الأحزاب ٣٨
کپی متن آیه |
---|
مَا کَانَ عَلَى النَّبِيِ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً |
ترجمه
الأحزاب ٣٧ | آیه ٣٨ | الأحزاب ٣٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حَرَجٍ»: گناه. تقصیر. «فِیمَا فَرَضَ اللهُ لَهُ»: در چیزی و کاری که خدا آن را برای او معیّن و واجب کرده است (نگا: تحریم / . «سُنَّةَ اللهِ»: طریقه و شیوهکار خدا. واژه (سُنَّة) مفعول مطلق و در اصل چنین بوده است: سَنَّ اللهُ ذلِکَ سُنَّةً. «الَّذِینَ»: مراد انبیاء خدا است (نگا: اسراء / ). «قَدَراً مَّقْدُوراً»: این بخش اشاره به حتمیبودن فرمان الهی، و چه بسا ناظر به رعایت حکمت و مصلحت در آن است. یعنی فرمان خدا هم از روی حساب است و هم بیچون و چرا باید اجرا شود. واژه (قَدَر) یا به معنی همان قضا و قدر است. یعنی کار خدا از قضا و قدر سرچشمه میگیرد. یا به معنی ذُوقَدَر و یا این که اندازه و مقدار معیّن است. توصیف (قَدَراً) به (مَقْدُوراً) برای تأکید است. مثل: ظِلٌّ ظَلِیلٌ. لَیْلٌ أَلْیَلُ.
تفسیر
- آيات ۳۶ - ۴۰، سوره احزاب
- بيان مراد از قضاى خدا و رسول(صلى الله عليه و آله و سلم ) در اين آيه
- معناى آيه ((و ما كان لمؤ من و لا مؤ منة اذا قضى الله و رسوله امرا...))
- توضيح آيه : ((و اذ تقول للذى انعم الله عليه و انعمت عليه ...)) كه راجعه بهازدواج پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) با همسر پسر خوانده اش مى باشد
- بيان اينكه جمله ((و تخشى الناس والله احق ان تخشيه )) متضمن تاءييد و انتصار آنجناب است
- اشاره به اشتباه مفسرين در ارتباط با آيه فوق
- اشاره به فرق بين ((خوف )) و ((خشيت )) و اينكه خوف به انبياء (عليهم السلام )نسبت داده مى شود ولى خشيت از غير خدا از آنان نفى شده
- پاسخ به اعتراض مردم درباره ازدواج پيامبر با همسر پسرخوانده اش
- بحث روايتى (رواياتى پيرامون آيات مربوط به ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله وسلم ) با همسر مطلقه زيد بن حارثه )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً «38»
بر پيامبر در (انجام) آنچه خداوند براى او تعيين كرده هيچ سختى و محذورى نيست، چنان كه خداوند دربارهى انبياى قبلى نيز اين سنّت را قرار داده بود (كه آداب و رسوم جاهلى و بىاساس را بشكنند)، و فرمان خدا همواره سنجيده و اندازهگيرى شده است.
نکته ها
اين آيه به منزله قطعنامهى آيه قبل است كه رهبر دينى بايد خط شكن باشد و از ملامتها نترسد و منتظر رضايت اين و آن نباشد.
امام رضا عليه السلام فرمود: «چون خداوند مىدانست كه منافقان ازدواج پيامبر را با همسر زيد كه پسرخوانده حضرت بود، دستاويز عيبجويى او قرار خواهند داد، اين آيه را نازل كرد». «1»
پیام ها
1- پيامبر نبايد در انجام فرمان خدا به جوّسازىها و مانع تراشىها اعتنا كند. ما كانَ عَلَى النَّبِيِ ...
2- پيامبر، ممكن است وظايف و دستورهاى اختصاصى نيز داشته باشد. «فَرَضَ اللَّهُ لَهُ»
3- همهى انبيا، خط شكن، و با افكار منحرف عمومى درگير بودهاند. «مِنْ قَبْلُ»
سنّت خدا در شكستن سنّتهاى غلط است. «سُنَّةَ اللَّهِ»
5- فرمانهاى الهى، حساب شده و لازم الاجراست. «أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً»
«1». تفسير نورالثقلين و عيون الاخبار، ج 1، ص 203.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 374
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً (38)
بعد از آن، برائت ساحت پيغمبر را بيان فرمايد:
ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ: نيست و نباشد بر پيغمبر هيچ سختى و وزرى، فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ: در آنچه قسمت و تقدير فرموده براى پيغمبر، يعنى حلال فرموده براى پيغمبر، يعنى حلال گردانيده براى او تزويج زنان پسر خوانده را و همچنين غير ايشان را، و اين صورت مخصوص آن حضرت نيست بلكه، سُنَّةَ اللَّهِ: سنت نهاد خداى تعالى سنتى مشتمل بر حكم، فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ:
در آن كسانى كه گذشتهاند از پيغمبران پيش از اين پيغمبر، يعنى تزويج زنان بر پيغمبر حلال است بدون حرج مانند انبياى سابق، و توسعه فرمود بر ايشان از تزويج زنان پسر خوانده، چنانچه حضرت سليمان و داود عليهما السّلام زنان بسيار داشتند. نزد بعضى مراد به سنت نكاح است كه از سنت انبياء مىباشد؛ چنانچه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله فرمود: (النّكاح سنّتى فمن رغب عن سنّتى فليس منّى) «1». وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً: و هست فرمان خداى تعالى حكمى گذارده شده و نافذ، يعنى امرى كه بر انبياء نازل فرموده بود حكمى نافذ و قضاى مبرم.
«1» بحار الانوار، ج 103، ص 220، حديث 22 و بهمين مضمون روايت 9 از كتاب النكاح وسائل الشيعه ج 14 ص 8.
جلد 10 - صفحه 456
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً (38) الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً (39) ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً (40)
ترجمه
نميباشد بر پيغمبر هيچ باكى در آنچه مقرّر داشته خدا برايش بوده است اين طريقه خدا در آنانكه گذشتند پيش از اين و ميباشد فرمان خدا حكمى تنفيذ شده
آنانكه ميرسانند پيغامهاى خدا را و ميترسند از او و نميترسند از كسى جز خدا و كافى است كه خدا حساب كننده باشد
نبوده و نباشد محمد پدر يكى از مردان شما و ليكن باشد پيغمبر خدا و خاتم پيغمبران و ميباشد خدا بهمه چيز دانا.
تفسير
در هر عصر و زمانى اتفاق مىافتد كه آداب و رسومى در بين مردم شايع ميشود كه در دين خدا اصل و حقيقتى ندارد مانند آنكه قبل از اسلام كه زمان جاهليّت بود مرسوم بود كه زن پسر خوانده خود را نميگرفتند بزنيّت و در اين زمان اخيرا بين ما ايرانيان بتقليد اروپائيان معمول شده كه كثرت ازدواج اعمّ از عقدى و متعه را خوب نميدانيم و كاشف از شهوترانى و بىعفّتى مىپنداريم با آنكه اين طريقه انبياء عظام و اولياء كرام الهى بوده و اين ملاحظات گاهى ميشود كه شخص را از حلال خدا باز دارد و بحرام بيندازد لذا مردان الهى هيچوقت نبايد اين ملاحظات را مانع از ارتكاب حلال قرار دهند چون خدا دوست دارد ارتكاب حلال خود را چه رسد بمستحب يا واجبش و خداوند در اين آيات كه در تعقيب ازدواج پيغمبر صلى اللّه عليه و اله با زينب است و شرح آن گذشت اشاره باين حقيقت فرموده ميفرمايد نبوده است و نميباشد بر پيغمبر مشقّت و عار و وزر و وبالى در اقدام بامريكه خداوند آنرا مفروض و مقدّر كرده براى او اعمّ از جواز و استحباب و وجوب براى اغراضى از قبيل رفع دأب ناپسنديده نگرفتن زن پسر خوانده و امثال آن و بوده است اين رويّه و طريقه الهيّه و سنّت مرضيّه خدا در مردان الهى و انبياء سلف كه هرگز نظر بانظار مردم عوام نداشتند و امر خداوند در نزد آنها لازم الاتّباع بود و رخصتها و عزيمتهايش را محترم ميداشتند و باوهام مردم و قرى نميگذاردند آن مردان الهى و ذوات مقدّسه كه تبليغ مينمودند احكام خدا را با كمال سعى و جدّيّت و كوشش و مجاهدت و مىترسيدند از خدا بحدّ كمال و نميترسيدند از كسى جز خدا و نه از ملامت ملامت كنندگان در راه او و كافى بود خدا براى آنكه حساب زحمات و
جلد 4 صفحه 327
صدمات آنها را نگهدارد و پاداش ايشانرا بنحو اكمل عنايت فرمايد چنانچه كافى است براى حساب اعمال همه بندگان از محسن و مسىء و خوب گو و بد گو و پاداش آنها و ظاهرا اينها همه تعريض به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است كه چرا در امر ازدواج زينب ملاحظه حرف مردم را نموده چون آنحضرت بالطّبع ملاحظه كار بود چنانچه در مورد تنصيص بخلافت حضرت امير عليه السّلام از مردم ملاحظه ميفرمود تا مورد عتاب شد و اين عتابات مصلحتى است كه مردم تكليف خود را بدانند چون اين خصلت در اشخاص شريف پيدا ميشود كه مايل نيستند كسى ظنّ سوئى بآنها ببرد يا نسبت ناروائى بآنها دهد چنانچه حضرت موسى طبعا غضوب بود براى آنكه تعصّب در دين و حمايت از مظلوم داشت و قويّا محتمل است مقصود تعريض به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نباشد بلكه مقصود ترس نداشتن از غير خدا در ابلاغ احكام باشد نه در امور ديگر چون انبياء سابق هم از مضارّ دنيوى و افراد ستمكار ميترسيدند چنانچه در ضمن قصص سابقه گذشت و ضمنا تقديس از عمل پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم باشد كه بعد از حكم خدا ملاحظه حرف مردم را نفرمود و با زينب وصلت كرد و در هر حال براى كوتاه كردن زبان مردم فرموده پيغمبر شما محمد صلى اللّه عليه و اله والد و پدر هيچ يك از مردان شما مردم نيست كه شما پسران او باشيد و متولّد از او زيد بن حارثه هم مانند شما است كه فرزند حقيقى او نيست تا حرام باشد بر او تزويج معقودهاش حتى بعد از افتراق بلى پدر حسنين عليهما السّلام است كه پسران خودش و دو امام امّتند چه قيام بجنگ نمايند چه اقدام بصلح بر حسب فرموده خود حضرت و كليّه اولاد حضرت زهرا عليها السّلام بايد منسوب به پيغمبر شوند براى احترام آنحضرت بدستور خود او و بر پيغمبر حرام است تزويج ازواج ايشان چون پدر حقيقى ايشان است بلى آنحضرت پدر روحانى امّت است بتقريبى كه ذيل آيه النّبى اولى بالمؤمنين در اوائل اين سوره گذشت و پيغمبر خدا است و اطاعتش واجب است و بوجود او ختم شده است دائره نبوّت بنابر قرائت عاصم كه بفتح تاء است يا ختم كننده است انبياء مرسلين را بقرائت ساير قرّاء كه بكسر تاء است و در هر حال كلمه خاتم منصوب است بكان كه مقدّر است و معطوف است برسول اللّه يعنى ولى بوده است و ميباشد پيغمبر خدا و آخر پيغمبران كه بعد از او پيغمبرى نميآيد و نخواهد آمد و هر كس بيايد و ادّعا كند
جلد 4 صفحه 328
دروغگو است و شريعت و كتابش باقى است تا روز قيامت و ناسخ شرايع و كتب است و اين فضيلتى است كه خدا مخصوص باو فرموده چون او دانا است بهمه چيز و دانسته لياقت آنحضرت را براى اين مقام كه باتمام رساند هر نقيصه و تبصره و متمّمى را كه در ديوان تشريع الهى احتياج بآن پيدا شده و خواهد شد صلّى اللّه عليه و اله و سلم و مهر و انگشترى را كه خاتم ميگويند بمناسبت آنستكه كتابترا بنقش نگين آن ختم مىنمودند و مهر ميكردند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما كانَ عَلَي النَّبِيِّ مِن حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللّهُ لَهُ سُنَّةَ اللّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوا مِن قَبلُ وَ كانَ أَمرُ اللّهِ قَدَراً مَقدُوراً (38)
نيست بر پيغمبر حرج و مانعي در آنچه خداوند فرض و واجب فرموده بر او سنت الهيست در كساني که گذشتند پيش از اينکه و امر الهي حد محدودي دارد نبايد كوتاهي كرد در او و نه تجاوز نمود از او.
ما كانَ عَلَي النَّبِيِّ مِن حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللّهُ لَهُ گناهي و ضيقي و حرجي نيست بر پيغمبر
جلد 14 - صفحه 508
در آنچه براي او خداوند فرض و واجب فرموده و لو در نظر جهال بد بيايد که تزويج زوجه ادعياء که تبني كردهاند باشد مثل امروز که بسياري از جهال نسبت به علماء حتي نسبت به ائمه اطهار و نسبت به انبياء بلكه نسبت به متدينين بدبين هستند و ايراداتي دارند که اينها بوظائف ديني خود عمل نميكنند چنانچه مشركين بدبين بودند به انبياء که نسبت بآلهه آنها ميكنند ولي اينها بايد بوظائف شرعيه خود عمل كنند و اعتناء به مزخرفات جهال نكنند.
سُنَّةَ اللّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوا مِن قَبلُ انبياء سلف مثل نوح هود صالح ابراهيم موسي عيسي كفار و مشركين چه اندازه بآنها بدبين بودند و چه در حق آنها ميگفتند و با آنها چه معامله ميكردند ولي آنها بوظائف خود عمل ميكردند و اوامر الهيه را اجرا مينمودند.
وَ كانَ أَمرُ اللّهِ قَدَراً مَقدُوراً بايد اجرا شود مطابق دستور از حد او تجاوز نشود و در، اجراء او كوتاهي نبايد كرد مثل كساني که امروز يك بدعتهايي در دين ميگذارند يا يك ضرورتهاي ديني را منكر ميشوند هر دو كافر ميشوند هم مبدع و هم منكر.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 38)- این آیه در تکمیل بحثهای گذشته چنین میگوید: «هیچ گونه سختی و حرجی بر پیامبر در آنچه خدا برای او واجب کرده است نیست» (ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ).
آنجا که خداوند فرمانی به او میدهد، ملاحظه هیچ امری در برابر آن جایز نیست و بدون هیچ چون و چرا باید به مرحله اجرا درآید.
اصولا سنت شکنی و بر چیدن آداب و رسوم خرافی و غیر انسانی همواره با سر و صدا توأم است، و پیامبران هرگز نباید به این سر و صداها اعتنا کنند.
لذا در جمله بعد میفرماید: «این سنت الهی در مورد پیامبران در امم پیشین نیز جاری بوده است» (سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ).
تنها تو نیستی که گرفتار این مشکلی، بلکه همه انبیا به هنگام شکستن سنتهای غلط گرفتار این ناراحتیها بودهاند.
و در پایان آیه برای تثبیت، قاطعیت در این گونه مسائل بنیادی میفرماید:
ج3، ص616
«فرمان خدا همواره روی حساب و برنامه دقیقی است و باید به مرحله اجرا در آید» (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً).
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، در انجام دادن هر چه که خداوند براى او مباح و روا دانسته، هیچ منعى ندارد. (ما کان على النبىّ من حرج فیما فرض اللّه له) «حَرَج» به معناى «تنگنایى و در مضیقه بودن»، و «فرض» به معناى «مقرّر شده و معین شده» است (مفردات راغب).
۲ - خداوند، براى پیامبران پیشین، دستورها و احکام ویژه اى مقرّر کرده بود. (ما کان على النبىّ من حرج فیما فرض اللّه له سنّة اللّه فى الذین خلوا من قبل) «سنّة» مفعولٌ مطلق فعل محذوف است. مراد از «الذین خلوا» به قرینه آیه بعد (الذین یبلّغون رسالات اللّه) انبیاى پیشین اند.
۳ - در تنگنا نبودن پیامبران پیشین براى عمل به مقرّرات و احکام تعیین شده براى آنان، سنتّى خداوندى است. (ما کان على النبىّ من حرج فیما فرض اللّه له سنّة اللّه فى الذین خلوا من قبل)
۴ - آزادى عمل داشتن پیامبر(ص) در اعمالى که انجام دادن اش براى او روا و مباح بوده، سنتّى خداوندى است. (ما کان على النبىّ من حرج فیما فرض اللّه له سنّة اللّه فى الذین خلوا من قبل)
۵ - پیامبراکرم(ص) در انجام دادن برخى از کارهاى مباح و روا، در تنگنا بوده و شرایط مناسب اجتماعى براى او، فراهم نبوده است. (ما کان على النبىّ من حرج فیما فرض اللّه له) صدور چنین حکمى، از جانب خداوند درباره پیامبر(ص) حکایت مى کند که آن حضرت، در انجام دادن برخى از امور، مانند ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده اش، در شرایط سختى قرار داشته است.
۶ - خداوند به حفظ شخصیت اجتماعى پیامبر(ص) اهتمام ویژه اى داشته است. (ما کان على النبىّ من حرج فیما فرض اللّه له) آیه، در صدد دفاع از ازدواج پیامبر(ص) با مطلَّقه پسرخوانده اش است. از آن جایى که طبق شأن نزول ها، ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده، امرى شایسته نبوده و پیامبر(ص) که به فرمان خداوند، اقدام به آن کرده، احتمال داشت مورد شماتت قرار بگیرد خداوند، از آن حضرت دفاع کرده است. و این، حکایت از عنایت خداوند به آن حضرت دارد.
۷ - پیامبر خدا، ممکن است احکام و تکالیفى ویژه داشته باشد. (ما کان على النبىّ من حرج فیما فرض اللّه له)
۸ - فرمان هاى خداوند، حساب شده است. (و کان أمر اللّه قدرًا مقدورًا)
۹ - صدور فرمان ازدواج پیامبر(ص) با زینب، مطلَّقه پسرخوانده اش، امرى حساب شده بوده است. (زوّجنکها ... ما کان على النبىّ من حرج فیما فرض اللّه له ... و کان أمر اللّه قدرًا مقدورًا)
روایات و احادیث
۱۰ - «عن الرضا(ع) (فى قصّة زیدبن حارثة مع إمرأته): إنّ زیدبن حارثة طلّقها و اعتدت منه فزوّجهااللّه تعالى من نبیّه(ص) و أنزل بذلک قرآناً فقال عزّوجلّ: «فلمّا قضى زید منها وطراً زوّجناکها...» ثمّ علم عزّوجلّ أنّ المنافقین سیعیّبونه بتزویجها فأنزل «ما کان على النبىّ من حرج فیما فرض اللّه له...»;[۱] از امام رضا(ع) (در داستان زیدبن حارثه با همسرش) روایت شده که زیدبن حارثه، همسرش را طلاق داد. پس از این که عدّه او تمام شد، خدا، او را به ازدواج پیامبر درآورد و در این باره، آیه اى نازل کرد و فرمود: «فلمّا قضى زید...». خدا مى دانست که منافقان، به خاطر ازدواج او با همسر مطلّقه زید، به عیب گویى از او خواهند پرداخت، از این رو، این آیه را نازل کرد: ما کان على النبىّ من حرج...».
موضوعات مرتبط
- انبیا: اختصاصات انبیا ۷; تکلیف انبیا ۲، ۳، ۷
- تکلیف: سهولت تکلیف ۳
- خدا: اوامر خدا ۹; سنتهاى خدا ۳، ۴; دقت اوامر خدا ۸
- زینب بنت جحش: ازدواج زینب بنت جحش ۹، ۱۰
- محمد(ص): اختیارات محمد(ص) ۱، ۴; ازدواج محمد(ص) ۹، ۱۰; تکلیف محمد(ص) ۵; دفاع از محمد(ص) ۶; مشکلات محمد(ص) ۵; مقامات محمد(ص) ۶
منابع
- ↑ عیون أخبارالرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۰۳، ب ۱۵، ح ۱- ; نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۸۱، ح ۱۳۰.