الزخرف ٥
کپی متن آیه |
---|
أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ |
ترجمه
الزخرف ٤ | آیه ٥ | الزخرف ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«اَفَنَضْرِبُ عَنکُمْ»: آیا از شما باز داریم؟ آیا از شما به دور و منصرف داریم؟ «الذِّکْرَ»: قرآن. پند دادن با سخنان گهربار قرآنی، و رهنمود با احکام آسمانی. «صَفْحاً»: اعراض و روگردانی. در این صورت مفعول مطلق و از غیر لفظ فعل است. روگردانان. در این صورت حال است. جانب و طرف چیزی. در این صورت ظرف است و معنی چنین است: آیا ما این قرآن را از شما بازگیریم و به جانب دیگری ببریم؟ «اَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِینَ»: اصل آن (لأنْ کُنتُمْ) است و به معنی (لِکَوْنِکُمْ) میباشد. «مُسْرِفِینَ»: مراد متجاوزین از حدّ و افراد سخت گمراه است. معنی دیگر آیه: آیا چون شما قوم متجاوزی هستید، از شما درگذریم، و از عقاب و عذاب خود نترسانیم و فردای قیامت حجّتی در دست داشته باشید؟
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ «5»
آيا به خاطر آنكه شما گروهى اسرافكاريد ما ذكر (قرآن) را از شما بازگردانيم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ «5»
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ: «عطف بر جمله محذوف» آيا واگذاريم شما را پس باز گردانيم و دور كنيم از شما قرآن را بازداشتنى، يا دور كنيم شما را از انزال قرآن، الذِّكْرَ صَفْحاً: در حالى كه شما اعراض كنندگانيد، أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ: به جهت آنكه هستيد گروهى بيرون رفتگان از حد در وادى ضلالت، يعنى به جهت تكذيب قرآن افزائيد و به جهت عناد انكار آن نمائيد؛ ما از انزال قرآن باز نخواهيم ايستاد و شما را در اين جهالت و غوايت نخواهيم گذاشت بلكه پى در پى آن را نازل خواهيم نمود تا بر شما الزام حجت نمائيم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
حم «1» وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2» إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «3» وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ «4»
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ «5»
ترجمه
سوگند بكتاب واضح روشن
همانا ما قرار داديم آنرا قرآنى عربى باشد كه شما بعقل دريابيد
و همانا آن در اصل كتاب نزد ما هر آينه بلند مرتبهايست داراى حكمت
آيا پس برداريم از ميان شما موجب تذكّر را از باب اعراض براى آنكه بوديد گروهى مسرف و از حد تجاوز كننده.
تفسير
خداوند متعال قسم ياد فرموده است بقرآن مبيّن حلال و حرام به بيان روشن تام و تمام كه ما آنرا قرآن عربى فصيح قرار داديم براى آنكه شما جماعت عرب تعقّل و تفكّر در الفاظ و معانى آن نموده بحقايق آن آشنا شويد و تصديق كنيد كه آن حقّ و صدق و از جانب خدا است و همانا آن قرآن در اصل كتب سماوى كه لوح محفوظ نزد ما است برتر و بالاتر از تمام كتب آسمانى است چون معجزه باقيه و جامع تمام حقائق و ناسخ تمام كتب و احكامش تا قيامت باقى و برقرار است و مطالبش محكم و متين و بر وفق حكمت و مصلحت تامّه عامّه است و گفتهاند لوح محفوظ كتاب جامعى است كه تمام كتب سماويّه از روى آن استنساخ ميشود و تمام امور تا روز قيامت بر وفق آن مرتّب ميگردد اين خلاصه بيانات مفسّرين است كه حقير بتبع ايشان ذكر نموده و ترجمه را مبنى بر آن قرار دادم ولى در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام است كه در امّ الكتاب يعنى سوره فاتحه است چون در آن سوره مكتوب است قول خداوند
جلد 4 صفحه 593
اهدنا الصّراط المستقيم و آن امير المؤمنين عليه السّلام و معرفت او است و اين معنى را قمّى ره نيز از آنحضرت مكرّر نقل فرموده و در چند روايت ديگر كه در برهان منقول است تصريح شده كه مراد از علىّ حكيم در اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است و اينها همه مثبت نظريّه حقير است كه مفصّلا در اواخر سوره فاتحة الكتاب بيان نمودم با آنكه آنوقت باين احاديث واقف نبودم و نيز مؤيّد اين معنى است آنچه در مجمع اذعان بآن نموده كه علىّ حكيم دو صفت از صفات شخص زنده است و بر قرآن اطلاق نميشود مگر بر سبيل توسّع يعنى مجاز و بنابر اين به نظر حقير ظاهر آيه شريفه خصوصا بملاحظه اخبار مستفيضه از ائمه اطهار آنستكه همانا آن قرآن كه صراط مستقيم است در سوره امّ الكتاب كه از اسماء سوره حمد است نزد ما يعنى در عالم بالا بوجود جمعى نورانى خود هر آينه على بن ابى طالب عليه السّلام است كه بر طبق حكمت و مصلحت حكم فرمائى بفرمان الهى مينمايد و اينمعنى كه حكم فرمائى آنحضرت در تمام عوالم وجود بامر حق باشد براى مرحوم حجّة الاسلام و المسلمين آقا ميرزا سيد حسين رضوى قمّى قدّس سرّه كه از اعاظم علماء و اكابر اتقياء عصر حاضر بود در ضمن رؤياء عجيبى كشف شده بود و مكرّر نقل ميفرمودند و در روايات هم ذكر شده چنانچه در ذيل سوره سابقه اشاره بآن شد اين در صورتى است كه ضمير در انّه راجع بقرآن باشد اما اگر ضمير شأن باشد معنى اوضح و اسهل است و بتقريبى كه در اواخر سوره فاتحه ذكر شد دلالت بر مقام ولايت آنحضرت دارد با تصريح باسم شريف كه مطلوب در محاجّه با اعداء دين است و بعدا خداوند روى سخن را معطوف بكفّار عرب فرموده ميفرمايد آيا پس سزاوار است كه ما شما را بحال خود واگذاريم و موجبات تذكر را از قرآن و پيغمبر و امام بكلّى از ميان شما برداريم و دور نمائيم براى آنكه شما مردم متجاوز از حدّ و قدر خودتانيد اين از رحمت رحمانيّه ما دور است كه از هدايت و ارشاد شما صرف نظر نمائيم و ان كنتم بكسر همزه نيز قرائت شده و بنابر اين بيرون آوردن معلوم است بصورت مشكوك براى نادان شمردن آنها و شرطى است كه جزاء آن قبلا ذكر شده است.
جلد 4 صفحه 594
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَنَضرِبُ عَنكُمُ الذِّكرَ صَفحاً أَن كُنتُم قَوماً مُسرِفِينَ «5»
آيا پس از اينكه ما بر فرض صرفنظر ميكرديم از شما ذكر را و مهمل ميگذاشتيم شما را چون شما قوم اسراف كنندهايد.
مفاد آيه شريفه اينكه نزول ذكر که قرآن باشد و ارسال رسول و بيان احكام با نبودنش بر شما تفاوتي نميكرد بود و نبودش يكسان بود زيرا خردلي در شما تأثير نداشت زيرا شما قومي هستيد که اسراف ميكنيد فقط ارسال رسول و نزول قرآن و بيان احكام براي اتمام حجت است که فرداي قيامت نگوئيد که ميفرمايد وَ لَو أَنّا أَهلَكناهُم بِعَذابٍ مِن قَبلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلتَ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِن قَبلِ أَن نَذِلَّ وَ نَخزي ط آيه 134.
أَ فَنَضرِبُ عَنكُمُ الذِّكرَ ضرب ذكر چون متعدي به كلمه عن ذكر شده بمعني ترك ذكر است يعني از شما ذكر را برميداشتيم و بيان نميكرديم.
صَفحاً صرفنظر ميكرديم نه رسول ميفرستاديم و نه قرآن نازل ميكرديم و نه احكام جعل مينموديم.
أَن كُنتُم قَوماً مُسرِفِينَ اسراف در كفر و شرك و معاصي که بحدي زياد روي كردهايد که ديگر قابل برگشتن نيستيد و هدايت نميشويد زيرا اسراف بمعني زيادهروي است و كفر و شرك و معاصي و طغيان و كبر و نخوت اگر كوتاه باشد و لو از جاده مستقيم خارج است لكن اگر متنبه شود ميشود برگردد و خود را به جاده مستقيم برساند و اما اگر دوري آن از حد گذشت ديگر امكان رجوع ندارد بودن هادي و اسباب هدايت هر چه فراهم شود تأثير نميكند و حال تنبّه بر او پيدا نميشود بالاخص
جلد 16 - صفحه 5
براي كساني که اينکه راه ضلالتي که در پيش گرفته تصور ميكند راه مستقيم است و راه هدايت است که اينکه را جهل مركب مينامند که نميداند و نميداند که نميداند و خيال ميكند که ميداند:
هر كس که نداند و نداند که نداندبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- در این آیه منکران، و اعراض کنندگان از قرآن، را مخاطب ساخته، میگوید: «آیا این ذکر [قرآن] را (که مایه بیداری و یادآوری شماست) از شما بازگیریم به خاطر این که قومی اسرافکارید»؟! (أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ).
درست است که شما در دشمنی و مخالفت با حق، چیزی فروگذار نکردهاید، ولی لطف و رحمت خداوند به قدری وسیع و گسترده است که اینها را مانع بر سر راه خود نمیبیند، باز هم این کتاب را پیدرپی بر شما نازل میکند، تا دلهایی که اندک آمادگی دارند، تکان بخورند و به راه آیند، و این است مقام رحمت عامه و رحمانیت پروردگار که دوست و دشمن را در بر میگیرد.
نکات آیه
۱ - افراط و زیاده روى مردم عصر بعثت در مخالفت با پیامبر(ص)، مانع لطف خدا در فرستادن وحى نبود. (أفنضرب عنکم الذکر صفحًا أن کنتم قومًا مسرفین) با توجه به مقام آیه - که مسأله وحى را مطرح مى کند - مراد از «اسراف»، افراط و زیاده روى در مخالفت با وحى خواهد بود.
۲ - مخالفت سرسختانه و افراط گرانه مشرکان عصر بعثت، با قرآن (أن کنتم قومًا مسرفین)
۳ - اراده خداوند در نزول وحى، متأثر از واکنش هاى مردم نیست. (أفنضرب عنکم الذکر صفحًا أن کنتم قومًا مسرفین)
۴ - قرآن، بیدارکننده آدمیان از غفلت و بى توجهى (أفنضرب عنکم الذکر) به کارگیرى «ذکر» به جاى «قرآن»، حاکى از این است که قرآن، بیدارگر خفتگان و یادآور غافلان است.
۵ - «ذکر»، از نام هاى قرآن است. (أفنضرب عنکم الذکر)
۶ - عنایت خداوند به هدایت تمامى انسان ها، حتى مشرکان ستیزه جو (أفنضرب عنکم الذکر صفحًا أن کنتم قومًا مسرفین) آیه شریفه، نشانگر لطف و رحمت الهى است; بدین صورت که خداوند، حتى با مخالفت فراوان مشرکان، از فرو فرستادن قرآن دریغ نورزید.
۷ - مبلغان الهى، نباید به خاطر مخالفت مردم، از تبلیغ و هدایت گرى سر باز زنند. (أفنضرب عنکم الذکر صفحًا أن کنتم قومًا مسرفین)
۸ - وجود زمینه بیدارى و هدایت در تمامى انسان ها، حتى منحرفان ستیزه گر (أفنضرب عنکم الذکر صفحًا أن کنتم قومًا مسرفین) از این گفته که مخالفت شدید مشرکان، مانع از ادامه نزول وحى بر آنان نخواهد شد، استفاده مى شود که در تمامى انسان ها، زمینه هدایت و تأثیر پذیرى از وحى وجود دارد.
۹ - اسراف و استفاده بى رویه از نعمت هاى الهى، امرى ناشایست * (أن کنتم قومًا مسرفین) برداشت یاد شده بدین احتمال است که مراد از اسراف، اسراف مصطلح باشد.
۱۰ - جوامع اسرافگر، مستحق محرومیت از برکات و الطاف الهى (أن کنتم قومًا مسرفین) آیه شریفه، نشانگر آن است که مسرفان، استحقاق محرومیت از نزول وحى را دارند; ولى لطف بى کران الهى موجب شده است که وحى ادامه یابد.
موضوعات مرتبط
- اسراف: سرزنش اسراف ۹
- انسان: هدایت انسان ها ۶
- تبلیغ: آسیب شناسى تبلیغ ۷; اهمیت تبلیغ ۷
- تنبه: عوامل تنبه ۴
- خدا: استقلال اراده خدا ۳; حتمیت لطف خدا ۱; عمومیت هدایتهاى خدا ۶; محرومان از لطف خدا ۱۰; محرومان از نعمتهاى خدا ۱۰
- ذکر :۵
- عمل: عمل ناپسند ۹
- قرآن: افراط در مخالفت با قرآن ۲; غفلت زدایى قرآن ۴; نامهاى قرآن ۵; نقش قرآن ۴; ویژگیهاى قرآن ۴
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۶
- مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۷
- محمد(ص): افراط در مخالفت با محمد(ص) ۱
- مردم: افراط مردم مقارن بعثت ۱; مخالفت مردم مقارن بعثت ۱
- مسرفان: محرومیت مسرفان ۱۰
- مشرکان: افراط مشرکان صدر اسلام ۲; مخالفت مشرکان صدر اسلام ۲
- منحرفان: زمینه تنبه منحرفان ۸; زمینه هدایت منحرفان ۸
- وحى: موانع وحى ۱، ۳
- هدایت: اهمیت هدایت ۷; هدایت عامه ۶
منابع