گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۴۲ </center>


==چند روايت در ذيل آيه: «فقاتلوا ائمة الكفر...» ==
==چند روايت، در ذيل آيه: «فَقَاتِلُوا أئِمَّةَ الكُفر...» ==
و در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه و بخارى و ابن مردويه از زيد بن وهب روايت كرده اند كه در ذيل آيه «فقاتلوا ائمه الكفر» گفته است : ما در محضر حذيفه (رض ) بوديم كه گفت : از مشمولين اين آيه باقى نمانده مگر سه نفر. و از منافقين هم باقى نمانده مگر چهار نفر.
و در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه و بخارى و ابن مردويه، از زيد بن وهب روايت كرده اند كه در ذيل آيه: «فَقَاتِلُوا أئِمَّةَ الكُفر» گفته است:  


مردى اعرابى پرسيد شما اصحاب محمد (صلى الله عليه و آله ) خبرهائى به ما مى دهيد كه سر و ته آن را نمى دانيم ، اگر از مشمولين اين آيه نمانده مگر سه نفر و از منافقين نمانده مگر چهار نفر پس اينها چه كسانى هستند كه خانه هاى ما را مى شكافند و علفهاى ما را مى دزدند؟
ما، در محضر حذيفه «رض» بوديم كه گفت: از مشمولين اين آيه، باقى نمانده مگر سه نفر، و از منافقان هم باقى نمانده مگر چهار نفر.


گفت اينها تبه كاران هستند (نه آن كسانى كه آيه در حقشان نازل شده ) آرى ، از آن كسان نمانده اند مگر چهار نفر كه يكى از آنها پيرمرد سالخورده اى است كه اگر آب خنك هم بخورد ديگر سردى آب را تشخيص نمى دهد.
مردى اعرابى پرسيد: شما اصحاب محمّد «صلى الله عليه و آله»، خبرهایى به ما مى دهيد كه سر و ته آن را نمى دانيم. اگر از مشمولين اين آيه نمانده مگر سه نفر و از منافقان نمانده مگر چهار نفر، پس اين ها چه كسانى هستند كه خانه هاى ما را مى شكافند و علف هاى ما را مى دزدند؟


و در قرب الاسناد حميرى است كه مى گويد: عبد الحميد و عبد الصمد بن محمد هر دو از حنان بن سدير برايم نقل كردند كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: عده اى از اهل بصره نزد من آمدند و از من حال طلحه و زبير را پرسيدند، گفتم: از پيشوايان كفر بودند، چون على (عليه السلام) در روز جنگ بصره بعد از آنكه صف آرائى كرد به ياران خود فرمود: بر اين مردم پيشدستى مكنيد، بگذاريد تا من ميان خودم و خدا و ميان ايشان قطع عذر كنم.
گفت: اينها تبهكاران هستند (نه آن كسانى كه آيه در حقشان نازل شده). آرى، از آن كسان نمانده اند، مگر چهار نفر كه يكى از آن ها پيرمرد سالخورده اى است، كه اگر آب خنك هم بخورد، ديگر سردى آب را تشخيص نمى دهد.


آنگاه برخاست و در برابر لشكر بصره فرياد زد: اى اهل بصره آيا از من جور و ستمى در قضاوت سراغ داريد؟ گفتند: نه . فرمود: آيا حيف و ميل در بيت المال و در نحوه تقسيم آن سراغ داريد ؟ گفتند: نه.
و در قرب الاسناد حميرى است كه مى گويد:  


فرمود: آيا شيفتگى به دنيا از من ديده ايد كه مال دنيا را به خودم و خاندانم اختصاص ‍ داده و به شما نداده باشم ، از اين جهت است كه از در ستيره درآمده و بيعت مرا مى شكنيد؟ گفتند: نه . فرمود: آيا حدود خدا را در شما جارى نموده و در ديگران اجراء نكرده ام ؟ گفتند: نه .  
عبدالحميد و عبدالصمد بن محمّد، هر دو از حنان بن سدير برايم نقل كردند كه گفت: من از امام صادق «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: عده اى از اهل بصره نزد من آمدند و از من حال طلحه و زبير را پرسيدند. گفتم: از پيشوايان كفر بودند، چون على «عليه السلام»، در روز جنگ بصره، بعد از آن كه صف آرایى كرد، به ياران خود فرمود: بر اين مردم پيشدستى مكنيد، بگذاريد تا من ميان خودم و خدا و ميان ايشان قطع عذر كنم.


فرمود: پس چطور شده كه بيعت من شكسته مى شود و بيعت ديگران (كه همه آن عيبها را دارند) شكسته نمى شود؟ همانا من سر و ته اين كار را بررسى كردم و جز كفر و يا شمشير، چيز ديگرى نيافتم.
آنگاه برخاست و در برابر لشكر بصره فرياد زد: اى اهل بصره! آيا از من جور و ستمى در قضاوت سراغ داريد؟ گفتند: نه. فرمود: آيا حيف و ميل در بيت المال و در نحوه تقسيم آن سراغ داريد؟ گفتند: نه.


آنگاه متوجه اصحاب خود شد و فرمود: خداى تعالى در كتابش مى فرمايد: «و ان نكثوا ايمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقاتلوا ائمه الكفر انهم لا ايمان لهم لعلهم ينتهون». آنگاه امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: به خدائى كه دانه را مى شكافد، و خلائق را مى آفريند، و محمد (صلى الله عليه و آله) را به نبوت برگزيد اين قوم مشمولين اين آيه هستند، و از آن روزى كه نازل شده تاكنون غير از اين مردم با هيچ قومى به عنوان مشمولين آن جنگ نشده است.
فرمود: آيا شيفتگى به دنيا از من ديده ايد كه مال دنيا را به خودم و خاندانم اختصاص داده و به شما نداده باشم، از اين جهت است كه از درِ ستيره در آمده و بيعت مرا مى شكنيد؟ گفتند: نه. فرمود: آيا حدود خدا را در شما جارى نموده و در ديگران اجراء نكرده ام؟ گفتند: نه.
 
فرمود: پس چطور شده كه بيعت من شكسته مى شود و بيعت ديگران (كه همه آن عيب ها را دارند)، شكسته نمى شود؟ همانا من سر و ته اين كار را بررسى كردم و جز كفر و يا شمشير، چيز ديگرى نيافتم.
 
آنگاه متوجه اصحاب خود شد و فرمود: خداى تعالى، در كتابش مى فرمايد: «وَ إن نَكَثُوا أيمَانَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وَ طَعَنُوا فِى دِينِكُم فَقَاتِلُوا أئِمَّة الكُفر إنَّهُم لَا أيمَانَ لَهُم لَعَلَّهُم يَنتَهُونَ».  
 
آنگاه اميرالمؤمنين «عليه السلام» فرمود: به خدایى كه دانه را مى شكافد، و خلایق را مى آفريند، و محمّد «صلى الله عليه و آله» را به نبوت برگزيد، اين قوم مشمولين اين آيه هستند، و از آن روزى كه نازل شده، تاكنون غير از اين مردم، با هيچ قومى به عنوان مشمولين آن جنگ نشده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۴۳ </center>
مؤلف : اين روايت را عياشى نيز از حنان بن سدير از آنحضرت نقل كرده.
مؤلف: اين روايت را، عياشى نيز، از حنّان بن سدير، از آن حضرت نقل كرده.
 
و در امالى مفيد، به سند خود، از ابى عثمان، مؤذّن قبيله بنى قصى نقل كرده كه گفت:


و در امالى مفيد به سند خود از ابى عثمان ، موذن قبيله بنى قصى نقل كرده كه گفت : من از على بن ابيطالب در موقعى كه طلحه و زبير خروج كرده بودند شنيدم كه گفت : خداوند مرا معذور بدارد از كار طلحه و زبير، اينها از در طوع و رغبت خود و بدون اينكه كسى وادارشان كند، با من بيعت كردند، آنگاه بيعتم را شكستند، بدون اينكه بدعتى كرده باشم ؛ سپس اين آيه را تلاوت كردند: «و ان نكثوا ايمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقاتلوا ائمه الكفر انهم لا ايمان لهم لعلهم ينتهون».
من از على بن ابی طالب، در موقعى كه طلحه و زبير خروج كرده بودند، شنيدم كه گفت: خداوند مرا معذور بدارد از كار طلحه و زبير. اين ها از در طوع و رغبت خود و بدون اين كه كسى وادارشان كند، با من بيعت كردند، آنگاه بيعتم را شكستند، بدون اين كه بدعتى كرده باشم. سپس اين آيه را تلاوت كردند: «وَ إن نَكَثُوا أيمَانَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وَ طَعَنُوا فِى دِينِكُم فَقَاتِلُوا أئِمَّة الكُفر إنَّهُم لَا أيمَانَ لَهُم لَعَلَّهُم يَنتَهُونَ».


مؤ لف : اين روايت را عياشى در تفسير خود، هم از ابى عثمان موذن و هم از ابى - الطفيل و هم از حسن بصرى روايت كرده . و شيخ در امالى خود آن را از ابى عثمان موذن نقل كرده و در نقل او دارد كه بكير گفت : من از امام ابى جعفر (عليه السلام ) از اين حديث سؤ ال كردم فرمود: شيخ (موذن ) درست گفته ، على (عليه السلام ) همينطور فرموده ، و جريان اين چنين بوده.
مؤلف: اين روايت را، عياشى در تفسير خود، هم از ابى عثمان، مؤذّن و هم از ابى الطفيل، و هم از حسن بصرى روايت كرده. و شيخ، در امالى خود، آن را از ابى عثمان مؤذّن نقل كرده، و در نقل او دارد كه بكير گفت: من از امام ابى جعفر «عليه السلام»، از اين حديث سؤال كردم. فرمود: شيخ (مؤذن) درست گفته، على «عليه السلام» همين طور فرموده، و جريان اين چنين بوده.


==چند روايت در ذيل آيه شريفه: «الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم...» ==
==چند روايت در ذيل آيه شريفه: «الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم...» ==
۱۶٬۹۱۱

ویرایش