البقرة ٧٠
کپی متن آیه |
---|
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ |
ترجمه
البقرة ٦٩ | آیه ٧٠ | البقرة ٧١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَشَابَهَ»: مشتبه شده است. همگون شده و بهم آمیخته است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۳ ۷۴ بقره
- برداشتن كوه بمنظور اكراه مردم نبوده
- نمى شود به خدا نسبت اميد داد
- نكاتى كه باعث بيان داستان گاو بنى اسرائيل با اسلوب مخصوص شده
- بى ادبى بنى اسرائيل و آزار حضرت موسى (ع ) توسط آنان كه از آيات قرآنى استفاده مى شود
- داستان گاو در تورات
- داستان گاو بنى اسرائيل و برخورد آنان با پيامبر عصر خود
- تشبيه قساوت قلوب به سنگ سخت
- بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته و درباره داستان گاو بنىاسرائيل )
- بحث فلسفى (درباره دو معجزه : زنده كردن مردگان و مسخ )
- اشكالى بر گفتار فوق و پاسخ به آن
- بحث علمى و اخلاقى (درباره رفتار و اخلاق بنىاسرائيل )
- هر تقليدى مذموم نيست
- در زندگى اجتماعى ، انسان ناچار از تقليد است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«70» قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ
(بار ديگر به موسى) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن كند چگونه گاوى باشد؟ زيرا اين گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد (با توضيحات تو) حتماً هدايت خواهيم شد.
«1». مائده، 101.
«2». تفسير نمونه، ج 5، ص 96.
«3». شرح ابنابىالحديد، ج 18، ص 102.
جلد 1 - صفحه 137
نکته ها
اعتدال در هر كارى يك ارزش است. گاهى افراد با ديدن نشانهاى بسيار ساده، يقين پيدا مىكنند، ولى برخى با وجود بيان صريح؛ «أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً» وسوسه مىكنند. نبايد در بيانهاى روشن و صريح، دچار وسوسه شد.
پيامبر عليه السلام فرمود: بنىاسرائيل مأمور ذبح يك گاو ساده و معمولى بودند، لكن چون سخت گرفتند و بهانه آوردند، خداوند نيز بر آنان سخت گرفت. «1»
پیام ها
1- توجّه به مسائل فرعى، انسان را از تمركز نسبت به مسائل اساسى، باز مىدارد.
«إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا»
2- روحيّهى لجاجت باعث مىشود حقّ بر انسان مشتبه شود. «إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا»
3- گاهى سؤال براى تحقيق و علم و آگاهى نيست، بلكه نشانهى روح لجاجت و طفره رفتن است. «يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا»
4- رهبران الهى، سعهى صدر دارند و جسارت را به روى خود نمىآورند. (كلمه «رَبَّكَ» بجاى «ربّنا» يك نوع جسارت بود كه بارها تكرار شد، ولى حضرت موسى به روى خود نياورد.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ (70)
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ: گفتند بخوان و سؤال كن پروردگار خود را، يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ: تا بيان فرمايد براى ما چيست حقيقت آن گاو از جهت تميز. إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا: به درستى كه گاوان متشابه شدهاند بر ما، كه ميانه سال زرد رنگ بسيارند، وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ: و به درستى كه ما اگر خدا خواهد، هر آينه از جمله راه يافتگان و هدايت شدگان باشيم، بدين گاو يا به قاتل عاميل.
از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه اگر قوم موسى ان شاء اللّه نمىگفتند هرگز آن گاو را نمىيافتند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ (70)
ترجمه
گفتند بخوان براى ما پروردگارت را بيان كند براى ما چيست آن همانا آن گاو مشتبه شد بر ما و همانا ما اگر بخواهد خدا هر آينه هدايت شدگانيم..
تفسير
باز بنى اسرائيل قانع باوصاف مذكور نشدند و طالب مزيد توضيح و تبيين در اوصاف آن گاو شدند و مدعى حيرت و شبهه در مصداق و فرد مأمور به گشتند و اگر كلمه مباركه انشاء اللّه را نگفته بودند هرگز بيان نشده بود براى آنها اوصاف آتيه و اين كلمه اذعان است از بنده كه تمام اختيار در دست او نيست و اراده خدا فوق اراده مخلوق است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ قالَ مُوسي لِقَومِهِ إِنَّ اللّهَ يَأمُرُكُم أَن تَذبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَن أَكُونَ مِنَ الجاهِلِينَ (67) قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكرٌ عَوانٌ بَينَ ذلِكَ فَافعَلُوا ما تُؤمَرُونَ (68) قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما لَونُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفراءُ فاقِعٌ لَونُها تَسُرُّ النّاظِرِينَ (69) قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشابَهَ عَلَينا وَ إِنّا إِن شاءَ اللّهُ لَمُهتَدُونَ (70) قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرضَ وَ لا تَسقِي الحَرثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها قالُوا الآنَ جِئتَ بِالحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفعَلُونَ (71)
(و ياد كن زماني را که موسي بقومش گفت خداوند شما را امر ميكند که گاوي بكشيد، قومش گفتند آيا ما را استهزاء ميكني! فرمود بخدا پناه ميبرم از اينكه از نادانان باشم، گفتند پروردگار ترا بخوان براي ما تا بيان كند که آن گاو چيست! گفت پروردگار من ميفرمايد که آن گاوي است که نه پير باشد و نه جوان جوان بلكه ميان اينکه دو باشد پس آنچه مأموريد بجاي آوريد، گفتند پروردگارت را بخوان که براي ما بيان كند که اينکه گاو چه رنگ است! موسي گفت پروردگار من ميفرمايد که آن گاو زرد سير است رنگ او بينندگان را بسرور ميآورد، گفتند پروردگارت را بخوان که براي ما بيان كند که اينکه چگونه گاوي است! زيرا که اينکه گاو بر ما مشتبه است و بدرستي که ما اگر خدا بخواهد هر آينه هدايت شدگانيم موسي گفت پروردگار من
جلد 2 - صفحه 56
ميگويد آن گاوي که از او زياد كار نگرفتهاند به اينكه او را بخيش بسته و زمين را شيار نموده باشند و نه با او كشت را آب داده باشند، و آن گاو بيعيب است و رنگ مخالف رنگ تنش در او نيست، گفتند اكنون حق را آوردي، پس از آن گاو را ذبح نمودند و حال آنكه نزديك بود بجا نياورند).
شرح الفاظ آيات
تَذبَحُوا از ذبح است و اصل آن بمعني شقّ و شكافتن باشد و بمعني بريدن حلقوم آيد و ذبح شرعي آنست که شرايطي که در شريعت اسلام براي آن مقرر شده رعايت شود که مسلمان بودن ذبح كننده و نام خدا بردن، و رو بقبله بودن، و قطع اوداج اربعه با آهن نمودن است، و بَقَرَةً گاو ماده باشد و گاو نر را ثور گويند و تاء آن تاء وحدت است نه تاء تأنيث مانند تمر و تمرة و اصل بقر بمعني شكافتن باشد و گاو را براي آن بقر گفتند که براي شخم زمين را ميشكافد و هُزُواً بمعني سخريه و استهزاء باشد و در آن سه لغت است هزو (بضم زاء با واو) و هزء (بسكون زاء با همزه) و هزء (بضم زاء با همزه) ولي چنانچه در مقدّمه اينکه كتاب متعرض شديم معتبر همان قرائت سياهي است که بتواتر از زمان نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تا اينکه زمان بما رسيده است و قرائت سياهي هُزُواً بضمّ زاء و با واو است و همين گفتار در كفوا جاريست.
الجاهِلِينَ جهل در اينجا مقابل عقل است که آن را حمق گويند نه مقابل علم و از اينکه جمله استفاده ميشود که استهزاء و سخره نمودن عمل احمقانه است و از ساحت قدس انبياء دور است.
ما هِيَ از جواب حضرت موسي استفاده ميشود که اينکه سؤال از سنّ بقره بوده است و در اخبار دارد که اگر بني اسرائيل اينکه سؤالات را ننموده و يك بقره ذبح كرده بودند امتثال امر شده بود ولي هر چه بيشتر سؤال شد حكم
جلد 2 - صفحه 57
سختتر شد، و توهم نشود که احكام ثانويه و ثالثيه و رابعيه ناسخ حكم اولي باشند تا اشكال شود که نسخ قبل از عمل جايز نيست بلكه اينها تقييداتي است نسبت باطلاق حكم اول، و تأخر بيان از وقت حاجت هم نيست زيرا که وقت عمل موسع بوده و ممكن است حكمت اينکه تقييدات عقوبت آنها در كثرت سؤال و مسامحه در عمل باشد چنانچه در روايات وارده از نبي اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و حضرت رضا «ع» است که «
و لكن شدّدوا فشدّد اللّه عليهم
» (و فارض) بمعني مسنّ و سالدار است و (بكر) بمعني جوان است که هنوز زايش ننموده و فحل نديده است و فارض و بكر چون از صفات مختصه اناث است از اينجهت احتياج بعلامت تأنيث ندارد با اينكه بقره علامت تأنيث دارد نه از جهت تاء زيرا گذشت که تاء وحدت است بلكه از جهت لفظ بقره مقابل ثور (و عوان) بمعني هر چيزي است که در نيمه سنّ باشد، و از كلمه فَافعَلُوا ما تُؤمَرُونَ ممكن است استفاده شود که ديگر سؤال نكنيد و بر خود كار را مشكل ننمائيد ولي باز آنها از رنگ بقره سؤال نمودند جواب آمد صَفراءُ فاقِعٌ لَونُها تَسُرُّ النّاظِرِينَ صفراء بمعني زرد و فاقع بمعني شديد الصفرة و زرد سير است و تأكيد صفراء است (و لونها) فاعل است براي فاقع، و ضمير (تسر) راجع ببقره است يعني صفاء آن بقره ناظران را خرّم كند.
باز بني اسرائيل سؤال را ادامه داده و از كار كرده بودن يا نبودن آن پرسيدند جواب آمد لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرضَ وَ لا تَسقِي الحَرثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها اصل (ذلول) بمعني سهل الانقياد و رام است و مراد اينست که بواسطه كار گرفتن و بار كشيدن از او رام و كار شكسته نشده باشد (و تثير الارض) بيان (لا ذلول) است و اثارة الارض بمعني شيار كردن زمين است و گاو نر را از اينجهت ثور گويند که زمين را با او شيار كنند، وَ لا تَسقِي الحَرثَ كشت را آب نداده باشد يعني بوسيله او
جلد 2 - صفحه 58
آب كشي براي زراعت نشده باشد و مُسَلَّمَةٌ بمعني سالم و بيعيب است و شية از و شيء و بمعني هر رنگي است که مخالف رنگ عمده چيزي باشد مانند خالهاي سفيد که در گاو سياه رنگ باشد و نحو آن.
جِئتَ بِالحَقِّ يعني حق صفات گاو را بيان فرمودي بطوري که ديگر اشتباهي روي ندهد وَ ما كادُوا يَفعَلُونَ بمعني كادوا ان لا يفعلون است يعني نزديك بود که اينکه كار را نكنند.
و اينکه قضيه تمهيد و مقدمه است براي قصه که در آيه بعد ذكر ميفرمايد و آن قصه ملخص آن بطوري که قمي ره از حضرت صادق عليه السّلام و صدوق ره از حضرت رضا عليه السّلام روايت كردهاند اينست که مردي در بني اسرائيل پسر عموي خود را براي امتناع از دادن دخترش را باو از روي خدعه كشت و بني اسرائيل را بقتل او متهم نمود و خود قاتل مقتول را نزد موسي آورد و مطالبه خون او را نمود و اينکه امر در ميان آنها سخت بزرگ شد و هر كدام از خود آن را دفع مينمودند پس در كار خود بحضرت موسي مراجعه نمودند و خداوند خواست که حقيقت امر را مكشوف سازد پس دستور فرمود گاوي را باين اوصاف كشتند و بعض از آن گاو را به مقتول زدند تا زنده شد و خبر داد که همان مدعي خون (پسر عمش) قاتل اوست.
و سرّ تقديم اينکه قسمت اينکه قصّه بر قسمت اول آن که در آيه بعد ذكر ميشود اينست که مقدمه تمهيديه باشد براي خطابي که در آن آيه بني اسرائيل را مخاطب قرار ميدهد تا مقصود از جمله فقلنا اضربوه ببعضها مفهوم شود.
59
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 70)- باز «گفتند: از پروردگارت بخواه برای ما روشن کند این چگونه گاوی باید باشد»؟ از نظر نوع کار کردن (قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ).
«چرا که این گاو برای ما مبهم شده» (إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا).
«و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد»! (وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ).
نکات آیه
۱ - قوم موسى، بیان رنگ و سن گاو مورد نظر را مشخص کننده ندانسته و خواهان توضیح بیشترى درباره ویژگیهاى آن شدند. (قالوا ادع لنا ربّک یبین لنا ما لونها)
۲ - قوم موسى، بر این باور بودند که گاو مورد نظر براى ذبح و حل معماى قتل، باید ویژگیهاى منحصر به فرد داشته باشد. (إن البقر تشبه علینا) «تشابه» به معناى همانند بودن است و چون با «على» متعدّى شده، متضمن معناى التباس و اشتباه نیز هست. بنابراین «إن البقر ...»; یعنى، آن گاو توصیف شده به میانسالى و زرد رنگى، مصادیق زیادى دارد که همگى مشابه یکدیگرند و این موجب مى شود که ندانیم کدامین را انتخاب کنیم. این جمله از قوم موسى، حکایت از آن دارد که: آنان گمان داشتند گاو مورد نظر براى ذبح باید به گونه اى توصیف شود که تنها یک فرد داشته باشد تا همانندى از بین برود.
۳ - قوم موسى، تحیر و سردرگمى خویش را در انتخاب گاوى که باید ذبح مى شد، دلیل تکرار سؤال و تقاضاى توضیح بیشتر عنوان کردند. (قال ادع لنا ربک ... إن البقر تشبه علینا) قوم موسى، با جمله تعلیلیه «إن البقر ...» - که تعلیل براى جمله قبل است - در صدد بیان این معنا بودند که: پرسشهاى مکررشان بدین جهت است که امر بر آنان مشتبه شده و در پى رهایى از تحیر و سردرگمى هستند نه بهانه گیرى و تلاش براى فرار از مسؤولیت.
۴ - قوم موسى، با آخرین پرسش درباره گاو، به معین شدن گاو و رهایى از تحیر امیدوار بودند. (و إنا إن شاء اللّه لمهتدون) «مهتدون» اسم فاعل از اهتداء و به معناى راه یافتگان است و متعلق آن همان گاوى است که باید ذبح مى شد.
۵ - اتکاى قوم موسى به مشیّت و خواست خدا، در دستیابى به گاوى که باید ذبح مى کردند. (و إنا إن شاء اللّه لمهتدون)
۶ - هدایت انسانها و رهایى آنان از تحیر و سرگردانى، در اختیار خدا و به مشیّت اوست. (و إنا إن شاء اللّه لمهتدون)
۷ - قوم موسى، به وابستگى هدایت آدمى به مشیّت و خواست خداوند، باور داشتند. (و إنا إن شاء اللّه لمهتدون)
۸ - قوم موسى، مطمئن به استجابت دعاهاى موسى(ع) و اجابت خواسته هاى او از درگاه خداوند (قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما هى ... ادع لنا ربک یبین لنا ما لونها ... ادع لنا ربک یبین لنا ما هى) فعل «یبین» در آیه مورد بحث و آیات پیشین مجزوم به شرط مقدر است. کلام با تقدیر آن چنین مى باشد: «ادع لنا ربک لیبین لنا ان تدع اللّه یبین; از خدا بخواه براى ما بیان کند. اگر تو از خدا بخواهى بیان خواهد کرد». این معنا (اگر بخواهى بیان خواهد کرد) رساى به برداشت فوق است.
روایات و احادیث
۹ - از رسول خدا(ص) روایت شده که: «أنهم أمروا بأدنى بقرة و لکنهم لما شدوا على أنفسهم شدد اللّه علیهم و ایّم اللّه لو لم یستثنوا ما بینت لهم، إلى آخر الأبد ...;[۱] بنى اسرائیل مأمور به ذبح کم ارزش ترین گاو بودند; لکن چون بر خویشتن سخت گرفتند خداوند نیز بر آنان سخت گرفت و سوگند به خدا اگر آنان «إن شاء اللّه» نمى گفتند هرگز علامتهاى گاوى که مى بایست ذبح نمایند براى آنان بیان نمى شد ...».
موضوعات مرتبط
- بنى اسرائیل: اتکاى بنى اسرائیل ۵; بنى اسرائیل و مشیّت خدا ۵; بنى اسرائیل و موسى (ع) ۸; بینش بنى اسرائیل ۲; پرسشهاى بنى اسرائیل ۴; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۳، ۴; تحیر بنى اسرائیل ۳، ۴; خواسته هاى بنى اسرائیل ۱; صفات گاو بنى اسرائیل ۱، ۲، ۹; عقیده بنى اسرائیل ۵، ۷، ۸; فلسفه پرسشهاى بنى اسرائیل ۳; قصه گاو بنى اسرائیل ۹; گاو بنى اسرائیل ۳، ۴، ۵
- تحیر: نجات از تحیر ۶
- خدا: اختصاصات خدا ۶; مشیّت خدا ۵، ۶، ۷
- قاتل: کیفیت کشف هویت قاتل ۲
- قتل: کشف قتل با گاو مذبوح ۲
- موسى(ع): اجابت دعاى موسى(ع) ۸
- هدایت: منشأ هدایت ۶، ۷
منابع
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۷۴; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۸۹، ح ۲۴۳.