۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
يعقوبى در تاريخ خود مى نويسد: عثمان قرآن را جمع آورى و تأليف كرد. سوره هاى طولانى را در يك رديف، و سوره هاى كوتاه را در يك رديف ديگر قرار داد و آنگاه تمامى مصحف ها را كه در اقطار آن روز اسلام بود، جمع نمود و با آب داغ و سركه بشست. و به قول بعضى، ديگر بسوزانيد و جز مصحف ابن مسعود، هيچ مصحفى نماند، مگر آن كه همين معامله را با آن نمود. | يعقوبى در تاريخ خود مى نويسد: عثمان قرآن را جمع آورى و تأليف كرد. سوره هاى طولانى را در يك رديف، و سوره هاى كوتاه را در يك رديف ديگر قرار داد و آنگاه تمامى مصحف ها را كه در اقطار آن روز اسلام بود، جمع نمود و با آب داغ و سركه بشست. و به قول بعضى، ديگر بسوزانيد و جز مصحف ابن مسعود، هيچ مصحفى نماند، مگر آن كه همين معامله را با آن نمود. | ||
ابن مسعود در آن موقع در كوفه بود. حاكم كوفه «عبدالله بن | ابن مسعود در آن موقع در كوفه بود. حاكم كوفه: «عبدالله بن عامر»، خواست قرآن او را بگيرد و او، از دادن قرآن امتناع نمود. حاكم، قضيه را به عثمان نوشت. در جواب دستور آمد كه او را به مدينه بفرست تا اين دين، رو به فساد ننهاده، نقصانى در آن پديد نيايد. | ||
ابن مسعود وارد مدينه شد. وقتى به مسجد در آمد كه عثمان بر فراز منبر مشغول خطابه بود. وقتى ابن مسعود را ديد، رو كرد به مردم و گفت: جانور بدى دارد بر شما وارد مى شود. | ابن مسعود وارد مدينه شد. وقتى به مسجد در آمد كه عثمان بر فراز منبر مشغول خطابه بود. وقتى ابن مسعود را ديد، رو كرد به مردم و گفت: جانور بدى دارد بر شما وارد مى شود. |
ویرایش