التوبة ٩٥
کپی متن آیه |
---|
سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا کَانُوا يَکْسِبُونَ |
ترجمه
التوبة ٩٤ | آیه ٩٥ | التوبة ٩٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنقَلَبْتُمْ»: برگشتید. «لِتُعْرِضُوا ... فَأَعْرِضُوا»: این دو فعل از مصدر اعراض بوده و در اوّلی به معنی: صرف نظر کردن و عفونمودن، و در دومی به معنی: رویگردانی و دوری کردن به کار رفته است. «رِجْسٌ»: خبیث. پلید (نگا: مائده / ). همان گونه که باید انسان خود را از کثافات مادی بپرهیزد، لازم است خویشتن را از نجاسات معنوی هم دور نگهدارد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۹۵ و ۹۶:
هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از جنگ تبوک مراجعت فرمود، مؤمنین در مقام اعتراض بر منافقین برآمدند و حتى به آنها آزار و اذیت وارد مى آوردند. منافقین هم در مقام دفاع از خویش برآمده و به مؤمنین مى گفتند: ما منافق نیستیم بلکه داراى ایمان مى باشیم و با این گفتار میخواستند خود را از اعتراض و اذیت مؤمنین مصون بدارند سپس این آیات نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۹۶ - ۸۱، سوره توبه
- ادامه آيات مربوط به كسانى كه از رفتن به جنگ سرباز زدند و نكوهش و تهديد آنان به عذاب آخرت
- نهى از نمازگزاردن بر جنازه منافقين و ايستادن در كنار گور آنان
- بر خلاف منافقين ، مؤ منين به ماندن در خانه و شهر راضى نشدند بلكه بااموال و انفس خود به جهاد برخاستند
- نكته موجود در جمله : (( اعدّ الله لهم جنات ... )) و اينكه ورود به جنت براى مؤ منين مجاهد مشروط به باقى ماندن آنان به صفاى ايمان و اصلاحاعمال است
- مقايسه بين فقراء و تهيدستان كه آمادگى خود را براى جهاد اعلام نمودند، و دروغگويان منافق
- كسانى كه حكم وجوب جهاد از آنها برداشته شده و معذور مى باشند
- عذرخواهى منافقين از شما بعد از جنگ مسموع و مقبول نيست و نبايد از آنها راضى شويد
- روايتى در ذيل آيه شريفه : (( فرح المخلفون ... ))
- رواياتى در ذيل آيه اى كه از نمازگزاردن بر جنازه ميت منافق و حضور در كنار قبر او نهى مى كند (و لا تصل احد منهم )
- بيان ضعف و جعلى بودن رواياتى كه حاكى از نمازگزاردن پيامبر (ص ) بر جنازه عبدالله بن ابى و حضور او در كنار قبر او و... مى باشد
- چند روايت در مورد خوالف (كسانى كه با پيامبر به قصد تبوك نرفتند)
- چند روايت در مورد بكائين (چند نفرى كه به سبب نداشتن مركب براى حضور يافتن در جنگ بسيار گريستند)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «95»
هنگامى كه از جهاد نزد منافقان بازگشتيد، براى شما به خدا سوگند مىخورند تا از (گناه و سرزنشِ) آنان چشم بپوشيد. پس، از آنان اعراض و دورى كنيد كه آنان پليدند و به خاطر آنچه بدست خود كسب مىكردهاند، جايگاهشان دوزخ خواهد بود.
نکته ها
اعراض، يا بر اساس بزرگوارى و گذشت است، يا بر اساس قهر و بىاعتنايى، و در اين آيه، به هر دو معنى به كار رفته است؛ منافقان درخواست اعراض و چشمپوشى از خطا داشتند، خداوند دستور اعراض قهرآميز داد. «1»
رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از بازگشت از تبوك، فرمان داد تا مردم با منافقانِ تارك جبهه، معاشرت نكنند. «2»
در آيهى قبل، عذر و بهانهشان پذيرفته نشد، در اين آيه چون در موضع ضعف و ذلّت قرار گرفتند، به سوگند متوسّل شدهاند.
پیام ها
1- به هر سوگندى نبايد اعتماد كرد. سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ... فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ
2- منافقان از مقدّسات و نام خدا، سوء استفاده مىكنند. «سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ»
3- مسلمانان بايد اهل تولّى و تبرّى و موضعگيرى باشند. «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ»
4- با تاركانِ بدون عذر جبهه و جهاد، قطع رابطه كرده و آنان را بايكوت و منزوى و عرصه را بر آنان تنگ كنيم. «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ»
5- از افراد و محيط فاسد، فاصله بگيريم. چون روحيّهى نفاق و عيوب انسانى، به افراد ديگر منتقل مىشود. «فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ»
«1». تفسير كبيرفخررازى.
«2». تفسير مراغى.
جلد 3 - صفحه 489
6- نفاق، پليدى باطن و بيمارى روح است. «إِنَّهُمْ رِجْسٌ»
7- دوزخ، كيفر ونتيجهى عملكرد خودِ انسان است، نه انتقامِ الهى. «جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (95)
شأن نزول «1»- مقاتل نقل نموده كه بعد از مراجعت از جنگ تبوك، عبد اللّه ابى با اتباعش خدمت پيغمبر آمده سوگند خوردند كه ديگر تخلف ننمايند و التماس كردند حضرت از ايشان راضى شود، قبل از وقوع اين صورت حق تعالى پيغمبر اكرم را اعلام فرمود:
سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ: زود باشد كه سوگند خورند منافقين براى شما. إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ: چون برگرديد از سفر به سوى ايشان. يا مراد جد بن قيس و اتباعش بودند كه آمدند و قسم خوردند كه ما قادر به خروج نبوديم. حق تعالى قبل از وقوع، اخبار فرمود كه عن قريب سوگند خوردند به دروغ. لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ:
تا روى بگردانيد از عتاب و سرزنش ايشان، لكن: فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ: پس اعراض كنيد و رو بگردانيد از ايشان و بگذاريد آنها را.
إِنَّهُمْ رِجْسٌ: بدرستى كه منافقين پليد و نكوهيده و نجسند، و توبيخ و ملامت كه سبب ميل به توبه و بازگشت است، در حق آنها مفيد نيفتاد؛ زيرا خبث اختيارى آنها تطهير پذير نيست. به عبارت اخرى اين منافقين، فطرت توحيديه الهيه را به سبب اصرار در مكر و نفاق و اعراض از حق، ضايع نموده و
«1» مجمع ج 3 ص 61.
ج5، ص 180
باطن بدى كه بمنزله رجس روحانيت در آنها ظاهر شده، پس چنانچه واجب است احتراز از ارجاس و نجاسات، همچنين واجب است دورى و اجتناب از نجاسات روحانى به طريق اولى به جهت ترس از سرايت آن به انسان و كسب طبع از آنچه طبيعت انسانى دزد است و از معاشرت بدان، اخلاق رذيله كسب خواهد كرد، كلام بزرگان است كه به طور كلى فرموده: (الطّبع مكتسب من كلّ مصحوب) يعنى طبع كسب كننده است از هر مصاحبى. وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ: و جايگاه ايشان دوزخ و آتش جهنم است. حاصل آنكه اين منافقين ارجاسى هستند از اهل آتش نفع ندهد در آنها توبيخ در دنيا و آخرت. و يا آتش دوزخ كافيست ايشانرا در توبيخ و عتاب پس ترك عتاب كنيد كه پاداش خواهد داد حق تعالى ايشانرا بآتش دوزخ. جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ: پاداشدادنى بآنچه بودند كه كسب ميكردند از كفر و نفاق. يا بعلت جزاء آنچه كسب مينمودند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (94) سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (95) يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ (96)
جلد 2 صفحه 612
ترجمه
عذر مىآورند براى شما چون باز گرديد بسوى آنها بگو عذر نياوريد تصديق نميكنيم شما را بتحقيق خبر داد ما را خدا از خبرهاى شما و زود باشد كه بهبيند خدا كار شما را و پيغمبرش پس باز گردانيده شويد بسوى داناى نهان و آشكار پس آگاه كند شما را بآنچه بوديد كه ميكرديد
زود باشد كه قسم خورند بخدا براى شما چون باز گرديد بسوى آنها تا صرف نظر كنيد از آنها پس صرف نظر كنيد از آنها همانا آنان پليدند و جايگاهشان دوزخ است بپاداش آنچه بودند كه كسب ميكردند
قسم ميخورند بخدا تا راضى شويد از آنها پس اگر راضى شويد از آنها پس بدرستيكه خدا راضى نمى شود از گروه متمردان.
تفسير
پس از مراجعت از جنگ تبوك منافقانيكه تخلّف از جهاد نمودند معتذر بعذرهاى غير موجّه خلاف واقعى ميشدند براى جلب رضاى پيغمبر (ص) و مسلمانان واقعى و آنحضرت مأمور شد كه صريحا بآنها بفرمايد كه بيجهت عذر براى اصلاح كار خودتان نياوريد پذيرفته نميشود و ما تصديق نميكنيم شما را خداوند ما را از باطن شما آگاه فرمود و خبر داد بما از طريق وحى كه عذرهاى شما دروغ است و بعد از اين هم اعمال شما كه كاشف از كفر و نفاق است مشهود خواهد شد و بخانواده نبوّت چه تعدّياتى خواهيد نمود و پس از آن رجوع داده شويد بخداونديكه از باطن و ظاهر شما خبر دارد كه چقدر تفاوت دارد پس متنبّه ميكند شما را بحكم خود بمقتضاى عدل براى اعمال شما و در آيه دوم خطاب به مسلمانان شده ميفرمايد كه قسم ياد ميكنند براى شما بر صدق گفتارشان در بيان عذر بعد از اين براى آنكه شما آنها را ملامت ننمائيد و صرف نظر كنيد از تقصير آنها شما هم بكلى از آنها صرف نظر كنيد و بحال خودشان واگذاريد چون ملامت و نصيحت و عتاب و خطاب بحال آنها فائده ندارد براى آنكه جنس آنان پليد است و قابل تطهير نيست و بايد بمجازات كردار خودشان در جهنم كه مقر ابدى آنها است برسند مقصود اينها از اين اعتذارها و قسمهاى دروغ آنستكه دل شما را بدست بياورند كه سلوك خودتان را با آنها تغيير ندهيد ولى در اين فكر خطا ميكنند چون اگر شما هم از آنها راضى شويد خدا راضى نخواهد شد و رضايت شما با نارضايتى خدا براى آنها مفيد نيست پس شما هم نبايد از آنها راضى شويد و در مجمع از پيغمبر (ص) روايت نموده كه كسى
جلد 2 صفحه 613
كه طلب كند رضاى خدا را بغضب خلق خداوند از او راضى ميشود و مردم را از او راضى مينمايد و كسيكه طلب كند رضاى مردم را بغضب خدا خدا بر او غضب ميفرمايد و مردم را بر او غضبناك ميكند و قمى ره فرموده بعد از مراجعت از جنگ تبوك اصحاب متعرّض منافقان ميشدند و آنها را اذيت مينمودند و آنها قسم ميخوردند كه ما بر خلاف حق اظهارى نكرديم و نميكنيم و واقعا مسلمانيم براى آنكه مسلمانان متعرض آنها نشوند پس آيه سيحلفون باللّه لكم تا آخر نازل شد و كذب آنها ظاهر گرديد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
47
سَيَحلِفُونَ بِاللّهِ لَكُم إِذَا انقَلَبتُم إِلَيهِم لِتُعرِضُوا عَنهُم فَأَعرِضُوا عَنهُم إِنَّهُم رِجسٌ وَ مَأواهُم جَهَنَّمُ جَزاءً بِما كانُوا يَكسِبُونَ (95)
زود باشد که اينکه منافقين شما مسلمانها را قسم ياد كنند که صرف نظر كنيد زماني که شما آنها را ملاقات كنيد و برگرديد بسوي آنها و عذر آنها را بپذيريد و از آنها مؤاخذه نكنيد پس شما بايد از آنها اعراض كنيد و باين قسمهاي آنها و كلمات آنها اعتناء نكنيد زيرا اينها محققا رجس و نجس و پليد هستند و جايگاه آنها جهنم است بازاء آنچه خود براي خود دست ميآورند و كسب ميكنند سَيَحلِفُونَ بِاللّهِ لَكُم يعني شما را قسم ميدهند ميگويند شما را بخدا قسم إِذَا انقَلَبتُم إِلَيهِم زماني که شما از جهاد برگشتيد و داخل مدينه شديد و آنها را ملاقات كرديد لِتُعرِضُوا عَنهُم به اينكه از گناه آنها چشم بپوشيد و اثر بار نكنيد و مثل سابق با آنها مراوده و معاشرت را ترك نكنيد و عمل آنها را نديده بگيريد فَأَعرِضُوا عَنهُم شما گوش بمزخرفات آنها ندهيد و بكلي از آنها اعراض كنيد زيرا منافق تا نفاقش ظاهر نشده احكام ظاهري اسلام بر او بار ميشود اما پس از ظهور نفاق ديگر بايد آنها را دور انداخت و ابدا بخود راه نداد، سپس خداوند علت اعراض را بيان ميفرمايد إِنَّهُم رِجسٌ باطنا که كافر و نجس بودند بر حسب ظاهر هم نجس و خبيث و پليد شدند بايد از آنها دوري بجوئيد وَ مَأواهُم جَهَنَّمُ که ديگر راه نجات ندارند اگر با اينکه نفاق بميرند جَزاءً بِما كانُوا يَكسِبُونَ خود بدست خود خود را جهنمي ميكنند و عذاب را براي خود ميخرند.
296
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 95)- در این آیه بار دیگر اشاره به سوگندهای دروغین منافقان کرده، میفرماید: «آنها برای فریب شما به زودی دست به دامن قسم میزنند، و هنگامی که به سوی آنان بازگشتید سوگند به خدا یاد میکنند که از آنها صرف نظر کنید» و اگر خطایی کردهاند مشمول عفوشان سازید (سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ).
در حقیقت آنها از هر دری وارد میشوند، گاهی از طریق عذرخواهی میخواهند خود را بیگناه قلمداد کنند، و گاهی با اعتراف به گناه، تقاضای عفو و گذشت دارند، شاید بتوانند در دل شما نفوذ کنند.
ولی شما به هیچ وجه تحت تأثیر آنان قرار نگیرید و «از آنها روی گردانید» (فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ). اما به عنوان اعتراض و خشم و انکار! نه به عنوان عفو و بخشش و گذشت.
سپس به عنوان تأکید و توضیح و بیان دلیل میفرماید: «چرا که آنها موجوداتی پلیدند» و باید از چنین موجودات پلیدی صرف نظر کرد (إِنَّهُمْ رِجْسٌ).
و چون چنینند «جایگاهشان دوزخ است» (وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ).
زیرا بهشت جای نیکان و پاکان است، نه جایگاه پلیدان و آلودگان! اما «همه اینها نتیجه اعمالی است که خودشان انجام دادهاند» (جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).
نکات آیه
۱ - سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوک، به منظور گذشت کردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها (سیحلفون باللّه لکم إذا انقلبتم إلیهم لتعرضوا عنهم)
۲ - قرار گرفتن متخلفان از جنگ تبوک (منافقان) در موضع ضعف و ذلت، پس از بازگشت پیروزمندانه مؤمنان از جهاد (سیحلفون باللّه لکم إذا انقلبتم)
۳ - سوء استفاده منافقان از ارزشهاى معنوى، به منظور پنهان کردن کردار زشت خویش (سیحلفون باللّه لکم إذا انقلبتم)
۴ - متخلفان از جنگ تبوک (منافقان) در معرض انتقاد و حمله و تعرض مؤمنان بازگشته از جهاد قرار داشتند. (سیحلفون باللّه ... لتعرضوا)
۵ - انزوا و طرد اجتماعى منافقان و جهادگریزان صدر اسلام، از سوى مؤمنان مجاهد کیفرى غیر قابل تحمل براى آنان بود. (سیحلفون باللّه ... لتعرضوا عنهم) اقدام منافقان متخلف در سوگند خوردن، براى چشم پوشى مؤمنان از تخلف آنها، نشانگر تنگ شدن عرصه بر آنان است.
۶ - توصیه الهى به تحت تأثیر قرار نگرفتن مؤمنان، از سوگند دروغین منافقان متخلف از جنگ (فأعرضوا عنهم)
۷ - لزوم اعراض و روى گردانى از منافقان و جهادگریزان، و طرد و منزوى کردن آنان در جامعه (فأعرضوا عنهم)
۸ - منافقان متخلف از جهاد، مظهر آلودگى و پلیدى (إنهم رجس) تعبیر «إنهم رجس» به جاى «إنهم ذو رجس» بیانگر مبالغه است.
۹ - مؤمنان، مکلف به اجتناب و دورى جستن از هر گونه پلیدى (پلیدى مادى و روحى) و مبارزه با آن (إنهم رجس) «رجس» (پلید) بودن، به عنوان علت وجوب اعراض از منافقان ذکر شده و این امر مى نمایاند که اصولاً اجتناب از هر گونه رجس واجب است.
۱۰ - پلیدى شدید منافقان جهادگریز، ملاک وجوب اعراض و روى گردانى از آنان (فأعرضوا عنهم إنهم رجس) «إنهم رجس» در مقام تعلیل حکم به اعراض است.
۱۱ - تخلف از جهاد و سوگند دروغ، علامت نفاق و نشانه پلیدى است. (یعتذرون إلیکم ... سیحلفون باللّه ...إنهم رجس)
۱۲ - دوزخ، جایگاه و فرجام نهایى منافقان متخلف از جهاد (مأویهم جهنم)
۱۳ - پلیدى منافقان و دوزخى بودن آنان، نتیجه اعمال ناشایست و مستمر خود آنان است. (إنهم رجس و مأویهم جهنم جزاء بما کانوا یکسبون)
۱۴ - دوزخ، جایگاه و فرجام نهایى آنان که مظهر پلیدى اند. (إنهم رجس و مأویهم جهنم)
موضوعات مرتبط
- احکام: ۱۰ ملاک تشریع احکام ۱۰
- ارزشها: سوء استفاده از ارزشها ۳
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴
- پلیدان: پلیدان در جهنم ۱۴ ; فرجام پلیدان ۱۴
- پلیدى: اجتناب از پلیدى ۹ ; مبارزه با پلیدى ۹ ; نشانه هاى پلیدى ۸، ۱۱
- جهاد: اهمیّت اعراض از متخلفان از جهاد ۷ ; بىاعتنایى به دروغگویى متخلفان از جهاد ۶ ; بىاعتنایى به سوگند متخلفان از جهاد ۶ ; پلیدى متخلفان از جهاد ۸، ۱۰ ; تخلف از جهاد ۱۱ ; تأثیرپذیرى از متخلفان از جهاد ۶ ; طرد متخلفان از جهاد ۵، ۷ ; فرجام متخلفان از جهاد ۱۲ ; فلسفه اعراض از متخلفان از جهاد ۱۰ ; متخلفان از جهاد در جهنم ۱۲ ; وجوب اعراض از متخلفان جهاد ۱۰
- جهنمیان: ۱۲، ۱۴
- خدا: توصیه هاى خدا ۶
- سوگند: سوگند دروغ ۱، ۱۱
- غزوه تبوک: آثار پیروزى در غزوه تبوک ۲ ; برخورد با متخلفان غزوه تبوک ۱، ۴ ; ذلت متخلفان غزوه تبوک ۲ ; سرزنش متخلفان غزوه تبوک ۴ ; سوگند متخلفان غزوه تبوک ۱ ; عفو از متخلفان غزوه تبوک ۱ ; متخلفان غزوه تبوک و مؤمنان غزوه تبوک ۱
- مؤمنان: تکلیف مؤمنان ۹ ; توصیه به مؤمنان ۶ ; مؤمنان و متخلفان از جهاد ۵ ; مؤمنان و متخلفان غزوه تبوک ۴ ; مؤمنان و منافقان صدر اسلام ۵
- منافقان: آثار عمل ناپسند منافقان ۱۳ ; اهمیّت اعراض از منافقان ۷ ; پلیدى منافقان ۸، ۱۰ ; تأثیرپذیرى از منافقان ۶ ; سوء استفاده منافقان ۳ ; سوگند منافقان صدر اسلام ۱ ; طرد منافقان ۵، ۷ ; عوامل پلیدى منافقان ۱۳ ; فرجام منافقان ۱۲ ; فلسفه اعراض از منافقان ۱۰ ; منافقان در جهنم ۱۲، ۱۳ ; منافقان و ارزشهاى معنوى ۳ ; منافقان و کتمان عمل ناپسند ۳ ; وجوب اعراض از منافقان ۱۰
- نفاق: نشانه هاى نفاق ۱۱
- واجبات: ۱۰
منابع
- ↑ تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.