القلم ٥
کپی متن آیه |
---|
فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ |
ترجمه
القلم ٤ | آیه ٥ | القلم ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَسَتُبْصِرُ ...»: به زودی خواهی دید و متوجّه خواهی شد.
نزول
شأن نزول آیات ۵ تا ۷:
سید ابوالحمد مهدى بن نزار الحسینى بعد از نه واسطه از ضحاک بن مزاحم و نیز محمد بن العباس هم بعد از پنج واسطه از ضحاک بن مزاحم روایت کند که گفت: هنگامى که رسول خدا على بن ابىطالب را مقدم میداشت و وى را بزرگ مى شمرد.
قریش مى گفتند: روش محمد به جنون و دیوانگى کشیده شده است لذا اوائل آیات این سوره تا این آیات به همین منظور نازل گردید و مراد از راه راست خدا در آیه «هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ» که کفار از آن گمراه شده اند، وجود على بن ابىطالب است.[۱] محمد بن العباس بعد از شش واسطه از ابوایوب انصارى نقل کند که وقتى که پیامبر دست على را بلند کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه.
عده اى از مردم گفتند: پیامبر درباره على روش جنونآمیز و گمراهى پیش گرفته است لذا آیات ۵ و ۶ نازل شد.[۲]
امام صادق علیهالسلام فرماید: عمر بن الخطاب روزى على بن ابىطالب را ملاقات نمود و گفت: شنیدم که گفته اى آیات ۵ و ۶ سوره قلم درباره من و رفیق من نازل شده است. على در جواب فرمود: آیا میخواهى تو را درباره آیه «وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ» و آیه «فَهَلْ عَسَیتُمْ إِنْ تَوَلَّیتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکمْ» خبر بدهم که براى بنىامیه نازل شده است.
عمر گفت: این موضوعات دروغ است و بنىامیه به ارحام خود بهتر میرسند.[۳] احمد بن محمد بن خالد البرقى بعد از دو واسطه از جابر و او از امام باقر علیهالسلام و ایشان از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم روایت کنند که فرمود: هر شخص مؤمنى که مرا دوست بدارد، على را نیز دوست میدارد و اگر کسى مرا دوست بدارد و با على دشمن باشد در ایمان آوردن خود دروغ گفته است. دو نفر از منافقین که این گفتار را از پیامبر مى شنیدند، گفتند: کار رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره على به گمراهى و دیوانگى کشیده شده است لذا این آیات با آیات ۸ و ۹ و ۱. در این باره نازل گردیده است.[۴]
تفسیر
- آيات ۱ - ۳۳ سوره قلم
- محتويات سوره «قلم» و محل نزول آن
- وجوهى كه درباره سوگند به «قلم» و «مَا يَسطُرُون» گفته شده است
- مراد از نعمت در آيه: «وَ مَا أنتَ بِنِعمَةِ رَبّكَ بِمَجنُون»
- معناى اين كه فرمود: «پيامبر، اجر غير ممنون دارد»
- نهى خداوند، از مماشات پیامبر«ص»، با كافران و اطاعت از آنان
- تهديد تكذيب گران نبوّت رسول خدا «ص»
- رواياتى درباره مراد از «خُلق عظيم» و «كُلّ حَلّاف مَهِين...»
- ماجراى صاحبان باغى كه به عذاب الهى نابود گشت
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ «5» بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ «6» إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ «7»
پس به زودى مىبينى و آنها نيز مىبينند كه كداميك از شما (تو يا دشمنانت) گرفتار جنونيد. همانا پروردگارت، خود به آنكه از راهش منحرف شده، آگاهتر است، و همو به هدايت يافتگان داناتر است.
نکته ها
در روايات آمده است: هنگامى كه قريش ديدند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله على عليه السلام را بر ديگران مقدم مىشمرد، گفتند: محمد مفتون او شده است كه اين آيات نازل شد. «1»
در سوره قمر نيز مشابه اين لحن را مىخوانيم: «سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ» «2» فردا خواهند دانست دروغپرداز و هواپرست كيست؟ در اين آيات نوعى بشارت به پيروزى پيامبر اسلام بر كفّار نيز هست.
پیام ها
1- خداوند پيامبرش را در برابر دشمنان دلدارى مىدهد. «فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ»
2- آينده حقايق را روشن مىكند. «فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ»
3- كفّارى كه با علم و عمد، دلائل روشن انبيا را نپذيرند، سزاوار لقب مجنون هستند. «بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ» (همان گونه كه ايمان آگاهانه نشانه خردورزى است.)
4- نسبت گمراهى به ديگران و يا ادعاى هدايت براى خود كارساز نيست.
خداوند است كه گمراه واقعى و هدايت يافته واقعى را مىشناسد. «هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»
«1». تفسير مجمع البيان.
«2». قمر، 26.
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 175
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ «5»
بعد از مدح رسول به خلق عظيم، تهديد كفار فرمايد به عذاب اليم:
فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ: پس زود باشد كه بينى اى پيغمبر و ببينند معاندان تو، يعنى در آن وقت كه عذاب نازل گردد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ «1» ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ «2» وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ «3» وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ «4»
فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ «5» بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ «6» إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ «7» فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ «8» وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ «9»
وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهِينٍ «10» هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ «11» مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ «12» عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ «13» أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِينَ «14»
إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «15» سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ «16»
ترجمه
سوگند بقلم و آنچه مينويسند
نيستى تو ببركت انعام پروردگارت ديوانه
و همانا براى تو مزدى است بدون منّت
و همانا تو ثابتى بر خلقى بزرگ
پس زود باشد كه بهبينى و بهبينند
كدام يك از شما در آزار جنون افكنده شدهايد
همانا پروردگار تو او داناتر است بآنكه گمراه شد از راه او و او داناتر است به هدايت شدگان
پس فرمانبرى مكن تكذيب كنندگانرا
دوست دارند اگر مسامحه كنى پس مسامحه كنند
و اطاعت مكن هر بسيار سوگند خورنده پستى را
كه بدگو و عيبجو و سخنچين ميان مردم است
بسيار بازدارنده از نيكى از حدّ گذرنده در ستم بسيار گناهكار است
بدخلق جفاكار علاوه بر اين حرامزاده است
براى آنكه بوده صاحب مال و فرزندان
چون خوانده شود بر او آيات ما گويد افسانههاى پيشينيان است
زود باشد كه نشانه گذاريم براى او بر بينى درشتش.
تفسير
در اوائل كتاب و بعد از آن راجع بفواتح السّور بياناتى شده و اينجا ن از امام صادق عليه السّلام بنهرى كه در بهشت است از نور و بامر خداوند مداد شده براى قلمى
جلد 5 صفحه 247
كه آنهم از نور است تا نوشته شود بآن دو در لوحى كه آنهم از نور است مقدّرات تا روز قيامت تفسير شده و از امام باقر عليه السّلام هم اينمعنى تأييد گرديده بعلاوه آنكه يكى از اسماء شريفه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه در قرآن ذكر شده و جمعى از مفسّرين آنرا بدوات تفسير نمودهاند و بنابراين شايد اشاره بحقيقت محمّديّه نوريّه باشد كه اصل هر وجود و منشأ بروز هر موجود بقلم اعلاى الهى است و بمنزله مداد است براى آن كه اوّل مخلوق خدا است چنانچه قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اوّل ما خلق اللّه قلم است پس بآن فرمود بنويس پس نوشت ما كان و ما يكون را تا روز قيامت و باين لحاظ خداوند قسم ياد فرموده بآن و آنچه را ملائكه كرام الكاتبين مينويسند در لوح محفوظ از مقدّرات الهى كه همه در نهايت شرافتند كه نيستى تو اى پيغمبر خاتم براى نعمت نبوّت كه بتو انعام شده از طرف پروردگارت ديوانه يا نيستى بفضل او ديوانه مانند آنكه ميگويند بفضل خدا تو مريض نيستى در مقابل كفّاريكه اين نسبت را بآنحضرت داده بودند و از براى تو در مقابل زحمات رسالت مزدى است نزد خدا كه مقطوع نميشود بلكه ابدى و دائمى است در دنيا و آخرت يا اجرى است كه مشوب بمنّت نهادن بر تو نيست و همانا تو هر آينه ثابت و مستقرّى بر خلق خوشى كه از بزرگى بوصف در نيايد چون تحمّل مينمائى از قومت آنچه را كه غير تو قادر بر تحمّل آن نيست در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند عز و جلّ ادب فرمود پيغمبر خود را ببهترين آداب پس چون كامل فرمود براى او ادب را فرمود انّك لعلى خلق عظيم و در بصائر نقل شده كه خداوند پيغمبر خود را ادب فرمود بخوبى پس فرمود عفو را شيوه خود قرار ده و امر كن بپسنديده و رو گردان از نادانان پس چون آنحضرت عمل نمود بدستور الهى خداوند نازل فرمود انّك لعلى خلق عظيم و در چند روايت خلق عظيم بدين عظيم كه اسلام است تفسير شده چون معلوم است كمال خلق و حسن آن بعمل نمودن بآداب دين اسلام است و بر اهل ايمانى كه طالب تحصيل خلق خوب هستند لازم است اقلّا يكدور بمعراج السّعاده مرحوم نراقى قدّس سره مراجعه نمايند و بآن عمل كنند تا در دنيا و آخرت عزيز و ارجمند گردند پس خداوند ميفرمايد در آتيه بر تو
جلد 5 صفحه 248
و آنها مشهود خواهد شد كه كدام يك از شما كه با هم طرفيد تو يا آنها بآسيبى مجنون شدهايد يا بكدام يك از شما جنون عارض شده و بنابر اوّل با زائده و بنابر دوم مفتون مصدر است و محتمل است مراد آن باشد كه پس بعد از اين معلوم خواهد شد كه كدام يك از شما بنام مفتون سزاوار است چون مفتون بر مبتلا بعشق و عوارض جنون اطلاق ميشود و مراد از بعد از اين روز قيامت يا بعد از فتح و ظفر مسلمانان است كه معلوم ميشود كدام يك از اهل ايمان و كفر بر طبق عقل عمل نمودهاند در محاسن از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه در قلبش محبّت من خالص شده و هيچ كس نيست كه در قلبش محبّت من خالص شده باشد مگر آنكه در قلبش محبّت على عليه السّلام خالص شدهاى على دروغ گفته كسيكه گمان ميكند مرا دوست دارد با آنكه با تو دشمن است پس يكى از منافقين گفت پيغمبر مفتون اين پسر شده است پس اين آيات تا آخر نازل شد و در مجمع بروايت مسندى اين معنى تأييد شده بعلاوه آنكه مراد از قول خداوند من ضلّ عن سبيله جماعتى از قريش ميباشند كه اين سخن ناروا را گفته بودند و مراد از مهتدين امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى گفتهاند آيات آتيه در حق وليد بن مغيره نازل شده كه منع مينمود عشيره خود را از اسلام و مرد ثروتمندى بود و ده پسر داشت و بآنها و كسانيكه در حمايت او بودند ميگفت اگر اسلام بياوريد عطاى خود را از شما باز گيرم و حرامزاده بود پدرش بعد از هجده سال از تولّدش ادّعا كرد او را اينمعنى در جوامع نقل شده و گفتهاند او اوصاف خود را بر طبق آيات تصديق نمود جز حرامزاده بودنش را كه بعدا به اقرار مادرش بر او معلوم شد و حاضر شد اموالى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بدهد براى آنكه دست از دين خود بردارد و خداوند نهى فرموده آنحضرت را از اطاعت كسانيكه تكذيب نمودند توحيد خدا و نبوّت او را و فرموده آنها دوست دارند كه تو در امر دين مداهنه و سهلانگارى با آنها نمائى يعنى بگذارى آنان بآداب و رسوم خودشان باقى باشند آنها هم با تو همين معامله را نمايند پس اطاعت منما هر كسى را كه قسم دروغ و راست زياد ميخورد و در انظار خوار و حقير شده و عيّاب و غيّاب و طعّان يعنى عيبجو
جلد 5 صفحه 249
و غيبت كن و طعنه زن بمردم است و كارش دو بهم زنى و نمّامى است باز ميدارد مردم و كسان خود را از قبول اسلام و انفاق در راه خدا و هر عمل خيرى و متعدّى و متجاوز و ستمكار است و بسيار گناهكار و بد خلق بد رفتار با خشونت جفاكار است علاوه بر همه اين اوصاف حرامزاده است و در روايات عتلّ بعظيم الكفر و بد خلق و پرخور و زنيم بولوع در كفر و ستمكار بخلق و نااصل و امثال اين اوصاف تفسير شده و مستفاد از نقل قمّى ره آنستكه تمام اين اوصاف در دومى بوده علاوه بر حرامزاده بودن كه ظاهرا خلافى در آن نيست و شايد اختلاف اخبار براى اتّصاف حرامزاده نوعا باين اوصاف باشد در هر حال قول خداوند أن كان ذا مال و بنين يا متعلّق است بلا تطع يعنى اطاعت مكن چنين شخصى را براى آنكه صاحب ثروت و قوّت است يا متعلق است بآيه بعد از اين يعنى براى آنكه صاحب مال و اولاد است چون قرآن براى او خوانده شود ميگويد افسانه پيشينيان از قبيل اسكندر نامه و حسين كرد است از فرط جهالت و غرور لذا خدا فرموده در آتيه نشانه مخصوصى و داغى بر دماغ چون خرطوم فيل او خواهيم نهاد و گفتهاند در جنگ بدر آسيبى بر دماغ او وارد شد كه اثرش باقى بود و نيز گفتهاند مراد بدنامى است كه براى او در اسلام باقى ماند و موجب رغم انف او شد و اختصاص بينى در بين اجزاء بنشانه و داغ و رغم نمايش و برآمدگى آن در صورت است و قمّى ره اينمعنى را هم براى دومى اثبات نموده بدست امير المؤمنين عليه السّلام كه در رجعت مانند بهائم بر بينى دشمنان خود داغ ميگذارد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَسَتُبصِرُ وَ يُبصِرُونَ «5» بِأَيِّكُمُ المَفتُونُ «6»
پس زود باشد که ببيني و آنها هم ببينند بكداميك از شماها جنون عارض شده شما مجنوني يا آنها در جنون هستند.
فَسَتُبصِرُ اشاره بيوم القيامه است که كفار و مشركين و ضالين و مضلين در اشد عذاب دچار ميشوند و مؤمنين مشمول تفضلات الهي ميگردند.
وَ يُبصِرُونَ خود آنها هم درك ميكنند و عذاب را مشاهده ميكنند که دارد يكي از عذابهاي آنها اينکه است که بهشت را و اهل بهشت را و نعمتهاي او را مشاهده ميكنند تا اندوه و غم و حسرت آنها زيادتر گردد که خود را از اينکه فيوضات محروم كردند و اهل بهشت جهنم و عذابها و اهل آن را نظر ميكنند که بيشتر خوشنود و فرحناك شوند که
جلد 17 - صفحه 126
از همچو عذابها نجات پيدا كردند.
بِأَيِّكُمُ المَفتُونُ فتنه بمعني بليه و ابتلاء است شامل هر شري و هر مصيبتي و هر بلائي ميشود چنانچه ميفرمايد: أَنَّما أَموالُكُم وَ أَولادُكُم فِتنَةٌ انفال آيه 28، يعني بلاء اسباب گرفتاري و عذاب ميشوند، وَ اتَّقُوا فِتنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُم خَاصَّةً انفال آيه 25، وَ مَن يُرِدِ اللّهُ فِتنَتَهُ فَلَن تَملِكَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَيئاً مائده آيه 45.
يعني عذابه الي غير ذلک از آيات و در اينکه آيه مراد از مفتون ابتلاء بجنون است که كفار نسبت بانبياء ميدادند فرداي قيامت معلوم ميشود که كداميك از انبياء و كفار مبتلاي بجنون بودند.
سؤال: اگر فرداي قيامت معلوم شود که كفار مجنون بودند پس مجنون تكليف ندارد براي چه عقوبت ميشود!- جواب: نه مراد جنون رافع تكليف باشد بلكه مراد اينکه است که مثل مجنون که عقل خود را منكوب هوي و هوس كرده اينها هستند چنانچه در بسياري از آيات ميفرمايد:
أَكثَرُهُم لا يَعقِلُونَ نه اينكه اصلا عقل نداشتند که رافع تكليف باشد بلكه بر طبق عقل رفتار نكردند مثل صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَعقِلُونَ بقره آيه 166، و الا اينها هم گوش داشتند و هم چشم هم زبان ولي در امر دين اينها را بكار نميبردند، و ممكن است بگوئيم: مراد از مفتون عذاب است که معلوم ميشود كداميك معذب ميشوند، و ممكن است مراد فساد باشد که كداميك مفسد روي زمين بودند مثل آيه: وَ الفِتنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتلِ بقره آيه 187، و مثل: وَ الفِتنَةُ أَكبَرُ مِنَ القَتلِ بقره آيه 214 چون نسبت فسادهم بانبياء ميدادند که فرعونيان گفتند بفرعون: أَ تَذَرُ مُوسي وَ قَومَهُ لِيُفسِدُوا فِي الأَرضِ اعراف آيه 127.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- و به دنبال آن میافزاید: «به زودی تو میبینی و آنان نیز میبینند» (فستبصر و یبصرون).
نکات آیه
۱ - بشارت به پیروزى پیامبراسلام(ص) بر کافران (فستبصر) آیه شریفه، بشارت و تهدید است; بشارت پیروزى پیامبراسلام (فستبصر) و تهدید کافران به شکست و نابودى (و یبصرون).
۲ - تهدید خداوند به شکست کافران، در جنگ با پیامبر(ص) و مسلمانان (و یبصرون)
موضوعات مرتبط
- بشارت: بشارت پیروزى محمد(ص) ۱; بشارت شکست کافران ۱
- خدا: بشارتهاى خدا ۱; تهدیدهاى خدا ۲
- شکست: تهدید به شکست ۲
- کافران: تهدید کافران ۲; شکست کافران ۲
منابع