گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:


==تقرير استدلال بر نفى شرك براى خدا، به صورت يك قياس استثنایى ==
==تقرير استدلال بر نفى شرك براى خدا، به صورت يك قياس استثنایى ==
«'''تُسبِّحُ لَهُ السمَاوَات السبْعُ وَ الاَرْض وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شىْءٍ إِلا يُسبِّحُ بحَمْدِهِ وَلَكِن لا تَفْقَهُونَ تَسبِيحَهُمْ'''»:
«'''تُسبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الاَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِن شئٍ إِلّا يُسبِّحُ بحَمْدِهِ وَلَكِن لا تَفْقَهُونَ تَسبِيحَهُمْ'''»:


اين آيه وما قبلش هر چند كه مانند آيه (و قالوا اتّخذ اللّه ولدا سبحانّه( در مقام تعظيم وتنزيه خدا قرار دارد وليكن در عين حال به وجهى به درد حجت قبلى نيز مى خورد، و تقريبا مقدمه اى را مى ماند كه حجت نامبرده را يعنى جمله (لو كان معه آلهة كما يقولون( را تكميل مى كند، چه حجت مزبور به اصطلاح منطق يك قياس استثنائى است، و آنكه به منزله استثناء است مساءله تسبيح موجودات براى خداى سبحان است كه آيه مورد بحث متضمن آن است، و صورت اين قياس چنين است:  
اين آيه و ماقبلش، هر چند كه مانند آيه: «وَ قَالُوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَداً سُبحَانَهُ»، در مقام تعظيم و تنزيه خدا قرار دارد، وليكن در عين حال به وجهى، به درد حجت قبلى نيز مى خورد، و تقريبا مقدمه اى را مى ماند كه حجت نامبرده را، يعنى جملۀ «لَو كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُون» را تكميل مى كند. چه حجت مزبور، به اصطلاح منطق، يك قياس استثنایى است، و آن كه به منزله استثناء است، مسأله تسبيح موجودات براى خداى سبحان است، كه آيه مورد بحث، متضمن آن است و صورت اين قياس، چنين است:  


اگر چنانچه با خداى تعالى خدايان ديگرى هم مى بود، هر آينه ملك و سلطنتش در معرض نزاع وهجوم قرار مى گرفت وليكن ملك آسمانها وزمين وهر چه كه در آنها است خداى را از بودن آلهه ديگر منزه مى دارد، وشهادت مى دهد بر اينكه خداوند در ملك شريكى ندارد، و جز از خود او آغاز نشده ، وجز به سوى خود او منتهى نمى شود، وجز به ذات او متقوم نيست، و از در خضوع جز او را سجده نمى كند، پس معلوم مى شود كه كسى جز او مالك نبوده و صلاحيت ملك را ندارد، پس رب ديگرى غير او نيست.
اگر چنانچه با خداى تعالى، خدايان ديگرى هم مى بود، هر آينه ملك و سلطنتش در معرض نزاع و هجوم قرار مى گرفت، وليكن ملك آسمان ها و زمين و هرچه كه در آن ها است، خداى را از بودن آلهه ديگر منزه مى دارد، و شهادت مى دهد بر اين كه خداوند در ملك شريكى ندارد، و جز از خود او آغاز نشده، و جز به سوى خود او منتهى نمى شود، و جز به ذات او متقوم نيست، و از درِ خضوع، جز او را سجده نمى كند. پس معلوم مى شود كه كسى جز او مالك نبوده و صلاحيت ملك را ندارد. پس ربّ ديگرى، غير او نيست.


ممكن هم هست كه اين دوآيه يعنى آيه «سبحانه و تعالى عمّا يقولون علوا كبيرا» و آيه (تسبّح له السموات...( روى هم معناى استثناى در قياس مزبور را بدهند، وتقدير اين باشد: اگر با اوآلهه ديگرى مى بوددر مقام غلبه بر او و عزل اووگرفتن ملك اوبر مى آمدند، وليكن خداى سبحان را هم ذات فياضش كه قوام هر چيز به او است اورا تنزيه نموده و ربوبيتش را جدا شدنى از او و قابل انتقال به غير اونمى داند وهم ملك او كه همان آسمان ها وزمين وموجودات در آنها است به ذات خود اورا منزه دانسته و تسبيحش مى گويند.
ممكن هم هست كه اين دو آيه، يعنى آيه: «سُبحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّاً كَبِيراً»، و آيه: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ...»، روى هم معناى استثناى در قياس مزبور را بدهند، و تقدير اين باشد:  
 
اگر با او آلهه ديگرى مى بود، در مقام غلبه بر او و عزل او و گرفتن ملك او بر مى آمدند، وليكن خداى سبحان را هم ذات فياضش كه قوام هر چيز به او است، او را تنزيه نموده و ربوبيتش را جداشدنى از او و قابل انتقال به غير او نمى داند، و هم ملك او، كه همان آسمان ها و زمين و موجودات در آن ها است، به ذات خود او را منزّه دانسته و تسبيحش مى گويند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۴۹ </center>
براى اينكه اين موجودات قائم به ذات خود نيستند، وقوام ذاتشان به خداى سبحان است ، به طورى كه اگر يك چشم به هم زدن ارتباطش با خدا قطع شده ويا از اومحجوب گردد فانى ومعدوم مى شود، پس با او الهى ديگر نيست ، و ملك و ربوبيت او چيزى نيست كه ممكن باشد غير اودر صدد برآيد كه از اوبگيرد (دقت فرمائيد).
براى اين كه اين موجودات، قائم به ذات خود نيستند، و قوام ذاتشان، به خداى سبحان است، به طورى كه اگر يك چشم به هم زدن ارتباطش با خدا قطع شده و يا از او محجوب گردد، فانى و معدوم مى شود. پس با او الهى ديگر نيست، و ملك و ربوبيت او چيزى نيست كه ممكن باشد غير او در صدد برآيد كه از او بگيرد. (دقت فرمایيد).


و به هر حال چه آنگونه باشد و چه اينگونه جمله: (تسبّح له السّموات السّبع و الارض و من فيهنّ( براى اجزاى عالم همين اجزائى كه مى بينم اثبات تسبيح مى كند، ومى فهماند كه تمامى آنچه در آسمانها و زمين است خداى را از آنچه كه جاهلان برايش درست مى كنند وبه او نسبت مى دهند منزه مى دارند.
و به هر حال، چه آن گونه باشد و چه اين گونه، جمله: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبعُ وَ الأرضُ وَ مَن فِيهِنَّ»، براى اجزاى عالَم همين اجزایى كه مى بينم اثبات تسبيح مى كند، و مى فهماند كه تمامى آنچه در آسمان ها و زمين است، خداى را از آنچه كه جاهلان برايش درست مى كنند و به او نسبت مى دهند، منزّه مى دارند.
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>


۱۶٬۸۸۰

ویرایش