۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۷: | ||
<span id='link367'><span> | <span id='link367'><span> | ||
==شعيب | ==گفتارى در چند فصل، پيرامون داستان شعيب «ع» و قوم او، در قرآن كريم== | ||
۱ - شعيب | |||
'''* ۱ - شعيب «عليه السلام»، سومين پيامبر عرب بود:''' | |||
منظور اين است كه آن جناب، سومين پيامبر عربى است كه نام شريفشان، در قرآن كريم آمده. و پيامبران عرب، عبارتند از: هود و صالح و شعيب و محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، كه پاره اى از سرگذشت هاى زندگى شعيب «عليه السلام»، در سوره هاى «اعراف» و «هود» و «شعراء» و «قصص» و «عنكبوت» آمده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۶۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۶۶ </center> | ||
شعيب | شعيب «عليه السلام»، از اهل مَديَن بوده. (و «مَديَن»، شهرى بوده در سرِ راه شام. راهى كه از شبه جزيره عربستان به طرف شام مى رفته). و آن جناب، با موسى بن عمران «عليه السلام» معاصر بوده، و يكى از دو دختر خود را در برابر هشت سال خدمت، به عقد آن جناب در آورده، و اگر موسى خواست ده سال خدمت كند، خودش داوطلب شده و اين دو سال، جزء قرار داد نبوده. موسى «عليه السلام»، ده سال وى را خدمت كرد، و سپس از آن جناب خداحافظى نموده، با خانواده اش، از مَديَن، به طرف مصر رهسپار شد. | ||
و قوم اين | و قوم اين پيغمبر، يعنى اهل مَديَن، بت مى پرستيدند. مردمى برخوردار از نعمت هاى الهى بودند. امنيت و رفاه و ارزانى قيمت ها و فراوانى نعمت داشتند، ولى فساد در بينشان شيوع يافت، مخصوصا كم فروشى و نقص در ترازو و قپان. | ||
لذا خداى | لذا خداى تعالى، شعيب را به سوى آنها مبعوث كرد و دستور داد تا مردم را از پرستش بت ها و از فساد در زمين و نقص كيل ها و ميزان ها نهى كند و آن جناب، مردم را بدانچه مأمور شده بود، دعوت كرد. اندرزشان داد، انذارشان كرد، بشارتشان داد، و مصايبى كه به قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسيده بود، به يادشان آورد، و در احتجاج عليه كارهاى زشتشان و در موعظه و اندرزشان، سعى بليغ كرد، اما جز بيشتر شدن طغيان و كفر و فسوق در آنان، نتيجه اى نگرفت. | ||
مردم | مردم مَديَن، به جز چند نفر به وى ايمان نياوردند، بلكه در عوض، شروع به اذيت او و مسخره كردن و تهديدش نموده، مردم ديگر را از پيروى آن جناب بر حذر داشتند. بر سرِ هر راهى كه به جناب شعيب منتهى مى شد، مى نشستند و رهگذران را از اين كه نزد شعيب بروند، مى ترساندند و كسانى كه به وى ايمان آورده بودند را، از راه خدا منع مى كردند و راه خدا را كج و معوج نشان مى دادند، و مى خواستند هرچه بيشتر اين راه را، در نظرها زننده جلوه دهند. | ||
و سپس شروع كردند به تهمت زدن | و سپس شروع كردند به تهمت زدن. گاهى او را ساحر خواندند و زمانى كذّابش معرفى كردند، و خود آن جناب را تهديد كردند كه اگر دست از دعوتت برندارى، سنگسارت خواهيم كرد. و بار ديگر، او و گروندگان به او را تهديد كردند كه از شهر بيرونتان مى كنيم، مگر اين كه به كيش بت پرستى ما برگرديد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۶۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۶۷ </center> | ||
ویرایش