گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
<span id='link140'><span>
<span id='link140'><span>


==آيا در خشكى تضمينى وتاءمينى از گرفتارى ها داريد كه از خدا اعراض مى كنيد؟ ==
==آيا در خشكى تضمينى از گرفتارى ها داريد، كه از خدا اعراض مى كنيد؟ ==
«'''أَ فَأَمِنتُمْ أَن يخْسِف بِكُمْ جَانِب الْبرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكمْ حَاصِباً ثُمَّ لاتجِدُوا لَكمْ وَكيلاً'''»:
«'''أَفَأَمِنتُمْ أَن يخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكيلاً'''»:


خسوف قمر به معناى پنهان شدن قرص ماه وپوشيده شدنش به ظلمت وسايه است ، واگر گفته شود: ((خسف اللّه به الارض (( معنايش اين است كه خداوند اورا در زمين پوشانيد وكلمه ((حاصب (( به طورى كه در مجمع البيان آمده به معناى بادى است كه از شدت ، سنگ ريزه ها را از جاى بكند وبعضى گفته اند: ((حاصب (( به معناى باد كشنده اى است كه در بيابان برخيزد، به خلاف (قاصف ) كه به معناى باد كشنده در دريا (يعنى طوفان ) است.
«خسوف قمر»، به معناى پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه است. و اگر گفته شود: «خَسَفَ اللّهُ بِهِ الأرضَ»، معنايش اين است كه خداوند او را در زمين پوشانيد، و كلمۀ «حاصب»، به طورى كه در مجمع البيان آمده، به معناى بادى است كه از شدّت، سنگ ريزه ها را از جاى بكَنَد. و بعضى گفته اند: «حاصب»، به معناى باد كشنده اى است كه در بيابان برخيزد. به خلاف «قاصف»، كه به معناى باد كشنده در دريا (يعنى طوفان) است.


استفهامى كه در آيه آمده ، استفهام توبيخ است ، خداى سبحان ايشان را بر اين معنا كه تا در خشكى هستند از دعوتش اعراض مى كنند توبيخ و سرزنش مى فرمايد، چون بشر در خشكى هم هيچ ماءمن وپناهگاهى كه اورا از حوادث كشنده حفظ كند ندارد، همچنانكه هيچ ماءمنى از غرق و هلاكت در دريا ندارد، زيرا نمى داند چه حوادثى در دريا ويا بيابان در انتظار اواست ، وبه همين جهت در هر آنى احتمال مى دهد كه خداوند زمين زير پاى اورا فروببرد ويا تند بادى بفرستد، واورا هلاك كند، و كسى را هم كه شدت وبلارا از ايشان دور كرده وسلامتى وامنيت قبلى را برگرداند، ندارند.
استفهامى كه در آيه آمده، استفهام توبيخ است. خداى سبحان، ايشان را بر اين معنا كه تا در خشكى هستند، از دعوتش اعراض مى كنند، توبيخ و سرزنش مى فرمايد. چون بشر در خشكى هم، هيچ مأمن و پناهگاهى كه او را از حوادث كشنده حفظ كند، ندارد. همچنان كه هيچ مأمنى از غرق و هلاكت در دريا ندارد. زيرا نمى داند چه حوادثى در دريا و يا بيابان در انتظار اوست، و به همين جهت در هر آنى احتمال مى دهد كه خداوند زمين زيرپاى او را فرو ببرد و يا تند بادى بفرستد، و او را هلاك كند، و كسى را هم كه شدّت و بلا را از ايشان دور كرده و سلامتى و امنيت قبلى را برگرداند، ندارند.


«'''أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً مِّنَ الرِّيح فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتمْ ثمَّ لا تجِدُوا لَكمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعاً'''»:
«'''أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً مِنَ الرِّيح فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعاً'''»:


كلمه ((قصف (( به معناى شكستن وخرد كردن شديد است ، و ((قاصف (( به معناى بادى است كه كشتى ها وساختمان ها را در هم مى شكند.
كلمۀ «قَصف»، به معناى شكستن و خرد كردن شديد است، و «قاصف»، به معناى بادى است كه كشتى ها و ساختمان ها را در هم مى شكند.


بعضى ديگر گفته اند: به معناى بادهاى كشنده دريا است ، وكلمه ((تبيع (( به معناى تابع است ، وضمير ((فيه (( به ((بحر(( (دريا) وضمير ((به (( به ((غرق (( يا به ارسال ويا به اعتبار ما وقع به هر دوبر مى گردد، وبراى هر يك از اين احتمالات قائلى هم هست ، و آيه شريفه تتمه توبيخ قبل است.
بعضى ديگر گفته اند: به معناى بادهاى كشنده دريا است، و كلمۀ «تَبِيع»، به معناى تابع است، و ضمير «فِيهِ» به «بَحر: دريا»، و ضمير «بِهِ»، به «غَرق»، يا به ارسال و يا به اعتبار ماوقع به هر دو بر مى گردد، و براى هر يك از اين احتمالات قائلى هم هست، و آيه شريفه، تتمۀ توبيخ قبل است.


و معنايش اين است كه آيا شما ايمن از اين هستيد كه هيچوقت دچار غرق دريا نگرديد؟ ويا ايمنيد از اينكه بار ديگر گذارتان به دريا نيفتد؟ تا خداوند از بادهاى شكننده وكشنده بفرستد وشما را وكشتى شما را خرد نموده وغرقتان سازد؟ نه ، چنين تاءمينى نداريد، كسى را هم نداريد كه بعد از غرق شدن از شما دفاع نموده وبه خدا اعتراض كند كه چرا چنين كردى .
و معنايش اين است كه: آيا شما ايمن از اين هستيد كه هيچ وقت دچار غرق دريا نگرديد؟ و يا ايمن ايد از اين كه بار ديگر گذارتان به دريا نيفتد؟ تا خداوند از بادهاى شكننده و كشنده بفرستد و شما را و كشتى شما را خرد نموده وغرقتان سازد؟ نه، چنين تأمينى نداريد، كسى را هم نداريد كه بعد از غرق شدن از شما دفاع نموده و به خدا اعتراض كند كه چرا چنين كردى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۴ </center>
ودر جمله ((ثم لاتجدوا لكم علينا به تبيعا التفات از ((غيبت (( به ((تكلم با غير(( به كار رفته ، قبلا خداى تعالى غايب فرض شده بود، وضمير غايب (بفرستد) (حفظ كند) (برگرداند) به اوبر مى گشت ، ولى ناگهان در اين جمله به صورت متكلم با غير (علينا - بر ما) درآمده ، و گويا نكته اين التفات اين باشد كه مى خواهد اين آيه را با آيات بعدى كه سياق متكلم مع الغير را دارد در يك سياق در آورد.
و در جملۀ «ثُمّ لَا تَجِدُوا لَكُم عَلَينَا بِهِ تَبِيعاً»، التفات از «غيبت» به «تكلم با غير» به كار رفته، قبلا خداى تعالى غايب فرض شده بود، و ضمير غايب (بفرستد)، (حفظ كند)، (برگرداند)، به او بر مى گشت، ولى ناگهان در اين جمله به صورت متكلم با غير (عَلَينَا: بر ما) در آمده، و گويا نكته اين التفات، اين باشد كه مى خواهد اين آيه را با آيات بعدى كه سياق متكلم مع الغير را دارد، در يك سياق در آورد.
 
«'''وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنى ءَادَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطيِّبَاتِ وَ فَضلْنَاهُمْ عَلى كثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً'''»:


==معناى آيه: «و لقد كرمنا بنى آدم...»==
==معناى آيه: «و لقد كرمنا بنى آدم...»==
۱۶٬۸۸۰

ویرایش