۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۷: | ||
<span id='link132'><span> | <span id='link132'><span> | ||
==عنايت به ياد آوردن زيبايى و زينت آسمان به نجوم و | ==عنايت به ياد آوردن زيبايى و زينت آسمان به نجوم و كواكب، در موارد مختلف قرآن == | ||
ضمير در | ضمير در «زَيَّنَاهَا» به «سَمَاء» بر مى گردد، مانند ضميرى كه در «حَفِظنَاهَا» است، و مقصود از زينت دادن آسمان براى ناظرين، همين بهجت و جمالى است كه مى بينيم با ستارگان درخشنده و كواكب فروزانش كه اندازه هاى مختلف و نورهاى متنوعى دارند، عقل ها را حيران مى سازد. | ||
و این معنا، در قرآن كريم، در چند جا تكرار | و این معنا، در قرآن كريم، در چند جا تكرار شده، و همين تكرار كشف مى كند از اين كه خداى سبحان عنايت بيشترى به يادآورى آن دارد. يك جا مى فرمايد: «وَ زَيَّنَا السَّمَاءَ الدُّنيَا بِمَصَابِيحَ». و جاى ديگر مى فرمايد: «إنَّا زَيَّنَا السَّمَاءَ الدُّنيَا بِزِينَةٍ الكَوَاكِب *وَ حِفظاً مِن كُلّ شَيطَانٍ مَارِدٍ * لَا يَسمَعُونَ إلَى المَلَأ الأعلَى وَ يُقذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ * دُحُوراً وَ لَهُم عَذَابٌ وَاصِبٌ * إلَّا مَن خَطِفَ الخَطفَةَ فَأتبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۰۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۰۲ </center> | ||
«استراق | «استراق سمع»، به معناى خبرگيرى پنهانى است، مانند كسى كه در گوشه اى پنهان شده، گفتگوى محرمانه ديگران را گوش مى دهد. و استراق سمع شيطان ها - به طورى كه از آيات سوره «صافّات» بر مى آيد - عبارت از اين است كه در صدد بر آيند از گفتگوى ملائكه خبردار شوند. | ||
كلمه | كلمه «شهاب»، به معناى شعله ای است كه از آتش بيرون مى آيد. به اجرام روشنى هم كه در جوّ ديده مى شوند، از اين جهت «شهاب» گفته اند كه گويا ستاره ای است كه ناگهان از يك نقطه آسمان بيرون آمده، به سرعت مى رود و پس از لحظه اى خاموش مى گردد. | ||
بنابراين، ظاهر معنى آيات اين مى شود كه : ما در آسمان - كه عبارت از جهت بالاى زمين است - برج ها و قصرها كه همان | بنابراين، ظاهر معنى آيات اين مى شود كه: ما در آسمان - كه عبارت از جهت بالاى زمين است - برج ها و قصرها كه همان منزل هاى آفتاب و ماه است، قرار داديم، و آن را براى بينندگان به زينتى آراستيم، و آن زينت، همانا نجوم و كواكب است. | ||
و نيز ما آن را - يعنى آسمان را - از هر شيطان رانده شده حفظ كرديم، و از اين جهت حفظ كرديم كه شيطان ها از آنچه كه در ملكوت عالم | و نيز ما آن را - يعنى آسمان را - از هر شيطان رانده شده حفظ كرديم، و از اين جهت حفظ كرديم كه شيطان ها از آنچه كه در ملكوت عالم است، خبردار نشوند، مگر آن شيطانى كه براى استراق سمع نزديك شود، تا گفتگوى ملائكه را در باره امور غيبى و حوادث آينده و امثال آن را بشنود، كه به محض نزديك شدن شهابى مبين دنبالش مى كند. | ||
و ما به زودى - | و ما به زودى - إن شاء الله - در باره شهاب و معناى راندن شيطان ها به وسيله آن در تفسير سوره «صافّات» بحث خواهيم كرد. | ||
«'''وَ الاَرْض مَدَدْنَاهَا وَ أَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسىَ وَ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن | «'''وَ الاَرْض مَدَدْنَاهَا وَ أَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسىَ وَ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شئٍ مَوْزُون'''»: | ||
«مدّ ارض»، به معناى گستردن طول و عرض آن است. چون اگر خداى تعالى زمين را گسترده نمى كرد و از سلسله هاى جبال پوشيده مى شد، صلاحيت كشت و زرع و سكونت را نداشت و جانداران، كمال حيات خود را نمى يافتند. | |||
«رواسى»، صفتى است كه موصوف آن حذف شده، و تقدير آن «ألقَينَا فِيهَا جِبَالاً رَوَاسِى» است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۰۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۰۳ </center> | ||
يعنى انداختيم در زمين كوه هاى رواسى. «رواسى» كه جمع «راسيه» | يعنى: انداختيم در زمين كوه هاى رواسى. «رواسى» كه جمع «راسيه» است، به معناى ثابت است، و اشاره است به مطلبى كه در جاى ديگر قرآن بيان نموده و آن، اين است كه كوه ها مانع از حركت و اضطراب زمين مى شوند، و فرموده: «وَ ألقَى فِى الأرضِ رَوَاسِىَ أن تَمِيدَ بِكُم». | ||
معناى «موزون» و مراد از جمله: | ==معناى «موزون» و مراد از جمله: «أنبَتنَا فِيهَا مِن كُلّ شَئٍ مَوزُون»== | ||
كلمۀ «موزون»، از «وزن» و به معناى سنجيدن اجسام از جهت سنگينى است، ليكن آن را عموميت داده و در اندازه گيرى هر چيزى كه ممكن باشد آن را اندازه گيرى كرد، از قبيل اندازه گيرى طول با وجب و يا ذراع و امثال آن، و اندازه گيرى حجم، و اندازه گيرى حرارت، و نور، و نيرو، و غير آن استعمال كرده اند. و در كلام خداى تعالى كه فرموده: «وَ نَضَعُ المَوَازِينَ القِسطِ لِيَومِ القِيَامَة» در سنجيدن اعمال هم استعمال شده، با اين كه اعمال، سنگينى و سبكى اجسام زمينى را ندارد. | |||
و چه بسا در مواردى استعمال شود كه مقصود از | و چه بسا در مواردى استعمال شود كه مقصود از آن، كم و زياد نشدن شئ موزون است از آنچه كه طبيعتش و يا حكمت اقتضاء مى كند، همچنان كه گفته مى شود: فلانى، سخنش موزون است، و يا قامتش موزون است، و يا افعالش موزون است. يعنى سخن و قامت و افعالش پسنديده و متناسب الاجزاء است و از آنچه طبع و يا حكمت اقتضاء دارد، كمتر و بيشتر نيست. | ||
و از آن جايى كه اعتبارات مذكور | و از آن جايى كه اعتبارات مذكور وزن، مختلف است، بعضى گفته اند: «مقصود از كلمۀ «موزون» در آيه مورد بحث، اين است كه ما از زمين سنجيدنی هايى چون معدنی ها، از قبيل طلا و نقره و ساير فلزات را بيرون كرديم». | ||
و بعضى ديگر گفته اند «مراد از | و بعضى ديگر گفته اند: «مراد از آن، اين است كه ما نباتات كه هر نوعش نظامى بديع و موزون مخصوص به خود دارد، بيرون آورديم». | ||
بعضى ديگر گفته اند «مقصود اين است كه در | بعضى ديگر گفته اند: «مقصود اين است كه در زمين، هر امر مقدر و معلومى خلق كرده است». | ||
چيزى كه | چيزى كه تنبّه به آن لازم است، تعبير به «مِن كُلّ شَئ مَوزُون» است، و اين غير از تعبير به «مِن كُلّ نَبَاتٍ مُوزُون» است. زيرا دومى تنها شامل نباتات مى شود، ولى اولى به خاطر كلمۀ «أنبَتنَا»، نباتات را مى گيرد و به خاطر كلمۀ «كُلّ شَئ» هر چيزى را كه در زمين پديد مى آيد و رشد و نمو مى كند، شامل مى گردد. | ||
ویرایش