الدخان ٣٨
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا لاَعِبِينَ |
ترجمه
الدخان ٣٧ | آیه ٣٨ | الدخان ٣٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَ مَا خَلَقْنَا ...»: (نگا: انبیاء / ، ص / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۴ - ۵۹ سوره دخان
- توضيح سخن منكران معاد كه گفتند: «إن هِىَ إلّا مَوتَتُنَا الأولى»
- خلاصه اشكال آیه فوق و پاسخ آن
- اثبات معاد با بيان اين كه خلقت آسمان ها و زمين، به «حق» بوده
- مراد از اين كه فرمود: اهل بهشت، جز مرگ نخستين، مرگى نمى چشند
- پاسخ از اشكال دوم آیه: «الموتةَ الأولی»
- بحث روایتی: رواياتى درباره «تبع»، «شفاعت» و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «38»
و ما آسمانها و زمين و آنچه را بين آنهاست به بازى نيافريديم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (38)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: و نيافريديم آسمان و زمين را، وَ ما بَيْنَهُما: و آنچه در ميان آنها است از مخلوقات، لاعِبِينَ: در حالتى كه بازى كنندگان باشيم، يعنى آن را بر وجه حكمت و مصلحت آفريديم نه به بازيچه.
جلد 12 - صفحه 27
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِينِ (30) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ (31) وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ (32) وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ (33) إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34)
إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ (35) فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (36) أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (37) وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (38) ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (39)
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (40)
جلد 4 صفحه 626
ترجمه
و بتحقيق نجات داديم بنى اسرائيل را از عذاب خوار كننده
از فرعون همانا او بود برترى جويندهاى از متجاوزان
و بتحقيق برگزيديم آنان را از روى دانش بر جهانيان
و داديمشان از نشانههاى قدرت خود چيزيرا كه در آن نعمتى بود آشكار
همانا اينها هر آينه ميگويند
نيست آن مگر مردن اوّل بارمان و نيستيم ما برانگيخته شدگان
پس بياوريد پدران ما را اگر هستيد راستگويان
آيا اينها بهترند يا قوم تبّع و آنانكه بودند پيش از آنها هلاك كرديمشان همانا آنها بودند گناهكاران
و نيافريديم آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است در حالى كه باشيم بازىكنان
نيافريديم آن دو را مگر بحق ولى بيشترشان نمىدانند
همانا روز جدا شدن حق از باطل موعد آنان است بتمامى.
تفسير
خداوند متعال بنى اسرائيل را كه سالهاى متمادى بعذاب رقيّت و اسارت و قتل و اعمال شافّه از قبل فرعون و اتباعش گرفتار بودند بتوسط حضرت موسى نجات داد چون فرعون مرد متكبّر و متفرعن و سركشى بود كه از حدّ و قدر خود تعدّى و تجاوز نمود يا از برجستگان در زيادهروى و نخوت و ستمكارى بود و خداوند براى علم و دانشى كه داشت بقابليّت و استحقاق آن طائفه كه همه از نسل حضرت يعقوب پيغمبر بودند اختيار فرمود ايشانرا براى منصب نبوّت بر اهل عالم در آن زمان چنانچه قمّى ره فرموده كه لفظ العالمين عام و معناى آن خاص است و محتمل است مراد اختيار آن طائفه بكثرت انبياء از ايشان باشد چون بسيارى از انبياء از اين طائفه بودند و عطا فرمود بآنها از آيات قدرت و رحمت از قبيل شكافتن دريا و سايه افكندن ابر و نازل نمودن منّ و سلوى و ساير تفضّلات الهى بر آنها كه در سوره بقره گذشت آنچه را كه نعمت آشكار يا موجب امتحان و اختيار آنها بود و از اينجا باز خداوند روى سخن را معطوف بمشركين مكّه فرموده كه منكر معاد بودند و ميگفتند نيست عاقبت امر و نهايت آن مگر مرگ كه پايان زندگى دنيا است و اين يكمرتبه بيشتر نيست و تكرار نميشود و ديگر ما زنده نميشويم چون نشر در اينجا بمعناى بعث است و اگر شما مسلمانان راست ميگوئيد پدران ما را زنده كنيد بيايند از اوضاع آن عالم بما خبر دهند تا ما
جلد 4 صفحه 627
تصديق كنيم عالم ديگرى در پس پرده غيب هست كه ما بايد بآن جا منتقل شويم و چون بصدور معجزات متواليه از حضرت ختمى مرتبت حجّت بر آنها تمام بود و بعد از اتمام حجّت از خداوند بر خلق اوضاع عالم را كه تمام اجزاء آن بر وفق حكمت منظّم شده است نميتوان بتقاضاى بيجاى اهل تعصّب و عناد و لجاج تغيير داد خداوند از جواب آنها صرف نظر نموده و بتهديد پرداخته است كه آيا آنها برتر و بيشتر و قوىترند يا قوم تبّع كه از قبيله حمير و از ملوك يمن بوده و تبّع ناميده شد براى كثرت اتباع و انصارش و بعضى گفتهاند تبّع نامى است كه سلاطين يمن پى در پى بآن خوانده ميشدند مانند عزيز مصر و خاقان ترك و قيصر روم كه بسلاطين آنها گفته ميشود در هر حال پادشاه مقتدرى بوده كه جهانگيرى كرده و خودش مؤمن بوده و قومش كافر و لذا خداوند تصريح بقومش فرموده نه خودش و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه سبّ ننمائيد تبّع را همانا او اسلام آورده بود و از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود تبّع به اوس و خزرج كه دو قبيله انصار بودند گفت در يثرب باشيد تا پيغمبر آخر الزّمان بيايد و اگر من ادراك كنم او را خدمتش را اختيار و با او خروج مينمايم خداوند ميفرمايد ما آن قوم و اقوام سابقه آنها را مانند عاد و ثمود و قوم لوط هلاك و معذّب نموديم شما كه در مقابل آنها چيزى نيستيد چون آنان هم مانند شما مشرك و بدكار بودند شما را هم بجزاى كردارتان خواهيم رسانيد و اخيرا استدلال فرموده بر معاد كه ما آسمانها و زمين و اهل آن دو را بيهوده و ببازيچه خلق ننموديم كه جمعى بيايند و چندى بخورند و بپوشند و با آلام و اسقام دنيا با تمام قوا بكوشند و عاقبت شربت ناگوار مرگ و هجران را بنوشند و بروند بلكه بغرض صحيح عقلى خلق نموديم كه مردم بيايند و بكمال لايق خودشان برسند و مستحق نعيم ابدى يا عذاب دائمى گردند و رحمت و غضب خداوند آشكار گردد و هر كس بجزاى عملش از خير و شرّ برسد ولى بيشتر مردم اين معانى را نميدانند و روز قيامت كه روز فصل خصومت بين تمام خلق بحكم حقّ و جدا شدن حقّ از باطل است وقت و موعد حضورشان بتمامى در محضر الهى و دادستانى او است.
جلد 4 صفحه 628
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما خَلَقنَا السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما لاعِبِينَ (38) ما خَلَقناهُما إِلاّ بِالحَقِّ وَ لكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمُونَ (39)
جلد 16 - صفحه 93
و ما خلق نكرديم آسمانها و زمين و آنچه بين آنها است از روي لغو و لعب و بيهوده و بيفايده، ما خلق نكرديم آن دو را مگر بحق از روي حكمت و مصلحت و صحيح و بجا و بموقع لكن اكثر افراد ناس نميدانند. يكي از اصول خمسه که مدخليّت در ايمان دارد و اصل ريشه ايمان است که بدون واحدي از آنها ايمان زايل ميشود عدل است که خداوند تبارك و تعالي عادل است و عدل فرع حكمت است و حكمت از صفات ذات است که عالم بجميع حكم و مصالح است، و عدل از صفات فعل است که افعال او موافق حكمت و مصلحت و حسن است، و لازمه آن اينکه است که فعل قبيح و فعل لغو و ظلم از او محال است صادر شود نه بمعني اينكه نميتواند که كوتاهي در قدرت باشد بلكه نميكند نظير عصمت در انبياء و ائمّه هدي که محال است از آنها كوچكترين معصيتي يا خطايي و سهوي و نسياني صادر شود با اينكه كمال توانايي و قدرت بر آن دارند، و گفتيم: هر فعلي که در خارج تحقّق پيدا كند بحسب تقسيم عقلي از شش قسم خارج نيست:
1- مصلحت دارد و هيچ مفسده در او نيست حسن صرف است.
2- مفسده دارد و هيچ مصلحت ندارد قبيح صرف است.
3- نه مصلحت دارد نه مفسده لغو صرف.
4- هم مصلحت دارد هم مفسده لكن مصلحتش غالب بر مفسده است حسن مطلق 5- مفسده او غالب بر مصلحت او است قبيح مطلق.
6- مصلحت و مفسده او مساوي است لغو مطلق.
خداوند محال است از او فعل قبيح و فعل لغو بهر دو قسمش صادر شود و تمام افعالش حسن است، و ظلم هم نميكند، زائد بر استحقاق عذاب نميكند و كوتاهي در احراز مقدار قابليت محل هم نميكند تفضّلا لذا ميفرمايد:
وَ ما خَلَقنَا السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما از كرات جويه و ملائكه و جن و انس و آنچه در آسمانها و زمين و بين اينکه دو است.
لاعِبِينَ چون لغو است و خلاف عدل است.
ما خَلَقناهُما آسمانها و زمين و آنچه بين آنها و در آنها است.
جلد 16 - صفحه 94
إِلّا بِالحَقِّ موافق حكمت و مصلحت، از آيات شريفه چنانچه در بسياري از مواقع تذكر داده شده که خلقت آسمانها و اينکه كرات جويه، و زمين و آنچه در آنها و بين آنها است.
براي انسان خلق شده و انسان هم براي نيل بسعادت و رستگاري و ترقي و تعالي و تحصيل قابليت فيوضات الهيّه و نيل بنعم اخروي خلق شده چنانچه ميفرمايد:
أَ فَحَسِبتُم أَنَّما خَلَقناكُم عَبَثاً وَ أَنَّكُم إِلَينا لا تُرجَعُونَ مؤمنون، آيه 117.
و در حديث:
خلقتم للبقاء لا للفناء.
وَ لكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمُونَ حتي عامه عميا که منكر حسن و قبح عقلي هستند و از اينکه جهت عدل را منكر ميشوند حتي بسياري از عوام شيعه که بمجرد يك ناملايماتي العياذ باللّه نسبت ظلم بخدا ميدهند، فقط معتقد باين عقيده كساني که در بلا صبر و در نعمت شكر و تمام افعال الهيّه را عين صلاح ميدانند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 38)- سپس بار دیگر به مسأله معاد باز میگردد و با استدلال لطیفی این
ج4، ص399
واقعیت را اثبات کرده، میگوید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو است بیهوده و بیهدف نیافریدیم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ).
اگر به گفته شما مرگ نقطه پایان زندگی است این آفرینش لعب و لغو و بیهوده خواهد بود.
نکات آیه
۱- آفرینش آسمان ها و زمین و موجودات هستى، به دور از بازیگرى و اهداف پوچ (و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بینهما لعبین)
۲- وجود معاد و حیات اخروى، معنادهنده به آفرینش آسمان ها و زمین و سایر پدیده هاى جهان (إنّ هؤلاء لیقولون ... و ما خلقنا السموت ... لعبین) خداوند، پس از بیان عقیده باطل کافران در زمینه نفى معاد و در جهت تبیین ضرورت معاد، به هدف مند بودن آفرینش اشاره کرده است; یعنى، اگر زندگى در حیات دنیا خلاصه شود، آفرنیش معنایى عالمانه و حکیمانه پیدا نخواهد کرد.
۳- جهان آفرینش، داراى آسمان هاى متعدد (السموت)
۴- ساختار عظیم و پیچیده آسمان ها و زمین و مظاهر هستى، خود گواه وجود اهداف ارزشمند در امر آفرینش * (و ما خلقنا السموت ... لعبین) از این که خداوند، آسمان ها و زمین و سایر موجودات را به خصوص یاد کرده و به جاى آن واژه جامعى چون «العالمین» را قرار نداده است نقش پیامدار هر یک را در نفى بازیچه بودن آفرینش مى رساند.
۵- آزاد پنداشتن خویش در ارتکاب هر گناه، مستلزم پوچ انگارى آفرینش (إنّهم کانوا مجرمین . و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بینهما لعبین) از ارتباط این آیه با آیه قبل - که در توبیخ امت هاى جرم پیشه بود - مطلب یاد شده استفاده مى شود.
۶- انکار معاد، مستلزم پوچ انگاشتن آفرینش و تنزل دادن آن در حد سرگرمى و تفنّن (إن هى إلاّ موتتنا الأُولى ... و ما خلقنا السموت ... لعبین) با توجه به این که آیات پیشین نظر به مشرکان منکر معاد داشت، این آیه مى تواند ردى بر اندیشه آنان باشد.
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ها ۳; عظمت آسمان ها ۴; قانونمندى خلقت آسمان ها ۱; هدفدارى خلقت آسمان ها ۲
- آفرینش: دلایل قانونمندى آفرینش ۴; زمینه پوچ انگارى آفرینش ۵، ۶
- حیات: اهمیت حیات اخروى ۲
- زمین: عظمت زمین ۴; قانونمندى خلقت زمین ۱; هدفدارى خلقت زمین ۲
- گناه: آثار گناه ۵
- معاد: آثار تکذیب معاد ۶; اهمیت معاد ۲
- موجودات: هدفدارى خلقت موجودات ۲
منابع