گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۲: خط ۹۲:
همه اين ها كه گفته شد، در باره صفات سوئى است كه عقل آن را قبيح دانسته و مذمتش مى كند. البته صفات سوء ديگرى نيز هست، كه عقل آن را قبيح نمى داند، ولى طبع از آن كراهت دارد. از قبيل زن بودن در نظر بعضى از اقوام، يا دختر زاييدن، فقر مالى، مرض، مرگ، فناء عجز و جهل، كه ميان مؤمن و كافر مشترك است. و مانند صفات ديگرى كه با تحليل عقلى به دست مى آيد. مانند احتياج، فقر، نقص، عدم و امكان كه اختصاصى به انسان ها نداشته، تمامى موجودات و ممكنات و عامه خلايق متصف به آن هستند، و از آن ميان، كافر هم متصف به آن است.  
همه اين ها كه گفته شد، در باره صفات سوئى است كه عقل آن را قبيح دانسته و مذمتش مى كند. البته صفات سوء ديگرى نيز هست، كه عقل آن را قبيح نمى داند، ولى طبع از آن كراهت دارد. از قبيل زن بودن در نظر بعضى از اقوام، يا دختر زاييدن، فقر مالى، مرض، مرگ، فناء عجز و جهل، كه ميان مؤمن و كافر مشترك است. و مانند صفات ديگرى كه با تحليل عقلى به دست مى آيد. مانند احتياج، فقر، نقص، عدم و امكان كه اختصاصى به انسان ها نداشته، تمامى موجودات و ممكنات و عامه خلايق متصف به آن هستند، و از آن ميان، كافر هم متصف به آن است.  


پس كافر، به تمامى مَثَل هاى سوء و صفات نكوهيده متصف است، و يا در معرض اتصاف است. چيزى كه هست، پاره اى از آن صفات نكوهيده، مختص به خود اوست، و پاره اى مشترك ميان او و مؤمنان است، و پاره اى مشترك ميان او و مؤمنان و همه موجودات است، كه تفصيلش ‍گذشت.
پس كافر، به تمامى مَثَل هاى سوء و صفات نكوهيده متصف است، و يا در معرض اتصاف است. چيزى كه هست، پاره اى از آن صفات نكوهيده، مختص به خود اوست، و پاره اى مشترك ميان او و مؤمنان است، و پاره اى مشترك ميان او و مؤمنان و همه موجودات است، كه تفصيلش گذشت.


و خداى سبحان منزّه است از اين كه به صفتى از اين صفات متصف بشود، كه مَثَل هاى سوء اند. زيرا آن مَثَل هاى سوئى كه گفتيم از ناحيه گناهانى كه عقل قبيحش مى داند و مذمتش مى كند، حاصل مى گردد. و جامع همه آن ها كلمۀ «ظلم» است كه تنزّه خداى تعالى از آن ها روشن است. چون خدا مرتكب ظلم نمى شود، همچنان كه فرمود: «لَا يَظلِمُ رَبُّكَ أحَداً». و نيز فرموده: «وَ هُوَ الحَكِيمُ العَلِيمُ».  
و خداى سبحان منزّه است از اين كه به صفتى از اين صفات متصف بشود، كه مَثَل هاى سوء اند. زيرا آن مَثَل هاى سوئى كه گفتيم از ناحيه گناهانى كه عقل قبيحش مى داند و مذمتش مى كند، حاصل مى گردد. و جامع همه آن ها كلمۀ «ظلم» است كه تنزّه خداى تعالى از آن ها روشن است. چون خدا مرتكب ظلم نمى شود، همچنان كه فرمود: «لَا يَظلِمُ رَبُّكَ أحَداً». و نيز فرموده: «وَ هُوَ الحَكِيمُ العَلِيمُ».  
خط ۹۸: خط ۹۸:
پس او هر حكمى كه براند و هر عملى كه انجام دهد، همان حكم و همان فعل، متعين از نظر حكمت و نظام جارى در عالَم است، به طورى كه چيز ديگرى جاى آن را نمى گيرد.
پس او هر حكمى كه براند و هر عملى كه انجام دهد، همان حكم و همان فعل، متعين از نظر حكمت و نظام جارى در عالَم است، به طورى كه چيز ديگرى جاى آن را نمى گيرد.


و اما آن قسم مَثَل هاى سوء كه گفتيم از نظر عقل قبيح نيست، ولى طبع، از آن كراهت دارد، و همچنين آن هايى كه با تحليل عقلى بد است، خداوند از آن ها هم منزه است. زيرا خداى تعالى، عزيز مطلق است، و ساحتش امتناع دارد از اين كه ذلتى در او راه يابد. قادرى كه كلّ قدرت از آنِ اوست. پس هيچ رقم عجزى در او راه ندارد، و كلّ علم از آنِ اوست، و هيچ جهلى به او راه ندارد. و محض حيات مالِ او است. پس مرگ او را به فناء تهدید نمى كند، و او، منزّه از هر نقص و عدم است.  
و اما آن قسم مَثَل هاى سوء كه گفتيم از نظر عقل قبيح نيست، ولى طبع، از آن كراهت دارد، و همچنين آن هايى كه با تحليل عقلى بد است، خداوند از آن ها هم منزه است. زيرا خداى تعالى، عزيز مطلق است، و ساحتش امتناع دارد از اين كه ذلتى در او راه يابد. قادرى كه كلّ قدرت از آنِ اوست. پس هيچ رقم عجزى در او راه ندارد، و كلّ علم از آنِ اوست، و هيچ جهلى به او راه ندارد. و محض حيات مالِ اوست. پس مرگ او را به فناء تهدید نمى كند، و او، منزّه از هر نقص و عدم است.  


پس صفات اجسام، كه دچار نقص و فقدان و قصور و فتور مى شوند، در او راه ندارد. آيات قرآنى نيز در اين باره، هم فراوان و هم روشن است، و حاجتى به ايراد آن ها نيست.
پس صفات اجسام، كه دچار نقص و فقدان و قصور و فتور مى شوند، در او راه ندارد. آيات قرآنى نيز در اين باره، هم فراوان و هم روشن است، و حاجتى به ايراد آن ها نيست.
۱۶٬۳۳۸

ویرایش