گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:


==اراده الهى بر انتشار دين اسلام در عالم بشريت ==
==اراده الهى بر انتشار دين اسلام در عالم بشريت ==
«'''هُوَ الَّذِى أَرْسلَ رَسولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلى الدِّينِ كلِّهِ وَ لَوْ كرِهَ الْمُشرِكُونَ'''»:
«'''هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلى الدِّينِ كلِّهِ وَ لَوْ كرِهَ الْمُشرِكُونَ'''»:


«هدى» به معناى هدايت الهيى است كه رسول خود را با آن مقارن و همراه داشت ، و منظور از «دين حق» دين اسلام و عقايد و احكام آنست كه با واقع و حق انطباق دارد.
«هدُىَ»، به معناى هدايت الهيى است كه رسول خود را با آن مقارن و همراه داشت، و منظور از «دين حق»، دين اسلام و عقايد و احكام آن است كه با واقع و حق انطباق دارد.


معناى آيه اين است كه : خدا آن كسى است كه رسول خود محمد (صلى الله عليه و آله ) را با هدايت - و يا با آيات و معجزات - و با دينى فرستاد كه با فطرت و حقيقت آفرينش منطبق است ، فرستاد تا آن را بر ساير اديان غلبه دهد هر چند مشركان نخواهند و ناراحت شوند.
معناى آيه، اين است كه: خدا آن كسى است كه رسول خود محمّد «صلى الله عليه و آله» را با هدايت - و يا با آيات و معجزات - و با دينى فرستاد كه با فطرت و حقيقت آفرينش منطبق است، فرستاد تا آن را بر ساير اديان غلبه دهد، هر چند مشركان نخواهند و ناراحت شوند.


از اين معنا به خوبى به دست مى آيد، ضميرى كه در «ليظهره» است به دين حق بر مى گردد، و متبادر از سياق آيه هم همين است ، پس اينكه بعضى احتمال داده اند كه ضمير مذكور به رسول برگردد، و معناى آيه اين باشد كه: «تا وى را بر دشمنان غلبه دهد، و همه معالم دين را به وى بياموزد» احتمال بس بعيدى است.
از اين معنا، به خوبى به دست مى آيد: ضميرى كه در «لِيُظهِرَهُ» است، به «دين حق» بر مى گردد، و متبادر از سياق آيه هم، همين است. پس اين كه بعضى احتمال داده اند كه ضمير مذكور به «رسول» برگردد، و معناى آيه اين باشد كه: «تا وى را بر دشمنان غلبه دهد، و همه معالم دين را به وى بياموزد»، احتمال بس بعيدى است.


اين دو آيه مؤ منين را تحريض بر قتال با اهل كتاب كرده ، و اشاره اى كه به وجوب و ضرورت اين قتال نموده بر كسى پوشيده نيست ، براى اينكه اين دو آيه دلالت دارند بر اينكه خداى تعالى خواسته است دين اسلام در عالم بشريت انتشار يابد، و معلوم است كه چنين امرى به سعى و مجاهده نيازمند است، و چون اهل كتاب سد راه پيشرفت اسلام شده و مى خواستند با دهن هاى خود اين نور را خاموش كنند. لذا هيچ چاره اى جز قتال با آنان نبود؛ مخالفين خواسته خدا يا بايد از بين بروند، و يا زيردست حكومت مسلمين باشند و جزيه دهند.  
اين دو آيه، مؤمنان را تحريض بر قتال با اهل كتاب كرده، و اشاره اى كه به وجوب و ضرورت اين قتال نموده، بر كسى پوشيده نيست. براى اين كه اين دو آيه، دلالت دارند بر اين كه خداى تعالى خواسته است دين اسلام در عالم بشريت انتشار يابد، و معلوم است كه چنين امرى، به سعى و مجاهده نيازمند است، و چون اهل كتاب، سدّ راه پيشرفت اسلام شده و مى خواستند با دهن هاى خود اين نور را خاموش كنند، لذا هيچ چاره اى جز قتال با آنان نبود. مخالفان خواسته خدا، يا بايد از بين بروند، و يا زيردست حكومت مسلمين باشند و جزيه دهند.  


و نيز از آنجائى كه خداى تعالى خواسته است اين دين بر ساير اديان غالب آيد لذا مسلمانان بايد بدانند كه هر فتنه اى بپا شود - به مشيت خدا - به نفع ايشان و به ضرر دشمنان ايشان تمام خواهد شد و با اينحال ديگر سزاوار نيست كه سستى و نگرانى به خود راه داده و در امر قتال كوتاه بيايند، زيرا بايد بدانند كه اگر ايمان داشته باشند خدا خواسته دست بالا قرار گيرند.
و نيز از آن جایى كه خداى تعالى خواسته است اين دين بر ساير اديان غالب آيد، لذا مسلمانان بايد بدانند كه هر فتنه اى بپا شود - به مشيت خدا - به نفع ايشان و به ضرر دشمنان ايشان تمام خواهد شد و با اين حال، ديگر سزاوار نيست كه سستى و نگرانى به خود راه داده و در امر قتال كوتاه بيايند. زيرا بايد بدانند كه اگر ايمان داشته باشند، خدا خواسته دست بالا قرار گيرند.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۳۰ </center>
«'''يَا أَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ كثِيراً مِّنَ الاَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَيَأْكلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ يَصدُّونَ عَن سبِيلِ اللَّهِ'''»:
«'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كثِيراً مِنَ الاَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَيَأْكلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَن سبِيلِ اللَّهِ'''»:


ظاهرا اين آيه اشاره است به توضيح جمله اى كه در اول آيات مورد بحث بود و مى فرمود: «و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق» و آن را تا حدى تشريع مى كند، همچنان كه آيه مورد بحث به منزله توضيح است براى جمله «الذين لا يؤمنون بالله و لا باليوم الاخر».
ظاهرا اين آيه، اشاره است به توضيح جمله اى كه در اول آيات مورد بحث بود و مى فرمود: «وَ لَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَا يَدِينُونَ دِينَ الحَقّ»، و آن را تا حدّى تشريع مى كند، همچنان كه آيه مورد بحث، به منزله توضيح است براى جملۀ «الَّذِينَ لَا يُؤمِنُونَ بِاللهِ وَ لَا بِاليَومِ الآخِر».
<span id='link184'><span>
<span id='link184'><span>


و جمله «و لا يحرمون...» را آيه «ان كثيرا من الاحبار و الرهبان لياكلون اموال الناس بالباطل» نيز توضيح مى دهد، و آن را به روشن ترين مصداقش و مهمترين آنها از نظر تاثيردر تباهى مجتمع بشرى و ابطال غرض و هدفى كه دين در بشر دارد بيان مى كند.
و جملۀ «وَ لَا يُحَرِّمُونَ...» را، آيه: «إنَّ كَثِيراً مِنَ الأحبَارِ وَ الرُّهبَانِ لَيَأكُلُونَ أموَالَ النَّاسِ بِالبَاطِلِ» نيز توضيح مى دهد، و آن را به روشن ترين مصداقش و مهمترين آن ها از نظر تأثير در تباهى مجتمع بشرى و ابطال غرض و هدفى كه دين در بشر دارد، بيان مى كند.


پس ، قرآن كريم هر چند در سوره بقره ، نساء، مائده و غير آن ، براى اهل كتاب و مخصوصا براى يهود جرائم و گناهان بسيارى بطور مفصل برشمرده ، و ليكن در اين آيه متعرض جرائم و تعديات مالى آنان شده، چون اولا تعدى به حقوق مالى مردم در ميان گناهان اهميت خاصى دارد، و ثانيا در مقامى كه گفتگو از تباه كارى هاى ايشان نسبت به مجتمع بشرى صالح است ذكر اينگونه جرائم از ايشان مناسبت دارد؛ زيرا با نشان دادن تعديات آنان به خوبى ثابت مى شود كه اگر زمام حكومت بشر به دست اهل كتاب بيفتد، چه بر سر بشر خواهد آمد. آرى ، هيچ جرم و گناهى بقدر تعدى به حقوق مردم ، جامعه را فاسد نمى سازد.
پس قرآن كريم، هر چند در سوره «بقره»، «نساء»، «مائده» و غير آن، براى اهل كتاب و مخصوصا براى يهود جرائم و گناهان بسيارى به طور مفصل برشمرده، وليكن در اين آيه، متعرض جرائم و تعديات مالى آنان شده. چون اولا تعدّى به حقوق مالى مردم در ميان گناهان اهميت خاصى دارد. و ثانيا در مقامى كه گفتگو از تباهكارى هاى ايشان نسبت به مجتمع بشرى صالح است، ذكر اين گونه جرائم از ايشان مناسبت دارد. زيرا با نشان دادن تعديات آنان، به خوبى ثابت مى شود كه اگر زمام حكومت بشر به دست اهل كتاب بيفتد، چه بر سر بشر خواهد آمد. آرى، هيچ جرم و گناهى، به قدر تعدّى به حقوق مردم، جامعه را فاسد نمى سازد.


زيرا مهم ترين چيزى كه جامعه انسانى را بر اساس خود پايدار مى دارد، اقتصاديات جامعه است كه خدا آن را مايه قوام اجتماعى قرار داده ؛ و ما اگر انواع گناهان و جرائم و جنايات و تعديات و مظالم را دقيقا آمارگيرى كنيم و به جستجوى علت آن بپردازيم خواهيم ديد كه علت بروز تمامى آنها يكى از دو چيز است:
زيرا مهمترين چيزى كه جامعه انسانى را بر اساس خود پايدار مى دارد، اقتصاديات جامعه است كه خدا آن را مايه قوام اجتماعى قرار داده، و ما اگر انواع گناهان و جرائم و جنايات و تعديات و مظالم را دقيقا آمارگيرى كنيم و به جستجوى علت آن بپردازيم، خواهيم ديد كه علت بروز تمامى آن ها، يكى از دو چيز است:


يا فقر مفرطى است كه انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت ، راهزنى ، آدم كشى ، گرانفروشى، كم فروشى ، غصب و ساير تعديات وادار مى كند، و يا ثروت بى حساب است كه انسان را به اسراف و ولخرجى در خوردن ، نوشيدن ، پوشيدن ، تهيه سكنى و همسر، و بى بند و بارى در شهوات ، هتك حرمتها، شكستن قرقها و تجاوز در جان ، مال و ناموس ديگران وامى دارد.
يا فقر مفرطى است كه انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت، راهزنى، آدمكشى، گرانفروشى، كم فروشى، غصب و ساير تعديات وادار مى كند.  


و همه اين مفاسد كه از اين دو ناحيه ناشى مى شود هر يك به اندازه خود تاثيرمستقيمى در اختلال نظام بشرى دارد، نظامى كه بايد حيازت اموال و جمع آورى ثروت و احكام مجعول براى تعديل جهات مملكت و جدا ساختن آن از خوردن مال به باطل را ضمانت كند.  
و يا ثروت بى حساب است، كه انسان را به اسراف و ولخرجى در خوردن، نوشيدن، پوشيدن، تهيه سكنا و همسر، و بى بند و بارى در شهوات، هتك حرمت ها، شكستن قرق ها و تجاوز در جان، مال و ناموس ديگران وامى دارد.


وقتى اين نظام مختل گردد و هر كس به خود حق دهد كه هرچه بدستش مى رسد تصاحب كند، و از هر راهى كه برايش ممكن باشد ثروت جمع نمايد قهرا سنخ فكرش چنين مى شود كه از هر راهى كه ممكن شد بايد مال جمع آورى كرد چه مشروع و چه نامشروع ، و بهر وسيله شده بايد غريره جنسى را اقناع و اشباع كرد چه مشروع و چه نامشروع ، و هر چند به جاهاى باريك هم بكشد.
و همه اين مفاسد كه از اين دو ناحيه ناشى مى شود، هر يك به اندازه خود، تأثير مستقيمى در اختلال نظام بشرى دارد. نظامى كه بايد حيازت اموال و جمع آورى ثروت و احكام مجعول براى تعديل جهات مملكت و جدا ساختن آن از خوردن مال به باطل را ضمانت كند.
 
وقتى اين نظام مختل گردد و هر كس به خود حق دهد كه هرچه به دستش مى رسد، تصاحب كند، و از هر راهى كه برايش ممكن باشد، ثروت جمع نمايد، قهرا سنخ فكرش چنين مى شود كه از هر راهى كه ممكن شد، بايد مال جمع آورى كرد، چه مشروع و چه نامشروع، و به هر وسيله شده، بايد غريزه جنسى را اقناع و اشباع كرد، چه مشروع و چه نامشروع، و هر چند به جاهاى باريك هم بكشد.




۱۷٬۰۰۸

ویرایش