گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
و اين لفظ مشتركى است كه به طورى كه ملاحظه مى كنيد، مردد ميان چند معنا است، و اين بر عهده دانشمند اهل تحقيق است كه در هر مورد كاملا جستجو نموده و معناى اين كلمه را معلوم نمايد.
و اين لفظ مشتركى است كه به طورى كه ملاحظه مى كنيد، مردد ميان چند معنا است، و اين بر عهده دانشمند اهل تحقيق است كه در هر مورد كاملا جستجو نموده و معناى اين كلمه را معلوم نمايد.
<span id='link76'><span>
<span id='link76'><span>
==نهى از فرزند كشى (چه دختر وچه پسر) از بيم فقر وگرسنگى كه در عرب رسم بوده ==
==نهى از کشتن اولاد، از بيم فقر و گرسنگى ==
ودر آيه شريفه از كشتن اولاد به جهت ترس از فقر واحتياج ، شديدا نهى شده است وجمله ((نحن نرزقهم وايّاكم (( تعليل همان نهى ودر مقام مقدمه چينى براى جمله بعدى است كه فرمود: ((ان قتلهم كان خطا كبيرا((
و در آيه شريفه، از كشتن اولاد به جهت ترس از فقر و احتياج، شديدا نهى شده است. و جملۀ «نَحنُ نَرزُقُهُم وَ إيَّاكُم» تعليل همان نهى، و در مقام مقدمه چينى براى جملۀ بعدى است كه فرمود: «إنَّ قَتلَهُم كَانَ خِطأً كَبِيراً».
ومعناى آيه اين است كه فرزندان خود را از ترس اين كه مبادا دچار فقر و هلاكت شويد وبه خاطر ايشان تن به ذلت گدائى دهيد به قتل نرسانيد، و دختران خود را از ترس اينكه گرفتار داماد ناجورى شويد ويا به جهت ديگرى مايه آبروريزى شما شود مكشيد زيرا اين شما نيستيد كه روزى اولادت ان را مى دهيد، تا در هنگام فقر وتنگدستى ديگر نتوانيد روزى ايشان را برسانيد، بلكه مائيم كه هم ايشان وهم شما را روزى مى دهيم ، آرى كشتن فرزندان خطائى است بزرگ .
 
مساءله نهى از فرزندكشى در قرآن كريم مكرر آمده ، واين عمل شنيع در حالى كه يكى از مصاديق آدم كشى است ، چرا فقط اين مصداق ذكر گرديده ؟ مى توان گفت كه چون فرزندكشى از زشت ترين مصاديق شقاوت وسنگدلى است وجهت ديگرش هم اين است ك ه اعراب در سرزمينى زندگى مى كردند كه بسيار دچار قحطى مى شد، واز همين جهت همينكه نشانه هاى قحطى را مى ديدند اول كارى كه مى كردند به اصطلاح براى حفظ آبرووعزت واحترام خود!! فرزندان خود را مى كشتند.
و معناى آيه، اين است كه:
ودر كشاف گفته : مقصود از فرزندكشى همان دختركشى است كه در عرب مرسوم بوده وليكن ظاهرا اين حرف صحيح نباشد، زيرا مساءله دختركشى يك عنوان مستقلى است كه آيات مستقل ديگرى مخصوص نهى از آن وحرمت آن آمده ، مانند آيه : ((واذا الموودة سئلت باىّ ذنب قتلت ((، وآيه ((واذا بشّر احدهم بالانثى ظلّ وجهه مسودا وهوكظيم يتوارى من القوم من سوء ما بشّر به ايمسكه على هون ام يدسه فى التّراب الاساء ما يحكمون ((
 
واما آيه مورد بحث وامثال آن ، به طور كلى از كشتن اولاد از ترس فقر و ندارى نهى مى كند، وداعى نداريم كه اولاد را حمل بر خصوص دختران كنيم با اينكه اعم از دختر وپسر است ، ونيز هيچ موجبى نيست كه جمله ((ايمسكه على هون (( را حمل بر ترس از فقر وفاقه كنيم ، با اينكه مى دانيم هون با فقر در معنا متغايرند.
فرزندان خود را از ترس اين كه مبادا دچار فقر و هلاكت شويد و به خاطر ايشان تن به ذلت گدایى دهيد، به قتل نرسانيد. و دختران خود را از ترس اين كه گرفتار داماد ناجورى شويد، و يا به جهت ديگرى مايه آبروريزى شما شود، مكشيد. زيرا اين شما نيستيد كه روزى اولادتان را مى دهيد، تا در هنگام فقر و تنگدستى ديگر نتوانيد روزى ايشان را برسانيد، بلكه مایيم كه هم ايشان و هم شما را روزى مى دهيم. آرى، كشتن فرزندان، خطایى است بزرگ.
پس حق مطلب همين است كه بگوئيم از آيه مورد بحث كشف مى شود كه عرب غير از مساءله دختركشى (واءد) يك سنت ديگرى داشته كه به خيال خود با آن عمل هون وخوارى خود را حفظ مى كردند، وآن اين بوده است كه از ترس خوارى وفقر وفاقه فرزند خود را - چه دختر وچه پسر - مى كشته ، وآيه مورد بحث ونظائر آن از اين عمل نهى كرده است .
 
مسأله نهى از فرزندكشى در قرآن كريم مكرر آمده، و اين عمل شنيع، در حالى كه يكى از مصاديق آدم كشى است، چرا فقط اين مصداق ذكر گرديده، مى توان گفت كه: چون فرزندكشى از زشت ترين مصاديق شقاوت و سنگدلى است و جهت ديگرش هم اين است كه اعراب در سرزمينى زندگى مى كردند كه بسيار دچار قحطى مى شدند، و از این جهت، همين كه نشانه هاى قحطى را مى ديدند، اول كارى كه مى كردند، به اصطلاح براى حفظ آبرو و عزّت و احترام خود، فرزندان خود را مى كشتند.
 
و در كشّاف گفته: مقصود از فرزندكشى، همان دختركشى است كه در عرب مرسوم بوده، وليكن ظاهرا اين حرف صحيح نباشد. زيرا مسأله دختركشى، يك عنوان مستقلى است كه آيات مستقل ديگرى، مخصوص نهى از آن و حرمت آن آمده. مانند آيه: «وَ إذَا المَؤُودَةُ سُئِلَت * بِأىِّ ذَنبٍ قُتِلَت». و آيه: «وَ إذَا بُشِّرَ أحَدُهُم بِالأُنثَى ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدّاً وَ هُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ القَومِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أيُمسِكُهُ عَلَى هُونٍ أم يَدُسُّهُ فِى التُّرَابِ ألَا سَاءَ مَا يَحكُمُونَ».
 
و اما آيه مورد بحث و امثال آن، به طور كلّی، از كشتن اولاد از ترس فقر و ندارى نهى مى كند، و داعى نداريم كه «اولاد» را بر خصوص «دختران» حمل كنيم، با اين كه اعم از دختر و پسر است. و نيز هيچ موجبى نيست كه جملۀ «أيُمسِكُهُ عَلَى هُونٍ» را حمل بر ترس از فقر و فاقه كنيم، با اين كه مى دانيم «هون» با فقر در معنا متغايرند.
 
پس حق مطلب همين است كه بگویيم: از آيه مورد بحث، كشف مى شود كه عرب، غير از مسأله دختركشى (وأد)، يك سنّت ديگرى داشته كه به خيال خود با آن عمل، هون و خوارى خود را حفظ مى كردند و آن، اين بوده است كه از ترس خوارى و فقر و فاقه، فرزند خود را - چه دختر و چه پسر - مى كشته، و آيه مورد بحث و نظایر آن، از اين عمل نهى كرده است.
<span id='link77'><span>
<span id='link77'><span>
==نهى شديد از زناكارى ==
==نهى شديد از زناكارى ==
«'''وَ لاتَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فَحِشةً وَ ساءَ سبِيلاً'''»:
«'''وَ لاتَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فَحِشةً وَ ساءَ سبِيلاً'''»:
۱۶٬۸۸۰

ویرایش