۱۶٬۹۱۱
ویرایش
خط ۲۳۲: | خط ۲۳۲: | ||
«'''إِلَهُكمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ قُلُوبهُم مُّنكِرَةٌ وَ هُم مُّستَكْبرُونَ'''»: | «'''إِلَهُكمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ قُلُوبهُم مُّنكِرَةٌ وَ هُم مُّستَكْبرُونَ'''»: | ||
در تفسير جملۀ «إلَهُكُم إلَهٌ وَاحِدٌ»، قبلا گفتيم كه نتيجه حجتى است كه در آيات قبلى اقامه شده بود. | در تفسير جملۀ «إلَهُكُم إلَهٌ وَاحِدٌ»، قبلا گفتيم كه نتيجه حجتى است كه در آيات قبلى اقامه شده بود. و جملۀ «فَالَّذِينَ لَا يُؤمِنُونَ بِالآخِرَة...»، تفريعى است بر همان جمله، و افتتاح فصل جديدى است از كلام، در پيرامون رفتار و گفتار كفار و اعمالى كه ناشى از ايمان نداشتن به خداست. | ||
و اگر اسمى از ايمان نداشتن به خدا نبرد، بلكه مسأله ايمان نداشتن به روز قيامت را ذكر كرد، بدين جهت بود كه آن حجتى كه اقامه فرموده بود، حجت بر توحيد كامل بود و آن، عبارت است از: وجوب اعتقاد به معبودى عليم و قدير، كه تمامى موجودات را خلق كرد، و همه نعمت ها را ارزانى داشت، اما نه به لغو و باطل، بلكه به حق، تا دوباره به سويش باز گردند، و ايشان را بر آنچه كه كرده اند، محاسبه نموده و بر اساس اوامر و نواهى، كه به وسيله فرستادگانش به ايشان ابلاغ فرموده، پاداش يا كيفر دهد. | |||
پس توحيدى كه در آيات گذشته بدان سفارش | پس توحيدى كه در آيات گذشته بدان سفارش شده، عبارت است از: اعتقاد به وحدانيت خداى تعالى و ايمان به آنچه فرستادگان او آورده اند و ايمان به روز حساب. و لذا در همين آيات، كافر را عبارت از كسى دانسته كه به روز جزا ايمان نداشته باشد. چون ايمان به روز جزا، مستلزم ايمان به وحدانيت خدا و رسالت رسولان اوست. | ||
و شما خواننده | و شما خواننده عزيز، براى مزيد اطلاع و وضوح بيشتر در باره آنچه ما گفتيم، به كلامى كه ما در ذيل آيات اول سوره كه مى فرمود: «يُنَزِّلُ المَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِن أمرِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِن عِبَادِهِ أن أنذِرُوا أنَّهُ لَا إلَه إلّا أنَا فَاتَّقُون * خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضَ بِالحَقِّ سُبحَانَهُ عَمَّا يُشرِكُون» گذرانديم، مراجعه نمایيد. زيرا آن كلام جامعى بود كه ما در باره اصول سه گانه اعتقادات گذرانديم. | ||
«''' | «'''قُلُوبُهُم مُنكِرَةٌ '''» - يعنى: دل هايشان، منكر حق است. | ||
«'''وَ هُم مُستَكبِرُونَ '''» - يعنى: از حق استكبار مى ورزند. | |||
و استكبار - به طورى كه گفته اند - عبارت از اين است كه: كسى بخواهد با ترك پذيرفتن حق، خود را بزرگ جلوه دهد، و خود را بزرگتر از آن بداند كه حق را بپذيرد. | |||
معناى آيه، اين است كه: معبود شما واحد است، و آيات واضحه اى بر آن دلالت دارد، و وقتى امر به اين درجه از روشنى باشد، با هيچ سترى پوشيده نمى شود و جاى شكى در آن نمى ماند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۴ </center> | ||
پس | پس اين ها كه به روز جزا ايمان ندارند، دل هايشان منكر حق است و نسبت به آن عناد و لجاج دارند، و مى خواهند با لجاجت در برابر حق، خود را بزرگتر از حق جلوه دهند. و به همين جهت، بدون هيچ دليل و حجتى، از انقياد در برابر حق، سر بر مى تابند. | ||
«''' | «'''لَا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُستَكْبرِينَ'''»: | ||
كلمۀ «لَا جَرَم»، كلمه اى است مركب از «لَا» و «جَرَم»، كه در همه احوال، به يك صورت استعمال مى شود، و به طورى كه «خليل» و «سيبويه» گفته اند، معناى تحقيق را افاده مى كند. | |||
تعريف هايى هم كه ديگران براى اين كلمه كرده اند، برگشتش به همين تعريف خليل و سيبويه است، هر چند كه در اصل مركب بودنش، اختلاف كرده اند. خليل گفته: اين كلمه، كلمۀ تحقيقى است كه جز در مورد جواب، استعمال نمى شود. مثلا شنونده در برابر سخن گوينده اى كه گفته: «چنين و چنان كرده اند»، مى گويند: «لا جرم پشيمان خواهند شد». | |||
و معناى آيه، اين است كه: محققا و يا حقّاً، خداى تعالى آنچه را كه ايشان پنهان مى دارند و يا آشكار مى سازند، مى داند. و اين تعبير، كنايه از تهديد به كيفرى سخت است. يعنى خدا مى داند كارهايى كه در نهان و آشكار مى كنند، و به زودى آنان را به سزاى اعمالشان مى رساند و در برابر انكار و استكبارشان مؤاخذه مى فرمايد. زيرا او مستكبران را دوست نمى دارد. | |||
«'''وَ إِذَا قِيلَ لهَُم مَّا ذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا أَساطِيرُ الاَوَّلِينَ'''»: | |||
اما در مورد | راغب در مفردات مى گويد: «سطر»، هم به فتحه سين و سكون طاء و هم به فتحه، هر دو استعمال مى شود كه هم در كتابت و نوشته به رديف و هم در درختان كاشته شده به رديف، و هم در مردمى كه به رديف ايستاده باشند، به كار مى رود، و جمع آن «أسطُر» و «سُطُور» و «أسطار» مى آيد. | ||
اما در مورد كلمۀ «أساطير» در آيه مورد بحث، مبرد گفته: جمع «أُسطوره» است. مانند كلمۀ «أراجيح»، كه جمع «أُرجُوحَه» و «أثافى»، كه جمع «أثفيه»، و «أحاديث»، كه جمع «أُحدُوثه» است. و «أساطير الاولين»، به معناى نوشته هایى از دروغ و خرافات است، كه اهلش به خيال خود، آن را مقدس مى شمرده اند. همچنان كه خداى تعالى بدان اشاره نموده و در نقل كلام كفار فرموده كه: در باره قرآن گفتند: «أسَاطِيُر الأوَّلِين اكتَتَبَهَا فَهِىَ تُملَى عَلَيهِ بُكرَةً وَ أصِيلاً». اين بود كلام مبرد. | |||
و غير او گفته اند: «أساطير»، جمع «أسطار» است، كه گفتيم (اسطار هم) جمع «سَطر» است، و بنا به گفته آنان، كلمه مذكور، جمع الجمع خواهد بود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۵ </center> | ||
و در | و در جملۀ «وَ إذَا قِيلَ لَهُم مَا ذَا أنزَلَ رَبُّكُم»، ممكن است قائل اين پرسش، بعضى از مؤمنان بوده باشند كه از كفار اين سؤال را كرده بودند، تا آنان را امتحان كنند، و نظريه آنان را در باره دعوت نبوى استفهام نمايند. | ||
و ممكن هم هست گوينده آن، بعضى از مشركان بوده باشند، كه به منظور تقليد در آوردن و استهزاء مؤمنان، اين سؤال را از يكديگر كرده باشند. | |||
و ممكن هم هست شخص متحيرى كه راستى در حقانيت اين دعوت شك داشته، اين سؤال را كرده باشد، و آيه بعدى و همچنين آيه: «وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوا مَا ذَا أنزَلَ رَبُّكُم»، يكى از دو وجه اخير را تأييد مى كند. | |||
ویرایش