الإسراء ٤٣
کپی متن آیه |
---|
سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّاً کَبِيراً |
ترجمه
الإسراء ٤٢ | آیه ٤٣ | الإسراء ٤٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عُلُوّاً»: بالائی و والائی. مفعول مطلق و برای تأکید است. مصدری است که از غیر فعل خود آمده است (نگا: نوح / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۰ - ۵۵ سوره إسراء
- تصريف و تنوع آیات قرآن، به منظور متذكر شدن شنوندگان
- با اين كه ثمره تصريف آيات، ازدياد نفرت كفار بوده، حكمت نزول آيات چه بوده است؟
- احتجاجى با مشركان، در نفى شريك براى خداوند متعال
- تقرير استدلال بر نفى شرك براى خدا، به صورت يك قياس استثنایى
- تسبيح سنگ و چوب، به چه معناست؟
- تسبيح همه موجودات، تسبيح حقيقى و قالى است
- وجود موجودات، هم حمد خدا و هم تسبيح اوست
- وجوه مختلفى كه در معناى «حِجَاباً مَستُوراً» گفته شده است
- پاسخ خداوند، به استبعاد مشركان، نسبت به مسأله معاد
- امر به خوش زبانى و ادب در کلام و پرهیز از درشتگويى
- سعادت و شقاوت هر كس، بسته به مشيت الهى است كه بر اساس عمل تعيين مى شود
- بحث روايتى
- توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پاره اى روايات نقل شده است
- چند روايت درباره «بِسمِ اللّهِ الرَّحمِان الرَّحِيم»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً «43»
خداوند منزّه و برتر است از آنچه مىگويند، برترى بزرگ!
نکته ها
مشركان، خداوند را قبول داشتند و «اللّه» را آفريدگار هستى مىدانستند، ولى بتها را شفيع خود يا شريك خدا مىپنداشتند. اين آيه وجود چنين رابطهاى را ميان خدا و بتها نفى مىكند، چون بتها نه مىتوانند قدرت را از دست خداى بزرگ بيرون آورند، نه راهى براى تقويت خود دارند.
پیام ها
1- نظام هستى، بهترين دليل بريكتايى خداست. (اگر خدايان ديگر بودند، رقابت مىشد واگر رقابت بود نظام بهممىخورد.) «إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا»
2- هرگاه نسبت ناروايى داده شود، تبرئه و تنزيه لازم است. «سُبْحانَهُ»
جلد 5 - صفحه 66
3- خداوند از هرگونه شريك پاك است و ميان ذات مقدّس او و خرافاتى كه مىگويند، فاصله و برترى بسيارى است. «سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ»
4- هر كه و به هر مقدار خدا را ستايش كند، باز خداوند برتر از آن گفتههاو توصيفهاست. «تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً (43)
سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ: منزه و متعالى است ذات احديت الهى از آنچه مىگويند مشركين. عُلُوًّا كَبِيراً: رفعتى بزرگ كه غايتى براى آن متصور نيست.
تبصره: اصول مقدسات مذهبى و قضاياى فطرى انسانى، توحيد سبحانى است، يعنى ذات الهى يكتاست در ذات و يكه است در صفات. و برهان آن ضرورى است، زيرا اگر دو بودى نظام وجود فاسد گشتى، بدين تقرير: اگر يكى اراده كند سكون چيزى را مثلا، و ديگرى اراده كند حركت آن را، پس
جلد 7 - صفحه 380
اگر اراده هر دو به عمل آيد متنافيين لازم، و آن محال است. و اگر اراده هيچيك واقع نشود، عجز هر دو ثابت گردد. و اگر اراده يكى وقوع يابد، اثبات الوهيت او، و عجز ديگرى محقق شود. بنابراين چنانچه كنه ذات الهى را نتوان شناخت، همچنين كنه صفات سبحانى را نتوان دريافت.
در كافى شريف «1»- محمد بن حكيم روايت نموده كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام براى پدرم نوشت كه: انّ اللّه اعلى و اجل و اعظم من ان يبلغ كنه صفته فصفوه بما وصف به نفسه و كفّوا عمّا سوى ذلك.
بتحقيق ذات خداوندى عاليتر و جليلتر و عظيمتر است از اينكه برسد كسى كنه صفت او را، پس وصف كنيد ذات او به آنچه ذات سبحانى خود توصيف فرموده، و باز داريد خود را از غير آن. تعالى اللّه عمّا يقول الظّالمون علوّا كبيرا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (41) قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً (42) سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً (43) تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً (44)
ترجمه
و بتحقيق مكرّر بيان كرديم در اين قرآن تا پند گيرند و نيفزود مر آنها را مگر تنفّر
بگو اگر بودند با او خدايانى چنانچه ميگويند در آنهنگام هر آينه طلب مينمودند بسوى خداوند ملك راهى
منزّه است او و برتر است از آنچه ميگويند برترى بزرگى
تسبيح ميكنند مر او را آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنها است و نيست هيچ چيز مگر آنكه تسبيح ميكند بستايش او ولى نمىفهميد تسبيح آنها را همانا او باشد بردبار آمرزنده.
تفسير
خداوند سبحان مكرّر بطرق متعدده در قرآن مجيد توحيد و تنزيه خود را از شريك و ولد و ساير لوازم جسميّت اثبات فرموده براى تذكّر و تنبّه و ارشاد و هدايت خلق ولى مع الاسف كلام حقّ در قلوب قاسيه اهل شرك و الحاد و تعصب و عناد مؤثر نيست بلكه موجب مزيد تمرّد و طغيان و تنفر و عصيان آنها خواهد بود امّا اتمام حجّت از خدا بر خلق ميشود لذا خداوند دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بگويد اگر با معبود بحقّ معبودهاى ديگرى بود كه شما آنها را خدايان كوچك و شفعاء خود ميدانيد مانند عزير و مسيح و ملائكه و قائل بشركت آنها با خداوند در معبوديّت و سلطنت شدهايد ناچار آنها بايد طلب كنند بسوى خداى بزرگ كه صاحب ملك و عرش عظيم است راهى كه خارج از دو غرض نيست يا براى غلبه خودشان بر او اگر در مقام معارضه باشند چنانچه دأب سلاطين است و در اين صورت امر ملك مختلّ شود يا براى تقرّب باو اگر در مقام تمكين باشند چنانچه رسم اتباع است
جلد 3 صفحه 362
و در اين صورت لازم است شما هم بآنها اقتدا نمائيد و راه تقرب بخدا و مالك الملك حقيقى را پيدا كنيد و آن اطاعت او امر و نواهى او است كه بتوسط پيغمبرش بشما ابلاغ شده و مفسّرين هر يك از اين دو احتمال را كه دو طرف ترديد است مستقلا در مقام تفسير آيه دوم ذكر نمودهاند و بعضى بيكى از آن دو اكتفاء و اعتماد كردهاند و بنظر حقير هر يك از جهتى رجحان دارد و جمع ميان آن دو به بيانيكه شد از جهاتى، كه بر ارباب ذوق پوشيده نخواهد ماند و بر هر تقدير احتمال اوّل اشاره بدليل تمانع و تنازع و احتمال دوم اشاره براه فقر و احتياج است كه بهر يك از آن دو مستقلا اثبات توحيد در قرآن شده نهايت آنكه در اين سوره عمّا قريب بيايد آياتى كه مفسّر يا مؤيّد طريقه اخيره است منزه و متعالى است ذات اقدس احديّت از جميع نقائص امكانيّه و آنچه نادانان نسبت باو دهند از شريك و ولد و مثل و مانند و امثال اين امور كه منافى با وجوب وجود ذاتى و صفاتى ميباشد و اين تعالى بحدى است كه بهيچ وجه نميتوان قياس نمود هيچ چيز از موجودات را بهيچ چيز از او و اين علوّ كبير و برترى بزرگ است و اين تنزيه در تمام اجزاء وجود آسمانهاى هفت گانه و زمين و هر كه در آنها است از ملائكه و جن و انس و غيرهم سارى و جارى است بحسب حال و مقام و قابليّت و كمال بلكه هيچ موجودى نيست در هيچ يك از عوالم وجود مگر آنكه تنزيه ميكند خدا را بستايش و شكر و تسبيح و تقديس مينمايد او را بحمد و ثنا و تضرّع و دعا بر حسب اقتضاء ذات و صفات و استعداد و كمال بلسان حال و مقال ولى تمام مردم نميفهمند اقتضاء حال و نميشنوند مقال آنها را در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شكست ديوارها تسبيح آنها است و هيچ پرندهاى شكار كرده نميشود مگر براى كوتاهيش در تسبيح خود و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه چوب خشك صوت شكست آن تسبيح خداوند است فيض ره فرموده و اين براى آنستكه نقصانات خلائق دلائل كمالات خالق است و كثرات و اختلافاتشان شواهد وحدانيّت و انتفاء شريك و ضد و ند از او است و اين تسبيح فطرى و اقتضاء ذاتى است كه ناشى شده از تجلّى حقّ براى آنها و محبوبيّت او كه وادار شدهاند به ثناء بر او بدون تكلّف و آن عبادت ذاتيّهاى است كه بر پا داشته است آنرا خداوند در آنها بحكم استحقاقى كه ثابت است براى او جلّ جلاله و بيايد مزيد بيانى براى
جلد 3 صفحه 363
اين امر در سوره نور انشاء اللّه تعالى حقير عرض ميكنم تسبيح سنگ ريزه در دست پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه يكى از معجزات متواتره آنحضرت است اهل تحقيق گفتهاند وجه اعجاز آن شنواندن حضرت است صوت آنرا بشنوندگان و الا تسبيح آنها هميشه محقّق بوده و هست و ناله ستون حنّانه از هجر رسول اكرم از مسلّمات تاريخى و روايتى است و اذكار خاصه بسيارى از حيوانات در اخبار ائمه اطهار وارد شده كه ذكرش موجب تطويل است و بنابراين ميتوان گفت تمامى ذرات عالم آشكار و نهان بقدر حظوظ و نصيبشان از ادراك و شعور در عوالم خودشان اذكارى دارند كه اگر گوشى مناسب با آن عالم باشد ميشنود چنانچه گفتهاند صرير باب و خرير آب ذكر آنها است و اين ذكر قالى منافات با تسبيح حالى كه عبارت از دلالت آنها است بر وجود صانع ندارد و براى شامل شدن لفظ هر دو تسبيح را تعبير بتفقهون فرموده كه ظاهرا بمعناى ادراك و اعم از تعقّل و استماع است و خداوند بردبار است تعجيل نميفرمايد در عقوبت كسانيكه تعقّل ننمودند در دلالت موجودات بر وجود صانع و آمرزنده است آنها را بعد از توبه و انابه ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
سُبحانَهُ وَ تَعالي عَمّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً (43)
خداوند منزه و مبري و بالاتر از اينست که در معبوديت شريك داشته باشد و بلندي و بزرگي او بلا نهايت است که ذاتا و صفتا و فعلا و الوهيت منحصر باو است شريك عديل نظير مثل و ندّ و ضدي از براي او محال است (سبحانه) تسبيح تنزيه حق است از جميع عيوب و نواقص و احتياج لذا ميگوييم.
(نه مركب بود و جسم نه جوهر نه عرضبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 43)- و از آنجا که در تعبیرات مشرکان، خداوند بزرگ تا سر حد یک طرف نزاع تنزل کرده است، در این آیه بلافاصله میگوید: «خداوند از آنچه آنها میگویند پاک و منزه است و (از آنچه میاندیشند) بسیار برتر و بالاتر است» (سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً).
نکات آیه
۱- خداوند، بسیار برتر و منزه تر از شریک داشتن است. (سبحنه و تعلى عمّا یقولون علوًّا کبیرًا)
۲- ساحت قدس خداوند، بسى والاتر و عظیم تر از پندارهاى واهى مشرکان درباره اوست. (سبحنه و تعلى عمّا یقولون علوًّا کبیرًا)
۳- خداوند، فراتر و عظیم تر از آن است که نسبت فرزند گرفتن به او داده شود. (أفأصفکم ربّکم بالبنین و اتّخذ من الملئکة إنثًا ... سبحنه و تعلى عمّا یقولون علوًّا کبیرًا)
۴- هرگونه شرک، مستلزم تنقیص و کوچک شمردن مقام رفیع خداوندى است. (قل لو کان معه ءالهة ... سبحنه و تعلى عمّا یقولون علوًّا کبیرًا)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: صفات جلال ۱، ۳
- الوهیّت: استخفاف مقام الوهیّت ۴
- خدا: بى نظیرى خدا ۱; تنزیه خدا ۱، ۲، ۳; خدا و شریک ۱; خدا و فرزند ۳; علوّ خدا ۱، ۲، ۳
- شرک: آثار شرک ۴
- مشرکان: عقیده باطل مشرکان ۲
منابع