الجمعة ٧
کپی متن آیه |
---|
وَ لاَ يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ |
ترجمه
الجمعة ٦ | آیه ٧ | الجمعة ٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»: به سبب کارهائی که پیشتر کردهاند. به خاطر اعمالی که انجام دادهاند و پیشاپیش به آخرت فرستادهاند (نگا: بقره / ، آلعمران / نساء / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ... (۰) وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا... (۶) وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ... (۰)
قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ... (۱) فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ... (۱) قُلْ مَنْ کَانَ فِي الضَّلاَلَةِ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱ - ۸ سوره جمعه
- اشاره به مطالب سوره جمعه
- معناى اين كه آنچه در آسمان و زمين است، خدا را تسبيح مى كنند
- مقتضيات منزه بودن خداى تعالى، از هر نقص و حاجت
- اُمّى بودن پيامبر«ص»، با جهانى بودن دعوت آن جناب، منافات ندارد
- مراد از تزكيه و تعليم كتاب و حكمت
- استدلال عليه يهود با اين بيان كه «اگر راست گوييد، آرزوى مرگ كنيد»
- تهديد يهوديان به مرگى كه از آمدنش كراهت دارند
- گفتاری در این که منظور از تعلیم حکمت چیست؟
- دعوت اسلام، مردم را به پیروی از «فطرت» و «دین حق»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «7»
ولى آنان به خاطر آنچه پيش از اين انجام دادهاند، (تحريف كتاب و كتمان صفات پيامبر و ...) هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد و خداوند به ستمگران به خوبى آگاه است.
نکته ها
در آياتى از قرآن آمده است كه يهود، خود را برتر از ديگران و حتى خود را فرزندان خدا مىدانستند و شعار «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ» «1» سر مىدادند، با اين كه مردمى ثروتاندوز و دنيادوست بودند، چنانكه قرآن مىفرمايد: «أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ» «2» اين آيه گويا با آنان مباهله مىكند كه اگر راست مىگوييد كه از اولياى خدا هستيد، بايد به استقبال مرگ برويد.
شما كه مىگوييد: تنها اهل بهشت ما هستيم، «لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ
«1». مائده، 18.
«2». بقره، 96.
جلد 10 - صفحه 34
نَصارى» «1»، پس چرا حاضر نيستيد آرزوى مرگ كنيد. «قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» «2»
چرا از مرگ مىترسيم؟
اگر سفر به سوى آخرت را به سفرهاى دنيوى تشبيه كنيم، مىبينيم كه نگرانىهاى يك راننده در مسافرت، مىتواند دلايل مختلفى داشته باشد:
الف) گاهى نگرانى به خاطر كمبود بنزين است، امّا كسى كه براى آخرت خود توشه برداشته است، نگران نيست. «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» «3»
ب) گاهى نگرانى به خاطر وسيله نقليه مىباشد كه سرقتى است، امّا كسىكه درآمدش حلال است، نگران نيست.
ج) گاهى نگرانى براى جنس قاچاقى است كه به همراه دارد، اما كسىكه بار گناه به دوش ندارد، نگران نيست.
د) گاهى نگرانى براى سرعت غير مجاز است، امّا كسىكه اهل افراط و تفريط نيست، «كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» «4» و زندگىاش بر اساس اعتدال و ميانهروى بوده است، «لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» «5»، ترسى ندارد.
ه) گاهى نگرانى به خاطر همسفران ناشناس و نادرست است، ولى كسىكه در دنيا همراه و همنشين ابرار بوده است، نگران نيست.
و) گاهى از تنها بودن در جاده مىترسد، ولى كسىكه در كاروان ابرار قرار دارد و ارتباط او با مؤمنان است تنها نيست.
ز) گاهى از نرسيدن به مقصد ترس و دغدغه دارد، ولى كسىكه معتقد است ذرّهاى از عمل او هدر نمىرود، نگران نيست. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ ... «6»
از ابوذر پرسيدند: چرا از مرگ مىترسيم؟ فرمود: «انكم عمرتم الدنيا و خربتم الآخرة
«1». بقره، 111.
«2». بقره، 94.
«3». بقره، 197.
«4». كهف، 28.
«5». فرقان، 67.
«6». زلزال، 6 و 7.
جلد 10 - صفحه 35
فتكرهون ان تنتقلوا من عمران الى خراب» «1» شما دنيا را آباد و آخرت را خراب كردهايد، پس كراهت داريد كه از آبادى به سوى خرابى برويد.
حضرت على عليه السلام مىفرمود: «و الله ابن ابيطالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه» «2» به خدا سوگند انس من (على) به مرگ از انس طفل به سينه مادرش بيشتر است. و هنگام ضربت خوردن در محراب مسجد كوفه فرمود: «فزت و رب الكعبة» به پروردگار كعبه سوگند كه رستگار شدم.
امام حسين عليه السلام ضمن خطبه مفصّلى مىفرمايند: «خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة» «3» مرگ براى فرزندان آدم، مثل گردنبند بر گردن عروسان، زيباست.
گرچه خطاب اين آيه به يهوديان است، ولى آمادگى براى مرگ، وسيلهاى براى سنجش همه مدّعيان ايمان و ولايت الهى است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»
پیام ها
1- خداوند، شيوه بحث و استدلال با اديان ديگر و محاجّه با مخالفان را به پيامبر و امّت او آموزش مىدهد. «قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا»
2- با منطق وجدان، شبهات و برداشتهاى پوچ را پاسخ دهيد. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ»
3- انحصارطلبى در امور معنوى و دينى، ممنوع است. «مِنْ دُونِ النَّاسِ»
4- جلوى بلند پروازىها و تخيّلات نابهجا را بايد گرفت. إِنْ زَعَمْتُمْ ... فَتَمَنَّوُا
«1». محجة البيضاء، ج 8، ص 258.
«2». نهج البلاغه، خطبه 5.
«3». مقتل خوارزمى، ج 2، ص 241.
جلد 10 - صفحه 36
الْمَوْتَ»
5- معيار صداقت در ادّعاى ايمان، آمادگى براى مرگ است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» هر دوستى، به ملاقات دوست خود علاقمند است، اگر شما دوست خدا هستيد، چرا به ملاقات خداوند علاقمند نيستند؟ إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ ... فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ
6- آن گونه استدلال كنيد كه دشمن حرفى براى زدن نداشته باشد. فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ ...
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً
7- ريشه فرار از مرگ، اعمال خود انسانهاست. «وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ»
8- چه بسا كسانى به دروغ ادّعاىِ اولياء اللّه بودن دارند، اما خداوند به باطن ناپاك آنان آگاه است. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «7»
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً: و تمنا نكنند مرگ را هرگز و هيچ وقت، بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ: به سبب آنچه پيش فرستاده است دستهاى ايشان، يعنى بواسطه عملهاى بد كه كردهاند از تحريف احكام تورات و تغيير وصف سيد انبياء و غير آن از كفر و معاصى، و به يقين مىدانند كه بعد از مرگ، بدين اعمال قبيحه، معذب خواهند شد. وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ: و خدا داناست به ستمكاران كه منحرف شدند از طريق ايمان، و منهمك گرديدند در عناد و طغيان، پس معذب سازد ايشان را.
روايت شده كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يهودان را گفت:
به حق آن كس كه نفس من به يد فرمان او است، هيچكس از شما تمناى مرگ نكند، مگر آنكه بر او واقع شود. «3» پس اگر در صدق نبوت آن حضرت به يقين نبودند، تمناى مرگ مىكردند، لكن مىدانستند اگر تمناى مرگ كنند، فورا بميرند و به عذاب گرفتار شوند. بدين جهت هيچكدام جرئت نداشتند كه اين تمنا كنند. پس آيه يكى از معجزات آن حضرت است، زيرا در آن خبر داد
«1» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 277.
«2» مدرك ياد شده.
«3» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 168
كه هرگز تمناى مرگ نكنند به جهت معرفت آنها به صدق آن حضرت و كذب خود، و ايشان چنانكه حضرت خبر داد، تمناى مرگ نكردند و به سبب اين، جسارت ننمودند بر آن به جهت خوف لحوق موت بر آنها به مجرد تلفظ نمودن به آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «6» وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «7» قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «8» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «9» فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «10»
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ «11»
ترجمه
بگو اى كسانيكه يهودى شديد اگر گمان ميكنيد كه شما دوستان
جلد 5 صفحه 203
خدائيد بدون ساير مردم پس آرزو كنيد مرگ را اگر هستيد راستگويان
و آرزو نميكنند آنرا هرگز بسبب آنچه پيش فرستاد دستهاشان و خدا دانا است به ستمكاران
بگو همانا مرگى كه ميگريزيد از آن پس همانا آن ملاقات كننده شما است پس بازگردانيده ميشويد بسوى داناى پنهان و آشكار پس خبر ميدهد شما را بآنچه بوديد كه عمل ميكرديد
اى كسانيكه ايمان آورديد چون ندا شود براى نماز در روز جمعه پس بشتابيد بسوى ذكر خدا و واگذاريد خريد و فروش را اين بهتر است براى شما اگر هستيد كه ميدانيد
پس چون بجا آورده شود نماز پس پراكنده شويد در زمين و طلب كنيد از فضل خدا و ياد كنيد خدا را بسيار شايد كه شما رستگار شويد
و چون بهبينند مال التّجاره يا ساز و نوائى را پراكنده شوند و بروند بسوى آن و واگذارند تو را ايستاده بگو آنچه نزد خدا است بهتر است از ساز و نوا و از مال التجاره و خدا بهترين روزى دهندگان است.
تفسير
گفتهاند يهود مدّعى بودند كه ما اولياء خدا و دوستان اوئيم نه غير ما و خداوند بمناسبت ذكر آنها بمثل در آيات سابقه به پيغمبر خود خطاب فرموده كه بآنها بفرمايد اگر راست ميگوئيد اولياء خدا منحصر بشما است آرزو و طلب مرگ كنيد چون دوست طالب ملاقات دوست است و لابد حال شما بعد از مرگ بهتر از زمان زندگى است ولى آنها بهيچ وجه چنين طلبى نخواهند نمود چون خودشان ميدانند چه اعمال ناشايستهاى داشتهاند و مستحق عقابند و خدا هم ميداند كه آنها ستم نمودند بر خود بمعصيت و بر پيغمبر خاتم بانكار حق او با آنكه ديده و شنيده بودند اوصاف او را در تورية و غيرها و خدا از ستمكاران نميگذرد و بجزاى اعمالشان خواهد رسانيد ولى تحقيق حقّ و منقول از امام عليه السّلام همانستكه در سوره بقره ذيل آيه قل ان كانت لكم الدّار الآخرة گذشت و تكرار نميشود و چون معلوم شد تنفّر آنها از مرگ بترك طلب و تمنّا پيغمبر اكرم بايد بآنها تذكّر دهد كه همان مرگى كه از آن فرار ميكنيد و ميترسيد كه از خدا طلب كنيد مبادا بشما برسد البتّه بملاقات شما خواهد آمد در وقت مقدّر و بعد از آن در پيشگاه كسيكه عالم است به اعمال نهانى و آشكار شما حاضر كرده ميشويد پس
جلد 5 صفحه 204
او يادآورى ميكند شما را و پاداش آنرا از خير و شرّ خواهد داد و خداوند بعد از ملامت يهود بر عقائد و اعمال ناشايسته اهل ايمان را مخاطب قرار داده و مأمور فرموده به بهترين اعمال كه نماز است خصوصا نماز جمعه كه افضل افراد آنست باين تقريب كه چون نداى مؤذن براى نماز كه آن نماز در روز جمعه است بلند شود سعى نمائيد كه زودتر خود را بآن برسانيد كه ياد خدا و توجّه باو اعظم عبادات بنده است و البته هيچ امريرا از بيع و شرى و كارهاى ديگر نبايد مانع آن قرار داد چون حضور در نماز جمعه بهتر است براى شما از كارهاى ديگر و اگر شما بدانيد مصالح و مفاسد امور را ميدانيد كه آن بهتر است از هر كار و آداب و شرايط نماز جمعه و حكم آن از وجوب عينى يا تخييرى يا استحباب يا حرمت در زمان غيبت امام عليه السّلام موكول بكتب فقهيّه و رسائل عمليّه است و چون از نماز فراغت پيدا شود نهى از بيع و شرى و اقدام بامور ديگر برداشته ميشود و لذا خداوند تجويز فرموده بصيغه امر متفرّق شدن اهل ايمان را در هر جا باشند براى طلب روزى و ساير اعمال و البته اشتغال بأعمال عبادى و ذكر خدا در چنين روز شريفى كه ثواب اعمال بندگان بر حسب نقل از ائمه اطهار مضاعف است موجب رستگارى است و راجع بآيه اخيره آنچه از نقل قمّى ره و غيره استفاده ميشود آنستكه در يكى از روزهاى جمعه وقتى كه اذان نماز گفته شده بود و مردم براى اداء فريضه در مسجد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مجتمع شده بودند و آنحضرت ايستاده در منبر مشغول خطبه خواندن بود چون در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز كه دو ركعت است واجب ميباشد كاروانى كه حامل مال التجاره و ارزاق عمومى بود وارد مدينه شد و از مقابل مسجد گذشت با آنكه در جلو آن جمعى مشغول بساز زدن بودند يا ناى و نوائى داشتند لذا اصحاب از استماع خطبه منصرف شده براى تماشا يا معامله بيرون رفتند و بروايت جابر بن عبد اللّه دوازده نفر بيشتر باقى نماندند و حضرت از اين پيش آمد متأثر گرديد و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر ملامت آنها براى اقبالشان بتجارت و صوت لهوى و اعراضشان از نفع اخروى و حفظ احترام كلام خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با آنكه ثواب الهى بمراتب برتر و بهتر بود براى آنها و هر كس
جلد 5 صفحه 205
از استماع صوت لهوى و انتفاع از متاع دنيوى و ظاهرا عمده اقبال آنها بمال- التجاره بوده چون بضيق معاش مبتلا بودند لذا از اقبال آنها به آندو كه در خارج متّحد و يك واقعه بوده به انفضّوا اليها كه مشتمل بر ضمير مفرد مؤنّث و مناسب با تجارت است تعبير شده و در ذيل آيه فرموده خدا بهترين روزى دهندگان است پس بايد باو توكّل نمود و روزى را از او خواست نه آنكه مرتكب چنين بىادبى شد براى تحصيل روزى يا طلب ازدياد آن و در بعضى از روايات است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسم ياد فرمود كه اگر همه رفته بودند همانجا بآتش غضب الهى ميسوختند و نكته تقديم تجارت بر لهو اولا و تأخير آن ثانيا شايد اشاره به اتّحاد واقعه باشد و شايد ملاحظه ترقّى در تقبيح عمل آنها و در خيريّت ثواب الهى شده باشد و اللّه اعلم در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه واجب است بر هر مؤمنى كه از ما پيروى مينمايد آنكه بخواند در شب جمعه سوره جمعه و سبّح اسم ربّك الاعلى را در نماز خود و در نماز ظهر سوره جمعه و منافقين را و چون چنين كند پس گويا عمل نموده بعمل پيغمبر خدا و ثواب و جزاى او بر خدا بهشت است وفقنا اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 206
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا يَتَمَنَّونَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَت أَيدِيهِم وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالظّالِمِينَ «7»
و هرگز همچو تمنايي نداريد زيرا ميشناسيد که چه اندازه ظلم و تعدي و فسق و فجور از شما صادر شده و خداوند عالم است بظلم كنندگان.
اما عقيده شما اولا- چه نسبتهاي زشتي بأنبيا ميدهد با اينكه اعتراف به نبوت آنها داريد، العياذ نسبت بحضرت لوط که شراب خورد و مست شد و با دختران خود زنا كرد و از نسل آنها هفتاد پيغمبر بوجود آمد، و بحضرت آدم و حواء که اينها عقل نداشتند و عريان بودند در بهشت و خدا به آنها دروغ گفت که: اگر از اينکه درخت بخوريد ميميريد و شيطان راست گفت که: اگر بخوريد عقل پيدا ميكنيد خوردند عقل پيدا كردند، خداي براي تفريح آمد در بهشت اينها ديدند عرياني بد است عقب درخت پنهان شدند خدا فهميد که از اينکه درخت خوردهاند به ملائكه گفت: اينها ميروند و از درخت حيات هم ميخورند و يكي ميشوند مثل ما و يك شمشير آتش بار دور درخت حيات قرار داد و به ملائكه گفت: اينها را از بهشت بيرون كنيد که هم نسبت جهل و عجز و تجسم بخدا ميدهند و هم نسبت بي عقلي به آدم و از اينکه قبيلها در كلمات شما و كتب شما هست که ما نقل كردهايم در كلم الطيب.
و ثانيا- چه اندازه در ادوار متماديه در شرك و كفر سير كردهايد.
و ثالثا- چه اندازه ظلم به انبياء و مؤمنين به آنها روا داشتهايد البتهاينکهکه وَ لا يَتَمَنَّونَهُ أَبَداً هرگز آرزوي مرگ نميكنيد ولي بدانيد که عاقبت ميميريد و خدا از شما انتقام خواهد كشيد بعلاوه معاصي که از شما صادر شده.
اينکهکهبِما قَدَّمَت أَيدِيهِم ولي خدا عالم است بظالمين.
اينکهکهوَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالظّالِمِينَ حتي قسم ياد كرده:
«و عزتي و جلالي لا يجوزني ظلم ظالم»
و عقبه هفتم صراط سؤال از مظالم است.
11
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- سپس به دلیل اصلی وحشت آنها از مرگ اشاره کرده، میافزاید:
«ولی آنان هرگز تمنای مرگ نمیکنند به خاطر اعمالی که از پیش فرستادهاند» (و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم).
«و خداوند ظالمان را به خوبی میشناسد» (و الله علیم بالظالمین).
در حقیقت ترس انسان از مرگ به خاطر یکی از دو عامل است: یا به زندگی بعد از مرگ ایمان ندارد، و مرگ را هیولای فنا و نیستی میپندارد، و طبیعی است که انسان از نیستی و عدم بگریزد.
و یا این که به جهان پس از مرگ معتقد است اما پرونده اعمال خود را چنان تاریک و سیاه و خالی از حسنات میبیند که از حضور در آن دادگاه بزرگ سخت بیمناک است. و از آنجا که یهود معتقد به معاد و جهان پس از مرگ بودند طبعا علت وحشت آنها از مرگ، عامل دوم بود.
نکات آیه
۱ - یهود، قومى هراسان از مرگ و غیر مشتاق براى لقاى الهى (و لایتمنّونه أبدًا)
۲ - یهودیان، مردمى ظالم و ستمگراند. (و لایتمنّونه ... و اللّه علیم بالظلمین)
۳ - ظالمان، در هراس از مرگ و گریزان از آن (و لایتمنّونه ... و اللّه علیم بالظلمین)
۴ - گریزان بودن یهود از مرگ، نشان دروغین بودن ادعاى آنان (این که آنان دوستان و اولیاى خدا هستند). (إن زعمتم أنّکم أولیاء للّه ... إن کنتم صدقین . و لایتمنّونه أبدًا)
۵ - دستاورد زشت و ظلم و ستم یهودیان، سبب ترس و هراس آنان از مرگ (و لایتمنّونه أبدًا بما قدّمت أیدیهم و اللّه علیم بالظلمین)
۶ - فرجام بد اخروى در انتظار ستمگران (و اللّه علیم بالظلمین)
۷ - خداوند، به اعمال ستمگران کاملاً آگاه است. (و اللّه علیم بالظلمین)
موضوعات مرتبط
- ترس: ترس از مرگ ۱، ۳; عوامل ترس از مرگ ۵
- خدا: علم خدا به اعمال ۷
- ظالمان :۲ ترس ظالمان ۳ ۲; عمل ظالمان ۷ ۲; فرجام اخروى ظالمان ۶ ۲; فرجام شوم ظالمان ۶ ۲
- ظلم: آثار ظلم ۵
- یهود: ترس یهود ۱; صفات یهود ۱، ۲; ظلم یهود ۲، ۵; فلسفه ترس یهود ۵; مرگ گریزى یهود ۴; نشانه هاى دروغگویى یهود ۴; یهود و لقاءالله ۱
منابع