگونه بود؟
آیا عذاب و عقاب من، و بیم دادنها و برحذر داشتنهای من چگونه بوده است؟! (آیا واقعیّت داشته است، و یا افسانه بوده است؟).
پس چگونه بود عذابم و هشداردهندگان (از سوی) من‌؟
پس چگونه بود عذابم و ترسانیدنم‌

So how were My punishment and My warnings?
ترتیل:
ترجمه:
القمر ١٥ آیه ١٦ القمر ١٧
سوره : سوره القمر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَکَیْفَ کَانَ ...»: آیه برای تهدید کافرانی است که راه کفار زمان نوح را می‌سپردند. استفهام برای دریافت اقرار از مخاطبان است. «نُذُرِی»: (نگا: قمر / . ضمیر متکلم (ی) برای تخفیف حذف شده است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16»

و همانا ما كشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتيم، پس آيا پند گيرنده‌اى هست؟ پس عذاب و هشدار من چگونه است؟

نکته ها

«دُسُرٍ» جمع «دسار» به معناى ميخ است و «نُذُرِ» جمع «نذير» است، ولى در اين گونه موارد به معناى هشدار است، نه هشدار دهنده. «1»

كشتى نوح داراى خصوصياتى بود از جمله:

الف) ساخت آن به فرمان الهى بود. «اصْنَعِ الْفُلْكَ»*

ب) سازنده‌ى آن پيامبر خدا بود.

ج) محل ساخت كشتى، در بيابان خشك و دور از دريا و به گفته‌ى روايات، مسجد كوفه بود كه اين، تمسخر كافران را به دنبال داشت.

د) از تمام نژادهاى حيوان نر و ماده در آن سوار شدند.

ه) حركت آن زير نظر خدا بود. «تَجْرِي بِأَعْيُنِنا»

و) موج‌هايى به اندازه‌ى كوه‌ها در مسيرش بود. «فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ» «2»

ز) تمام مؤمنان زمين بر آن سوار شدند.

ح) تنها وسيله‌ى امن و نجات بود.

با همه اين خصوصياتى كه براى كشتى نوح بيان شده است، خداوند به جاى كلمه «سفينه» و كشتى مى‌فرمايد: «أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» يعنى يك مشت تخته و ميخ. شايد اين‌


«1». لسان العرب.

«2». هود، 42.

جلد 9 - صفحه 352

كوچك نمايى به خاطر آن است كه نجات نوح منسوب به اراده او باشد، نه عظمت كشتى.

در آيه 15، تخته و ميخ كه وسيله نجات پيامبرى بوده است، به عنوان آيه‌ى الهى معرّفى شده است، آيا قبور كسانى كه خود سبب نجات بوده‌اند، آيه الهى نيست؟ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ ... تَرَكْناها آيَةً ...

پیام ها

1- جوشش چشمه‌ها وجريان آب‌ها، با اراده‌ى الهى است. «وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً»

2- همين كه اراده‌ى خداوند بر كارى تعلق گرفت، آسمان و زمين همكارى مى‌كنند. «فَالْتَقَى الْماءُ»

3- قهر الهى و هماهنگى عوامل طبيعى در آسمان و زمين براى عذاب، حساب و كتاب دارد. «أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ»

4- اگر ما بنده‌ى خالص خدا شويم، خداوند همه چيز ما را تأمين مى‌كند. «عَبْدَنا- فَفَتَحْنا- فَجَّرْنَا- حملنا»

5- مسير كارهاى الهى از طريق ابزارهاى مادى و تلاش‌هاى انسانى است.

«حَمَلْناهُ عَلى‌ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» تخته و ميخ زياد است، ليكن اراده خداست كه اين تخته‌ها و ميخ‌ها را وسيله نجات پيامبر خود و مؤمنان قرار مى‌دهد.

6- نه فقط ساخت كشتى نوح، بلكه مسير حركت آن زير نظر خداوند بوده است.

(در جايى ديگر مى‌فرمايد: «اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا»* «1» و در اينجا مى‌فرمايد:

«تَجْرِي بِأَعْيُنِنا»)

7- انبيا نعمتى هستند كه نبايد كفران شوند و اگر كفران شدند خداوند، كافران را كيفر مى‌دهد و به انبيا پاداش مى‌دهد. «جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ»

8- همه‌ى كيفرها در قيامت واقع نمى‌شود. «جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ»

9- كشتى نوح در طول تاريخ ماندنى است. «تَرَكْناها آيَةً» (چنانكه بدن فرعون در


«1». هود، 37.

جلد 9 - صفحه 353

طول تاريخ نشانه است. «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً» «1»)

10- حفظ آثار باستانى كه يادآور عوامل پيشرفت يا سقوط ملت‌هاست، لازم است. «تَرَكْناها آيَةً»

11- كارى كه با اراده‌ى الهى و به دست اولياى خدا انجام گيرد، مبارك است.

(كشتى نوح در آن زمان مؤمنان را نجات داد، نسل تمام حيوانات را حفظ كرد و براى تاريخ درس و يادگار شد.) «تَرَكْناها آيَةً»

12- بايد به آيات الهى با دقت و بصيرت نگاه كرد. «تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»

13- براى هدايت شدن انسان، تنها عوامل خارجى كافى نيست، ظرفيت و روحيه‌ى پندپذيرى لازم است. «فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»

14- عذاب اقوام گذشته، بايد مايه‌ى هشدار براى آيندگان باشد. «عَذابِي وَ نُذُرِ»

15- عذاب و قهر خدا، پس از هشدارهاى متعدّد است. «عَذابِي وَ نُذُرِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16»

فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ: پس چگونه بود عقوبت من در دنيا كه همه را به طوفان هلاك كردم و ترساندن من قوم نوح را به عذاب بوسيله تبليغ او قبل از آن كه بر ايشان نازل شود، يا ترسانيدن من به تعذيب ايشان جماعتى را كه بعد از ايشان بيايند. ايراد استفهام به جهت تعظيم وعيد است، يعنى چگونه يافتند انتقام كشيدن من از ايشان و انذار نمودن من ايشان را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ «11» وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‌ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ «12» وَ حَمَلْناهُ عَلى‌ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ «14» وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15»

فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16» وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «17» كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «18» إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «19» تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ «20»

فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «21»

ترجمه‌

پس گشوديم درهاى آسمان را بآبى سخت ريزنده‌

و روان كرديم‌


جلد 5 صفحه 101

از زمين چشمه‌هائى پس بهم پيوست آب بر نهجى كه بتحقيق مقدّر شده بود

و برداشتيم او را بر كشتى داراى تخته‌هاى پهناور و ميخها

روان ميبود با توجّهات مخصوصه ما براى پاداش دادن بكسيكه انكار نبوت او شده بود

و بتحقيق باقى گذاشتيم آنرا نشانه‌ئى پس آيا هست پند گيرنده‌ئى‌

پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌

و بتحقيق آسان گردانديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌ئى هست‌

تكذيب كردند قوم عاد پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌

همانا ما فرستاديم بر آنها بادى بسيار سرد در روز شومى بادوام در شئامت‌

كه بر ميكند مردم را گوئى آنها بن‌هاى درخت خرماى كنده از جاى خود بودند

پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم.

تفسير

خداوند دعاى حضرت نوح را باجابت رسانيد و ابواب رحمت آسمانى خود را براى قوم او بعذاب گشود و بارانى بر آنها باريدن گرفت كه محدود و معدود نبود آبى بود كه از آسمان بشدّت پى در پى ميريخت و قطع نميشد و زمين را يكپارچه چشمه‌ها قرار داد كه از همه جاى آن آب ميجوشيد و جارى ميشد گويا خواسته است بفرمايد و منفجر نموديم از زمين چشمه‌هائى و براى مبالغه فرموده و شكافتيم زمين را كه چشمه‌هائى باشد پس تلاقى كردند و بهم پيوستند آب آسمان و زمين و اينكه مائان نفرموده بملاحظه آنست كه ماء اسم جنس است و احتياج به تثنيه و جمع ندارد و اين التقاء و تلاقى برحسب امر الهى و تقدير خدا بود كه آب زمين را فرا گيرد و كفّار بكيفر اعمالشان برسند و حمل فرمود خداوند حضرت نوح و پيروان او را بر كشتى مستحكمى داراى تخته‌هاى قطور و ميخها كه قبلا تهيه شده بود و جارى ميشد در آن بحر موّاج محيط با توجّهات و عنايات الهيّه بحفظ آن يا در مرئى و منظر او و ملائكه‌ئى كه نگهبان و نگهدار آن بودند براى پاداش دادن بحضرت نوح كه قوم او انكار نبوت و كفران نعمت وجود او را نموده بودند و انتقام كشيدن از آنها و خداوند قصه آنرا باقى گذارد در تاريخ و ذكر فرمود در قرآن تا دليل بر قدرت خداوند و موجب عبرت خلق گردد ولى افسوس كه جاى پرسش است و بايد گفته شود آيا متذكّر و معتبرى هست كه تذكر پيدا كند و عبرت گيرد پس چگونه بود عذاب خدا و بيم دادن او و حال معذبين اگر


جلد 5 صفحه 102

نذر اسم مصدر باشد و اگر جمع نذير باشد يعنى پس چگونه بودند بيم دهندگان من كه پيغمبران يا آيات منذرات بودند و خداوند قرآن مجيد را باقسام مواعظ و عبر و بانواع قصص و حكايات امم ماضيه آراسته و از آنها بعبارات مختلفه متعدده تعبير فرموده و براهين عقليّه مشكله را به بيانات ساده گوناگون چنان سهل و آسان فرموده كه هر كس بقدر فهم و استعداد خود آنرا درك و از آن بهره‌بردارى ميكند و در دنياى متمدن امروز بألحان مختلفه با كمال سهولت قرائت ميشود و ساير كتب سماوى نميشود ولى افسوس كه جاى پرسش است كه آيا هيچ متّعظ متنبّهى هست كه در آن نظر كند و بآن اتّعاظ و تنبّه حاصل نمايد و مدّكر در اصل مذتكر بوده تاء باب افتعال قلب بدال و در ذال ادغام شده بعد از قلب آن بدال كه تجويز شده است و معلوم است كه سؤال اول از تذكر بآيات و وقايع خارجى است كه در تواريخ هم ذكر شده و سؤال اخير از تذكر بمعارف و مواعظ قرآن است و همچنين تكذيب نمودند قوم عاد پيغمبر خودشان هود عليه السّلام را كه قصه آن مكرّر ذكر شده پس چگونه بود عذاب خدا و بيم دادن او آن قوم را يا آيات منذرات او راجع بآنها و عذاب آنها بنحو اجمال آن بود كه خداوند باد تند بسيار سردى را بر آنها مسلّط فرمود در روز چهارشنبه كه تا چهارشنبه ديگر استمرار داشت و آنها را از زمين ميكند و بكوه و صحرا پرتاب مينمود با آنكه در حفره‌ها مخفى شده بودند و گفته‌اند سرهاى آنها را باد ميپراند و تنه‌هاشان بر زمين قرار ميگرفت مانند تنه‌هاى درخت خرما كه بزمين افتاده باشد با آنكه سر آنها را بريده باشند پس چگونه بود اى كفّار مكّه عذاب خدا و بيم دادن او يا بيم‌دهندگان او و شمه‌ئى از اين قصه در سوره هود و اعراف گذشت و صرصر مضاعف صر است چنانچه كبكب مضاعف كب است و تكرار ظاهرا براى مزيد تهويل و تخويف است و گفته‌اند اول راجع بعذاب دنيا بود و دوم راجع بعذاب آخرت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَكَيف‌َ كان‌َ عَذابِي‌ وَ نُذُرِ «16»

‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ عذاب‌ ‌من‌ و بيم‌ دادنم‌، بدبختي‌ آنكه‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ تقاضاي‌ آمدن‌ عذاب‌ كردند ‌از‌ روي‌ سخريّه‌ و استهزاء قالُوا يا نُوح‌ُ قَد جادَلتَنا فَأَكثَرت‌َ جِدالَنا فَأتِنا بِما تَعِدُنا إِن‌ كُنت‌َ مِن‌َ الصّادِقِين‌َ هود آيه 34 چنانچه‌ نوع‌ مشركين‌ ‌اينکه‌ نحو تقاضا ‌را‌ ‌از‌ انبياء كردند ‌تا‌ گرفتار شدند و طعم‌ عذاب‌ ‌را‌ چشيدند ‌پس‌ ‌از‌ گرفتاري‌ بايد بآنها گفته‌ شود ‌براي‌ تنبّه‌ ديگران‌ ببينيد فَكَيف‌َ كان‌َ عَذابِي‌ وَ نُذُرِ.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 16)- و در این آیه به عنوان یک سؤال تهدید آمیز و پر معنی نسبت به کافرانی که همان راه کفار زمان نوح را می‌سپرند می‌گوید: اکنون بنگرید «عذاب و انذارهای من چگونه بود»؟ (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).

آیا واقعیت داشت یا داستان و افسانه بود؟!

نکات آیه

۱ - سرگذشت قوم نوح، دلیلى بر حقانیت عذاب ها و هشدارهاى خداوند (فکیف کان عذابى و نذر) خداوند، پس از بیان هلاکت قوم نوح، با پرسشى انسان ها را به این حقیقت متوجه ساخته است که: «آنان ببینند چگونه عذاب ها و انذارهاى ما تحقق پذیرفت و عملى گردید».

۲ - ترغیب مردم از سوى خداوند، براى اندیشه کردن در سرنوشت هلاکت بار قوم نوح (کذّبت قبلهم قوم نوح ... فکیف کان عذابى و نذر)

۳ - تفکر در تاریخ پیامبران و امت هاى پیشین، راهگشاى انسان در فهم حقانیت هشدارهاى خداوند (فکیف کان عذابى و نذر)

۴ - عذاب الهى، در مورد قوم نوح، پس از انذارهاى مکرر و اتمام حجت بر آنان بود.* (فکیف کان عذابى و نذر) عطف «نذر» بر «عذابى»، ممکن است بیانگر این معنا باشد که عذاب الهى، در حق کافران، بدون انذارهاى مکرر و اتمام حجت نبوده است. گفتنى است که «نذر» جمع «نذیر» است و «نذیر» بر دو معنا اطلاق مى شود: «انذار» و «منذر». ظاهراً در آیه شریفه معناى اول (انذارها) اراده شده است.

موضوعات مرتبط

  • اتمام حجت: آثار اتمام حجت ۴
  • تفکر: آثار تفکر در تاریخ اقوام پیشین ۳; آثار تفکر در تاریخ انبیا ۳; تشویق به تفکر ۲; تفکر در فرجام قوم نوح ۲
  • خدا: آثار انذارهاى خدا ۴; اتمام حجت خدا ۴; تشویقهاى خدا۲; حقانیت انذارهاى خدا ۱; حقانیت عذابهاى خدا ۱; زمینه فهم حقانیت انذارهاى خدا ۳; قانونمندى عذابهاى خدا ۴
  • قوم نوح: اتمام حجت بر قوم نوح ۴; انذارهاى قوم نوح ۴; تاریخ قوم نوح ۱، ۴; عذاب قوم نوح ۴

منابع