گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۸: خط ۱۵۸:
<span id='link82'><span>
<span id='link82'><span>


==نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم ) ==
==از هر چیزی که بدان علم و یقین ندارید، پیروی نکنید ==
«'''وَ لا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَك بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئك كَانَ عَنْهُ مَسئُولاً'''»:
 
بنا به قرائت معروف : ((لاتقف (( (به سكون قاف وضمه فاء) از ماده ((قفا - يقفو- قفوا(( وبه معناى متابعت است ، قافيه شعر را هم از اين جهت قافيه مى گويند كه آخر هر مصراع با آخر مصراعهاى قبل از خودش متابعت مى كند.
بنا به قرائت معروف : ((لاتقف (( (به سكون قاف وضمه فاء) از ماده ((قفا - يقفو- قفوا(( وبه معناى متابعت است ، قافيه شعر را هم از اين جهت قافيه مى گويند كه آخر هر مصراع با آخر مصراعهاى قبل از خودش متابعت مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۶ </center>
وبنا به قرائت غير معروف كه ((لاتقف (( (با ضمه قاف وسكون فاء) قرائت كرده اند از ماده ((قاف (( گرفته اند كه به همان معناى متابعت است ، ولذا از بعضى اهل لغت نقل شده كه گفته اند: ماده دومى از ماده اولى قلب شده ، مانند لغت ((جبذ(( كه از ماده ((جذب (( قلب شده وهر دوبه يك معنا است ، ولذا علم قيافه شناسى را از اين نظر قيافه گفته اند كه دنبال جاى پا را گرفته وبه مقصود راهنمائى مى شود.
وبنا به قرائت غير معروف كه ((لاتقف (( (با ضمه قاف وسكون فاء) قرائت كرده اند از ماده ((قاف (( گرفته اند كه به همان معناى متابعت است ، ولذا از بعضى اهل لغت نقل شده كه گفته اند: ماده دومى از ماده اولى قلب شده ، مانند لغت ((جبذ(( كه از ماده ((جذب (( قلب شده وهر دوبه يك معنا است ، ولذا علم قيافه شناسى را از اين نظر قيافه گفته اند كه دنبال جاى پا را گرفته وبه مقصود راهنمائى مى شود.
اين آيه از پيروى ومتابعت هر چيزى كه بدان علم ويقين نداريم نهى مى كند، وچون مطلق وبدون قيد وشرط است پيروى اعتقاد غير علمى وهمچنين عمل غير علمى را شامل گشته ومعنايش چنين مى شود: به چيزى كه علم به صحت آن ندارى معتقد مشو، وچيزى را كه نمى دانى مگو، وكارى را كه علم بدان ندارى مكن ، زيرا همه اينها پيروى از غير علم است ، پيروى نكردن از چيزى كه بدان علم نداريم وهمچنين پيروى از علم در حقيقت حكمى است كه فطرت خود بشر آن را امضاء مى كند.
اين آيه از پيروى ومتابعت هر چيزى كه بدان علم ويقين نداريم نهى مى كند، وچون مطلق وبدون قيد وشرط است پيروى اعتقاد غير علمى وهمچنين عمل غير علمى را شامل گشته ومعنايش چنين مى شود: به چيزى كه علم به صحت آن ندارى معتقد مشو، وچيزى را كه نمى دانى مگو، وكارى را كه علم بدان ندارى مكن ، زيرا همه اينها پيروى از غير علم است ، پيروى نكردن از چيزى كه بدان علم نداريم وهمچنين پيروى از علم در حقيقت حكمى است كه فطرت خود بشر آن را امضاء مى كند.
<span id='link83'><span>
<span id='link83'><span>
==اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى ==
==اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى ==
آرى انسان فطرتا در مسير زندگيش - در اعتقاد وعملش - جز رسيدن به واقع ومتن خارج ، هدفى ندارد، اومى خواهد اعتقاد وعلمى داشته باشد كه بتواند قاطعانه بگويد واقع وحقيقت همين است وبس ، واين تنها با پيروى از علم محقق مى شود، گمان وشك ووهم چنين خاصيتى ندارد، به مظنون ومشكوك وموهوم نمى توان گفت كه عين واقع است .
آرى انسان فطرتا در مسير زندگيش - در اعتقاد وعملش - جز رسيدن به واقع ومتن خارج ، هدفى ندارد، اومى خواهد اعتقاد وعلمى داشته باشد كه بتواند قاطعانه بگويد واقع وحقيقت همين است وبس ، واين تنها با پيروى از علم محقق مى شود، گمان وشك ووهم چنين خاصيتى ندارد، به مظنون ومشكوك وموهوم نمى توان گفت كه عين واقع است .
۱۶٬۸۸۰

ویرایش