۱۶٬۲۶۳
ویرایش
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
و | و نيز، در آن كتاب است كه: ابن مردويه، از حسين بن على روايت كرده كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را روزى اندوهناك ديدند، و از آن جناب سبب اندوهش را پرسيدند؟ | ||
فرمود: در خواب به من نمايان شد كه گويا بنى اميه اين منبر مرا دست به دست مى گردانند، و گفته شد يا رسول اللّه! غم مخور، دنيا است كه ايشان از آن برخوردار مى شوند (در عوض، از آخرت بهره اى ندارند). سپس خداى تعالى، اين آيه را فرستاد: «وَ مَا جَعَلنَا الرُّؤيَا الَّتِى أرَينَاكَ إلّا فِتنَةً لِلنَّاس». | |||
باز، در همان كتاب آمده كه: ابن ابى حاتم و ابن مردويه و بيهقى، در كتاب دلائل، و ابن عساكر، از سعيد بن مسيب روايت كرده اند كه گفت: | |||
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در عالم رؤيا، بنى اميه را ديد كه بر بالاى منبرش رفته اند، به همين خاطر اندوهناك شد. خداوند وحى فرستاد كه: غم مخور، دنيایى است كه به دست مى آورند (و در آخرت بهره اى ندارند). رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» خوشحال شد، و اين است معناى آيه: «وَ مَا جَعَلنَا الرُّؤيَا الَّتِى أرَينَاكَ إلّا فِتنَةً لِلنَّاس». يعنى: ما اين پيشامد را مايه امتحان مردم قرار داديم. | |||
مؤلف: اين روايت را، تفسير برهان هم، از ثعلبى نقل كرده، كه او در تفسير خود، بدون ذكر سند، از سعيد بن مسيب روايت كرده است. | |||
و در | و در تفسير برهان، از كتاب فضيلة الحسين، بدون ذكر سند، از ابوهريره روايت كرده كه گفت: | ||
مؤلف : منظور ما از نقل كلام صاحب مجمع اين بود كه از ايشان بپرسم چرا اين معنا را | روزى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: در عالم رؤيا، بنى الحكم و يا بنى العاص را ديدم كه بر فراز منبرم جست، آن طور كه ميمون ها بالا و پایين مى روند. آن روز، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، آن قدر ناراحت به نظر مى رسيد كه تو گویى خشم از سر و روى نازنينش مى باريد، و ديگر تا زنده بود، كسى او را خندان نديد، تا از دار دنيا رحلت فرمود. | ||
و در الدرّ المنثور است كه ابن مردويه، از عايشه روايت كرده كه: روزى به مروان حكم گفت: من خود از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» شنيدم كه به پدرت و جدّت مى فرمود: شمایيد آن شجره ملعونه در قرآن. | |||
و در مجمع البيان گفته است: رؤيایى كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در خواب ديد، اين بود كه ميمون هایى از منبرش بالا مى روند و پایين مى آيند، و اين جريان، وى را دچار اندوه ساخت. و اين خواب را سهل بن سعيد، از پدرش روايت كرده. آنگاه اضافه مى كند كه: همين معنا، از حضرت ابى جعفر «عليه السلام» و از امام صادق «عليه السلام» روايت شده كه فرموده اند: بنابراين تأويل، شجرۀ ملعونه در قرآن، همان دودمان بنى اميه اند. | |||
مؤلف: منظور ما از نقل كلام صاحب مجمع اين بود كه از ايشان بپرسم: چرا اين معنا را «تأويل» ناميده و حال آن كه تناسبى با تأويل ندارد، بلكه انطباق آيه شريفه با اين روايات تنزيل است، نه تأويل. مگر آن كه در پاسخ بفرمايند: گاهى كلمه «تأويل» در مطلق توجيه مقصود، استعمال مى شود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۶ </center> | ||
عياشى | عياشى هم، اين معنا را در تفسير خود، از عده اى از راويان موثق، مانند: زرارة و حمران و محمّد بن مسلم و معروف بن خربوذ و سلام جعفى و قاسم بن سليمان و يونس بن عبدالرحمان اشل و عبدالرحيم قصير، از حضرت ابى جعفر و حضرت صادق «عليهما السلام» روايت نموده. قمى هم، در تفسير خود، بدون ذكر امام، و عياشى نيز، از ابى الطفيل، از على «عليه السلام» روايت كرده. | ||
و در بعضى از اين | و در بعضى از اين روايات، ديگران نيز با بنى اميه اسم برده شده اند. و در بيان معنا و مفاد آيه، در ذيل آن بحث و بررسى لازم گذشت. و همچنين رواياتى در تفسير آيه: «مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ» هم گذشت، كه بنابر آن روايات، «شجره خبيثه»، دو طایفه از قريش اند، كه از همه طوائف فاجرترند. | ||
و در | و در الدرّ المنثور است كه: عبدالرزاق و سعيد بن منصور و احمد و بخارى و ترمذى و نسایى و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و حاكم و ابن مردويه و بيهقى، در كتاب دلائل، همگى از ابن عباس روايت كرده اند كه در ذيل آيه: «وَ مَا جَعَلنَا الرُّؤيَا الَّتِى أرَينَاكَ إلّا فِتنَةً لِلنَّاس» گفته: اين آيه راجع به صحنه اى است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در شب معراج كه به بيت المقدس رفت، با چشم خود ديده، نه اين كه در خواب ديده باشد، و مراد از «شجرۀ ملعونه» در قرآن، همان درخت «زقّوم» است. | ||
مؤلف : | مؤلف: اين معنا از ابن سعد و ابويعلى و ابن عساكر، از امّ هانى نيز روايت شده، وليكن وضع اين روايت در بحثى كه در تفسير آيه كرديم، به دست آمد. | ||
و در همان كتاب است كه ابن جرير و ابن | و در همان كتاب است كه ابن جرير و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير آيه: «وَ مَا جَعَلنَا الرُّؤيَا الَّتِى أرَينَاكَ...» گفته است: | ||
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در خواب ديد كه به اتفاق اصحابش داخل مكه شد، و اين خواب را در مدينه ديد. ناگزير به سوى مكه حركت كرد، غافل از اين كه خواب مزبور، در آن سال تعبير نمى شود و مربوط به سال بعد است. مشركان آن سال نگذاشتند آن جناب وارد مكه شود. عده اى از مردم گفتند: پس چطور شد كه پيش بينى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» درست در نيامد؟ مگر به ما نگفته بود: به زودى داخل مكه مى شويم؟ و همين برگشتنش به مدينه، باعث فتنه و امتحان آن گروه گرديد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۷ </center> | ||
مؤلف : در تفسير | مؤلف: در تفسير آيه، اشكالى كه بر اين روايت وارد مى شد، مطرح كرديم. علاوه بر اين، اين روايت، معارض روايت قبلى ابن عباس است. | ||
<span id='link137'><span> | <span id='link137'><span> | ||
==چند روايت درباره شركت شيطان در اموال و اولاد مردم == | ==چند روايت درباره شركت شيطان در اموال و اولاد مردم == | ||
و در تفسير | و در تفسير برهان، از حسين بن سعيد، در كتاب زهد، از عثمان بن عيسى، از عمر بن اذينه، از سليمان بن قيس روايت كرده كه گفت: از اميرالمؤمنين «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: | ||
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: خداوند بهشت را بر هر كسى كه فحاش و بى حيا باشد و باكى نداشته باشد از اين كه چه مى گويد و مردم در باره اش چه مى گويند، حرام كرده. چون اين گونه اشخاص را اگر كاملا بررسى كنى، خواهد ديد كه يا خود شيطان اند، و يا شيطان در نطفه آنان شريك است. | |||
پس مردى عرض كرد: يا رسول اللّه! مگر در مردم شرك شيطان هم هست؟ | |||
فرمود: مگر كلام خداى را نخوانده اى كه مى فرمايد: «وَ شَارِكهُم فِى الأموَالِ وَ الأولَاد؟ | |||
و | مرد عرض كرد: آن كيست كه از آنچه بگويد و يا در باره اش بگويند، پروا نداشته باشد؟ | ||
فرمود: آن كسى است كه متعرض مردم شود و در باره ايشان چيزها بگويد، با اين كه مى داند مردم او را رها نخواهند كرد. چنين كسى است كه باك ندارد از اين كه چه بگويد و مردم در باره اش چه بگويند. | |||
و در تفسير عياشى، از محمّد بن مسلم، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: از آن جناب معناى شرك شيطان را پرسيدم كه خدا در باره اش فرمود: «وَ شَارِكهُم فِى الأموَالِ وَ الأولَاد» فرمود: | |||
هر چيزى كه از مال حرام باشد، شرك شيطان است. و آنگاه فرمود: همين شيطان، با آدمى است تا به عمل جماع بپردازد. اگر آن جماع حرام باشد، فرزند شرك شيطان است، چون از نطفه او و نطفه شيطان درست شده. | |||
مؤلف: روايت در اين معانى بسيار زياد است، وليكن همه آن ها از باب ذكر مصداق است، و معناى جامع آيه و شرك شيطان، همان بود كه ما در ذيل آيه آورديم. | |||
و اين كه در اين روايات آمده كه شيطان در عمل وقاع شركت مى كند و نطفه هم نيمى از شيطان است، كنايه از اين است كه شيطان از اين عمل بهره اى مى برد، نه اين كه راستى او هم جماع مى كند و نطفه مى ريزد، بلكه از باب تمثيل و مجسّم ساختن مقصود است، و نظایر اين گونه كنايه ها، در روايات بسيار است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۸ </center> | ||
<span id='link138'><span> | <span id='link138'><span> | ||
==آيات ۶۶ - ۷۲ سوره إسراء == | ==آيات ۶۶ - ۷۲ سوره إسراء == | ||
رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً(۶۶) | رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً(۶۶) | ||
وَ إِذَا مَسَّكُمُ الضُرُّ فى الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ | وَ إِذَا مَسَّكُمُ الضُرُّ فى الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نجَّاکُم إِلى الْبرِّ أَعْرَضتُمْ وَ كانَ الانسَانُ كَفُوراً(۶۷) | ||
أَفَأَمِنتُمْ أَن يخْسِفَ بِكُمْ | أَفَأَمِنتُمْ أَن يخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكيلاً(۶۸) | ||
أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً | أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً مِنَ الرِّيح فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعاً(۶۹) | ||
وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنى آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم | وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنى آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِنَ الطيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلى كثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً(۷۰) | ||
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتىَ كتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئك يَقْرَءُونَ كتَبَاهُمْ وَ لا يُظلَمُونَ فَتِيلاً(۷۱) | يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتىَ كتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئك يَقْرَءُونَ كتَبَاهُمْ وَ لا يُظلَمُونَ فَتِيلاً(۷۱) | ||
خط ۵۹: | خط ۷۸: | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
پروردگار شما است كه در | پروردگار شما است كه كشتی ها را در دریا به حركت در مى آورد، تا شما بتوانيد سفر كنيد و از فضل خدا و رزق او بطلبيد، كه او، نسبت به شما رحيم است. (۶۶) | ||
و چون در دريا به شما خوف | و چون در دريا به شما خوف و خطرى رسد، به جز خدا همه را فراموش مى كنيد، ولى همين كه خدا شما را نجات داد، باز از خدا روى مى گردانيد، كه انسان كفركيش و ناسپاس است. (۶۷) | ||
آيا پس از نجات از دريا باز هم | آيا پس از نجات از دريا باز هم ايمن ايد كه زمين شما را فرو ببرد؟ و يا بر سرتان سنگ ببارد، آنگاه براى خود از آن بلاى الهى، پناه و نگهبانى نيابيد. (۶۸) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۹ </center> | ||
آيا از اين | آيا از اين ايمن ايد كه بار ديگر خدا شما را به دريا برگرداند و تندبادى بفرستد تا همه به كيفر كفر به دريا غرق شويد، آنگاه كسى را از قهر ما دادخواه و فريادرس نيابيد. (۶۹) | ||
و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم، و آنان را بر مركب هاى آبى و | و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم، و آنان را بر مركب هاى آبى و صحرایى سوار كرديم و از هر غذاى لذيذ و پاكيزه روزی شان كرديم و بر بسيارى از مخلوقات خود برتری شان داديم، آن هم چه برترى؟ (۷۰) | ||
اى رسول | اى رسول! به ياد آور روزى را كه هر قومى را با كتاب و امامشان دعوت كنيم، هر كس نامه دعوتش را به دست راستش دهند، آنان نامه خود قرائت كنند و كمترين ستمى به ايشان نخواهد رسيد. (۷۱) | ||
هر كسى در اين | هر كسى در اين جهان، يعنى دنيا نابينا و كوردل باشد، در آخرت نيز نابينا و گمراه تر خواهد بود. (۷۲) | ||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | <center> «'''بیان آیات'''» </center> | ||
اين | اين آيات، در مقام تكميل نمودن آيات قبلى است، و مسأله «استجابت دعا» و «كشف ضرّ» را كه آيات قبل، از بت ها و خدايان مشركان نفى مى كرد، در باره خداى سبحان اثبات مى نمايد. زيرا آن آيات قبل از اين جا شروع شد كه مى فرمود: «قُل ادعُوا الَّذِينَ زَعَمتُم مِن دُونِهِ...»، و اين آيات از اين جا شروع مى شود كه: «رَبُّكُم الَّذِى يُزجِى لَكُمُ الفُلكَ فِى البَحر...». | ||
و اگر گفتيم اين آيات به منزله مكمل است، براى اين بود كه هر چند طایفه اول و اين طایفه، خود يك حجت تامه و مستقل در مدلول هستند، يكى الوهيت خدايان مشركان را باطل مى كند و اين ديگرى، الوهيت خداى سبحان را اثبات مى نمايد، و هر يك در جاى خود حجتى مستقل اند، براى اين بود كه آن آيات با كلمۀ «قُل: بگو» شروع مى شد، و در اين آيات، چنين كلمه اى به كار نرفته. و اگر اين آيات، دليل دوم و جداگانه اى بود، جا داشت در ابتداى آن ها نيز بفرمايد: «وَ قُل». | |||
پس معلوم مى شود كه آن ها و اين ها، مجموعا احتجاج واحدى هستند كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مأمور شده آن را در برابر مشركان القاء نموده و ايشان را ملزم به توحيد بسازد. | |||
سياق سابق بر اين دو | سياق سابق بر اين دو طایفه آيات هم كه با جملۀ «قُل لَو كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُون...» آغاز مى شد، مؤيد اين معنا است. مخصوصا در نظر گرفتن اين كه دنبالش داشت: «وَ قَالُوا ءَإذَا مِتنَا» تا آن جا كه فرمود: «قُل كُونُوا حِجَارَةً أو حَدِيداً». | ||
و همچنين | و همچنين اين كه احتجاج مزبور با آيه «يَومَ نَدعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإمَامِهِم...» ختم شده، و با آن به اين معنا اشاره كرده كه اين هدايت و ضلالتى كه مورد بحث بود، در آخرت نيز ملازم انسان است، و نشئه آخرت مطابق نشئه دنيا است. هر كه در دنيا بينا باشد، در آخرت هم بينا است و هر كه در اين جا كور باشد، آن جا هم، كور و بلكه گمراه تر است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۱۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۱۰ </center> | ||
«'''رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى | «'''رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً'''»: | ||
كلمۀ «يُزجِى» از «إزجَاء» است كه به قول صاحب مجمع، به معناى سوق دادن چيزى است از حالى به حالى ديگر. پس مراد از آن در اين جا، به راه انداختن كشتی ها در دريا به وسيله باد و امثال آن و روان و نرم ساختن آب است. چون اگر خداوند آب را تر و مايع خلق نمى كرد، ديگر كشتی ها نمى توانستند در درياها به حركت در آيند. كلمۀ «فُلك»، جمع «فلكه» است، كه به معناى كشتى است. | |||
و طلب رزق را از اين جهت | و طلب رزق را از اين جهت «إبتِغَاء الفَضل: طلب زيادى» خوانده، كه «رزق»، فضل وجودى از خداى تعالى است. چه شخص جواد، غالبا آنچه را كه مازاد بر مقدار احتياج خودش باشد، به ديگران مى دهد، و فضل هر چيز زيادى و باقیمانده آن را گويند، و حرف «مِن» ابتدائيه است. و چه بسا گفته شود كه تبعيضيه است، و در ذيل آيه، حكم آيه را با رحمت خدايى تعليل مى كند، و معناى آيه روشن است، و آيه، مقدمه آيه بعدى است. | ||
«'''وَ إِذَا | «'''وَ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فى الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلّا إِيَّاهُ'''»: | ||
كلمۀ «ضُرّ» به معناى سختى و گرفتارى است، و «مسّ ضرّ» در دريا، عبارت از مشرف شدن به غرق است، كه به خاطر طوفانى شدن دريا پيش مى آيد. | |||
و مراد از | و مراد از «ضلال» در جملۀ «ضَلَّ مَن تَدعُونَ إلّا إيَّاهُ»، به طورى كه گفته اند، محو شدن از خاطره ها است، نه گُم كردن راه. بعضى هم گفته اند: به معناى از دست دادن است. وقتى گفته مى شود: «ضَلَّ عَن فُلَانٍ كَذَا»، معنايش اين است كه: فلان چيز از دست فلانى رفت. و به هر حال، برگشت هر دو معنا، به يك چيز است و آن، فراموشى است. | ||
و مراد از | و مراد از «دعا»، طلب كردن و درخواست است، نه دعاى عبادت. و به همين جهت، جملۀ «مَن تَدعُونَ»، هم شامل إله حق مى شود، و هم آلهه باطل كه مشركان از آن ها درخواست مى كنند. و استثناء «إلّا»، استثناء متصل است. | ||
و معناى آيه، اين است كه: وقتى در دريا كارتان به سختى كشيد و بيچاره شديد و نزديك شد غرق شويد، آن وقت ديگر همه خدايان خود را كه همواره از آن ها حاجت مى خواستيد، فراموش مى كنيد، جز خداى تعالى را. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۱ </center> | ||
بعضى گفته اند: مراد از | بعضى گفته اند: مراد از «دعا»، دعاى عبادت است، نه دعاى درخواست و در نتيجه، جملۀ «مَن تَدعُونَ»، مختص به همان معبودهایى است كه مى پرستيدند. در نتيجه، استثناء مزبور، منقطع است، و معناى آيه، اين است كه: «وقتى بيچارگى گريبان شما را در دريا گرفت، خدايانى كه همواره عبادت مى كرديد، از خاطرهايتان محو مى شود، وليكن خداى سبحان را هيچ وقت غايب نديده و فراموش نمى كنيد». | ||
و ظاهرا مراد از «ضلال»، همان معناى معروف آن است كه مخالف هدايت است، و گفتار در آيه بر اساس تمثيل آمده، آن هم تمثيلى لطيف. مثل اين كه وقتى انسان در دريا بيچاره مى شود، به قلبش مى افتد كه دست به دامن معبودش شود و مقصودش از معبود، به خاطر انس ذهن و سوابقى كه دارد، همان آلهه اى است كه هميشه آن ها را مى خواند. آنگاه آلهه، يكى پس از ديگرى به ذهن شخص گرفتار مى آيند، و در راه آمدن از يكديگر پيشدستى مى كنند تا شايد خود را به يارى وى برسانند، وليكن هيچ يك از آن آلهه، به شخص درمانده نمى رسند و در راه گم مى شوند. | |||
در نتيجه، شخص مزبور، هيچ وقت به ياد آن ها نمى افتد، و ناگزير از همان بار اول متوجه خدا مى شود، و خداى را در دل خود حاضر مى بيند، و به ياد او مى افتد و دست به دامن او مى زند، با اين كه تاكنون از او اعراض مى كرد. خداى تعالى هم، ايشان را پاسخ گفته و به سوى خشكى نجاتشان مى دهد. | |||
از | از همين جا، روشن است كه مراد از «ضلال»، همان معناى معروف آن، يعنى راه گُم كردن است، و مراد از «مَن تَدعُونَ»، تنها آلهه اى است كه به غير خدا مى خوانند. و استثناء هم، استثناء منقطع است، و وجه منقطع بودن اين است كه آن معناى تشبيهى كه گفتيم كلمۀ «ضَلَّ» آن را مى رساند، با ساحت قدس خداى تعالى مناسب نيست. چون نمى توان در اين تشبيه، خداى را هم در سر راه قرار داده و در آمدن شريك آلهه اش قرار داد، تا پس از گُم شدن آلهه، تنها او به سوى خواهنده قطع طريق نمايد. از همين جهت بايد گفت استثناء مزبور، استثناء منقطع است. | ||
علاوه بر اين، | علاوه بر اين، جملۀ «فَلَمَّا نَجَّيكُم إلَى البَرِّ أعرَضتُم»، ظاهر در اين است كه مراد از «دعوت»، دعاى مسئلت است، نه دعاى عبادت. و چون مشركان در خشكى و در حال عادى از خداى تعالى اعراض داشته و هيچ وقت او را نمى خواندند، و جملۀ «مَن تَدعُون»، كه ظاهر در استمرار و هميشگى است كه مى رساند كه مراد از آن خواندن آلهه است كه هميشه مى خواندند، پس گفتن «مگر خدا»، قهرا استثناء منقطع خواهد بود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۲ </center> | ||
<span id='link139'><span> | <span id='link139'><span> |
ویرایش