آل عمران ٧٧
کپی متن آیه |
---|
إِنَ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولٰئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لاَ يُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لاَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لاَ يُزَکِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ |
ترجمه
آل عمران ٧٦ | آیه ٧٧ | آل عمران ٧٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَ أَیْمَانِهِمْ»: عهد خدا و سوگندهای خود را میفروشند. «خَلاّق»: بهره و نصیب از خیر و نعمت. «لا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ وَ لا یَنظُرُ إِلَیْهِمْ»: مراد آن است که خداوند از آنان ناراضی است و بدیشان نظر لطف ندارد. «لا یُزَکِّیهِمْ»: با مغفرت خود آنان را از گناهان پاکیزه نمیدارد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسى» گوید: ابن جريج گويد: آيه درباره اشعث بن قيس نازل شده كه زمينى را بدست آورده بود صاحب اصلى زمين به دعوى برخاست و شكايت نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله برد اشعث سوگند ياد كرد كه زمين مال خودش است سپس اين آيه نازل گرديد و اشعث از سوگند خود برگشت و اعتراف به حق نمود و زمين را به صاحب اصلى آن رد كرد.[۳][۴][۵]
عكرمة گويد: درباره جماعتى از يهود مانند حىّ بن اخطب و كعب بن اشرف و ابورافع و كنانة بن ابىالحقيق نازل گرديد كه بنا به قول حسن بصرى اينان با دست خود چيزهائى مى نوشتند و مى گفتند از جانب خدا است.
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۶۴، سوره آل عمران
- معناى ((كلمه سواء)) و مراد از دعوت اهل كتاب به كلمه سواء
- دعوت به كلمه سواء، دعوت به سير بر اساس كلمه توحيدو نفى بغى و فساد مى باشد
- نفى بغى و فساد در گفتگوهاى بين پيامبران و قوم آنان
- ويژگيهاى دين فطرى
- افراد انسان ، ابعاض و اجزاى يك حقيقت هستند و خضوع وتذلل يك فرد در برابر فرد ديگر،بافطرت انسانى مخالف است
- محاجه بى جا و جاهلانه يهود و نصارا بر سر انتساب ابراهيم (ع ) به يهوديت ونصرانيت
- دو محاجه اهل كتاب كدام است
- دين ، داراى مراتب و مراحلى بوده است و هر يك از انبياء (ع ) به منزله بكى از آنمراحل بوده اند
- اسلام حضرت ابراهيم چگونه است ؟
- نزديكترين مردم به ابراهيم (ع ) پيروان او و پيامبر اكرم (ص ) و مؤ منين بدويند
- اشاره به توحيد افعالى ، در بيان معناى اينكه :اهل كتاب جز خودشان كسى را گمراه نمى كنند
- كفر به آيات خدا غير كفر به خدا است و اهل كتاب در لسان قرآن كافر به آيات خدا هستندنه كافربه خدا
- معناى سخن اهل كتاب كه به يكديگر مى گفتند: ((به آنچه در آغاز روز بر مؤ منيننازل گشته ايمان آورديم و بدانچه در پايان روزنازل شد كافر شديد))
- سخن ديگر مفسرين در خصوص اين آيه
- جواب خداى تعالى به سخنان يهود در قضيه تغيير قبله مسلمين از بيت المقدس به كعبه
- جمله ((اولا يعلمون )) جواب خدا به يهوديان نيست
- اقوال مختلف مفسرين در معناى مختلف اين آيه
- معناى ((فضلخدا)) و بيان جوابى به يهود كه جمله ((انالفضضل بيد اللّه )) متضمن آن است
- اعتقاد بى اساس يهوديان به اينكه تافته جدا بافته هستند (ليس علينا فى الاميينسبيل )
- منشاء اين اعتقاد باطل يهود
- چرا در اين آيه نام اهل كتاب تكرار شده و به آوردن ضمير اكتفا نشده است ؟
- قنطار و دينار كنايه از بسيار و كم است
- شرط كرامت الهيه و تقرب به خداى وفاى به عهد و تقوا است نه نژاد و دودمان است
- آثار محبت خدا، و خصالى كه خداى تعالى بر آن شكنندگان عهد خدا و سوگند به خداذكرفرموده است
- دروغ بستن يهود به خداى سبحان
- بحث روايتى
- نامه پيامبر براى پادشاهان عصر خود
- برسى نامه پيامبر براى اسقف نجران
- دو روايت از تفسير ((الدرالمنثور)) سيوطى
- حكايت هجرت مسلمانان در صدر اسلام به حبشه
- نجاشى مهاجرين را فرا مى خواند
- داستان گفتگو بين نجاشى (پادشاه حبشه ) و مسلمانان مهاجر در حضور مشركين مكه وشاءن نزول آيه ((ان اولى الناس بابراهيم ...))
- حديثى از امام صادق (ع ) و بيان آن
- نزديكترين مردم به ابراهيم و پيامبر اسلام (ص ) وآل محمد عليهم السلام ، پيروان آنانند
- دو روايت از كافى و امالى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«77» إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ
همانا كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خودشان را به بهاى ناچيزى مىفروشند، برايشان نصيبى در آخرت نيست و خداوند در قيامت با آنها سخن نمىگويد و به آنان نيز نظر (لطف) نمىكند، آنها را (از گناه) پاك نمىسازد و براى آنان عذابى دردناك است.
«1». يس، 60.
«2». توبه، 75.
«3». بقره، 177.
«4». انفال، 56.
جلد 1 - صفحه 545
نکته ها
اين آيه، كسانى را كه پيمان شكنى مىكنند، به پنج نوع قهر الهى تهديد مىكند: بىبهرگى و خسارت در آخرت، محروميّت از توجه خداوند، محروميّت از نظر لطف الهى، محروميّت از پاكى از گناه و گرفتارى به عذاب دردناك.
در روايات شيعه و سنّى آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «لا ايمان لمن لا امان له و لا دين لمن لا عهد له» كسىكه مراعات امانت نكند، ايمان كاملى ندارد و آن كسى كه به عهد خويش وفادار نباشد، دين كامل ندارد. «1»
در روايات آمده است: مراد از «بِعَهْدِ اللَّهِ»، حقايق مربوط به پيامبر اسلام در تورات است كه به دست عالمان يهود، تحريف گشته است.
مقايسه كنيم وضع كسانى را كه از جانب خداوند به آنها سلام داده مىشود؛ «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» «2» با كسانى كه خدا هيچ سخنى با آنان نگويد؛ «لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ» واگر نالهاى سر دهند با جملهى «اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ» «3» خفه مىشوند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هر كس با سوگند، مال و ثروت برادرش را به ناحق بخورد، مورد غضب الهى است. سپس اين آيه را تلاوت كردند. «4»
حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از نگاه خداوند در قيامت؛ «لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ» نگاه رحمت است، (نه نگاه با چشم). «5»
پیام ها
1- پيمان شكنى با خدا، از گناهان كبيره است. اين نوع تهديد پىدرپى، در باره هيچ گناه ديگرى در قرآن مطرح نشده است. «يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ ... لا خَلاقَ لَهُمْ ...»
2- سوگند دروغ براى دين فروشى، سبب محروميّت در قيامت مىشود.
«يَشْتَرُونَ ... أَيْمانِهِمْ»
«1». تفسير نورالثقلين و مراغى.
«2». يس، 58.
«3». مؤمنون، 108.
«4». تفسير نورالثقلين.
«5». تفسيربرهان.
جلد 1 - صفحه 546
3- دنياپرستى، ريشهى پيمان شكنى است. «ثَمَناً»
4- بهاى پيمان شكنى هرچه باشد، كم است. «ثَمَناً قَلِيلًا»
5- كيفرهاى قيامت، متناسب با عملكرد خود ماست. بىاعتنايى ما به تعهّدات الهى، سبب بىاعتنايى خدا به ماست. «لا يُكَلِّمُهُمُ، لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ، لا يُزَكِّيهِمْ»
6- عذابهاى اخروى، هم روحى و روانى است «لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ» هم جسمى «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (77)
شأن نزول: جماعتى از احبار يهود، نزد كعب بن اشرف آمدند و از او گندم خواستند. گفت: چه گوئيد در حق اين شخص كه ادعاى نبوت نمايد؟ گفتند:
او پيغمبر موعود است. كعب متغير شده، گفت. مىخواستم عطاى بسيار به شما نمايم، لكن به سبب اين سخن هيچ به شما ندهم. گفتند: شايد بر ما مشتبه باشد، مهلت ده ما را تا برويم صفات او را با كتاب خود مطابقه كنيم. پس از ملاحظه، موافق يافتند، لكن براى طمع زخارف دنيوى، دين را به دنيا فروخته، صفات را تغيير دادند و خلاف را بجاى آن نوشته، نزد كعب آمده خواندند. او
«1» بحار الانوار، جلد 70، صفحه 295 (برداشتى از حديث شماره 41)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 152
خوشحال شده طعام و عطاى بسيار به آنها داد؛ آيه شريفه نازل شد.
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ: بدرستى كه آنان كه بدل مىكنند عهدى را كه با خدا بستهاند. مفسرين را در اين عهد اقوالى است: 1- نبوت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: 2- آنچه خدا واجب فرموده بر بندگان از اصول و فروع و فعل طاعات و ترك معاصى. 3- آنچه حكم عقل سليم است از انقياد حق و انزجار از قبيح. 4- اداى امانت و ترك خيانت. وَ أَيْمانِهِمْ: و قسمهاى دروغى كه مىخوردند در باب موافقت پيغمبر به آنچه در تورات است كه به خدا قسم ايمان مىآوريم به آن حضرت و يارى مىكنيم او را؛ بدل نمودند عهد خدا و سوگندهاى خود را، ثَمَناً قَلِيلًا: به بهاى اندكى، زيرا متاع دنيا تماما در مقابل نعم آخرت قليل و حقير است، چه برسد به آنكه اين جماعت براى چند صاع جو و ذرعى كرباس، اين كار را نمودند و اوصاف پيغمبر را تغيير دادند. خداوند پاداش آنها را به چهار چيز فرمايد:
اول: أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ: آن گروه عهد شكنان و مخالفت كنندگان سوگندها، هيچ نصيب و بهرهاى نيست مر ايشان را در آخرت از ثواب الهى و سعادت سرمدى.
دوم آنكه: وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ: و تكلم نفرمايد خداى تعالى ايشان را سخنى كه بدان خوشدل شوند، يا اصلا با ايشان سخن نفرمايد، بلكه ملائكه عذاب با آنها از روى عتاب سخن گويند. اين فرمايش كنايه از غضب كبريائى است بر آنها.
سوم آنكه: وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ: و نظر نفرمايد به ايشان به نظر رحمت روز قيامت. و مقرر است هر كه غضبناك بر غير خود باشد و اهانت او را خواهد، اعراض نمايد از تكلم و التفات به او؛ چنانچه آثار محبت مقاوله و نظر عنايت است.
چهارم آنكه: وَ لا يُزَكِّيهِمْ: و پاك و پاكيزه نسازد آنها را از لوث گناه، يا ثنا و مدح آنها نفرمايد.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 153
پنجم آنكه: وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ: و براى ايشان است عذاب دردناك كه هرگز انقطاع نيابد.
تنبيه: آيه شريفه را دلالاتى است:
1- كسانى كه تبديل نمايند عهد الهى را كه نبوت حضرت ختمى مرتبت يا امامت و ولايت ائمه معصومين يا قرآن را به مقابل متاع دنيوى، مشمول پاداش پنجگانه واقع شوند.
2- كسانى كه به سوگند دروغ، حقى را باطل يا باطلى را حق نمايند، بلكه براى فروختن متاع خود سوگند دروغ خورند، چنانچه در تفسير برهان از ابى ذر غفارى رضوان اللّه عليه از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود: ثلثة لا يكلّمهم اللّه يوم القيمة و لا يزكّيهم و لهم عذاب اليم، قلت: من هم خابوا و خسروا؟ قال المسبّل و المنّان و المنفق سلعته بالحلف الكاذب. اعادها ثلثا. «1» سه كس را سخن نفرمايد ايشان را خداوند روز قيامت، و پاك نفرمايد ايشان را از لوث گناه؛ و براى ايشان است عذابى دردناك. اباذر عرض كرد: كيستند ايشان كه نااميد و زيانكار شدند؟ فرمود: كسى كه جامه كشنده است روى زمين از تكبر، و منت گذارنده در صدقه، و كسى كه متاع خود را بفروشد به سوگند دروغ. سه مرتبه اين كلام را اعاده فرمود.
3- كسانى كه تغيير و تبديل كنند احكام قرآن شريف را به واسطه متاع دنيا، داخلند در آيه شريفه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (77)
ترجمه
بدرستى كه آنانكه خريدارى ميكنند بعهد خدا و سوگندهاشان بهاى كمى را آن گروه نيست بهره مر ايشانرا در آخرت و سخن نمىگويد با آنها خداوند و نمىنگرد بسوى آنها روز قيامت و پاك نمىكند آنها را و از براى آنها است عذابى دردناك.
تفسير
عهد خداوند همان عهد الست است و آن ايمان به پيغمبر و وفاء بامانات و ملازمت تقوى است و ايمان سوگندهائى است كه بدروغ براى اشتباه اوصاف پيغمبر (ص) ياد مىنمودند يا قسم دروغ است براى بردن مال مردم و بهاى اندك متاع دنيا از رياست و رشوه و مال مردم و غيرها از زخارف دنيويه است و سخن نگفتن يا هر سخنى است يا سخنان خوش يا كنايه از اعراض الهى است از آنها و نظر ننمودن خدا كنايه از غضب الهى و مهانت آنها است در پيشگاه احديت و پاك ننمودن خداوند آنها را در تفسير امام عليه السلام است از گناهانشان و در توحيد از امير المؤمنين (ع) روايت نموده كه نظر نفرمودن خداوند كنايه از منع خير است از آنها و فرموده است گاهى عرب ميگويند و اللّه فلانى بما نظرى ندارد يعنى خيرى از او بما نميرسد و در امالى از پيغمبر روايت نموده كه فرمود كسيكه سوگند ياد كند براى بردن مال برادر دينى خود ملاقات مىكند خداوند را غضبناك پس خداوند اين آيه را براى تصديق آن حضرت نازل فرمود و در منهج از كلبى روايت نموده كه جمعى از احبار يهود در سال قحط آمدند نزد كعب بن اشرف و از او گندم خواستند او از نبوت پيغمبر سؤال نمود آنها تصديق نمودند كه پيغمبر است كعب در غضب شد و گفت من ميخواستم بشما
جلد 1 صفحه 441
گندم بدهم شما براى اين تصديق خود را محروم نموديد آنها گفتند ما را مهلت بده تا برويم درست در محمد و تورية نظر كنيم و مطابقه نمائيم صفت او را با تورية كعب آنها را مهلت داد آنها آمدند در اوصاف آنحضرت كه در تورية بود تغييراتى دادند و آمدند گفتند رفتيم دقت كرديم مخالف بود و آيات محرفه را قرائت نمودند و گندم را گرفتند و اين آيه نازل شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الَّذِينَ يَشتَرُونَ بِعَهدِ اللّهِ وَ أَيمانِهِم ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُم فِي الآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا يَنظُرُ إِلَيهِم يَومَ القِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِم وَ لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ (77)
محققا كساني که مبادله ميكنند عهد با خدا و قسمهاي خود را با ثمن قليل اينها فرداي قيامت مورد اعتنايي نيستند و خداوند با آنها تكلّم نميفرمايد و نظر رحمت بآنها ندارد در روز قيامت و آنها را از عيوب و خباثت خود پاك نميكند و از براي آنها عذاب دردناك است.
إِنَّ الَّذِينَ يَشتَرُونَ اشتري از لغات اضداد است در فروش و خريد هر دو استعمال ميشود چنانچه بيع هم چنين است و لذا تعبير بمبايعه ميكنند که طرفيني است پس خريدار و فروشنده هر دو بايع و هر دو مشتري هستند اگر چه در متعارف اغلب فروشنده را بايع ميگويند و خريدار را مشتري و در قرآن مجيد در هر دو معني استعمال شده و لذا تعبير بمبادله كرديم و بفارسي سودي ميگويند.
بِعَهدِ اللّهِ عهد مثل نذر و قسم است و بمعناي الزام و التزام است، اگر از طرف خدا باشد الزام و اگر از طرف عبد باشد التزام است چنانچه اينجا بمعني التزام است که ملتزم شدند باطاعة اوامر الهي و اطاعة فرمايشات رسول و خلفاء خداوند که همين معناي بيعت است.
وَ أَيمانِهِم قسم ياد كردند که مخالفت نكنند و فروختن عهد و قسم
جلد 4 - صفحه 258
عبارت از نقض عهد و مخالفت قسم است و عدم وفاء بآنها است.
ثَمَناً قَلِيلًا مراد منافع دنيويست از مال و جاه و همين معناي فروختن دين است بدنيا و آخرت است باولي.
أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُم فِي الآخِرَةِ خلاق بمعني نصيب و بهره و استفاده است و «لا» براي نفي جنس است يعني هيچ بهره و نصيبي در آخرت ندارند، و اينکه جمله بدلالت التزاميه دلالت دارد بر نفي ايمان زيرا مؤمن اگر چه گناه و معصيت داشته باشد بالاخره بواسطه ايمان نجات پيدا ميكند و بيبهره و نصيب نميشود.
و از اينکه جمله نيز استفاده ميشود که كفار و مخالفين و غير معتقد بعقائد حقّه حتّي منكر يكي از ضروريات دين يا مذهب که برگشت بانكار ما جاء به النبي باشد اگر عبادت جنّ و انس را داشته باشد ابدا براي او فائده ندارد و مورد آيه وَ قَدِمنا إِلي ما عَمِلُوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلناهُ هَباءً مَنثُوراً فرقان آيه 23.
وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ كنايه از بي اعتنائيست و شايد اشاره باين باشد که هر چه الحاح و التجاء و تقاضا و اصرار كنند در تخفيف عذاب جواب نميشنوند.
و «لا» مراد نفي تكلم مطلق نيست چنانچه بعض مفسرين توهّم كردند و گفتند مثل اخسئوا و مثل إِنَّكُم ماكِثُونَ تكلم ملائكه است لكن اينکه توهم فاسد است و خلاف صريح قرآن است و ما براي رفع اينکه توهم ناچاريم آيات شريفه که در اينکه موضوع وارد شده متذكر شويم:
در سوره مباركه المؤمنون از آيه 107 تا آيه 117 يازده آيه ميفرمايد أَ لَم تَكُن آياتِي تُتلي عَلَيكُم فَكُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ، قالُوا رَبَّنا غَلَبَت عَلَينا شِقوَتُنا وَ كُنّا قَوماً ضالِّينَ، رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنّا ظالِمُونَ، قالَ اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ، إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِن عِبادِي يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاغفِر لَنا وَ ارحَمنا وَ أَنتَ خَيرُ الرّاحِمِينَ. فَاتَّخَذتُمُوهُم سِخرِيًّا حَتّي أَنسَوكُم ذِكرِي وَ كُنتُم مِنهُم تَضحَكُونَ،
جلد 4 - صفحه 259
إِنِّي جَزَيتُهُمُ اليَومَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُم هُمُ الفائِزُونَ، قالَ كَم لَبِثتُم فِي الأَرضِ عَدَدَ سِنِينَ، قالُوا لَبِثنا يَوماً أَو بَعضَ يَومٍ فَسئَلِ العادِّينَ، قالَ إِن لَبِثتُم إِلّا قَلِيلًا لَو أَنَّكُم كُنتُم تَعلَمُونَ، أَ فَحَسِبتُم أَنَّما خَلَقناكُم عَبَثاً وَ أَنَّكُم إِلَينا لا تُرجَعُونَ.
متوجه شويد ضمائر اينکه آيات را «آياتي، قال، و لا تكلمون، من عبادي، ذكري، اني جزيتهم قال كم لبثتم، قال ان لبثتم، خلقناكم، الينا» يازده ضمير تمام مرجعش خداوند است، مضافا جمله بعد هم شاهد بر مدّعي است که ميفرمايد وَ لا يَنظُرُ إِلَيهِم زيرا مراد نفي نظر كلي نيست بواسطه اينكه چيزي از نظر خدا بيرون نيست بلكه مراد نظر رحمت و عنايت و تفضل است.
وَ لا يُزَكِّيهِم تزكيه در دنيا از عقائد باطله و اخلاق رذيله و اعمال سيئه و قبولي توبه و امثال اينها است، و اما در آخرت چون دار تحصيل نيست و دار جزاء است مراد از تزكيه مغفرت و عفو و مشمولية شفاعة و نحو اينها است و اينان چون قابل مغفرت و عفو و رحمت و شفاعت نيستند لذا مشمول نميشوند.
وَ لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ مكررا تفسير اينکه جمله گذشته در آيات قبل.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 77)
شأن نزول:
جمعی از دانشمندان یهود به هنگامی که موقعیت
ج1، ص299
اجتماعی خود را در میان یهود در خطر دیدند کوشش کردند که نشانههایی که در تورات در باره آخرین پیامبر وجود داشت و شخصا در نسخی از تورات با دست خود نگاشته بودند تحریف نمایند و حتی سوگند یاد کنند که آن جملههای تحریف شده از ناحیه خداست! آیه نازل شد و شدیدا به آنها اخطار کرد.
تفسیر:
در این آیه به بخش دیگری از خلافکاریهای یهود و اهل کتاب اشاره شده میفرماید: «کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود را (به نام مقدس او) با بهای کمی معامله میکنند بهرهای در آخرت نخواهند داشت» (إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ).
البته آیه به صورت کلی ذکر شده هر چند شأن نزول آن گروهی از علمای اهل کتاب است و قرآن در این آیه، پنج مجازات برای آنها ذکر میکند نخست این که آنها از مواهب بیپایان عالم دیگر بهرهای نخواهند داشت- چنانکه در بالا ذکر شد.
دیگر این که «خداوند در قیامت با آنها سخن نخواهد گفت» (وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ). و نیز «نظر لطف خود را در آن روز از آنها برمیگیرد و نگاهی به آنها نمیکند» (وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
روشن است که منظور از سخن گفتن خداوند سخن گفتن با زبان نیست زیرا خداوند از جسم و جسمانیات پاک و منزه است بلکه منظور سخن گفتن از طریق الهام قلبی و یا ایجاد امواج صوتی در فضا است همانند سخنانی که موسی (ع) از شجره طور شنید. و همچنین نظر کردن خداوند به آنان اشاره به توجه و عنایت خاص اوست نه نگاه با چشم جسمانی- آنچنان که بعضی ناآگاهان پنداشتهاند.
و بالاخره مجازات چهارم و پنجم آنان این است «خداوند آنان را (از گناه) پاک نمیکند و برای آنها عذاب دردناکی است» (وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
و از اینجا روشن میشود که گناه پنهان ساختن آیات الهی و شکستن عهد و پیمان او و استفاده از سوگندهای دروغین تا چه حد سنگین است که تهدید به این همه مجازاتهای روحانی و جسمانی و محرومیت کامل از الطاف و عنایات الهی شده است.
ج1، ص300
نکات آیه
۱ - دین فروشى و پیمان شکنى اهل کتاب (عالمان آنان)، براى رسیدن به اهداف دنیوى (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه و ایمانهم ثمناً قلیلا) از مصادیق بارز «ان الّذین ... »، به قرینه آیات سابق، اهل کتاب هستند; و چون دین فروشى و بدعت معمولاً به دست عالمان دین است، در برداشت فوق، کلمه «عالمان» اضافه شده است.
۲ - اهل کتاب، شکننده قسمهاى خویش براى رسیدن به اهداف دنیوى (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه و ایمانهم ثمناً قلیلا)
۳ - امانتدارى و حقوق اجتماعى، عهد الهى است.* (و منهم من ان تأمنه بدینار لا یؤدّه الیک ... انّ الّذین یشترون بعهد اللّه)
۴ - عالمان یهود، داراى اهداف دنیوى در کتمان و تحریف عهد خدا (حقایق مربوط به پیامبر (ص)) (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه و ایمانهم) با توجّه به شأن نزول، مقصود از «عهد اللّه»، حقایق مربوط به پیامبر اکرم (ص) در تورات است که به دست عالمان یهود تحریف گشته.
۵ - دنیاپرستى، ریشه سوداگرى بر سر عهد الهى و مسؤولیّتهاى ناشى از آن (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه ... ثمناً قلیلا)
۶ - کم ارزش بودن عهد الهى و مسؤولیتهاى آن، در نزد علماى اهل کتاب (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه ... ثمناً قلیلا) فروختن پیمانهاى الهى به بهاى کم، نشانگر کم ارزش دانستن آن است.
۷ - دریافت بهاى دنیوى در قبال سوداگرى بر سر عهد الهى، هر چند زیاد باشد، اندک است. (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه و ایمانهم ثمناً قلیلا) ظاهراً ثمنى (ریاستها و ثروتها) که سوداگران آیات الهى مى گرفتند، اندک نبود; ولى خداوند آن را اندک معرفى کرده است.
۸ - محرومیّت عالمان یهود، سوداگران عهد الهى و پیمان شکنان، از بهره هاى اخروى (انّ الّذین یشترون ... اولئک لا خلاق لهم فى الاخرة)
۹ - پایبندى به عهد الهى و پیمانهاى خود، عامل بهره مندى از مواهب اُخروى (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه و ایمانهم ... لا خلاق لهم فى الاخرة)
۱۰ - بى ارزش بودن مواهب دنیوى در برابر نعمتهاى اخروى (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه ... ثمناً قلیلا اولئک لا خلاق لهم فى الاخرة) جمله «لا خلاق لهم ... » مى تواند دلیل اندک بودن بهره هاى دنیوى باشد، یعنى چون از مواهب آخرت محروم مى شوند، آنچه در دنیا کسب کنند، اندک است.
۱۱ - سوداگران عهد الهى و پیمان شکنان، مورد غضب الهى و محروم از سخن گفتن و توجّه نمودن خداوند به آنان در آخرت (انّ الّذین یشترون ... و لا یکلّمهم اللّه و لا ینظر الیهم یوم القیمة)
۱۲ - پایبندى به عهد الهى و پیمان هاى خود، زمینه بهره مندى از سخن و نظر الهى در قیامت (انّ الّذین یشترون ... و لا یکلّمهم اللّه و لا ینظر الیهم یوم القیمة)
۱۳ - سخن گفتن خداوند با مردم در قیامت (و لا یکلّمهم اللّه و لا ینظر الیهم یوم القیمة)
۱۴ - سوداگران عهد الهى و پیمان شکنان، محروم از پاک شدن و رشد یافتن به دست خداوند. (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه ... و لا یزکّیهم) تزکیه از ماده «زکَوَ» و یا «زکَىَ»، به معناى پاک شدن و نیز به معناى رشد یافتن مى باشد.
۱۵ - علماى اهل کتاب به لحاظ سوداگرى بر سر عهد الهى و پیمان شکنى، مورد غضب خداوند، و محروم از سخن و نظر او در قیامت و بى بهره از تزکیه او (و منهم من ان تأمنه بدینار ... انّ الذین یشترون ... و لا یکلّمهم اللّه و لا ینظرُ الیهم یوم القیمة و لا یزکیهم)
۱۶ - پایبندى به عهد الهى و پیمان هاى خود، زمینه بهره مندى از تزکیه خداوند (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه و ایمانهم ... و لا یزکّیهم) از مفهوم آیه استفاده شده است.
۱۷ - سوداگران عهد الهى و پیمان شکنان، مستحق عذاب دردناک خداوند در قیامت (انّ الّذین یشترون ... و لهم عذاب الیم)
۱۸ - علماى اهل کتاب به خاطر سوداگرى بر سر عهد الهى و پیمان شکنى، مستحق عذاب دردناک خداوند در قیامت (و من اهل الکتاب ... انّ الذین یشترون ... و لهم عذاب الیم)
۱۹ - رشد و تکامل، و نیز انحطاط و سقوط انسانها، داراى مراتب* (انّ الذین یشترون ... و لهم عذاب الیم) احتمالاً هر یک از عقوبتهاى یاد شده (محرومیّت از بهره هاى اخروى، نظر و تکلّم خداوند)، براى مرتبه اى از انحطاط مى باشد.
۲۰ - سوداگران با شکستن عهد الهى و سوگندهاى خویش از گناهان بزرگ (انّ الذین یشترون ... و لهم عذاب الیم) کیفر سخت، نشانه بزرگى گناه است.
۲۱ - تجلّى محبّت الهى نسبت به بندگان، با تکلّم و نظر به آنها در قیامت و تزکیه آنها در دنیا (بلى من اوفى بعهده و اتقى فانّ اللّه یحبّ المتقین. انّ الذین یشترون ... و لا یزکیهم) از ارتباط آیه قبل با مفهوم این آیه برداشت فوق استفاده شده است و چون جمله «لا یزکیهم» را مقیّد به «یوم القیمة» نکرده بر خلاف فرازهاى قبلى، مى توان گفت تزکیه مربوط به دنیاست.
۲۲ - دنیاپرستى، موجب محرومیت از مواهب اخروى و سخن و نظر خدا در قیامت و مانع رشد یافتن و پاک گشتن (انّ الذین یشترون ... ثمناً قلیلا ... و لا یزکیهم)
روایات و احادیث
۲۳ - نظر خداوند به مردم در قیامت، رحمت او به آنان است. (و لا ینظر الیهم) امیرالمؤمنین (ع) درباره آیه «و لا ینظر الیهم یوم القیمة»، فرمود: فنظره الیهم رحمة منه لهم.[۶]
۲۴ - کسانى که قسم دروغ مى خورند، در آخرت نصیبى نداشته و عذابى دردناک در انتظار آنان است. (انّ الّذین ... و ایمانهم ثمناً قلیلاً) امام صادق (ع)، در ضمن شمارش گناهان کبیره فرمود: و الیمین الغموس ; لأنّ اللّه عز و جلّ یقول «انّ الذین یشترون بعهد اللّه و ایمانهم ثمنا قلیلا اولئک لا خلاق لهم فى الاخرة ... ».[۷]
۲۵ - کسى که با سوگند دروغ مال مسلمانى را به چنگ آورد، مورد غضب الهى است. (انّ الّذین یشترون بعهد اللّه ... لهم عذاب الیم) رسول اللّه (ص): من حلف یمیناً یقتطع بها مال اخیه، لقى اللّه عز و جل و هو علیه غضبان فانزل اللّه تصدیق ذلک فى کتابه «ان الذین یشترون ... ».[۸]
موضوعات مرتبط
- امانتدارى: اهمیّت امانتدارى ۳
- امکانات دنیوى: ۲
- اهل کتاب: خصلتهاى اهل کتاب ۲ ; دین فروشى اهل کتاب ۱، ۱۵، ۱۸ ; علماى اهل کتاب ۱، ۶، ۱۵، ۱۸ ; عهدشکنى اهل کتاب ۱، ۱۵، ۱۸
- پاداش اخروى: ۹
- تحریف: ۴
- تکامل: مراتب تکامل ۱۹
- حقوق مردم: ۳
- خدا: توجّه خدا ۱۱، ۱۲، ۲۱، ۲۲ ; رحمت خدا ۲۳ ; عهد خدا ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۲۰ ; غضب خدا ۱۱، ۱۵، ۲۵ ; محبّت خدا ۲۱ ; کلام خدا ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۲۱، ۲۲ ; نعمتهاى خدا ۹، ۱۰
- خودسازى: زمینه خودسازى ۱۶ و ۲۱ ; موانع خودسازى ۱۴، ۱۵، ۲۲
- دنیاپرستى: ۷ آثار دنیاپرستى ۵، ۲۲
- دین فروشى: ۱، ۷، ۸، ۱۱، ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۸ زمینه دین فروشى ۵ ; کیفر دین فروشى ۱۸
- رشد: عوامل رشد ۱۴ ; مراحل رشد ۱۹ ; موانع رشد ۱۴
- سوگند: حنث سوگند ۲، ۲۰ ; آثار سوگند دروغ ۲۵ ; کیفر سوگند دروغ ۲۴
- عذاب: اهل عذاب ۱۷، ۱۸ ; موجبات عذاب ۱۷، ۱۸، ۲۴
- عهد: وفاى به عهد ۹، ۱۲، ۱۶ ; نقض عهد ۸، ۱۱، ۱۴، ۲۰ ; کیفر نقض عهد ۱۷
- غضب شدگان: ۱۱، ۱۵، ۲۵
- قیامت: ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۲۱، ۲۲، ۲۳
- کتمان حق: ۴
- گناهان کبیره: ۲۰
- نعمت: ارزش نعمتهاى اخروى ۱۰ ; ارزش نعمتهاى دنیوى ۱۰
- یهود: تحریفگرى یهود ۴ ; دنیاگرایى یهود ۴، ۸ ; علماى یهود ۴، ۸ ; یهود و کتمان حق ۴
منابع
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۲۷.
- ↑ در آيات ۱۷۴ و ۱۸۸ سوره بقره شبيه اين شأن و نزول ذكر شده است، طبرى صاحب جامع البيان نيز اين شأن و نزول را از عكرمة نقل و روايت كرده است، در صحيح بخارى و صحيح مسلم و ديگران از علماء عامه از قول اشعث چنين روايت شده كه گفته است بين من و مردى يهودى درباره زمينى نزاع افتاد يهودى ميخواست زمين مرا بدست آورد. لذا مالكيت مرا در آن زمين انكار نموده بود من شكايت نزد رسول خدا بردم. پيامبر فرمود: آيا دليلى براى مالك بودن خود دارى؟ گفتم: ندارم سپس به يهودى فرمود: اگر زمين مال تو است سوگند ياد كن. يهودى خواست سوگند ياد كند. من گفتم: يا رسول الله اگر او قسم بخورد زمين از دست من ميرود سپس اين آيه نازل گرديد.
- ↑ شيخ در امالى خود بعد از هشت واسطه از عبدالله او از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كند كه فرمود هر كسى از راه سوگند ياد نمودن موجب بردن مال مردم بشود خدا را در روز رستاخيز به حالت خشمناك ملاقات خواهد كرد و بعد، اين آيه جهت تصديق قول پيامبر نازل شد. سپس اشعث بن قيس گفت: اين آيه درباره من نازل شده كه براى رفع مخاصمه اى به پيامبر مراجعه نمودم و درباره من به سوگند ياد كردن قضاوت فرمود.
- ↑ صاحب روض الجنان از عبدالله بن عباس نقل كند كه زمين مزبور از عبدان بن اشوع بوده و امرؤ القيس ابن عابس الكندى مدعى مالكيت آن شده بود پيامبر به امرؤالقيس فرمود: سوگند ياد كند از اين كه زمين مال خودش است سپس اين آيه نازل گرديد و امرؤالقيس ترسيد و سوگند ياد نكرد و زمين به صاحب اصلى آن برگشت.
- ↑ توحید صدوق، ص ۲۶۵، ح ۵ ; تفسیر برهان، ج ۱- ، ص ۲۹۳، ح ۱۳.
- ↑ عیون اخبارالرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۳۳ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۵۵، ح ۱۹۵.
- ↑ امالى شیخ طوسى، ج ۱، ص ۳۶۸، جزء ۱۲ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۵۵، ح ۱۹۳.