۱۶٬۸۸۰
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link117'><span> | <span id='link117'><span> | ||
==جمع و تدوين قرآن بر اساس يك | ==جمع و تدوين قرآن بر اساس يك قرائت، در زمان عثمان == | ||
بعد از | بعد از آن كه تدوين و جمع آورى قرآن در زمان ابوبكر شروع شد، در نتيجه ادامه اين كار، قرآن هاى مختلفى و قرائت هاى زيادى به وجود آمد و لذا عثمان براى بار دوم به جمع آورى آن پرداخت. | ||
يعقوبى در تاريخ خود مى نويسد: عثمان قرآن را جمع آورى و | يعقوبى در تاريخ خود مى نويسد: عثمان قرآن را جمع آورى و تأليف كرد. سوره هاى طولانى را در يك رديف، و سوره هاى كوتاه را در يك رديف ديگر قرار داد و آنگاه تمامى مصحف ها را كه در اقطار آن روز اسلام بود، جمع نمود و با آب داغ و سركه بشست. و به قول بعضى، ديگر بسوزانيد و جز مصحف ابن مسعود، هيچ مصحفى نماند، مگر آن كه همين معامله را با آن نمود. | ||
ابن مسعود در آن موقع در كوفه | ابن مسعود در آن موقع در كوفه بود. حاكم كوفه «عبدالله بن عامر» خواست قرآن او را بگيرد و او از دادن قرآن امتناع نمود. حاكم، قضيه را به عثمان نوشت. در جواب دستور آمد كه او را به مدينه بفرست تا اين دين، رو به فساد ننهاده، نقصانى در آن پديد نيايد. | ||
ابن مسعود وارد مدينه | ابن مسعود وارد مدينه شد. وقتى به مسجد در آمد كه عثمان بر فراز منبر مشغول خطابه بود. وقتى ابن مسعود را ديد، رو كرد به مردم و گفت: جانور بدى دارد بر شما وارد مى شود. | ||
ابن مسعود هم جواب تندى به او داد. عثمان دستور داد با پايش | ابن مسعود هم جواب تندى به او داد. عثمان دستور داد با پايش او را به زمين بكشند، و در نتيجه اين عمل، دو تا از دنده هاى سينه اش شكست. عايشه وقتى جريان را شنيد، زبان به اعتراض گشود و بگومگوى بسيار كرد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۷ </center> | ||
به امر عثمان مصحف هاى نوشته | به امر عثمان مصحف هاى نوشته شده، به همه شهرها از قبيل كوفه، بصره، مدينه، مكه، مصر، شام، بحرين، يمن و جزيره فرستاده شد و به مردم دستور داده به يك نسخه، قرآن را قرائت كنند. | ||
و اين اقدام | و اين اقدام عثمان، بدين جهت بود كه به گوشش رسيده بود كه مى گويند قرآن فلان قبيله، و خواست تا اين اختلاف را از ميان بردارد. | ||
بعضى گفته اند: همين ابن | بعضى گفته اند: همين ابن مسعود، اين حرف را براى عثمان نوشته بود. ولى وقتى شنيد كه نتيجه گزارشش اين شده كه عثمان قرآن ها را مى سوزاند، ناراحت شد و گفت: من نمى خواستم اين طور بشود. بعضى ديگر گفته اند: گزارش مذكور را «حذيفة بن يمان» داده بود. | ||
و در كتاب الاتقان آمده كه | و در كتاب الاتقان آمده كه: بخارى، از انس روايت كرده كه گفت: حذيفة بن يمان، در روزگارى كه با اهل شام به سرزمين ارمنيه و با اهل عراق به سرزمين آذربايجان مى رفت و سرگرم فتح آنجا بود، به اين مطلب برخورد كه مردم، هر كدام قرآن را يك جور قرائت مى كنند، خيلى وحشت زده شد. وقتى به مدينه آمد و بر عثمان وارد شد، رو كرد به عثمان و گفت: | ||
عثمان بيا و امت اسلام را درياب و نگذار مانند امت يهود و | عثمان! بيا و امت اسلام را درياب و نگذار مانند امت يهود و نصارا، دچار اختلاف شوند. عثمان، نزد حفصه فرستاد كه قرآنى كه نزد توست، بده تا از روى آن نسخه برداريم و دوباره نسخه خودت را به تو برگردانيم. آنگاه زيد بن ثابت، عبدالله بن زبير، سعيد بن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام را مأمور كرد تا از آن نسخه بردارند. | ||
و به سه نفر قريشى گفت : اگر قرائت شما با قرائت زيد بن ثابت اختلاف | و به سه نفر قريشى گفت: اگر قرائت شما با قرائت زيد بن ثابت اختلاف داشت، به قرائت قريش بنويسيد. زيرا قرآن به زبان قريش نازل شده. اين چهار نفر، اين كار را كردند و صحف را در مصحف وارد نمودند. آنگاه عثمان، صحف حفصه را به او برگردانيد، و از مصاحف نوشته شده، به هر ديارى، يكى فرستاد و دستور داد تا بقيه قرآن ها ر،ا چه در صحف و چه در مصاحف، آتش زدند. | ||
زيد بن ثابت مى گويد: در آن موقع كه | زيد بن ثابت مى گويد: در آن موقع كه قرآن ها را جمع آورى مى كرديم، به اين مطلب برخورديم كه در سوره «احزاب»، رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، آيه اى را قرائت مى كرد، ولى در نسخه هايى كه در اختيار داشتيم، نبود. بعد از تحقيق معلوم شد تنها خزيمة بن ثابت انصارى آن را دارد. آن را كه عبارت بود از آيه: «مِنَ المُؤمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ» در جاى خودش قرار داديم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۸ </center> | ||
باز، در همان كتاب است كه ابن اشته، از طريق ايوب، از ابى قلابه روايت كرده كه گفت: | |||
مردى از بنى | مردى از بنى عامر، كه «انس بن مالكش» مى گفتند، گفت: در عهد عثمان، اختلافى بر سرِ قرآن پديد آمد و آن چنان بالا گرفت كه آموزگاران و دانش آموزان به جان هم افتادند. اين مطلب به گوش عثمان رسيد و گفت: در حكومت من، قرآن را تكذيب مى كنيد و آن را به دلخواه خود قرائت مى نماييد؟ قهرا آن هايى كه بعد از من خواهند آمد، اختلافشان بيشتر خواهد بود. اى اصحاب محمّد! جمع شويد و براى مردم امامى بنويسيد. | ||
اصحاب گرد هم آمدند و به نوشتن قرآن | اصحاب گرد هم آمدند و به نوشتن قرآن پرداختند. و چون در آيه اى اختلاف مى كردند و يكى مى گفت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، اين آيه را به فلانى ياد داد، عثمان می فرستاد تا با سه نفر شاهد از اهل مدينه بيايد. آنگاه مى پرسيدند: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، اين آيه را چگونه به تو ياد داده؟ آيا اين جور يا اين جور؟ مى گفت: نه، اين طور به من آموخته است. آيه را آن طور كه گفته بود، در جاى خالى كه قبلا برايش گذاشته بودند، مى نوشتند. | ||
باز در همان | باز در همان كتاب، از ابن ابى داوود، از طريق ابن سيرين، از كثير بن افلح روايت كرده كه گفت: وقتى عثمان خواست مصاحف را بنويسد، براى اين كار، دوازده نفر از قريش و انصار را انتخاب نمود. ايشان فرستادند تا «ربعه» را كه در خانه عُمَر بود آوردند. عثمان با ايشان قرار گذاشت كه در هر قرائتى كه اختلاف كردند، تأخير بيندازند، تا از او دستور بگيرند. | ||
محمّد مى گويد: به نظر من، منظور از تأخير انداختن، اين بود كه آخرين عرضه قرآن را پيدا نموده، آيه را بر طبق آن بنويسند. (چون جبرئيل، سالى يك بار، همۀ قرآن را به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» عرضه می كرد). | |||
و نيز در آن كتاب است كه ابن ابى | و نيز در آن كتاب است كه ابن ابى داوود، به سند صحيح، از سويد بن غفله روايت كرده كه گفت: على «عليه السلام» فرمود: در باره عثمان جز خوبى نگوييد، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۹ </center> | ||
زيرا به خدا قسم كه آنچه او در خصوص قرآن انجام | زيرا به خدا قسم كه آنچه او در خصوص قرآن انجام داد، همه با مشورت ما و زير نظر ما بود. مرتب مى پرسيد: شما چه مى گوييد در باره اين قرائت؟ | ||
(و جريان چنين بود كه روزى گفت) شنيدم: بعضى به بعضى مى گويند قرائت من، از قرائت تو بهتر است، و اين كار، سر از كفر در مى آورد. ما گفتيم: نظر خودت چيست؟ گفت: من نظرم اين است كه همه مردم را بر يك قرائت وادار سازيم، تا در قرائت قرآن، فرقه فرقه نشوند. ما گفتيم: بسيار نظر خوبى است. | |||
در الدر المنثور است كه ابن ضريس، از علباء بن احمر روايت كرده كه: عثمان بن عفان، وقتى خواست مصاحف را به صورت يك كتاب در آورد، بعضى خواستند حرف «واو» را از اول جمله «وَ الَّذِينَ يَكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ»، در سوره «برائت» بيندازند. أُبَىّ گفت: يا «واو» آن را بنويسيد و يا | |||
شمشير خود را به دوش مى گيرم. پس، از حذف آن منصرف شدند. | |||
و در كتاب الاتقان از احمد، ابى داوود، ترمذى، نسائى، ابن حيان و حاكم نقل كرده كه همگى، از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: من به عثمان گفتم چه چيز وادارتان كرد كه سوره «انفال» و سوره «برائت» را پهلوى هم بنويسيد، با اين كه يكى از سوره هاى طولانى است و ديگرى از سوره هاى صد آيه اى است، و ميان آن دو «بِسمِ اللهِ الرَّحمَانِ الرَّحِيم» نگذاشتيد و ميان هفت سوره طولانى گذاشتيد؟ | |||
و چون رسول خدا | عثمان گفت: سوره اى داراى آيات بر رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نازل مى شد و وقتى چيزى نازل مى شد، به بعضى از نويسندگان وحى مى فرمود: اين آيات را بگذاريد در آن سوره اى كه در آن چنين و چنان آمده، و سوره «انفال»، از سوره هايى است كه در اوائل هجرت در مدينه نازل شد، و سوره «برائت»، از سوره هايى است كه در اواخر نازل شد. ولى چون مطالب آن شبيه به مطالب «انفال» بود، من شخصا خيال كردم كه اين سوره، جزو آن سوره است. | ||
و چون رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» از دنيا رفت و تكليف ما را در باره اين مطلب معين نفرمود، به همين جهت، من از يك سو، اين دو سوره را پهلوى هم قرار دادم، و ميان آن دو «بِسمِ اللهِ الرَّحمَانِ الرَّحِيم» قرار ندادم، و از سوى ديگر، آن را پهلوى هفت سوره طولانى گذاردم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۸۰ </center> | ||
مؤلف: مقصود از هفت سوره | مؤلف: مقصود از هفت سوره طولانى، به طورى كه از اين روايت و از روايت ابن جبير بر مى آيد، سوره هاى «بقره»، «آل عمران»، «نساء»، «مائده»، «انعام»، «اعراف» و «يونس» است كه در جمع اول، ترتيب آن ها بدين قرار بوده و سپس عثمان آن را تغيير داده، «انفال» را كه از مثانى است، و «برائت» را كه از صد آيه ها است و بايد قبلا از مثانى باشد، ميان «اعراف» و «يونس» قرار داد و «انفال» را جلوتر از «برائت» جاى داد. | ||
<span id='link118'><span> | <span id='link118'><span> | ||
==آنچه از روايات مربوط به جمع و تأليف قرآن استفاده مى شود == | ==آنچه از روايات مربوط به جمع و تأليف قرآن استفاده مى شود == | ||
رواياتى كه در دو فصل گذشته نقل شد معروفترين روايات وارده در باب جمع آورى قرآن است كه بعضى از آنها صحيح و بعضى ديگر غير معتبر است ، و از مجموع آن ها بر مى آيد كه جمع آورى قرآن در نوبت اول عبارت بوده از جمع آورى سوره ها كه يا بر شاخه هاى نخل و يا در سنگ هاى سفيد و نازك و يا كتف هاى گوسفند و غير آن و يا در پوست و رقعه ها نوشته شده بود و پيوستن آيه هايى كه نازل شده و هر كدام در دست كسى بوده به سوره هايى كه مناسب آن بوده است. | رواياتى كه در دو فصل گذشته نقل شد معروفترين روايات وارده در باب جمع آورى قرآن است كه بعضى از آنها صحيح و بعضى ديگر غير معتبر است ، و از مجموع آن ها بر مى آيد كه جمع آورى قرآن در نوبت اول عبارت بوده از جمع آورى سوره ها كه يا بر شاخه هاى نخل و يا در سنگ هاى سفيد و نازك و يا كتف هاى گوسفند و غير آن و يا در پوست و رقعه ها نوشته شده بود و پيوستن آيه هايى كه نازل شده و هر كدام در دست كسى بوده به سوره هايى كه مناسب آن بوده است. |
ویرایش