الأنفال ٢٧
کپی متن آیه |
---|
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ |
ترجمه
الأنفال ٢٦ | آیه ٢٧ | الأنفال ٢٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَ تَخُونُوا اماناتِکُمْ»: این جمله عطف بر (تَخُونُوا ...) و مجزوم است، یا این که منصوب است چون جواب نهی است. همان گونه که شاعر میگوید: لا تَنْهَ عَنْ خُلُقٍ وَ تَأتِیَ مِثْلَهُ عارٌ عَلَیْکَ - إِذا فَعَلْتَ - عَظیمٌ «وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ»: در حالی که مفاسد خیانت و بدفرجامی آن را در دنیا و آخرت میدانید.
نزول
«شیخ طوسی» گوید: این آیه درباره بعضى از منافقین نازل گردیده است، جابر بن عبدالله انصارى گوید: درباره بعضى از منافقین نازل شده كه ابوسفیان را از آمدن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم براى گرفتن و غارت شتران او ترسانیده بودند.[۱]
زهرى گوید: درباره ابولبابه با طائفه بنىقریظه از یهود نازل شده است چنان كه از امامین امام باقر|باقر و امام صادق|صادق علیهماالسلام نیز روایت گردیده است.[۲]
تفسیر
- آيات ۲۹ - ۱۵، سوره انفال
- بيان آيات شريفه متضمن دستوراتى راجع به جهاد اسلامى و نهى از فرار از جنگ
- پيروزى مسلمين در جنگ بدر مرهون عنايت الهى و امدادهاى غيبى بوده است (...و ما رميت اذا رمين...)
- معناى (( الذين قالوا سمعنا و هم لا يسمعون )) و اينكه مراد از آن در آيه شريفه چه كسانى است
- بدترين جنبندگان ، كر و لالهايى هستند كه تعقل نمى كنند
- شرحى در مورد (( حيات )) و اقسام آن از نظر قرآن ، در ذيل آيه شريفه : (( استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم و لما يحييكم ))
- آيه شريفه ناظر به زندگى حقيقى انسان است كه اشرف واكمل از حيات دنيوى است و با علم و عمل درك مى شود
- وجوهى كه درباره مراد از آنچه رسول الله (ص ) بدان دعوت مى كند و موجب احياء است گفته شده است
- معناى (( قلب )) در قرآن كريم و توضيح درباره جمله : (( ان اللهيحول بين المرء و قبله ))
- از آنجا كه خدا مالك حقيقى تمام موجودات است و انسان به تمليك او مالك مى شود، پس خداوند ميان انسان و متعلقات او حائل و رابط است
- براى ترك اجابت دعوت پيامبر (ص ) هيچ عذرى مقبولنيست
- از آنجا كه دلها مسخر خداوند است ، غرور به خاطر تمايل قلب به صلاح و تقوا، و ياءس و نوميدى از عدم اقبال قلب به خيرات و صالحات بى مورد است
- اشاره به اينكه آيه شريفه : (( ان الله يحول بين المرء و قبله )) از جامع ترين آيات قرآنى است
- فتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين وفتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين و غير ظالمين )فرا مى گيرد و از آن زنهار داده شده است عبارتست از اختلاف داخلى بين امت
- معناى آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصه )) بنابر قرائت مشهورو بنابر قرائت (( لتصيبن ))
- روزگار استضعاف و نگرانى خود و تاءييد و يارى خدا را بياد آوريد
- معناى : (( و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون )) در آيه شريفه كه از خيانت به خدا و رسول (ص ) نهى مى كند
- نهى از خيانت به خدا و رسول (ص ) ناظر به عمل بعضى از مسلمين بوده است كه تصميمات سرى را به دشمن اطلاع مى داده اند
- (در ذيل آيات مربوط به جنگ بدر)
- عدم اختصاص نهى از فرار از جنگ به جنگ بدر و سخن صاحب المنار در اين باره
- اشكال سخن صاحب المنار
- رواياتى در مورد شاءن نزول آيه : (( و ما رميت اذ رميت و لكن اله رمى ))
- چند روايت در معناى : (( واعملوا ان الله يحول بين المرء و قبله ))
- رواياتى در ذيل آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه ))
- چند روايت در مورد شاءن نزول آيه : (( يا ايها الذين آمنوا لاتخوفوا اللهوالرسول ... ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ «27»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبر خيانت نكنيد كه در اين صورت آگاهانه به امانتهاى خود خيانت كردهايد.
نکته ها
در شأن نزول اين آيه آمده است: هنگامى كه مسلمانان به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله، يهوديان بنىقريظه را محاصره كردند، آنان پيشنهاد صلح وكوچ كردن به شام را دادند و پيامبر نپذيرفت و سعدبن معاذ را به داورى مأمور كرد. يكى از مسلمانان همراه او به نام «ابولبابه» كه سابقه دوستى با آنان داشت، با اشاره به گلوى خود به آنان فهماند كه در صورت پذيرش حكميّت سعدبن معاذ، همه كشته خواهيد شد، جبرئيل اين اشاره را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد.
ابولبابه شرمنده از اين خيانت، خود را به ستون مسجد پيامبر بست و هفت شبانه روز چيزى نخورد، سرانجام خداوند توبهاش را پذيرفت. «1»
شأن نزول ديگرى نيز بيان شده كه در جنگ بدر، بعضى از مسلمانان نامهاى به ابوسفيان نوشتند و از نقشهى پيامبر صلى الله عليه و آله به او خبر دادند، ابوسفيان هم از مشركان مكّه درخواست كمك كرد كه هزار نفر براى جنگ بدر به راه افتادند. «2»
در فرهنگ قرآن، امانت مفهوم وسيعى دارد و تمام شئون زندگى سياسى، اجتماعى و اخلاقى را شامل مىشود از جمله:
الف: تمام نعمتهاى مادّى و معنوى مثل مكتب، قرآن، رهبر، فرزند وآب وخاك.
ب: اهلبيت پيامبر عليهم السلام. «3»
ج: هم خودمان، امانت براى خويشتنيم، چنانكه در آيهى ديگر مىخوانيم: «أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ» «4» و هم جامعه براى ما.
«1». تفاسير مجمعالبيان، صافى و نمونه.
«2». تفاسير مجمع البيان و الميزان.
«3». ملحقات احقاقالحقّ، ج 14، ص 564.
«4». بقره، 187.
جلد 3 - صفحه 301
د: انفال، غنائم، خمس، زكات و اموال عمومى. (بودن آيه در سوره انفال وغنائم جنگ بدر)
ه: امامباقر عليه السلام فرمود: «احكام دين، فرائض و واجبات الهى، امانت است». «1»
و: حكومت ومسئوليّت.
بنابراين نافرمانى و ادا نكردن حقوق و وظايف خود در ارتباط با اين امانتها، خيانت است، چنانكه ابن عبّاس مىگويد: «هركس چيزى از برنامههاى اسلامى را ترك كند، يك نوع خيانتى به خدا و پيامبر مرتكب شده است». «2» همان گونه كه پيشى گرفتن ناصالحان بر صالحان در مسئوليّتهاى اجتماعى، خيانت به خدا و رسول و مسلمانان است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «كسى كه در امانت خيانت كند، منافق است، هرچند روزه بگيرد و نماز بخواند. امام صادق عليه السلام فرمودند: نماز و روزهى مردم شما را نفريبد، زيرا گاهى همهى آنها از روى عادت است. مردم را با راستگويى و اداى امانت امتحان كنيد و بشناسيد». «3»
خيانت نكردن در امانت از وظايف و حقوق انسانى است، بنابراين حتّى به امانت غير مسلمان هم نبايد خيانت كرد.
پیام ها
1- خيانت، با ايمان داشتن سازگار نيست. لازمهى ايمان، امانتدارى است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا»
2- گاهى يك اشاره به سود دشمن، خيانت است. (با توجّه به شأن نزول اوّل)
3- افشاى اسرار نظامى، خيانتى زشت است. (با توجّه به شأن نزول دوم)
4- خيانت به پيامبر، خيانت به خداوند است. «لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» ( «لا تَخُونُوا» در مورد خدا وپيامبر با هم آمده، در مورد ساير مردم تكرار شده است.)
5- خيانت به خدا و رسول، خيانت به خود است و زيان آن به خود انسان بازمىگردد. «لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ» (طبق اين معنى كه با ظاهر آيه سازگار است، تقدير گرفتن كلمهى «لا» در «تَخُونُوا أَماناتِكُمْ»، نيازى نيست.)
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير نمونه.
«3». كافى، ج 2، ص 104.
جلد 3 - صفحه 302
6- امانت مردم به منزلهى امانت خود ما و خيانت به آن خيانت به خودمان است.
لا تَخُونُوا ... تَخُونُوا أَماناتِكُمْ
7- خيانت، فطرتاً زشت و محكوم است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
8- خيانتهاى آگاهانه، خطرناك است. «وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (هم به زشتى خيانت آگاهيد و هم پيامدهاى بد آن را مىدانيد)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ «27»
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آورديد، لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ: خيانت مكنيد با خدا و رسول در اظهار اسرار.
در منهج- از ابى جعفر و ابى عبد اللّه عليهما السلام مروى است: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حصن يهودان بنى قريظه را بيست و يك روز محاصره
«1» مجمع البيان، جلد دوّم، صفحه 535.
جلد 4 صفحه 326
نمودند. آنها ملجأ شده طلب صلح كردند، مانند بنى نضير محل خود را واگذاشته به شام روند. رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: بر حكم سعد معاذ فرود آئيد تا آنچه رأى ما قرار گيرد چنان نمائيم. عرض كردند: ابو لبابه را نزد ما بفرست تا با او مشورت كنيم. حضرت او را فرستاد گفتند: حكم سعد معاذ را چه گوئى، اطاعت كنيم يا نه؟ او با انگشت، اشاره به حلق خود نمود، يعنى همه شما را خواهد كشت. آيه شريفه نازل شد.
ابو لبابه گويد: هنوز آيه را نشنيده، دانستم با خدا و رسول خيانت كردم.
پشيمان و غمگين و مضطرب شدم. راوى گويد: ابو لبابه بيامد و خود را به ستون مسجد بست، قسم خورد كه طعام و آب نخورم تا بميرم، يا خداى تعالى توبه مرا قبول فرمايد. هفت شبانه روز بدين منوال بود، تا بيهوش بيفتاد. خداى تعالى توبه او را قبول فرمود، به هوش آمده، او را بشارت دادند گفت: و اللّه خود را باز نكنم تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به دست مبارك مرا باز فرمايد. حضرت او را باز نمود. ابو لبابه گفت: تماميت توبه من آنست كه تمام زمين و منزل خود را صرف فقرا كنم. حضرت فرمود: ثلثى از مال تصدق نما تا كفاره گناهان تو شود. «1» قولى ديگر- مراد امانت دين خدا يعنى اسلام كه به امانت به شما داده در او خيانت مكنيد به ترك اوامر و نواهى تا آن را به همان وجه كه به شما سپرده به او برگردانيد. يا خيانت منمائيد با خداى تعالى در تعطيل فريضه و با رسول در تقصير سنت و غلول مكنيد در غنايم دار الحرب. يا ترك نفاق كنيد و به صدق تمام تصديق نمائيد.
وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ: و خيانت مكنيد در امانتها كه ميان يكديگر داريد، وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ: و حال آنكه شما مىدانيد كه و بال خيانت بسيار است. يا مىشناسيد كه ضبط امانت بر شما واجب است، چه شما عقلاى روزگار و حسن و قبح را امتياز مىدهيد.
فى الكافى- باسناده فى حديث موثق عن ابى عبد اللّه عليه السّلام: قال: لا
«1» مدرك پيشين.
جلد 4 صفحه 327
تغترّوا بصلوتهم و لا بصيامهم، فانّ الرّجل ربّما لهج بالصّلوة و الصّوم حتّى لو تركه استوحش و لكن اختبروهم عند صدق الحديث و اداء الامانة. «1» شيخ ابو الفتوح رازى- در تفسير خود روايت نموده قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اداء الامانة الى من ائتمنك و لا تخن من خانك.
در كافى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: فريب نخوريد به نماز و روزه ايشان، پس بدرستى كه چه بسا مرد مداومت دارد به نماز و روزه، حتى اگر ترك كند استيحاش دارد، و لكن امتحان نمائيد آنها را نزد صدق حديث و اداء امانت.
بيان: علامه مجلسى قدس اللّه سره فرمايد: حاصل حديث آنكه: كثرت نماز و روزه از چيزهائى نيست كه آزمايش شود به آن صلاح و خوف مردم از خداى تعالى، زيرا اينها از افعال ظاهرهاى است كه شخص لا بد باشد از بجا آوردن آن، يا به جهت خوف يا طمع يا ريا، خصوصا متلبّسين به صلاح كه براى اغراض دنيويه مداومت نمايند بدون اخلاص؛ به خلاف صدق و امانت كه از امور خفيه و ظهور خلاف اين دو بر مردم نادر، و دواعى دنيوى بر ترك كثير است، پس امتحان نمائيد به اين دو، زيرا فاعل اين دو غالبا از اهل صلاح و خائف باشد ذات احديت حق را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ «27» وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ «28»
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد خيانت مكنيد با خدا و پيغمبر و خيانت ميكنيد امانتهاتانرا و شما ميدانيد
و بدانيد جز اين نيست كه اموالتان و اولادتان بلا است و آنكه خداوند نزد او مزدى است بزرگ.
تفسير
در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه نازل شده است در باره أبو لبابة انصارى چون پيغمبر (ص) يهود بنى قريظه را بيست و يك شب محاصره فرموده بود و آنها طلب صلح نمودند بهمان نحو كه بنى نضير كه دسته ديگر از يهود بودند صلح كرده بودند كه بروند در اذرعات و اريحا از بلاد شام و پيغمبر (ص) قبول نفرمود مگر آنكه راضى شوند بحكم سعد بن معاذ در باره آنها پس تقاضا نمودند كه حضرت رسول (ص) أبو لبابة را نزد آنها بفرستد تا با او مشورت نمايند و او خيرخواه آنها بود چون عيال و اولاد و اموالش در دست آنها بود و حضرت اجابت فرمود و أبو لبابة را نزد آنها فرستاد و چون از او پرسيدند
جلد 2 صفحه 524
كه بحكم سعد بن معاذ راضى شويم يا نه أبو لبابة با انگشت بگلوى خود اشاره نمود براى آنكه بفهماند حكم سعد قتل است پس جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد و أبو لبابة فهميد كه خيانت بخدا و پيغمبر (ص) نموده و پشيمان شد و خود را بستون مسجد بست و قسم باد كرد كه چيزى نخورد و نياشامد تا بميرد يا توبهاش قبول شود و هفت روز به اين بود تا آنكه بيهوش افتاد و توبهاش قبول شد و او را خبر دادند گفت قسم بخدا خود را نگشايم تا آنكه پيغمبر (ص) بدست خود مرا بگشايد و آنحضرت ملتمس او را اجابت فرمود و خواست براى كفّاره اين گناه تمام اموال خود را بفقرا دهد پيغمبر (ص) فرمود ثلث مالت را بده كافى است و قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه خيانت با خدا و پيغمبر (ص) معصيت آندو است و اما خيانت در امانت پس هر انسانى مأمون است بر چيزيكه خدا واجب فرموده است بر او حقير عرض مىكنم شايد مراد از معصيت آندو معصيت پيغمبر در احكام شخصيّه آنحضرت باشد كه جزء دين نيست و چون اطاعت آنحضرت را خداوند واجب فرموده معصيت او معصيت خدا است مانند وجوب اطاعت پدر و معصيت خداوند در احكام دينيّه خيانت در امانت است چون دين امانت الهيّه است در نزد اهل آن و محتمل است مراد از خيانت با خدا و رسول مخالفت اوامر و نواهى آندو و خيانت با حوزه و مملكت اسلامى باشد مانند آنكه با اجانب سازش و كشف اسرار مسلمانان را نزد آنها نمايند و مراد از خيانت در امانات خيانت در امانات اشخاص اعم از نفوس و اعراض و اموال آنها باشد لذا اضافه بآنها شده است چون آنهم حرام و قبيح عقلى است و محتمل است هر دو خيانت بيك معنى باشد و فرمايش امام باقر (ع) هم اشاره باين باشد يعنى خيانت با خدا و پيغمبر مكنيد با آنكه خيانت ميكنيد در اينصورت با امانات خودتان كه احكام الهى باشد چون اطاعت آندو واجب و معصيتشان حرام است و شما ميدانيد كه معصيت آندو خيانت با امانت الهيّه است و آن حرام و ممنوع است شرعا و عقلا و بنابر اين تخونوا منصوب است و مفعول معه ميباشد چون واو بمعنى مع است و محتمل است و او عاطفه باشد و تخونوا مجزوم بلا ناهيه و بنابر اين معنى واضح است و بدانيد محقّقا اموال و اولاد شما ابتلا و امتحان الهى است از براى شما چون شما را از ياد خدا غافل ميكند و معلوم ميشود كه محبّت خدا در شما رسوخ دارد يا آنها چنانچه نسبت بابو لبابه شد و بدانيد كه صلاح دنيا و آخرت در ترجيح جانب محبت خدا است چون در بساط قرب او اجر عظيم است و از جانب آنها جز زحمت و خسارت نيست
جلد 2 صفحه 525
و در مجمع از امير المومنين عليه السلام نقل نموده كه هيچ يك از شما نگوئيد خدايا پناه مىبرم بتو از فتنه چون كسى نيست كه مشغول به فتنه نباشد بلكه در وقت استعاذه پناه ببريد بخدا از مضلّات فتن چون خدا فرموده جز اين نيست كه اموال و اولاد شما فتنه است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُم وَ أَنتُم تَعلَمُونَ «27»
اي كساني که ايمان آورديد با خدا و رسول خيانت نكنيد و در امانات خود هم خيانت نكنيد و حال آنكه شما ميدانيد.
در مجمع از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام در شأن نزول اينکه آيه روايت كرده مرسلا که در مورد ابي لبابه إبن عبد المنذر انصاري است راجع بطايفه يهود بني قريظه که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بيست و يك شب آنها را محاصره كرده بود اينها تقاضا كردند که با آنها همان معامله که با بني نضير فرموده بكند اجازه دهد اينها بروند باذرعات و اريحا از بلاد شام حضرت حاضر شدند بحكميت سعد بن معاذ اينها با ابي لبابه که جزو مؤمنين بود لكن عيال و اولاد و اموالش در ميان
جلد 8 - صفحه 104
بني قريظه بود مشورت كردند که راضي شوند بحكميت سعد بن معاذ او بدست خود اشاره بگردن نمود که اگر راضي شويد بحكميت او حكم ميكند که تمام شما را سر ببرند اينکه آيه نازل شد ابي لبابه از اينکه اشاره نادم شد و هفت روز اعتصاب اكل و شرب نمود خداوند توبه او را قبول فرمود سپس از حضرت سؤال كرد که من تمام اموال خود را براي كفاره اينکه خيانت صدقه دهم حضرت فرمودند ثلث آن كافي است و همين حديث را از كلبي و زهري نيز نقل كرده و از عطاء از جابر بن عبد اللّه انصاري نقل كرده که گفت ابو سفيان از مكه خارج شد جبرئيل به پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد حضرت با اصحاب بطرف او حركت فرمود مخفيانه يك نفر از منافقين نوشت براي ابي سفيان خبر خروج حضرت را اينکه آيه در مورد او نازل شد، و از سدي نقل كرده که بعضي بعض اسرار را از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ميشنيدند و افشاء ميكردند و بمشركين ميرسيد.
ما مكرر گفتهايم که مورد مخصص نيست و منافي با عموم آيه نيست لذا ميگوييم يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خطاب بجميع افراد مؤمنين است تا دامنه قيامت لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ خيانت ضد امانت است خائن و امين ضدّين هستند و متقابلين و خيانت با خدا اينست که احكام الهيه را فرا بگيرند و اخذ كنند و بر خلاف آن عمل كنند واجبات الهيه را ترك كنند، محرمات او را مرتكب شوند قرآن او را بر طبقش عمل نكنند، و خيانت رسول اينست که اسرار او را فاش كنند و وعدههايي که با او مواعده كردند و قراردادهايي که با او قرارداد كردند تخلف كنند وَ تَخُونُوا أَماناتِكُم كلمه تخونوا مجزوم است عطف به تخونوا اللّه است مدخول لا است يعني و لا تخونوا اماناتكم يعني بامانت يك ديگر خيانت نكنيد چه امانت مالي باشد که مالي بدست شما سپرده شده يا امانت حقّي باشد که كسي حقّي بمال شما پيدا كرده مثل سادات و امام عليه السّلام حق خمس و فقراء حق زكاة
جلد 8 - صفحه 105
و واجب النفقة حق نفقه و امثال آنها مثل حق قصاص و حق ديه و حق كفارات يا امانت عرضي مثل اينكه عيال و بستگان آن بدست شما سپرده شده يا امانت كلامي که اسرار از آنها نزد شما سپرده شده فاش نكنيد وَ أَنتُم تَعلَمُونَ از اينکه جمله استفاده ميشود که اگر از روي جهل يعني جهل بموضوع نه جهل بحكم تصرف نمود فعل حرامي نكرده لكن جنبه حق الناسي آن محفوظ است مثلا مالي را تصور كرده که ملك خود است يا مأذون از قبل مالك است تصرف نمود بعد كشف شد از غير است يا زني را خيال كرد حليله خود است بعد كشف شد اجنبيه بوده يا شخصي را توهم كرد مهدور الدم است سپس معلوم شد محقون الدم بوده و امثال اينها پس حرمت دائر مدار علم بموضوع است و در مورد شك بايد احتياط كرد که گفتند شك در موضوع حرام مجراي برائت است مگر در اموال و اعراض و نفوس که واجب است احتياط كرد
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 27)-
شأن نزول:
نقل شد، که پیامبر دستور داد یهود «بنی قریظه» را محاصره کنند این محاصره 21 شب ادامه یافت لذا ناچار شدند پیشنهاد صلحی همانند صلحی که برادرانشان از طائفه «بنی نضیر» کرده بودند بکنند به این ترتیب که از سرزمین مدینه کوچ کرده و به سوی شام بروند.
پیامبر از این پیشنهاد امتناع کرد و فرمود: تنها باید حکمیّت «سعد بن معاذ» را بپذیرید آنها تقاضا کردند که پیامبر «ابو لبابه» را نزد آنها بفرستد و «ابو لبابه» با آنها سابقه دوستی داشت و خانواده و فرزندان و اموالش نزد آنها بود.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ابو لبابه را نزد آنها فرستاد آنها با «ابو لبابه» مشورت کردند که آیا صلاح است حکمیت «سعد بن معاذ» را بپذیرند؟ ابو لبابه اشاره به گلوی خود کرد یعنی اگر بپذیرید کشته خواهید شد.
پیک وحی خدا جبرئیل این موضوع را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خبر داد.
ابو لبابه میگوید: هنوز گام برنداشته بودم متوجه شدم که من به خدا و پیامبر
ج2، ص145
خیانت کردم- این آیه و آیه بعد در باره او نازل شد.
در این هنگام «ابو لبابه» سخت پریشان گشت بطوری که خود را با طنابی به یکی از ستونهای مسجد پیامبر بست. هفت شبانه روز گذشت نه غذا خورد و نه آب نوشید آن چنان که بیهوش به روی زمین افتاد خداوند توبه او را پذیرفت.
تفسیر:
نخست خداوند روی سخن را به مؤمنان کرده و میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ).
خیانت به خدا و پیامبر آن است که اسرار نظامی مسلمانان را در اختیار دیگران بگذارند، و یا دشمنان را در مبارزه خود تقویت کنند.
سپس میگوید: «در امانات خود نیز خیانت نکنید در حالی که میدانید» این کار گناه بزرگی است! (وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
«خیانت» به معنای خودداری از پرداخت حقّی است که انسان پرداختن آن را تعهد کرده و امانت گرچه معمولا به امانتهای مالی گفته میشود ولی در منطق قرآن مفهوم وسیعی دارد که تمام شؤون زندگی اجتماعی و سیاسی و اخلاقی را در برمیگیرد.
نکات آیه
۱- خیانت به خدا و پیامبر(ص)، حرام و به دور از شأن اهل ایمان (یأیها الذین ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول)
۲- خیانت به پیامبر(ص)، خیانت به خداست. (لاتخونوا اللّه و الرسول) تکرار نکردن فعل «لاتخونوا» در مورد خدا و رسول و تکرار آن در مورد سایر مردمان، مى تواند بیانگر این حقیقت باشد که خیانت به هر یک از خدا و رسول در حکم خیانت به دیگرى است و قابل تفکیک نیست.
۳- حفظ امانتهاى مسلمانان و پرهیز از خیانت در آن، وظیفه ایمانى مؤمنان (یأیها الذین ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول و تخونوا أمنتکم) در برداشت فوق «تخونوا أمنتکم» عطف بر «تخونوا اللّه» گرفته شده است. بنابراین حرف نهى «لا» در معطوف نیز لحاظ شده است.
۴- خیانت آدمى به امانتهاى مسلمانان، خیانت به خویشتن است. (و تخونوا أمنتکم) معمولا انسان امانتدار دیگران است نه امانتدار خویش. بنابراین اسناد امانتهاى دیگران به امانتدار، با اضافه کلمه «امانات» به «کم» بیانگر این است که امانت دیگران به منزله امانت خود اوست و خیانت در آن، خیانت به امانت خویش است.
۵- افشاى اسرار جامعه اسلامى، خیانت به خدا، رسول اکرم(ص) و مؤمنان است. (لاتخونوا اللّه و الرسول) شأن نزول آیه درباره فردى از مسلمانان صدر اسلام است که برخى از اسرار نظامى جامعه را فاش کرد. بنابراین افشاى اسرار نظامى جامعه ایمانى، از مصادیق مورد نظر براى خیانت به خدا و رسول است.
۶- جامعه اسلامى و مصالح ملى آن، داراى حرمتى عظیم نزد خداوند (لاتخونوا اللّه و الرسول)
۷- پیامدهاى شوم خیانت به خدا و رسول و زشتى خیانت آدمى به امانتهاى جامعه، امرى روشن و بى نیاز از برهان (لاتخونوا اللّه ... و أنتم تعلمون) در اینکه مفعول «تعلمون» چیست، نظرهاى مختلفى ایراد شده که از جمله آنهاست، زشتى خیانت، پیامدهاى شوم آن و حرمت آن از دیدگاه عقل و شرع.
۸- حفظ امانت اهل ایمان، در نظام دستورى دین، داراى اهمیتى ویژه و والا (یأیها الذین ءامنوا لاتخونوا اللّه ... و تخونوا أمنتکم) از اینکه خیانت در امانتهاى مردم در کنار خیانت به خدا و رسول یاد شده است، اهتمام خاص قرآن به لزوم حفظ امانت مردم معلوم مى شود.
روایات و احادیث
۹- عن أبى جعفر(ع) فى قول اللّه عز و جل: «یأیها الذین آمنوا لاتخونوا اللّه و الرسول و تخونوا أماناتکم و أنتم تعلمون» فخیانة اللّه و الرسول معصیتهما و اما خیانة الأمانة فکل انسان مأمون على ما افترض اللّه علیه.[۳] از ام--ام باقر(ع) درباره آیه شریفه «یأیها الذین آمنوا لاتخونوا ... » روایت شده است: خیانت درباره خدا و رسول(ص) نافرمان--ى ایشان است. و اما خیانت در امانت، تضییع فرائض است ; زیرا هر انسانى امین بر فرائضى است که خداوند بر او واجب کرده است.
موضوعات مرتبط
- احکام:۱
- اسرار: افشاى اسرار ۵
- امانت: خیانت در امانت ۳، ۴
- امانتدارى: اهمیت امانتدارى ۷، ۸
- جامعه: اسرار جامعه اسلامى ۵ ; اهمیت جامعه اسلامى ۶ ; خیانت به امانت جامعه ۷
- خدا: آثار خیانت به خدا ۷ ; خیانت به خدا ۱، ۲، ۵
- خود: خیانت به خود ۴
- خیانت: اجتناب از خیانت ۳ ; خیانت حرام ۱ ; زشتى خیانت ۷
- مؤمنان: حفظ امانت مؤمنان ۸ ; خیانت به مؤمنان ۵ ; شؤون مؤمنان ۱ ; مسؤولیت مؤمنان ۱، ۳
- محرمات:۱
- محمد(ص): آثار خیانت به محمد(ص) ۷ ; خیانت به محمد(ص) ۱، ۲، ۵
- مسلمانان: امانت مسلمانان ۴ ; حفظ امانت مسلمانان ۳ ; مصالح ملى مسلمانان ۶
منابع
- ↑ صاحبان جامع البیان و مجمع البیان بنا به نقل از جابر بن عبدالله انصارى چنین گویند: كه ابوسفیان از مكه بیرون رفت، جبرئیل آمد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد. پیامبر فرمود: براى گرفتن ابوسفیان و قافلهاش بیرون روند و در عین حال قضیه را مكتوم بدارند در این میان یكى از منافقین به ابوسفیان نوشت و موضوع را به وى خبر داد و نیز صاحب جامع البیان از سدى نقل كند كه علت نزول آیه چنین است كه از پیامبر چیزهائى مىشنیدند و آن را افشاء مینمودند تا به مشركین میرسید.
- ↑ صاحبان روض الجنان و مجمع البیان چنین گویند: كلبى و زهرى روایت كنند كه پیامبر در یكى از جنگها یهود بنىقریظه را بیست و یك شب محاصره كرد. آنها از رسول خدا صلی الله علیه و آله درخواست صلح كردند به طریقى كه با برادران آنها یعنى طایفه بنوالنضیر صلح شده بود، پیامبر امتناع كرد (زیرا جنایات و خیانت كارىهاى بنوقریظه زیادتر بوده است). فرمود: به حكم سعد بن معاذ با آنها رفتار خواهم كرد، آنها گفتند: براى مذاكره ابولبابة را نزد ما بفرست. پیامبر ابولبابة را كه مرد خوبى بود و در عین حال خیرخواه بنىقریظه هم بوده و نیز فرزندان و عیالات او در نزد آنان بودند به سوى آنها روانه كرد آنها به ابولبابه گفتند: آیا صلاح میداند كه به حكم سعد بن معاذ بنا به گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله با آنها رفتار بشود. ابولبابه با دست اشاره به حلق و گردن خود نمود و به آنها فهمانید كه معنى آن سر بریدن است. راضى نشود جبرئیل موضوع ابولبابة را براى پیامبر خبر آورد. ابولبابة وقتى برگشت، فهمید خیانت نموده است لذا این آیه نازل گردید بعد از آمدن آیه ابولبابة سخت ناراحت شد و به یكى از ستونهاى مسجد خود را چسبانید و گفت: از این به بعد چیزى نمىخورم و نمىآشامم تا خدا از من بگذرد یا بمیرم هفت روز به این كیفیت ماند، عاقبت بیهوش شد به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند. خداوند توبه او را قبول كرد به ابولبابة گفتند: توبه او قبول شده است. باز گفت: از خودم نمىگذرم تا رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصاً از من بگذرد. خبر به پیامبر دادند، پیامبر شخصا حاضر شد و دست بر روى آن كشید و از خیانت او چشم پوشید. ابولبابة گفت: تكمیل توبه من به آنست كه از دیارى كه این خیانت را در آنجا نمودهام، چشم بپوشم و به آنجا نروم و همه اموال خود را صدقه بدهم. پیامبر فرمود: ثلث مال خود را بدهد، كافى است. چنان كه از امامین باقر و صادق علیهماالسلام روایت شده است.
- ↑ تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۷۲ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۴۴، ح ۶۶.