گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۹۱: خط ۹۱:
''' * مقايسه بين اسلام و جوامع متمدن غير دينى، از لحاظ احترام به پيمان ها و تعهدات: '''
''' * مقايسه بين اسلام و جوامع متمدن غير دينى، از لحاظ احترام به پيمان ها و تعهدات: '''
   
   
۴ - اجتماعات بشرى مخصوصا جوامع مترقى آن - البته جوامع غير دينى - براى اجتماعشان و از سنت هاى جاريشان هدف و غرضى جز تمتع از مزاياى زندگى مادى به قدر امكان ندارند، و در نتيجه جز قوانين عملى كه حافظ مقاصد گوناگون زندگيشان است چيز ديگرى كه نسبت به آن تحفظ به خرج دهند ندارند.
۴ - اجتماعات بشرى، مخصوصا جوامع مترقى آن - البته جوامع غير دينى - براى اجتماعشان و از سنت هاى جاری شان، هدف و غرضى جز تمتع از مزاياى زندگى مادى به قدر امكان ندارند، و در نتيجه جز قوانين عملى كه حافظ مقاصد گوناگون زندگی شان است، چيز ديگرى كه نسبت به آن تحفظ به خرج دهند، ندارند.


و خيلى روشن است كه در محيطى اين چنين براى امور معنوى ارزشى نيست مگر به همان مقدارى كه در مقاصد زندگى مادى دخالت و با آن موافقت داشته باشند، فضايل و رذايل معنوى از قبيل راستى و جوانمردى و مروت و گستردن رحمت و رافت و احسان و امثال آن تا جائى اعتبار و ارزش دارد كه براى جامعه استفاده مادى داشته باشد، و از ابقاء آنها متضرر نشوند، و اما در جائى كه منافى با منافع مردم شد ديگر داعيى بر عمل كردن و بكار بردن آن ندارند، بلكه داعى به مخالفت با آن خواهند داشت.
و خيلى روشن است كه در محيطى اين چنين براى امور معنوى ارزشى نيست، مگر به همان مقدارى كه در مقاصد زندگى مادى دخالت و با آن موافقت داشته باشند. فضايل و رذايل معنوى از قبيل راستى و جوانمردى و مروت و گستردن رحمت و رأفت و احسان و امثال آن تا جایى اعتبار و ارزش دارد كه براى جامعه استفاده مادى داشته باشد، و از ابقاء آن ها متضرر نشوند، و اما در جایى كه منافى با منافع مردم شد، ديگر داعيى بر عمل كردن و به كار بردن آن ندارند، بلكه داعى به مخالفت با آن خواهند داشت.


و لذا مى بينيم اولياى امور اينگونه اجتماعات ، غير از حفظ منافع مادى جامعه خود احساس وظيفه ديگرى در خود نمى بينند و در كنفرانس هاى رسمى كه تشكيل مى دهند گفتگوئى از امور معنوى به ميان نمى آورند، و پيمانها و قراردادهائى كه مى بندند همه بر وفق مصالح روز است ، تا مصلحت روز چه اقتضائى داشته باشد. قدرت و بنيه خود و هم چنين نيروى طرف مقابل را مى سنجند، مقتضيات ديگر را در نظر مى گيرند، و آنگاه هم سنگ آن قرار مى بندند.
و لذا مى بينيم اولياى امور اين گونه اجتماعات، غير از حفظ منافع مادى جامعه خود، وظيفه ديگرى در خود احساس نمى بينند و در كنفرانس هاى رسمى كه تشكيل مى دهند، گفتگویى از امور معنوى به ميان نمى آورند، و پيمان ها و قراردادهایى كه مى بندند همه بر وفق مصالح روز است، تا مصلحت روز چه اقتضایى داشته باشد. قدرت و بنيه خود و همچنين نيروى طرف مقابل را مى سنجند، مقتضيات ديگر را در نظر مى گيرند، و آنگاه هم سنگ آن قرار مى بندند.


اگر اين موازنه حالت اعتدال را داشت عهد و قرار هم به اعتبار خود باقى مى ماند، ولى اگر كفه ميزان قدرت خود را نسبت به كفه ميزان طرف سنگين تر ديدند بهانه جوئى كرده و تهمت ها مى تراشند تا سرانجام عهدى را كه سپرده بودند بشكنند، و مقصودشان از بهانه جوئى و تهمت حفظ ظاهر قوانين بين المللى است كه مى ترسند اگر حفظ اين ظاهر را هم نكنند حيات اجتماع آنها و يا بعضى از منافعشان به خطر بيفتد، كه اگر اين ترس نبود بدون كوچكترين عذرى پيمان و قرارداد را زير پا مى گذاشتند.
اگر اين موازنه حالت اعتدال را داشت، عهد و قرار هم به اعتبار خود باقى مى ماند، ولى اگر كفه ميزان قدرت خود را نسبت به كفه ميزان طرف سنگين تر ديدند، بهانه جویى كرده و تهمت ها مى تراشند تا سرانجام عهدى را كه سپرده بودند، بشكنند، و مقصودشان از بهانه جویى و تهمت، حفظ ظاهر قوانين بين المللى است كه مى ترسند اگر حفظ اين ظاهر را هم نكنند، حيات اجتماع آن ها و يا بعضى از منافعشان به خطر بيفتد، كه اگر اين ترس نبود، بدون كوچكترين عذرى، پيمان و قرارداد را زير پا مى گذاشتند.


و اما دروغ و خيانت و تجاوز به منافعى كه طرف آن را حق خود مى داند در اينگونه جوامع زياد وجود دارد، و زشتى آن ايشان را از ارتكابش باز نداشته و بخاطر آن از منافع مادى چشم نمى پوشند، چون در نظر آنان اخلاق و معنويات اصالت ندارد، اصل منافع مادى است ، و اخلاق و معنويات بخاطر منافع مادى مورد اعتبار و اعتناء قرار مى گيرد.
و اما دروغ و خيانت و تجاوز به منافعى كه طرف آن را حق خود مى داند، در اين گونه جوامع زياد وجود دارد، و زشتى آن، ايشان را از ارتكابش باز نداشته و به خاطر آن، از منافع مادى چشم نمى پوشند. چون در نظر آنان، اخلاق و معنويات اصالت ندارد. اصل منافع مادى است، و اخلاق و معنويات به خاطر منافع مادى، مورد اعتبار و اعتناء قرار مى گيرد.


و اگر خواننده محترم حوادث اجتماعى را كه در مجتمعات گذشته و آينده رخ داده و مى دهد مورد دقت قرار دهد و مخصوصا در حوادث جهانى كه در عصر حاضر به وقوع مى پيوندد دقت به عمل آورد به پيمانهاى بى شمارى برمى خورد كه به دست يكى از دو جامعه متعاهد نقض شده ، و نقض آن بخاطر همان سودجوئى و اعمال زور بوده است.
و اگر خواننده محترم حوادث اجتماعى را كه در مجتمعات گذشته و آينده رُخ داده و مى دهد، مورد دقت قرار دهد و مخصوصا در حوادث جهانى كه در عصر حاضر به وقوع مى پيوندد، دقت به عمل آورد، به پيمان هاى بى شمارى بر مى خورد كه به دست يكى از دو جامعه متعاهد نقض شده، و نقض آن به خاطر همان سودجویى و اعمال زور بوده است.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۳ </center>
و اما در اسلام زندگى مادى بشر زندگى حقيقى و اصلى وى به شمار نرفته ، اسلام تمتع از مزاياى زندگى مادى را سعادت واقعى انسان نمى داند، بلكه زندگى حقيقى و سعادت واقعى يك جامعه آن زندگيى است كه جامع و واجد سعادت مادى و معنوى و دنيايى و آخرتى انسان باشد.
و اما در اسلام، زندگى مادى بشر زندگى حقيقى و اصلى وى به شمار نرفته، اسلام تمتع از مزاياى زندگى مادى را سعادت واقعى انسان نمى داند، بلكه زندگى حقيقى و سعادت واقعى يك جامعه، آن زندگيى است كه جامع و واجد سعادت مادى و معنوى و دنيايى و آخرتى انسان باشد.


و پديد آوردن چنين اجتماعى مستلزم اين است كه قوانينش بر اساس خلقت و فطرت تنظيم شود نه بر اساس منافعى كه انسان آن را صالح به حال خود بداند، و لذا اسلام دعوت خود را بر اساس پيروى از حق و هدايت قرار داده نه بر پيروى هوى و هوس و تمايلات و عواطف و احساسات اكثريت، و چنين فرموده : «فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم».  
و پديد آوردن چنين اجتماعى، مستلزم اين است كه قوانينش بر اساس خلقت و فطرت تنظيم شود، نه بر اساس منافعى كه انسان آن را صالح به حال خود بداند، و لذا اسلام دعوت خود را بر اساس پيروى از حق و هدايت قرار داده، نه بر پيروى هوا و هوس و تمايلات و عواطف و احساسات اكثريت، و چنين فرموده: «فَأقِم وَجهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَةَ اللهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللهِ ذَلِكَ الدِّينُ القَيِّمُ».  


و نيز فرموده: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون». و نيز فرموده: «بل اتيناهم بالحق» و فرموده : «و لو اتبع الحق اهوائهم لفسدت السموات و الارض و من فيهن».
و نيز فرموده: «هُوَ الَّذِى أرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَو كَرِهَ المُشرِكُونَ». و نيز فرموده: «بَل أتَينَاهُم بِالحَقِّ». و فرموده: «وَ لَوِ اتَّبَعَ الحَقُّ أهوَائَهُم لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الأرضُ وَ مَن فِيهِنَّ».


و نيز مستلزم اين است كه در چنين اجتماعى اعتقادات حقه و فضائل اخلاقى و صالح بودن اعمال يكجا رعايت شود براى اينكه نه ماديات از معنويات بى نياز است ، و نه معنويات از ماديات .  
و نيز مستلزم اين است كه در چنين اجتماعى، اعتقادات حقّه و فضائل اخلاقى و صالح بودن اعمال، يكجا رعايت شود. براى اين كه نه ماديات از معنويات بى نياز است، و نه معنويات از ماديات.  


و به عبارت ديگر فضايل انسانى بايد رعايت شود چه اينكه سود مادى داشته باشد و چه ضرر، و همچنين از رذايل بايد اجتناب شود چه اينكه منفعت مادى داشته باشد و چه به منافع مادى ضرر برساند.  
و به عبارت ديگر: فضايل انسانى بايد رعايت شود، چه اين كه سود مادى داشته باشد و چه ضرر، و همچنين از رذايل بايد اجتناب شود، چه اين كه منفعت مادى داشته باشد و چه به منافع مادى ضرر برساند.  


آرى ، پيروى از حق مستلزم اين معنا است ، و ليكن بايد دانست كه رعايت فضايل اخلاقى و اجتناب از رذايل ضرر نمى رساند مگر اينكه از راه ميانه اى كه حق آن را ترسيم و تعيين نموده تخطى شود و به افراط و يا تفريط برسد.
آرى، پيروى از حق مستلزم اين معنا است، وليكن بايد دانست كه رعايت فضايل اخلاقى و اجتناب از رذايل ضرر نمى رساند، مگر اين كه از راه ميانه اى كه حق آن را ترسيم و تعيين نموده، تخطى شود و به افراط و يا تفريط برسد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۴ </center>
و لذا مى بينيم خداى سبحان در مساله مورد بحث يعنى مساله عهد و نقض عهد از طرفى دستور مى دهد مسلمانان عهد مشركين را كه خود نقض عهد كردند نقض كنند، و از طرفى به ملاك فضيلت رحم و رافت چهار ماه مهلتشان مى دهد، و با آنكه حوادث و پيشرفتهاى مسلمين مشركين را زبون و ضعيف كرده و مسلمانان قدرت دارند عهد آنهائى را كه در عهد خود وفادار بودند بشكنند مع ذلك به آنان دستور مى دهد به اينكه ايشان هم متقابلا در عهدشان وفادارى كنند.  
و لذا مى بينيم خداى سبحان در مسأله مورد بحث، يعنى مسأله عهد و نقض عهد از طرفى دستور مى دهد مسلمانان عهد مشركان را كه خود نقض عهد كردند، نقض كنند، و از طرفى، به ملاك فضيلت رحم و رأفت چهار ماه مهلتشان مى دهد، و با آن كه حوادث و پيشرفت هاى مسلمين، مشركان را زبون و ضعيف كرده و مسلمانان قدرت دارند عهد آن هایى را كه در عهد خود وفادار بودند، بشكنند، با این حال، به آنان دستور مى دهد به اين كه ايشان هم متقابلا در عهدشان وفادارى كنند.  


از طرفى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دستور مى دهد در صورتى كه خوف خيانت از مشركين دارد عهدشان را بشكند، و از طرفى هم مى فرمايد كه بايد قبلا به ايشان اطلاع دهد و اعلام بدارد، و همين دستور را چنين تعليل مى كند كه خداوند خيانت را دوست نمى دارد.
از طرفى، به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» دستور مى دهد در صورتى كه خوف خيانت از مشركان دارد، عهدشان را بشكند، و از طرفى هم مى فرمايد كه بايد قبلا به ايشان اطلاع دهد و اعلام بدارد، و همين دستور را چنين تعليل مى كند كه خداوند خيانت را دوست نمى دارد.


==گفتارى درباره انتساب اعمال به اسباب، در ذيل آیه: «قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم» ==
==گفتارى درباره انتساب اعمال به اسباب، در ذيل آیه: «قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم» ==
۱۶٬۹۰۷

ویرایش