الطور ٣١

از الکتاب
کپی متن آیه
قُلْ‌ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي‌ مَعَکُمْ‌ مِنَ‌ الْمُتَرَبِّصِينَ‌

ترجمه

بگو: «انتظار بکشید که من هم با (شما انتظار می‌کشم شما انتظار مرگ مرا، و من انتظار نابودی شما را با عذاب الهی)!»

|بگو: منتظر باشيد كه من نيز با شما از منتظرانم
بگو: «منتظر باشيد كه من [نيز] با شما از منتظرانم.»
بگو: شما به انتظار (مرگ من) باشید که من هم از منتظران (مرگ و هلاک شما) هستم.
بگو: [هلاکت خود را] انتظار برید که من هم با شما از منتظرانم.
بگو: شما منتظر بمانيد كه من نيز با شما انتظار مى‌كشم.
بگو منتظر باشید که من هم همراه شما از منتظرانم‌
بگو: چشم بداريد- مرگ مرا- كه من هم چشم مى‌دارم- پيروزى اسلام و نابودى شما را-.
بگو: شما در انتظار (پندارهای خامتان) باشید، و من هم با شما در انتظار (عاقبت نیک خود و سرانجام بد شما) هستم.
بگو: « منتظر باشید، پس من (نیز) با شما از منتظرانم.»
بگو چشم به راه باشید که منم با شما از چشم به راهان‌

Say, “Go on waiting; I will be waiting with you.”
ترتیل:
ترجمه:
الطور ٣٠ آیه ٣١ الطور ٣٢
سوره : سوره الطور
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْمُتَرَبِّصِینَ»: انتظار کشندگان.


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ «31»

(به آنان) بگو: در انتظار باشيد كه من نيز با شما از منتظرانم. (شما در انتظار مرگ من و من در انتظار پيروزى بر شما).

نکته ها

«كاهن» به كسى گويند كه از آينده خبر دارد و ادعاى اطلاع از اسرار و غيب و ارتباط با جنّيان را دارد. «رَيْبَ الْمَنُونِ»، اصطلاحى است به معناى حوادث تلخ روزگار كه به مرگ كسى بيانجامد.

مراد مشركان از اين‌كه به پيامبران مى‌گفتند: «مجنون»، بى عقل و بى‌خرد نبود، چنانكه در اين آيات، مجنون در كنار كاهن و شاعر آمده است كه افرادى باهوش و فهميده هستند.

بلكه مراد آنها از «مجنون»، جن‌زده بود، زيرا معتقد بودند افراد كاهن و شاعر به واسطه ارتباط با جنّ، قدرت پيشگويى و سرودن اشعار دارند، كارى كه از عهده افراد عادّى‌

جلد 9 - صفحه 290

برنمى‌آيد. شاهد اين معنا آن است كه در يك آيه وصف شاعر و مجنون در كنار هم آمده است. «لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ» «1»

پیام ها

1- از تهمت‌ها و نسبت‌هاى نارواى كفّار (مانند: كاهن، شاعر و مجنون) نبايد ترسيد و بايد به وظيفه‌ى خود در مورد هشدار و تذكّر ادامه داد. فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ‌ ... بِكاهِنٍ‌ ...

2- خداوند، اولياى خود را بيمه كرده و از آنان دفاع مى‌كند. «فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ»

3- مبلّغ دين، در تيررس هر گونه تهمت است. بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ‌ ... يَقُولُونَ شاعِرٌ

4- هر گونه عيب و نقصى كه از انسان دور مى‌شود، در سايه لطف و نعمت الهى است. فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ‌ ...

5- افراد كاهن وپيشگو، از رحمت خدا دور هستند. «فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ»

6- دشمن به يك تهمت قانع نيست و همواره در صدد ضربه زدن است. «بِكاهِنٍ‌، مَجْنُونٍ‌، شاعِرٌ»

7- دشمن در انتظار مرگ بزرگان دين است، پس بايد كارى كرد كه اميد آنان براى پس از مرگ شخصيّت‌هاى مذهبى نااميد شود. «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ»

8- رهبر دينى نبايد به خاطر تهمت‌هاى دشمنان صحنه را خالى كند، بلكه بايد بماند و دفاع كند. «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ»

9- مؤمنان نيز بايد همانند دشمنان، براى رسيدن به پيروزى، اميد و برنامه داشته باشند. نَتَرَبَّصُ بِهِ‌ ... فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ‌


«1». صافات، 36.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 291

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ (31)

قُلْ تَرَبَّصُوا: بگو اى پيغمبر در جواب آنان، انتظار بريد زمان حدوث بلايا مرگ او را، فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ‌: پس بدرستى كه من با شما از جمله منتظرانم، يعنى من انتظار حدوث بليه يا هلاك شما مى‌كشم چنانچه منتظرانيد كه مصيبتى بر من نازل شود يا موت بر من طارى گردد. مراد از اين تهديد ايشان است به وقوع مصيبت و هلاكت بر ايشان، و شبهه‌اى نيست در قبح انتظار ايشان بر خاتم پيغمبران و حسن انتظار آن حضرت بر ايشان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ «29» أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ (30) قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ (31) أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (32) أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ (33)

فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (34) أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (35) أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ (36) أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ (37) أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38)

أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ (39) أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (40)

ترجمه‌

پس تذكّر و پند ده پس نيستى تو بحمد و انعام پروردگارت مخبر از غيب بوسيله جنّ و نه ديوانه‌

بلكه ميگويند شاعر است انتظار ميبريم براى او حوادث روزگار را

بگو منتظر باشيد پس همانا من با شما از منتظرانم‌

آيا امر ميكند آنها را عقولشان باين يا آنها گروهى سركش و متجاوزند

يا ميگويند پيش خود ساخته است آنرا بلكه ايمان نمى‌آورند

پس بياورند سخنى مانند آن اگر راست ميگويند

آيا آفريده شده‌اند بدون آفريننده يا آنها آفرينندگانند

آيا آفريده‌اند آسمان‌ها و زمين را بلكه يقين نمى‌كنند

يا نزدشان خزانه‌هاى پروردگار تو است يا آنها تسلّط و غلبه دارنده‌اند

يا براى آنها نردبانى است كه گوش ميدهند در آن پس بايد بياورد شنونده آنها دليلى واضح‌

آيا براى او دختران است و براى شما پسران‌

يا ميخواهى از آنها مزدى پس آنها از غرامت و تاوان گران‌بارانند.


جلد 5 صفحه 78

تفسير

خداوند متعال در اين آيات شريفه ابطال فرموده اقوال كفّار مكّه و اثبات فرموده اعجاز قرآن و توحيد و نبوّت عامّه و خاصّه و ساير معارف الهيّه را با بيانات مختصرى باين تقريب كه دستور فرموده به پيغمبر اكرم كه ثابت باش بهدايت و ارشاد و موعظه و پند و اندرز قوم و اعتنا بگفتار و كردار آنها منما تو بحمد اللّه تعالى و فضل و نعمت پروردگار كه شامل حال تو شده كاهن و ديوانه نيستى و اينكه ميگويند محمّد شاعر است ما انتظار داريم حوادث روزگار او را هلاك نمايد و از دستش راحت شويم بگو منهم منتظر چنين روزى هستم كه خدا بر حسب وعده خود مرا بر شما ظفر دهد و من شما را بكشم يا ببخشم يا اسير كنم آيا اين طائفه قريش كه معروف بعقل و فطانت شدند عقلشان اين حكم را ميكند كه كسى مردّد باشد بين كاهن و ديوانه و شاعر در صورتى كه كاهن بايد عاقل و فطن باشد تا تسخير جنّ كند و شاعر بايد با ذوق و هوش و قريحه و سليقه و ذكاوت باشد و ديوانه فاقد عقل و همه چيز است چگونه ميشود معنون بآن دو يا مردّد بين آن سه گردد پس معلوم ميشود اينها قومى طاغى و ياغى با خدا و پيغمبرند عناد و لجاج و تعصّب بيجا وادارشان باين نسبتها نموده است و اينكه ميگويند قرآن را از پيش خود در آورده و نسبت بخدا ميدهد دروغ ميگويند خودشان هم اعتقاد به اين معنى ندارند براى آنكه زير بار حق نروند اين تهمت را بتو ميزنند اگر راست ميگويند اينها كه از فصحاء و بلغاء و ادباء معروف عربند يك قصّه يا مقاله مانند آن بياورند آيا آنها بدون خالق و مقدّر خلق و تقدير شده‌اند يا خودشان خودشان را خلق كرده‌اند يا آسمانها و زمين را آنها خلق كرده‌اند و ميدانند خالقى ندارد هيچيك از اينها نيست فقط آنستكه يقين ندارند كه خالق آسمانها و زمين و تمام موجودات آنها خداوند يگانه است لذا عبادت او را نميكنند آيا نزد آنها است منابع رزق و معادن علم و رحمت الهى كه بهر كس بخواهند بدهند و او را بمنصب رسالت و امامت برسانند يا آنكه آنها مسلّط بر امور عالمند كه بتوانند خودشان پيغمبر و امام براى خود تعيين كنند و خدا را ملزم بقبول آن نمايند كه ميگويند چرا خدا محمّد را بنبوّت اختيار فرمود و على را جانشين او قرار داد يا نردبانى دارند كه‌


جلد 5 صفحه 79

بوسيله آن بآسمان صعود نمايند و تكاليف و مقدّرات خودشان را از ملأ اعلى بپرسند كه ميگويند ما اصلا احتياج به پيغمبر و امام نداريم يا گوش دهند بوحى الهى كه بملائكه ميشود اگر چنين است آن شخص را كه بآسمان فرستاده‌اند براى شنيدن بايد بياورند با دليلى واضح كه رفته و شنيده و راست ميگويد اينها قابليّت و تمكّن اين امور را مسلّما ندارند چون بقدرى بى‌خردند كه ميگويند ملائكه دختران خدايند آيا سزاوار است عاقلى براى خلق پسران را بپسندد و اختيار كند و براى خدا دختران را اين نهايت سفاهت و بى‌عقلى آنها است چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه قريش قائل باين معنى بودند آيا كسانيكه به اين درجه بى‌عقل باشند ميتوانند عروج بآسمان نمايند و مطّلع از غيب اينعالم شوند و اخيرا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا تو از آنها مزدى براى اداء رسالت تقاضا نمودى كه براى سنگينى آن غرامت و ضرر مالى از قبول رسالت تو اباء و امتناع دارند و احتمالات ديگرى هم در بين هست كه بيايد انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي‌ مَعَكُم‌ مِن‌َ المُتَرَبِّصِين‌َ (31)

بفرما باين‌ كفار و مشركين‌ ‌که‌ ‌شما‌ انتظار بكشيد ‌بر‌ ‌من‌ ‌پس‌ بدرستي‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌هم‌ ‌با‌ ‌شما‌ انتظار دارم‌ ‌به‌ پيشامدهاي‌ سويي‌ ‌بر‌ ‌شما‌.

قُل‌ تَرَبَّصُوا امري‌ تعجيزي‌ و تحديدي‌ ‌است‌ ‌که‌ حرام‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌شما‌ همچو انتظاري‌ و خداوند مرا و قرآن‌ مرا ‌در‌ كنف‌ ‌خود‌ ‌از‌ كليه خطرات‌ حفظ مي‌فرمايد چنانچه‌ ميفرمايد وَ اللّه‌ُ يَعصِمُك‌َ مِن‌َ النّاس‌ِ مائده‌ آيه 71 و ميفرمايد إِنّا نَحن‌ُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَ إِنّا لَه‌ُ لَحافِظُون‌َ حجر آيه 9.

فَإِنِّي‌ مَعَكُم‌ مِن‌َ المُتَرَبِّصِين‌َ ‌که‌ بهمين‌ زودي‌ خداوند ‌شما‌ ‌را‌ ‌به‌ عذاب‌ ‌در‌ غزوه‌ها هلاك‌ مي‌كند و ‌ما ‌را‌ ياري‌ مي‌كند سپس‌ ‌به‌ عذاب‌ ابدي‌ خواهيد گرفتار شويد.

إِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا فِي‌ الحَياةِ الدُّنيا وَ يَوم‌َ يَقُوم‌ُ الأَشهادُ مؤمن‌ آيه 54.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 31)- به هر حال آنها به این دلخوش می‌کردند که حوادثی پیش آید و طومار عمر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در هم پیچیده شود، و آنها به گمان خود از این مشکل بزرگی که دعوت آن حضرت در سراسر جامعه آنان به وجود آورده بود رهائی یابند.

قرآن با یک جمله پرمعنی و تهدیدآمیز به این کوردلان معاند پاسخ می‌دهد

ج4، ص567

و می‌فرماید: «بگو: انتظار بکشید که من هم با شما انتظار می‌کشم»! شما انتظار مرگ مرا و من انتظار نابودی شما را با عذاب الهی! (قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ).

نکات آیه

۱ - رهنمود خداوند به پیامبر(ص)، در مقابله علیه تبلیغات کافران (أم یقولون ... قل تربّصوا)

۲ - تهدید کافران مکّه از سوى خداوند، به وقوع حوادثى ناگوار و مرگ آفرین براى ایشان در آینده (قل تربّصوا فإنّى معکم من المتربّصین)

۳ - اطمینان بخشى خداوند به پیامبر(ص)، نسبت به رشد دعوت آن حضرت و به خاموشى گراییدن نداى کفر (قل تربّصوا فإنّى معکم من المتربّصین)

موضوعات مرتبط

  • خدا: توصیه هاى خدا ۱; تهدیدهاى خدا ۲
  • کافران: شکست کافران ۳; مبارزه با کافران ۱
  • کافران مکه: تهدید کافران مکه ۲; هلاکت کافران مکه ۲
  • محمد(ص): اطمینان محمد(ص) ۳; پیروزى محمد(ص) ۳; توصیه به محمد(ص) ۱
  • هلاکت: تهدید به هلاکت ۲

منابع