يَتَخَبّطُه
«یَتَخَبَّطُهُ» از مادّه «خَبْط» به معناى عدم حفظ تعادل بدن به هنگام راه رفتن یا برخاستن است.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
ضرب شديد. «خبطه بخبطه: ضربه شديداً» (قاموس) راغب آن را نا هموار زدن گفته مثل زدن درخت به عصا و زدن شتر پايش را به زمين. درباره مكّه و مدينه نقل شده: «نهى ان يخبط شجرها» نهى فرمود از اينكه درخت مكّه و گويد: خبط شجر آن است كه درخت را با عصا بزنى تا برگش بريزد. در اقرب هست «تخبّطه: ضربه شديداً» [بقره:275]. مسّ در آيه به معنى جنون و ممسوس به معنى مجنون است (كشّاف) راغب گويد: آن كنايه از جنون است «من المسّ» متعلّق به «يتخبّطه» است و «من» براى بيان است (مجمع). معنى آيه چنين مىشود: كسانيكه ربا مىخورند بر نمىخيزد (زندگى نمىكنند) مگر مانند كسى كه شيطان به او ديوانگى و اختلال حوّاس رسانده باشد. زيرا آنها مىگويند بيع مثل رباست حال آنكه خدا بيع را حلال و ربا را حرام كرده است. ارباب تفاسير «لا يقومون» را به معنى برخاستن از قبر در روز حشر گرفته و گفتهاند: ربا خواران ديوانه از قبر سر بر مىدارند ولى قيد «ذلِكَ بِاَنَّهمْ قالُوا...» مانع از اين معنى است . در المنار و الميزان آن را قيام زندگى گرفته يعنى: ايستادن چنين مردان در زندگى مثل شخص ديوانه است زيرا طريق متعادل زندگى آن است كه معاوضه پول با نان و شخصيكه پول را با پول با اضافه معاوضه مىكند از طريق متعادل خارج شده و مثل ديوانه است . و امّا مؤثر بودن شيطان در جنون. در المنار پس از نقض و اثبات احتمال داده كه مراد از شيطان در آيه ميكرب باشد و پيداست كه ميكرب باشد و پيداست كه ميكرب علت پيدايش بسيارى از امراض است و گويد: اين سخن را تأويل روايتى كه نقل شده:«الطاعون من و خزالجنّ» يعنى طاعون از ضربت جنّ را شأنى هست، يقينى است . نگارنده: احتمال المنار را قريب مىدانم، شيطان به معنى شرير و موذى است و در غير ابليس نيز به كار رفته است مثل [بقره:14] [انعام:112]. بنابراين شايد مراد از شيطان ميكرب باشد و در «ايّوب» درباره آيه «مَسَنّىَ الشَيطانُ بِنُصبٍ وَ عذابٍ» نيز احتمال داديم كه وسوسه است نه اينكه شيطان سبب بيمارى او بود. ولى از انصاف نبايد گذشت كه: ظهور «يَتَخَبَّطُهُ الشَيْطانُ مِنَ الْمَسِّ» در ابليس و جنّ است و اللّه العالم. و امّا آنچه زمخشرى و بيضاوى گفته كه اين سخن بنا بر معمول عدب است كه درباره جنّ چنين عقيده داشتند. سخنى بى پايه و باطل است زيرا قرآن مجيد اين مطلب به صورت قبول نقل مىكند اگر رسوم عرب در نظر بود هرگز چنان در قالب قبول نمىآورد.