گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:
آرى، انسان يا از راه چشم به حق مى رسد، و از ديدن و تفكر در آيات خداى عزوجل به سوى مدلول آن ها راه مى يابد، و يا از طريق گوش و شنيدن كلمات حكمت و موعظه و قصص و عبرت ها. و اينان نه چشم دارند و نه گوش.
آرى، انسان يا از راه چشم به حق مى رسد، و از ديدن و تفكر در آيات خداى عزوجل به سوى مدلول آن ها راه مى يابد، و يا از طريق گوش و شنيدن كلمات حكمت و موعظه و قصص و عبرت ها. و اينان نه چشم دارند و نه گوش.


==وجوهى كه در تفسیر آيه شريفه: «أفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» گفته شده است==
==وجوهى كه در تفسیر آيه شريفه: «أفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» گفته شده==
«'''أَ فَحَسِب الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِى مِن دُونى أَوْلِيَاءَ...'''»:
«'''أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِى مِن دُونى أَوْلِيَاءَ...'''»:


استفهامى است انكارى. در مجمع البيان گفته : معنايش اين است كه آيا كسانى كه توحيد خداى را انكار مى كنند خيال مى كنند اگر غير از خدا اولياى ديگرى اتخاذ كنند ايشان را يارى خواهند نمود، وعقاب مرا از ايشان دفع توانند كرد ؟ آنگاه بر گفته خود استدلال نموده مى گويد: جمله ((انا اعتدنا جهنم للكافرين نزلا((، بر اين حذف دلالت مى كند.
استفهامى است انكارى. در مجمع البيان گفته: معنايش اين است كه آيا كسانى كه توحيد خداى را انكار مى كنند، خيال مى كنند اگر غير از خدا اولياى ديگرى اتخاذ كنند، ايشان را يارى خواهند نمود، و عقاب مرا از ايشان دفع توانند كرد؟ آنگاه بر گفته خود استدلال نموده، مى گويد: جملۀ «إنّا أعتَدنَا جَهَنَّمَ لِلكَافِرِينَ نُزُلاً»، بر اين حذف دلالت مى كند.


البته وجه ديگرى از ابن عباس نقل شده كه وى گفته معناى آيه چنين است : آيا اينان كه كافر شدند مى پندارند كه اگر بغير من آله هاى بگيرند من براى خود وعليه ايشان غضب نخواهم كرد وعقابشان نمى كنم ؟.
البته وجه ديگرى از ابن عباس نقل شده كه وى گفته: معناى آيه چنين است: آيا اينان كه كافر شدند، مى پندارند كه اگر به غير من، آلهه اى بگيرند، من براى خود و عليه ايشان غضب نخواهم كرد و عقابشان نمى كنم؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۰۸ </center>
وجه سومى نيز هست ، وآن اين است كه جمله ((ان يتخذوا...(( مفعول اول براى ((حسب (( است كه به معناى ((ظن (( مى باشد، و مفعول دومش محذوف وتقديرش چنين است : ((افحسب الذين كفروا اتخاذهم عبادى من دونى اولياء نافعا لهم اودافعا للعقاب عنهم - آيا كسانى كه كافر شده اند پنداشته اند كه اگر غير از من اوليائى بگيرند براى ايشان نافع ويا دافع عقاب از ايشان است ؟((
وجه سومى نيز هست و آن، اين است كه جملۀ «أن يَتَّخِذُوا...» مفعول اول براى «حَسِبَ» است كه به معناى «ظنّ» مى باشد، و مفعول دومش محذوف و تقديرش چنين است: «أفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا اتّخَاذهم عِبَادِى مِن دُونِى أولِيَاءَ نَافِعاً لَهُم أو دَافِعاً لِلعِقَابِ عَنهُم: آيا كسانى كه كافر شده اند، پنداشته اند كه اگر غير از من اوليائى بگيرند، براى ايشان نافع و يا دافع عقاب از ايشان است»؟


و فرق ميان اين وجه ودووجه قبلى اين است كه در آن دووجه ، كلمه ((أ ن (( وصله اش قائم مقام دو مفعول است ، وآنچه حذف شده بعضى از صله است، به خلاف وجه سومى كه آن ((أ ن (( وصله اش مفعول اول براى حسب است ومفعول دوم آن حذف شده.
و فرق ميان اين وجه و دو وجه قبلى اين است كه در آن دو وجه، كلمۀ «أن» و صله اش، قائم مقام دو مفعول است، و آنچه حذف شده، بعضى از صله است. به خلاف وجه سومى كه آن «أن» و صله اش مفعول اول براى «حَسِبَ» است و مفعول دوم آن حذف شده.


وجه چهارمى كه هست اين است كه بگوييم ((أ ن (( وصله اش به جاى دومفعول آمده ، وعنايت كلام ونقطه اتكاء در آن متوجه اين است كه بفهماند اتخاذ آلهه ، اتخاذ حقيقى نيست ، واصلااتخاذ نيست ، چون اتخاذ هميشه از دو طرف است و آلهه اتخاذ شده اينان خودشان تبرى ميجويند ومى گويند: ((سبحانك انت ولينا من دونهم ((، يعنى منزهى تواى خدا جز به تودل نداديم.
وجه چهارمى كه هست، اين است كه بگوييم: «أن» و صله اش به جاى دو مفعول آمده، و عنايت كلام و نقطه اتكاء در آن، متوجه اين است كه بفهماند اتّخاذ آلهه، اتخاذ حقيقى نيست، و اصلا اتخاذ نيست. چون اتّخاذ هميشه از دو طرف است و آلهه اتّخاذ شده اينان، خودشان تبرى می جويند و مى گويند: «سُبحَانَكَ أنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم». يعنى: منزهى تو اى خدا جز به تو دل نداديم.


و اين وجوه چهارگانه از نظر ترتيب در وجاهت هر يك در رتبه خود قرار دارد، واز همه وجيهتر وجه اول است كه سياق آيات هم با آن مساعد است ، براى اينكه آيات مورد بحث بلكه تمامى آيات سوره در اين سياق است كه بفهماند كفار به زينت زندگى دنيا مفتون گشته، امر بر ايشان مشتبه شده است وبه ظاهر اسباب اطمينان و ركون كردند، ودر نتيجه غير خداى را اولياى خود گرفتند و پنداشتند كه ولايت اين آلهه كافى ونافع براى آنان است و دافع ضرر از آنها است. و حال آنكه آنچه بعد از نفخ صور وجمع شدن خلايق خواهند ديد مناقض پندار ايشان است ، پس آيه شريفه مورد بحث نيز همين پندار را تخطئه مى كند.
و اين وجوه چهارگانه از نظر ترتيب در وجاهت هر يك در رتبه خود قرار دارد، و از همه وجيه تر، وجه اول است كه سياق آيات هم با آن مساعد است. براى اين كه آيات مورد بحث، بلكه تمامى آيات سوره در اين سياق است كه بفهماند كفار به زينت زندگى دنيا مفتون گشته، امر بر ايشان مشتبه شده است و به ظاهر اسباب اطمينان و ركون كردند، و در نتيجه غير خداى را اولياى خود گرفتند و پنداشتند كه ولايت اين آلهه كافى و نافع براى آنان است و دافع ضرر از آن ها است. و حال آن كه آنچه بعد از نفخ صور و جمع شدن خلايق خواهند ديد، مناقض پندار ايشان است. پس آيه شريفه مورد بحث نيز همين پندار را تخطئه مى كند.


اين را هم بايد بگوييم كه قائم مقام شدن ((أ ن (( وصله اش به جاى هر دومفعول ((حسب (( با اين كه در كلام خدا زياد آمده ، واز آن جمله فرموده : ((ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين آمنوا(( و امثال آن حاجتى باقى نمى گذارد كه مفعول دوم آن را محذوف بدانيم . علاوه بر اينكه بعضى از نحويين هم آن را جائز ندانسته اند.
اين را هم بايد بگوييم كه قائم مقام شدن «أن» و صله اش به جاى هر دو مفعول «حَسِبَ» با اين كه در كلام خدا زياد آمده، و از آن جمله فرموده: «أم حَسِبَ الَّذِينَ اجتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أن نَجعَلَهُم كَالَّذِينَ آمَنُوا» و امثال آن حاجتى باقى نمى گذارد كه مفعول دوم آن را محذوف بدانيم. علاوه بر اين كه بعضى از نحويين هم آن را جایز ندانسته اند.


آيات بعدى هم اين وجه اول را تاييد مى كنند، كه مى فرمايند:((قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا...((، وهمچنين قرائتى كه منسوب به على (عليهالسلام ) وعدهاى ديگر از قراء است كه خوانده اند:
آيات بعدى هم اين وجه اول را تأييد مى كنند، كه مى فرمايند: «قُل هَل نُنَبِّئُكُم بِالأخسَرِينَ أعمَالاً...»، و همچنين قرائتى كه منسوب به على «عليه السلام» وعده اى ديگر از قراء است كه خوانده اند: «أفَحَسِبَ» - «سين» را ساكن و «باء» را مضموم خوانده اند. يعنى آيا اولياء گرفتن بندگان مرا براى خود بس است ايشان را.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۰۹ </center>
((ا فحسب (( - سين را ساكن وباء را مضموم خوانده اند. يعنى آيا اولياء گرفتن بندگان مرا براى خود بس است ايشان را.


پس مراد از ((عباد(( در جمله ((ان يتخذوا عبادى من دونى اولياء(( هر چيزى وهر كسى است كه مورد پرستش بت پرستان قرار بگيرد، چه ملائكه باشد وچه جن ، وچه كملين از بشر.
پس مراد از «عباد» در جملۀ «أن يَتَّخِذُوا عِبَادِى مِن دُونِى أولِيَاء»، هر چيزى و هر كسى است كه مورد پرستش بت پرستان قرار بگيرد. چه ملائكه باشد و چه جن، و چه كملين از بشر.


و اما اينكه مفسرين گفته اند كه مراد از عباد مسيح وملائكه وامثال ايشان از مقربين درگاه خدا است ، نه شيطانها، چون كلمه ((عباد(( در اكثر موارد وقتى اضافه به ياى متكلم مى شود تشريف واحترام منظور است، صحيح نيست زيرا اولامقام مناسب تشريف نيست واين ظاهر است ، وثانيا قيد ((من دونى (( در كلام ، صريح در اين است كه مراد از ((الذين كفروا(( بت پرستان هستند كه اصلاخدا را عبادت نمى كنند، با اينكه اعتراف به الوهيت اودارند، بلكه شركاء را كه شفعاء مى دانند عبادت مى كردند. واما اهل كتاب مثلانصارى در عين اينكه مسيح را ولى خود گرفتند ولايت خداى را انكار نكردند، بلكه دوقسم ولايت اثبات مى كردند وآنگاه هر دو را يكى مى شمردند - دقت بفرمائيد.
و اما اين كه مفسران گفته اند كه مراد از «عباد»، مسيح و ملائكه و امثال ايشان از مقربان درگاه خدا است، نه شيطان ها. چون كلمه «عباد» در اكثر موارد وقتى اضافه به «ياى» متكلم مى شود، تشريف و احترام منظور است، صحيح نيست. زيرا اولا مقام مناسب تشريف نيست و اين ظاهر است. و ثانيا قيد «مِن دُونِى» در كلام، صريح در اين است كه مراد از «الَّذِينَ كَفَرُوا»، بت پرستان هستند كه اصلا خدا را عبادت نمى كنند، با اين كه اعتراف به الوهيت او دارند، بلكه شركاء را كه شفعاء مى دانند، عبادت مى كردند. و اما اهل كتاب، مثلا نصارى در عين اين كه مسيح را ولىّ خود گرفتند، ولايت خداى را انكار نكردند، بلكه دو قسم ولايت اثبات مى كردند و آنگاه هر دو را يكى مى شمردند - دقت بفرمایيد.


پس حق اين است كه جمله ((عبادى (( شامل مسيح ومانند او نمى شود، بلكه تنها شامل آلهه بتپرستان مى شود ومراد از جمله ((الذين كفروا(( تنها وثنيها هستند.
پس حق اين است كه جملۀ «عِبَادِى» شامل مسيح و مانند او نمى شود، بلكه تنها شامل آلهه بت پرستان مى شود، و مراد از جمله «الَّذِينَ كَفَرُوا»، تنها وثنی ها هستند.


«'''انا اعتدنا جهنم للكافرين نزلا'''» - يعنى جهنم را آماده كرده ايم تا براى كفار در همان ابتداى ورودشان به قيامت وسيله پذيرائيشان باشد. تشبيه كرده خداوند خانه آخرت را به خانه اى كه مى همان وارد آن مى شود و تشبيه كرده جهنم را به ((نزل (( يعنى چيزى كه مى همان در اول ورودش با آن پذيرائى مى شود.
«'''إنَّا أعتَدنَا جَهَنَّمَ لِلكَافِرِينَ نُزُلاً'''» - يعنى: جهنم را آماده كرده ايم تا براى كفار در همان ابتداى ورودشان به قيامت، وسيله پذيرائی شان باشد، تشبيه كرده، خداوند خانه آخرت را به خانه اى كه میهمان وارد آن مى شود و تشبيه كرده جهنم را به «نُزُل»، يعنى چيزى كه میهمان در اول ورودش با آن پذيرایى مى شود.


و با در نظر گرفتن اينكه بعد از دوآيه مى فرمايد ((اينان در قيامت توقف ومكثى ندارند(( فهميده مى شود كه اين تشبيه چقدر تشبيه لطيفى است . گويا كفار غير از ورود به جهنم ، ديگر كارى ندارند، ومعلوم است كه در اين آيه چه تحكم وتوبيخى از ايشان شده وكانه اين تحكم را در مقابل تحكمى كه از آنان در دنيا نقل كرده و فرموده : ((واتخذوا آياتى و رسلى هزوا(( قرار داده.
و با در نظر گرفتن اين كه بعد از دو آيه مى فرمايد: «اينان در قيامت توقف و مكثى ندارند»، فهميده مى شود كه اين تشبيه چقدر تشبيه لطيفى است. گويا كفار غير از ورود به جهنم، ديگر كارى ندارند، و معلوم است كه در اين آيه، چه تحكّم و توبيخى از ايشان شده و كأنّه اين تحكم را در مقابل تحكمى كه از آنان در دنيا نقل كرده و فرموده: «وَ اتَّخَذُوا آيَاتِى وَ رُسُلِى هُزُواً» قرار داده.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۰ </center>
۱۶٬۹۱۱

ویرایش