۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۹}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
مَا عِندَكمْ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ | مَا عِندَكمْ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ | ||
اين جمله در مقام تعليل آيه قبلى است كه مى فرمود: «'''ما عند الله هو خير لكم '''» و آن را توجيه مى كند به اينكه آنچه در زندگى دنيا (كه يك زندگى مادى و قائم بر اساس تحول و دگرگونى است ، و قوامش بر اساس حركت و تغير و زوال است ) در دست شما است ، مانند همه دنيا دستخوش زوال است ، و آنچه نزد خداى سبحان است و آن را به خصوص به پرهيزگاران وعده داده باقى است و زوال و فنا نمى پذيرد، و هر عاقلى مى داند كه باقى بهتر از فانى است . | اين جمله در مقام تعليل آيه قبلى است كه مى فرمود: «'''ما عند الله هو خير لكم '''» و آن را توجيه مى كند به اينكه آنچه در زندگى دنيا (كه يك زندگى مادى و قائم بر اساس تحول و دگرگونى است ، و قوامش بر اساس حركت و تغير و زوال است ) در دست شما است ، مانند همه دنيا دستخوش زوال است ، و آنچه نزد خداى سبحان است و آن را به خصوص به پرهيزگاران وعده داده باقى است و زوال و فنا نمى پذيرد، و هر عاقلى مى داند كه باقى بهتر از فانى است . | ||
خواننده عزيز بايد بداند كه جمله «'''ما عندكم ينفد و ما عند الله باق '''» بخاطر اينكه در لفظ مطلق است قاعده كلى است كه قابل استثناء و نقض نيست و در ذيل آن جزئيات بسيارى از معارف نهفته شده است . | خواننده عزيز بايد بداند كه جمله «'''ما عندكم ينفد و ما عند الله باق '''» بخاطر اينكه در لفظ مطلق است قاعده كلى است كه قابل استثناء و نقض نيست و در ذيل آن جزئيات بسيارى از معارف نهفته شده است . | ||
وَ | وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صبرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسنِ مَا كانُوا يَعْمَلُونَ | ||
بعد از آنكه وفاى به عهد مستلزم صبر بر تلخى مخالفت هواى نفس در نقض آن و نيز مستلزم تحمل تلخى مخالفت با افسار گسيختگى نفس در آنچه مى خواهد، مى باشد، لذا روى سخن را از اجر خصوص وفاكاران به عهد برگردانيده متوجه ذكر پاداش مطلق صابران در راه خدا نمود. | بعد از آنكه وفاى به عهد مستلزم صبر بر تلخى مخالفت هواى نفس در نقض آن و نيز مستلزم تحمل تلخى مخالفت با افسار گسيختگى نفس در آنچه مى خواهد، مى باشد، لذا روى سخن را از اجر خصوص وفاكاران به عهد برگردانيده متوجه ذكر پاداش مطلق صابران در راه خدا نمود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸۹ </center> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۲: | ||
آنگاه پس از بيان فرمانهاى الهى دوباره به همان سياق تكلم با غير رجوع نموده مى فرمايد: «'''و لنجزين الذين صبروا'''» اين سياق همچنان جريان مى يابد تا به بيان تكليفى ديگر برسد، باز در آنجا سياق را تغيير داده مى فرمايد: | آنگاه پس از بيان فرمانهاى الهى دوباره به همان سياق تكلم با غير رجوع نموده مى فرمايد: «'''و لنجزين الذين صبروا'''» اين سياق همچنان جريان مى يابد تا به بيان تكليفى ديگر برسد، باز در آنجا سياق را تغيير داده مى فرمايد: | ||
«'''فاستعذ بالله '''» بهترين شاهدى كه معناى گفته ما را روشن مى سازد بعد از آن است كه مى فرمايد: «'''و اذا بدلنا آية مكان آية و الله اعلم بما ينزل '''» كه هر دو جور تعبير در آن جمع شده ، هم تعبير به تكلم با غير و هم غيبت ، تبديل آيه اى به آيه ديگر را مستند به ضمير تكلم با غير نموده و اعلميت را مستند به خداى عز و جل نموده است . | «'''فاستعذ بالله '''» بهترين شاهدى كه معناى گفته ما را روشن مى سازد بعد از آن است كه مى فرمايد: «'''و اذا بدلنا آية مكان آية و الله اعلم بما ينزل '''» كه هر دو جور تعبير در آن جمع شده ، هم تعبير به تكلم با غير و هم غيبت ، تبديل آيه اى به آيه ديگر را مستند به ضمير تكلم با غير نموده و اعلميت را مستند به خداى عز و جل نموده است . | ||
مَنْ عَمِلَ صلِحاً | مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِّن ذَكرٍ أَوْ أُنثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طيِّبَةً ... | ||
وعده جميلى است كه به زنان و مردان مؤ من مى دهد، كه عمل صالح كنند، و در اين وعده جميل فرقى ميان زنان و مردان در قبول ايمانشان و در اثر اعمال صالحشان كه همان احياء به حيات طيبه ، و اجر به احسن عمل است نگذاشته ، و اين تسويه ميان مرد و زن على رغم بنائى است كه بيشتر غير موحدين و اهل كتاب از يهود و نصارى داشتند و زنان را از تمامى مزاياى دينى و يا بيشتر آن محروم مى دانستند، و مرتبه زنان را از مرتبه مردان پايين تر مى پنداشتند، و آنان را در وضعى قرار داده بودند كه بهيچ وجه قابل ارتقاء نبود. | وعده جميلى است كه به زنان و مردان مؤ من مى دهد، كه عمل صالح كنند، و در اين وعده جميل فرقى ميان زنان و مردان در قبول ايمانشان و در اثر اعمال صالحشان كه همان احياء به حيات طيبه ، و اجر به احسن عمل است نگذاشته ، و اين تسويه ميان مرد و زن على رغم بنائى است كه بيشتر غير موحدين و اهل كتاب از يهود و نصارى داشتند و زنان را از تمامى مزاياى دينى و يا بيشتر آن محروم مى دانستند، و مرتبه زنان را از مرتبه مردان پايين تر مى پنداشتند، و آنان را در وضعى قرار داده بودند كه بهيچ وجه قابل ارتقاء نبود. | ||
پس اينكه فرمود: «'''من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من '''» حكمى است كلى نظير تاسيس قاعده اى براى هر كس كه عمل صالح كند، حالا هر كه مى خواهد باشد، تنها مقيدش كرده به اينكه صاحب عمل ، مؤ من باشد و اين قيد در معناى شرط است ، چون عمل در كسى كه مؤ من نيست حبط مى شود و اثرى بر آن مترتب نيست همچنانكه خداى تعالى فرموده : «'''و من يكفر بالايمان فقد حبط عمله '''» و نيز فرموده : «'''و حبط ما صنعوا فيها و باطل ما كانوا يعملون '''». | پس اينكه فرمود: «'''من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من '''» حكمى است كلى نظير تاسيس قاعده اى براى هر كس كه عمل صالح كند، حالا هر كه مى خواهد باشد، تنها مقيدش كرده به اينكه صاحب عمل ، مؤ من باشد و اين قيد در معناى شرط است ، چون عمل در كسى كه مؤ من نيست حبط مى شود و اثرى بر آن مترتب نيست همچنانكه خداى تعالى فرموده : «'''و من يكفر بالايمان فقد حبط عمله '''» و نيز فرموده : «'''و حبط ما صنعوا فيها و باطل ما كانوا يعملون '''». | ||
خط ۴۵: | خط ۴۷: | ||
<span id='link340'><span> | <span id='link340'><span> | ||
==مراد از استعاذه به خدا از شيطان ، پناه جستن قبلى است == | ==مراد از استعاذه به خدا از شيطان ، پناه جستن قبلى است == | ||
فَإِذَا قَرَأْت الْقُرْءَانَ فَاستَعِذْ | فَإِذَا قَرَأْت الْقُرْءَانَ فَاستَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ | ||
((استعاذه '''»، طلب پناه است ، و معنا اين است كه وقتى قرآن مى خوانى از خداى تعالى بخواه مادامى كه مشغول خواندن هستى از اغواى شيطان رجيم پناهت دهد، پس استعاذه اى كه در اين آيه بدان امر شده حال و وظيفه قلب و نفس قرآن خوان است ، او مامور شده مادامى كه مشغول تلاوت است اين حقيقت ، يعنى استعاذه به خدا را در دل خود بيابد، نه اينكه به زبان بگويد: «'''اعوذ بالله من الشيطان الرجيم '''» و اين استعاذه زبانى و امثال آن سبب و مقدمه براى ايجاد آن حالت نفسانى است نه اينكه خودش استعاذه باشد، و اگر به خود اين سخن استعاذه بگوييم مجازا گفته ايم ، خداى تعالى هم نفرموده هر وقت قرآن مى خوانى بگو «'''اعوذ بالله من الشيطان الرجيم '''»، بلكه فرموده : هر وقت قرآن مى خوانى از خدا پناه بخواه . | ((استعاذه '''»، طلب پناه است ، و معنا اين است كه وقتى قرآن مى خوانى از خداى تعالى بخواه مادامى كه مشغول خواندن هستى از اغواى شيطان رجيم پناهت دهد، پس استعاذه اى كه در اين آيه بدان امر شده حال و وظيفه قلب و نفس قرآن خوان است ، او مامور شده مادامى كه مشغول تلاوت است اين حقيقت ، يعنى استعاذه به خدا را در دل خود بيابد، نه اينكه به زبان بگويد: «'''اعوذ بالله من الشيطان الرجيم '''» و اين استعاذه زبانى و امثال آن سبب و مقدمه براى ايجاد آن حالت نفسانى است نه اينكه خودش استعاذه باشد، و اگر به خود اين سخن استعاذه بگوييم مجازا گفته ايم ، خداى تعالى هم نفرموده هر وقت قرآن مى خوانى بگو «'''اعوذ بالله من الشيطان الرجيم '''»، بلكه فرموده : هر وقت قرآن مى خوانى از خدا پناه بخواه . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹۵ </center> | ||
با اين بيان روشن مى گردد كه گفتار بعضى از مفسرين كه گفته اند: مراد از قرائت ، اراده قرائت است ، يعنى وقتى ميخواهى قرآن خواندن را شروع كنى بگو فلان ...، و در آيه شريفه بطور مجاز فرموده هر وقت قرآن مى خوانى ، و اين اطلاق از قبيل اطلاق مسبب و اراده سبب است ، خالى از يكنوع سهل انگارى نيست . | با اين بيان روشن مى گردد كه گفتار بعضى از مفسرين كه گفته اند: مراد از قرائت ، اراده قرائت است ، يعنى وقتى ميخواهى قرآن خواندن را شروع كنى بگو فلان ...، و در آيه شريفه بطور مجاز فرموده هر وقت قرآن مى خوانى ، و اين اطلاق از قبيل اطلاق مسبب و اراده سبب است ، خالى از يكنوع سهل انگارى نيست . | ||
إِنَّهُ لَيْس لَهُ سلْطنٌ عَلى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكلُونَ | |||
اين جمله در مقام تعليل امرى است كه در آيه قبلى راجع به استعاذه آمده بود، و معناى مجموع آن اين مى شود كه هر وقت قرآن مى خوانى پناه ببر به خدا از شر شيطان ، زيرا تنها كسانى از شر او ايمنند كه به خدا ايمان آورده و بر او توكل كرده باشند. | اين جمله در مقام تعليل امرى است كه در آيه قبلى راجع به استعاذه آمده بود، و معناى مجموع آن اين مى شود كه هر وقت قرآن مى خوانى پناه ببر به خدا از شر شيطان ، زيرا تنها كسانى از شر او ايمنند كه به خدا ايمان آورده و بر او توكل كرده باشند. | ||
<span id='link341'><span> | <span id='link341'><span> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۸: | ||
دوم اينكه ايمان و توكل ، دو ملاك صدق عبوديت اند، كه ادعاى عبوديت با نداشتن آن دو، ادعائى كاذب است ، آيه «'''ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين '''» كه حكايت خطاب پروردگار به ابليس است نيز همين معنا را مى رساند، يعنى سلطنت شيطان را از بندگان خود نفى نموده است ، چيزى كه هست در آيه مورد بحث بجاى بندگان ، افراد با ايمان و متوكل را آورد. | دوم اينكه ايمان و توكل ، دو ملاك صدق عبوديت اند، كه ادعاى عبوديت با نداشتن آن دو، ادعائى كاذب است ، آيه «'''ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين '''» كه حكايت خطاب پروردگار به ابليس است نيز همين معنا را مى رساند، يعنى سلطنت شيطان را از بندگان خود نفى نموده است ، چيزى كه هست در آيه مورد بحث بجاى بندگان ، افراد با ايمان و متوكل را آورد. | ||
اعتبار عقلى هم با اين معنا مى سازد، زيرا توكل عبارت است از اينكه : انسان زمام تصرف در امور خود را بدست غير خود دهد، و تسليم او شود كه هر چه او صلاح ديد و كرد همان را صلاح خود بداند، و اين خود اخص آثار عبوديت است . | اعتبار عقلى هم با اين معنا مى سازد، زيرا توكل عبارت است از اينكه : انسان زمام تصرف در امور خود را بدست غير خود دهد، و تسليم او شود كه هر چه او صلاح ديد و كرد همان را صلاح خود بداند، و اين خود اخص آثار عبوديت است . | ||
إِنَّمَا سلْطنُهُ عَلى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُم بِهِ مُشرِكُونَ | |||
<span id='link342'><span> | <span id='link342'><span> | ||
==گروهى كه شيطان بر آنان مسلط است == | ==گروهى كه شيطان بر آنان مسلط است == | ||
خط ۶۶: | خط ۶۸: | ||
و چه بسا بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير مفرد در جمله «'''و الذين هم به مشركون '''» به خداى تعالى برمى گردد، و معناى آيه را چنين مى كند كه : سلطنت شيطان تنها بر دو طايفه است ، يكى مشركين و يكى موحدينى كه شيطان را ولى خود مى گيرند. و ليكن چون اين تفسير باعث مى شود ضميرهاى يك سياق ، در مرجع ، مختلف شود، يعنى ضمير در «'''سلطانه '''» و «'''يتولونه '''» به شيطان ، و ضمير «'''به '''» به خدا برگردد لذا مردود است . | و چه بسا بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير مفرد در جمله «'''و الذين هم به مشركون '''» به خداى تعالى برمى گردد، و معناى آيه را چنين مى كند كه : سلطنت شيطان تنها بر دو طايفه است ، يكى مشركين و يكى موحدينى كه شيطان را ولى خود مى گيرند. و ليكن چون اين تفسير باعث مى شود ضميرهاى يك سياق ، در مرجع ، مختلف شود، يعنى ضمير در «'''سلطانه '''» و «'''يتولونه '''» به شيطان ، و ضمير «'''به '''» به خدا برگردد لذا مردود است . | ||
اشاره به مساءله نسخ و حكمت آن و پاسخ به خرده گيرى مشركين در آيه شريفه : «'''و اذابدلنا آيه مكان اية ...'''» | اشاره به مساءله نسخ و حكمت آن و پاسخ به خرده گيرى مشركين در آيه شريفه : «'''و اذابدلنا آيه مكان اية ...'''» | ||
وَ إِذَا | وَ إِذَا بَدَّلْنَا ءَايَةً مَّكانَ ءَايَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنت مُفْترِ بَلْ أَكْثرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ | ||
اين آيه اشاره به مساله نسخ ، و حكمت آن مى كند، و پاسخى است از تهمتى كه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى زدند و از افترايى كه به خدا مى بستند، و ظاهر سياق آيات اين است كه گويندگان اين حرفها مشركين بوده اند، هر چند كه يهوديان هم در انكار نسخ همان نظريه را دارند، احتمال هم دارد كه مشركين اين حرف را از ناحيه يهوديان الهام گرفته باشند، چون در باره نبوت نبى اكرم خيلى به يهوديها مراجعه مى كردند. | اين آيه اشاره به مساله نسخ ، و حكمت آن مى كند، و پاسخى است از تهمتى كه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى زدند و از افترايى كه به خدا مى بستند، و ظاهر سياق آيات اين است كه گويندگان اين حرفها مشركين بوده اند، هر چند كه يهوديان هم در انكار نسخ همان نظريه را دارند، احتمال هم دارد كه مشركين اين حرف را از ناحيه يهوديان الهام گرفته باشند، چون در باره نبوت نبى اكرم خيلى به يهوديها مراجعه مى كردند. | ||
«'''و اذا بدلنا آية مكان آية '''» - راغب در مفردات گفته : «'''ابدال و تبديل و تبدل و استبدال '''» همه به معناى اين است كه چيزى را در جاى چيز ديگرى قرار دهى ، و اين اعم از معناى كلمه «'''عوض '''» است ، | «'''و اذا بدلنا آية مكان آية '''» - راغب در مفردات گفته : «'''ابدال و تبديل و تبدل و استبدال '''» همه به معناى اين است كه چيزى را در جاى چيز ديگرى قرار دهى ، و اين اعم از معناى كلمه «'''عوض '''» است ، | ||
خط ۸۰: | خط ۸۲: | ||
و در جمله «'''بل اكثرهم لا يعلمون '''» منظور اكثر مشركين است كه آن جناب را متهم كرده بودند به اينكه مفترى است ، و مى خواهد بفرمايد اين اكثر، حقيقت حال را نمى دانند، و نمى فهمند كه حكمت تبديل آيه چيست ، و بزودى در جواب آن برايشان معلوم مى شود كه احكام الهى تابع مصالح بندگان است پاره اى از اين مصالح بر حسب تغير اوضاع و احوال و زمانها تبدل مى پذيرد، در نتيجه حكم خدا هم تغيير پيدا مى كند، و حكم ديگرى كه مصلحت تازه اى دارد جعل مى شود. | و در جمله «'''بل اكثرهم لا يعلمون '''» منظور اكثر مشركين است كه آن جناب را متهم كرده بودند به اينكه مفترى است ، و مى خواهد بفرمايد اين اكثر، حقيقت حال را نمى دانند، و نمى فهمند كه حكمت تبديل آيه چيست ، و بزودى در جواب آن برايشان معلوم مى شود كه احكام الهى تابع مصالح بندگان است پاره اى از اين مصالح بر حسب تغير اوضاع و احوال و زمانها تبدل مى پذيرد، در نتيجه حكم خدا هم تغيير پيدا مى كند، و حكم ديگرى كه مصلحت تازه اى دارد جعل مى شود. | ||
پس بيشتر اين مشركين از اين مساله غافلند، تنها اقليتى از آنها هستند كه بر اين حقيقت وقوف دارند، البته آنهم وقوف اجمالى ، ولى چيزى كه هست همانها هم به يك جهت ديگرى زير بار نمى روند، و آن استكبار و عناد با حق است كه حرفهائى را بدون اينكه رعايت جانب حق را بكنند مى زنند. | پس بيشتر اين مشركين از اين مساله غافلند، تنها اقليتى از آنها هستند كه بر اين حقيقت وقوف دارند، البته آنهم وقوف اجمالى ، ولى چيزى كه هست همانها هم به يك جهت ديگرى زير بار نمى روند، و آن استكبار و عناد با حق است كه حرفهائى را بدون اينكه رعايت جانب حق را بكنند مى زنند. | ||
قُلْ | قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّك بِالحَْقِّ لِيُثَبِّت الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ هُدًى وَ بُشرَى لِلْمُسلِمِينَ | ||
در ابتداء سوره اشاره اى به معناى «'''روح '''» رفت و «'''قدس '''» به معناى طهارت و پاكى است ، و ظاهرا اضافه روح به قدس به منظور اختصاص باشد، يعنى روحى كه از قذارتها و پليديهاى مادى طاهر، و از خطاء و غلط منزه است ، و همين روح القدس در جاى ديگر از قرآن به روح الامين تعبير شده و در جايى ديگر به جبرئيل كه يكى از ملائكه است و فرموده : «'''نزل به الروح الامين على قلبك '''» و نيز فرموده : «'''من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك باذن الله '''» پس اينكه فرمود: «'''بگو روح القدس از ناحيه پروردگارت نازلش كرده '''» دستورى است به اينكه جواب مشركين را بده ، و آنچه به ذهن سبقت مى جويد اين است كه ضمير به قرآن برگردد، آن قرآنى كه ناسخ است ، يعنى آن آيه اى كه آيه اى ديگر را نسخ كرده ، ولى احتمال هم دارد كه به مطلق قرآن برگردد، و اينكه تعبير به تنزيل كرد نه به انزال براى اين بود كه به تدريجى بودن نزول قرآن اشاره فرموده باشد. | در ابتداء سوره اشاره اى به معناى «'''روح '''» رفت و «'''قدس '''» به معناى طهارت و پاكى است ، و ظاهرا اضافه روح به قدس به منظور اختصاص باشد، يعنى روحى كه از قذارتها و پليديهاى مادى طاهر، و از خطاء و غلط منزه است ، و همين روح القدس در جاى ديگر از قرآن به روح الامين تعبير شده و در جايى ديگر به جبرئيل كه يكى از ملائكه است و فرموده : «'''نزل به الروح الامين على قلبك '''» و نيز فرموده : «'''من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك باذن الله '''» پس اينكه فرمود: «'''بگو روح القدس از ناحيه پروردگارت نازلش كرده '''» دستورى است به اينكه جواب مشركين را بده ، و آنچه به ذهن سبقت مى جويد اين است كه ضمير به قرآن برگردد، آن قرآنى كه ناسخ است ، يعنى آن آيه اى كه آيه اى ديگر را نسخ كرده ، ولى احتمال هم دارد كه به مطلق قرآن برگردد، و اينكه تعبير به تنزيل كرد نه به انزال براى اين بود كه به تدريجى بودن نزول قرآن اشاره فرموده باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹۹ </center> | ||
خط ۸۹: | خط ۹۱: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۰۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۰۰ </center> | ||
در سابق هم در تفسير آيه «'''ما ننسخ من آية او ننسها نات بخير منها او مثلها'''» در جلد اول اين كتاب بحثى در باره نسخ گذرانديم . | در سابق هم در تفسير آيه «'''ما ننسخ من آية او ننسها نات بخير منها او مثلها'''» در جلد اول اين كتاب بحثى در باره نسخ گذرانديم . | ||
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ | وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشرٌ | ||
<span id='link346'><span> | <span id='link346'><span> | ||
==شرح و تفصيل جواب خداى سبحان به افتراى مشركين بهرسول خدا(ص ) كه گفتند مردى غير عرب به او مى آموزد == | ==شرح و تفصيل جواب خداى سبحان به افتراى مشركين بهرسول خدا(ص ) كه گفتند مردى غير عرب به او مى آموزد == | ||
خط ۹۷: | خط ۹۹: | ||
و خلاصه جوابى كه از مجموع سه آيه استفاده مى شود اين است كه : تهمتى كه شما به وى مى زنيد كه بشرى به او تعليم ميدهد ، و او آن را به خدا نسبت داده افتراء مى بندد، اگر مقصود شما از تعليم ، تلقين الفاظ است و قرآن كريم كلام آن مرد است ، نه كلام خدا، جوابش اين است كه آن مرد غير عرب است ، و اين قرآن به زبان عربى مبين است . | و خلاصه جوابى كه از مجموع سه آيه استفاده مى شود اين است كه : تهمتى كه شما به وى مى زنيد كه بشرى به او تعليم ميدهد ، و او آن را به خدا نسبت داده افتراء مى بندد، اگر مقصود شما از تعليم ، تلقين الفاظ است و قرآن كريم كلام آن مرد است ، نه كلام خدا، جوابش اين است كه آن مرد غير عرب است ، و اين قرآن به زبان عربى مبين است . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۹}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش