گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۹: خط ۵۹:
<span id='link50'><span>
<span id='link50'><span>


==دو نوع اختلاف و مذمت يك نوع آن در قرآن كريم ==
چيزى كه هست، يك نوع از «اختلاف»، اختلافى است كه در عالَم انسانى، چاره اى از آن نيست و آن، اختلاف طبايع است كه منتهى به اختلاف بنيه ها مى گردد.  
چيزى كه هست يك نوع از اختلاف ، اختلافى است كه در عالم انسانى چاره اى از آن نيست ، و آن اختلاف طبايع است كه منتهى به اختلاف بنيه ها مى گردد. آرى تركيبات بدنى در افراد اختلاف دارد و اين اختلاف در تركيبات بدنى باعث اختلاف در استعدادهاى بدنى و روحى مى شود، و با ضميمه شدن اختلاف محيطها و آب و هواها اختلاف سليقه ها و سنن و آداب و مقاصد و اعمال نوعى و شخصى در مجتمعات انسانى پديد مى آيد، و در علم الاجتماع و مباحثش ثابت شده كه اگر اين اختلافات نمى بود بشر حتى يك چشم بر هم زدن قادر به زندگى نبود.


و خداى تعالى هم در قرآن كريم اين اختلاف را به خود نسبت داده و فرموده: «نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوه الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا» و در هيچ جاى از كلام خود آن را مذمّت ننموده ، مگر در آن مواردى كه اين اختلاف آميخته با هواى نفس و بر خلاف هدايت عقل باشد، مانند اختلاف در دين ، چون خداى سبحان دين را يك مساءله فطرى دانسته و فرموده : بشر مفطور بر معرفت و توحيد خداست.  
آرى، تركيبات بدنى در افراد اختلاف دارد و اين اختلاف در تركيبات بدنى، باعث اختلاف در استعدادهاى بدنى و روحى مى شود، و با ضميمه شدن اختلاف محيط ها و آب و هواها، اختلاف سليقه ها و سنن و آداب و مقاصد و اعمال نوعى و شخصى در مجتمعات انسانى پديد مى آيد، و در علم الاجتماع و مباحثش ثابت شده كه اگر اين اختلافات نمى بود، بشر حتى يك چشم بر هم زدن، قادر به زندگى نبود.


و نيز درباره نفس انسان فرموده: تقواو فجور نفس را به نفس هر كسى الهام كرده . و نيز فرموده: دين حنيف از فطرياتى است كه بشر بر آن خلق شده ، و در خلق خدا تبديلى نيست.
و خداى تعالى هم، در قرآن كريم، اين اختلاف را به خود نسبت داده و فرموده: «نَحنُ قَسَمنَا بَينَهُم مَعِيشَتَهُم فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا وَ رَفَعنَا بَعضَهُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجَات لِيَتَّخِذَ بَعضُهُم بَعضاً سُخرِيّاً». و در هيچ جاى از كلام خود آن را مذمّت ننموده، مگر در آن مواردى كه اين اختلاف، آميخته با هواى نفس و بر خلاف هدايت عقل باشد، مانند اختلاف در دين. چون خداى سبحان، دين را يك مسأله فطرى دانسته و فرموده: بشر، مفطور بر معرفت و توحيد خداست.  


و به همين جهت در موارد بسيارى از كلام مجيدش اختلاف در دين را به ظلم و طغيان اختلاف كنندگان نسبت داده ، از آن جمله فرموده: «فما اختلفوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم».
و نيز درباره نفس انسان فرموده: «تقوا و فجور نفس را، به نفس هر كسى الهام كرده». و نيز فرموده: «دين حنيف، از فطرياتى است كه بشر بر آن خلق شده، و در خلق خدا، تبديلى نيست».


و در آيه زير هر دو اختلاف را ذكر كرده و فرموده: «كان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبيّين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه» اين همان اختلاف اول است كه اختلاف در امور مادّى و زندگى مادى است. «و ما اختلف فيه» اين آن اختلاف دومى يعنى اختلاف در امر دين است «الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البيّنات بغيا بينهم فهدى الله الذين آمنوا لما اختلفوا فيه من الحق باذنه».
و به همين جهت، در موارد بسيارى از كلام مجيدش، اختلاف در دين را به ظلم و طغيان اختلاف كنندگان نسبت داده. از آن جمله فرموده: «فَمَا اختَلَفُوا إلّا مِن بَعدِ مَا جَاءَهُمُ العِلمُ بَغياً بَينَهُم».
 
و در آيه زير، هر دو اختلاف را ذكر كرده و فرموده: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أنزَلَ مَعَهُمُ الكِتَابَ بِالحَقِّ لِيَحكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اختَلَفُوا فِيه». اين همان اختلاف اول است كه اختلاف در امور مادّى و زندگى مادى است. «وَ مَا اختَلَفَ فِيه»، اين، آن اختلاف دومى، يعنى اختلاف در امر دين است: «إلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعدِ مَا جَاءَتهُمُ البَيِّنَاتُ بَغياً بَينَهُم فَهَدَى اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اختَلَفُوا فِيهِ مِنَ الحَقِّ بِإذنِهِ».


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸۲ </center>
آن اختلافى كه خداوند در آيه مورد بحث يعنى در جمله «و لو شاء ربك لجعل النّاس امة واحدة'» منظور دارد، همان اختلافى است كه در آيات قبل بيان داشته بود و آن اختلاف در امر دين بود كه مردم دو طايفه شدند اندكى اهل نجات و بيشتر ستمكاران و اهل هلاكت.
آن اختلافى كه خداوند در آيه مورد بحث، يعنى در جملۀ «وَ لَو شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً»، منظور دارد، همان اختلافى است كه در آيات قبل بيان داشته بود و آن، اختلاف در امر دين بود، كه مردم دو طايفه شدند: اندكى اهل نجات و بيشتر ستمكاران و اهل هلاكت.


جمله: «لايزالون مختلفين» راجع به اختلاف در دين است
==جمله: «لايزالون مختلفين» راجع به اختلاف در دين است==


بنابراين ، معناى آيه مورد بحث چنين مى شود: و اگر اختلاف كنند در امر دين ، بارى خدا را بدين وسيله عاجز نمى كنند، چون اگر خدا مى خواست مى توانست مردم را يك امّت قرار دهد و در نتيجه در امر دين اختلافى ميان آنان پديد نيايد. پس در حقيقت اين آيه نظير آيه اى است كه مى فرمايد: «و على اللّه قصد السبيل و منها جائر و لو شاء لهديكم اجمعين» و آيه «افلم يياس الذين آمنوا ان لو يشاء اللّه لهدى الناس جميعا.
بنابراين ، معناى آيه مورد بحث چنين مى شود: و اگر اختلاف كنند در امر دين ، بارى خدا را بدين وسيله عاجز نمى كنند، چون اگر خدا مى خواست مى توانست مردم را يك امّت قرار دهد و در نتيجه در امر دين اختلافى ميان آنان پديد نيايد. پس در حقيقت اين آيه نظير آيه اى است كه مى فرمايد: «و على اللّه قصد السبيل و منها جائر و لو شاء لهديكم اجمعين» و آيه «افلم يياس الذين آمنوا ان لو يشاء اللّه لهدى الناس جميعا.
خط ۸۹: خط ۹۰:
علاوه بر اين ، اصلا معنا ندارد محق ها را از حكم اختلاف استثناء كنيم ، زيرا اين محق ها يك طرف اختلاف هستند، و پرواضح است كه اختلاف ، قائم به هر دو طرف محق و مبطل است .
علاوه بر اين ، اصلا معنا ندارد محق ها را از حكم اختلاف استثناء كنيم ، زيرا اين محق ها يك طرف اختلاف هستند، و پرواضح است كه اختلاف ، قائم به هر دو طرف محق و مبطل است .
<span id='link52'><span>
<span id='link52'><span>
==مذمت اختلاف، از جهت لوازم آن يعنى تفرق و اعراض از حق است ==
==مذمت اختلاف، از جهت لوازم آن يعنى تفرق و اعراض از حق است ==
در پاسخ مى گوييم: درست است كه اختلاف در اين آيه و در ساير آيات كه اهل اختلاف را مذمّت مى كنند، اختلاف در حق است ، و نيز درست است كه مخالفت كردن بعضى با بعضى ديگر مستلزم اين است كه يكى از آن دو، بر حق و داراى بصيرت باشد ليكن وقتى حساب اجتماعى را كه اين دو فريق تشكيل داده اند برسيم اجتماعى است متزلزل و متفرق از حق ، و جامعه ايست كه مى توان گفت بر حق ، اجتماعى ندارند و حق را كنار گذارده اند، و حق بر ايشان مخفى است و درباره آن ترديد دارند.
در پاسخ مى گوييم: درست است كه اختلاف در اين آيه و در ساير آيات كه اهل اختلاف را مذمّت مى كنند، اختلاف در حق است ، و نيز درست است كه مخالفت كردن بعضى با بعضى ديگر مستلزم اين است كه يكى از آن دو، بر حق و داراى بصيرت باشد ليكن وقتى حساب اجتماعى را كه اين دو فريق تشكيل داده اند برسيم اجتماعى است متزلزل و متفرق از حق ، و جامعه ايست كه مى توان گفت بر حق ، اجتماعى ندارند و حق را كنار گذارده اند، و حق بر ايشان مخفى است و درباره آن ترديد دارند.
۱۶٬۸۸۴

ویرایش