الدخان ٤٧
کپی متن آیه |
---|
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِيمِ |
ترجمه
الدخان ٤٦ | آیه ٤٧ | الدخان ٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَاعْتِلُوهُ»: او را روی زمین بکشید. او را پرت کنید. از ماده (عتل). «سَوَآءِ»: وسط (نگا: بقره / صافّات / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَتَجَرَّعُهُ وَ لاَ يَکَادُ يُسِيغُهُ... (۰) ذٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاکَ وَ... (۰) فِي الْحَمِيمِ ثُمَ فِي النَّارِ... (۰)
تفسیر
- آيات ۳۴ - ۵۹ سوره دخان
- توضيح سخن منكران معاد كه گفتند: «إن هِىَ إلّا مَوتَتُنَا الأولى»
- خلاصه اشكال آیه فوق و پاسخ آن
- اثبات معاد با بيان اين كه خلقت آسمان ها و زمين، به «حق» بوده
- مراد از اين كه فرمود: اهل بهشت، جز مرگ نخستين، مرگى نمى چشند
- پاسخ از اشكال دوم آیه: «الموتةَ الأولی»
- بحث روایتی: رواياتى درباره «تبع»، «شفاعت» و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ «47» ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ «48»
(به مأموران دوزخ گفته مىشود) گنهكار را بگيريد و او را به وسط آتش شعلهور بكشيد. سپس از آب سوزان بر سرش بريزيد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ (47)
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ: بگيريد اين گنه كار تبه روزگار را، پس بكشيد او را به عنف و قهر. إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ: به ميانه جهنم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (41) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (42) إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (43) طَعامُ الْأَثِيمِ (44) كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ (45)
كَغَلْيِ الْحَمِيمِ (46) خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ (47) ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ (48) ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (49) إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (50)
ترجمه
روزى كه كفايت نميكند دوستى از دوستى چيزى را و نه آنها يارى كرده ميشوند
مگر آنرا كه رحمت كرد خدا همانا او ارجمند مهربانست
همانا درخت زقّوم
خوراك كسى است كه بسيار گناهكار است
مانند مس گداخته ميجوشد در شكمها
چون جوشيدن آب داغ
بگيريد او را پس بكشيدش بعنف بميان دوزخ
پس بريزيد بر بالاى سرش از عذاب آب جوشان
بچش همانا تو آن كسى كه ارجمند بزرگوارى
همانا اين آنست كه بوديد بآن شك ميآورديد.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه اوصاف روز قيامت را بيان فرموده كه آن روزى است كه هيچ دوست و يار و ياورى نميتواند بىنياز كند دوست و يار و ياور خود را كه در دنيا داشته بهيچ قدر از بىنيازى و نه آنها از خارج يارى كرده شوند مگر خداوند ترحّم فرمايد بر كسى بعفو از گناه او بدون وسيله يا بوسيله شفاعت شفعاء آنانكه خدا اذن شفاعت بايشان داده مانند انبياء و اولياء و اهل ايمان هر يك بحسب مرتبه قرب و اذنى كه از خدا باو در شفاعت داده شده همانا عزّت مطلقه و رحمت رحيميّه از آن حقّ است و كسيرا در آن مستقلّا راهى نيست و قمّى ره نقل فرموده كه كسانيكه نميتوانند با هم كمك كنند مواليان غير اولياء خدا هستند و كسانيكه مشمول رحمت خدا ميشوند و استثنا شدهاند اولياء آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ميباشند و در بعضى از روايات مستثنى و مورد رحمت حقّ بائمّه اطهار و شيعيان ايشان تفسير شده كه ميتوانند دستگيرى كنند و درخت زقوم كه در سوره الصّافات شرح آن گذشت خوراك شخص بسيار گناهكار است كه گفتهاند مراد ابو جهل است و در روايات ائمه اطهار تأييد شده و آن مانند فلزّى است كه در آتش گداخته شده باشد و قمّى ره آنرا به مس گداخته تفسير فرموده و ميجوشد در شكمها مانند جوشيدن آبيكه به منتهاى حرارت رسيده است و خطاب از مصدر جلال صادر ميشود بملائكه عذاب كه از آنها بزبانيه تعبير ميشود بگيريد او را پس با فشار باطراف و جوانبش بكشيدش بسوى جهنّم و در وسط آن جاى دهيد چنانچه قمّى ره فرموده پس بر كاسه سرش آب
جلد 4 صفحه 629
جوش بريزيد و بگوئيد بچش عذاب را همانا تو آن كسى هستى كه خود را عزيز كريم ميخواندى چون در جوامع و قمّى ره نقل نموده كه او در مكّه ميگفت منم عزيز كريم و بعدا باو و رفقايش گفته ميشود اين عذابى است كه تا در دنيا بوديد در آن شك و ترديد داشتيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
خُذُوهُ فَاعتِلُوهُ إِلي سَواءِ الجَحِيمِ (47) ثُمَّ صُبُّوا فَوقَ رَأسِهِ مِن عَذابِ الحَمِيمِ (48) ذُق إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الكَرِيمُ (49) إِنَّ هذا ما كُنتُم بِهِ تَمتَرُونَ (50)
بگيريد او را پس او را بكشيد بسوي وسط جهنم پس از آن بريزيد بر فرق سر او از عذاب حميم آب جوشيده جهنم و بگوييد بر او بچش بدرستي که تو بودي خودت بسيار عزيز و محترم در نزد مردم محققا اينکه است آنچه که بوديد شما باور نميكرديد، در جاي ديگر ميفرمايد: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُونَ ذِراعاً فَاسلُكُوهُ الحاقة، آيه 30 الي 32.
خُذُوهُ امر بملائكه عذاب است که ميآيند بالاي قبر او بمجرد آنكه از قبر
جلد 16 - صفحه 98
بيرون ميآيد او را ميگيرند.
فَاعتِلُوهُ اعتلاء كشيدن بعنف و شدت و سختي است.
إِلي سَواءِ الجَحِيمِ بسوي وسط آتش و از اينکه جمله استفاده ميشود که بدون حساب و پرسش و سؤال و نامه عمل او را مياندازند وسط جحيم که آتش افروخته است چنانچه بعضي بدون حساب وارد بهشت ميشوند و بدون ميزان و بيانش اينکه است که اهل محشر سه دسته ميشوند. يك دسته كساني هستند که هيچ خطايي و معصيتي از آنها سر نزده، در عقائد معتقد بجميع عقايد حقه بودند، در اخلاق و صفات نفسانيه متصف بصفات حميده و منزه از ملكات رذيله، در افعال عامل باعمال صالحه و متقي از جميع افعال سيئه اينها نه حساب دارند و نه ميزان بدون حساب وارد بهشت ميشوند، دسته دوم كساني که نه معتقد بعقايد حقه بودند و نه صفات حميدهاي داشتند و نه عمل نيك بلكه غرق معاصي و صفات خبيثه و عقايد فاسده اينها هم بدون حساب و ميزان در جهنم آنها را مياندازند دسته سوم که عمل نيك و بد داشتند و در عقايد سستي يا جدي بودند و در اخلاق هم پارهاي از صفات حميده و قسمتي از صفات خبيثه داشتند اينها را پاي حساب و ميزان ميبرند: فَمَن ثَقُلَت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ وَ مَن خَفَّت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم بِما كانُوا بِآياتِنا يَظلِمُونَ اعراف آيه 7 و 8.
ثُمَّ صُبُّوا فَوقَ رَأسِهِ مِن عَذابِ الحَمِيمِ از حميم جهنم بر فرق او بريزيد که تمام بدنش را بگيرد و تاول كند.
ذُق باو بگويند از روي سخريه و استهزاء بچش چه طعمي دارد.
إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الكَرِيمُ بدرستي که تو خودت را در دنيا خيلي عزيز و محترم ميدانستي حال مشاهده كن چه عزت و احترامي داري.
إِنَّ هذا اينکه نوع عذابها را بودي.
ما كُنتُم بِهِ تَمتَرُونَ مريه مجادله و القاء شبهه و تشكيك در امر است تا اينجا حال اهل عذاب اما حال اهل ثواب:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 47)- سپس میفرماید: به مأموران دوزخ خطاب میشود: «این (کافر پرگناه) را بگیرید، و به میان دوزخ پرتابش کنید»! (خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلی سَواءِ الْجَحِیمِ).
نکات آیه
۱- مأموران دوزخ، موظف به برخوردى قاطع، سخت و قهرآمیز با گناه پیشگان (خذوه فاعتلوه) «العتل» (مصدر «فاعتلوه») به معناى کشاندن با زور و خشونت است.
۲- جهنم، داراى مأموران و محافظان (خذوه)
۳- کشانده شدن اجبارى گنه کاران با خفّت و خوارى به سوى مرکز دوزخ (خذوه فاعتلوه إلى سواء الجحیم)
۴- منطقه مرکزى دوزخ، داراى حرارتى فزون تر و شکنجه اى شدیدتر (فاعتلوه إلى سواء الجحیم) امر به کشیدن گنه کاران به «سواء الجحیم»، در صورتى داراى تأثیر است که کناره هاى دوزخ، با نقطه مرکزى آن از نظر شدّت حرارت و عذاب متفاوت باشد.
۵- مکان هاى مختلف دوزخ، داراى شرایط متفاوت از نظر شدّت و ضعف و حرارت و سختى (فاعتلوه إلى سواء الجحیم)
موضوعات مرتبط
- جهنم: حرارت وسط جهنم ۴; درکات جهنم ۵; صفات جهنم۴، ۵; قاطعیت نگهبانان جهنم ۱; مسؤولیت نگهبانان جهنم ۱; نگهبانان جهنم ۲; ویژگیهاى جهنم ۲
- گناهکاران: ذلت اخروى گناهکاران ۳; گناهکاران در جهنم ۳
منابع