گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




و همين ناجورى مطلب باعث شده كه مراد از راست وچپ را راست و چپ كسى بگيرند كه مى خواهد وارد غار شود نه از طرف دست راست كسى كه مى خواهد از غار بيرون شود، وحال آنكه قبلا هم گفتيم معروف از راست وچپ هر چيزى راست وچپ خود آن چيز است نه كسى كه به طرف آن مى رود.  
و همين ناجورى مطلب باعث شده كه مراد از راست و چپ را، راست و چپ كسى بگيرند كه مى خواهد وارد غار شود، نه از طرف دست راست كسى كه مى خواهد از غار بيرون شود، و حال آن كه قبلا هم گفتيم، معروف از راست و چپ هر چيزى، راست و چپ خود آن چيز است، نه كسى كه به طرف آن مى رود.  


بيضاوى در تفسير خود گفته: در غار در مقابل ستارگان بنات النعش قرار دارد، ونزديك ترين مشرق ومغربى كه محاذى آن است مشرق ومغرب راءس السرطان است ووقتى كه مدار آفتاب با مدار آن يكى باشد آفتاب به طور مائل ومقابل در طرف چپ غار مى تابد و شعاعش به طرف مغرب كشيده مى شود، ودر هنگام غروب از طرف محاذى صبح مى تابد و شعاع طرف عصرش به جاى تابش طرف صبح كشيده مى شود، وعفونت غار را از بين برده هواى آن را تعديل مى كند، و در عين حال بر بدن آنان نمى تابد وبا تابش خود اذيتشان نمى كند و لباسهايشان را نمى پوساند. اين بود كلام بيضاوى . غير اونيز نظير اين حرف را زده اند.
بيضاوى در تفسير خود گفته: درِ غار، در مقابل ستارگان بنات النعش قرار دارد، و نزديكترين مشرق و مغربى كه محاذى آن است، مشرق و مغرب رأس السرطان است، و وقتى كه مدار آفتاب با مدار آن يكى باشد، آفتاب به طور مائل و مقابل در طرف چپ غار مى تابد و شعاعش به طرف مغرب كشيده مى شود، و در هنگام غروب، از طرف محاذى صبح مى تابد و شعاع طرف عصرش به جاى تابش طرف صبح كشيده مى شود، و عفونت غار را از بين برده، هواى آن را تعديل مى كند، و در عين حال، بر بدن آنان نمى تابد و با تابش خود اذيتشان نمى كند و لباس هايشان را نمى پوساند.  


علاوه بر اشكال گذشته مقابله در غار با شمال شرقى با مقابل بودن آن با بنات النعش كه در جهت قطب شمالى قرار دارد سازگار نيست ، از اين هم كه بگذريم گردش آفتاب آنطور كه ايشان گفته اند با شمال شرقى بودن در غار نمى سازد،
اين بود كلام بيضاوى. غير او نيز، نظير اين حرف را زده اند.
 
علاوه بر اشكال گذشته، مقابله درِ غار با شمال شرقى، با مقابل بودن آن با بنات النعش كه در جهت قطب شمالى قرار دارد، سازگار نيست. از اين هم كه بگذريم، گردش آفتاب، آن طور كه ايشان گفته اند، با شمال شرقى بودن در غار نمى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۴۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۴۱۱ </center>
زيرا بنائى كه در جهت شمال شرقى قرار دارد ودر طرف صبح ، آفتاب به جانب غربى اش مى تابد ولى در موقع غروب در ساختمان وحتى پيش خان آن در زير سايه فرومى رود، نه تنها در هنگام غروب ، بلكه بعد از زوال ظهر آفتاب رفته وسايه گسترده مى شود.
زيرا بنایى كه در جهت شمال شرقى قرار دارد و در طرف صبح، آفتاب به جانب غربى اش مى تابد، ولى در موقع غروب در ساختمان و حتى پيش خان آن در زير سايه فرو مى رود، نه تنها در هنگام غروب، بلكه بعد از زوال ظهر، آفتاب رفته و سايه گسترده مى شود.


مگر آنكه كسى ادعا كند كه مقصود از جمله «و اذا غربت تقرضهم ذات الشمال»، اين است كه آفتاب به ايشان نمى تابد، ويا آفتاب در پشت ايشان قرار مى گيرد - دقت فرمائيد.
مگر آن كه كسى ادعا كند كه مقصود از جمله «وَ إذَا غَرِبَت تَقرِضُهُم ذَاتَ الشِّمَال»، اين است كه آفتاب به ايشان نمى تابد، و يا آفتاب در پشت ايشان قرار مى گيرد - دقت فرمایيد.


و اما ثانيا براى اينكه جمله «و هم فى فجوة منه» مى گويد اصحاب كهف در بلندى غار قرار دارند، وغار افسوس به طورى كه گفته اند بلندى ندارد، البته اين در صورتى است كه «فجوة» به معناى مكان مرتفع باشد، ولى مسلم نيست، و قبلا گذشت كه «فجوة» به معناى ساحت و درگاه است . پس اين اشكال وارد نيست .
و اما ثانيا: براى اين كه جمله «وَ هُم فِى فَجوَةٍ مِنهُ» مى گويد: اصحاب كهف در بلندى غار قرار دارند، و غار افسوس، به طورى كه گفته اند، بلندى ندارد. البته اين در صورتى است كه «فجوة» به معناى مكان مرتفع باشد، ولى مسلم نيست، و قبلا گذشت كه «فجوة» به معناى ساحت و درگاه است. پس اين اشكال وارد نيست.


و اما ثالثا براى اينكه جمله «قال الّذين غلبوا على امرهم لنتخذن عليهم مسجدا» ظاهر در اين است كه مردم شهر مسجدى بر بالاى آن غار بنا كردند، ودر غار افسوس اثرى حتى خرابه اى از آن به چشم نمى خورد، نه اثر مسجد نه اثر صومعه ونه مانند آن . ونزديك ترين بناى دينى كه در آن ديار به چشم مى خورد كليسايى است كه تقريبا در سه كيلومترى غار قرار دارد، وهيچ جهتى به ذهن نمى رسد كه آن را به غار مرتبط سازد.
و اما ثالثا: براى اين كه جمله «قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أمرِهِم لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهِم مَسجِداً»، ظاهر در اين است كه مردم شهر، مسجدى بر بالاى آن غار بنا كردند، و در غار افسوس، اثرى حتى خرابه اى از آن به چشم نمى خورد. نه اثر مسجد، نه اثر صومعه و نه مانند آن. و نزديكترين بناى دينى كه در آن ديار به چشم مى خورد، كليسايى است كه تقريبا در سه كيلومترى غار قرار دارد، و هيچ جهتى به ذهن نمى رسد كه آن را به غار مرتبط سازد.


از اين هم كه بگذريم در غار افسوس اثرى از رقيم ونوشته ديده نشده كه دلالت كند يك يا چند تا از آن قبور، قبور اصحاب كهف است ، ويا شهادت دهد ولوتا حدى كه چند نفر از اين مدفونين مدتى به خواب رفته بودند، پس از سالها خدا بيدارشان كرده ودوباره قبض روحشان نموده است .
از اين هم كه بگذريم، در غار افسوس، اثرى از رقيم و نوشته ديده نشده كه دلالت كند يك يا چند تا از آن قبور، قبور اصحاب كهف است، و يا شهادت دهد و لو تا حدى كه چند نفر از اين مدفونين مدتى به خواب رفته بودند، پس از سال ها، خدا بيدارشان كرده و دوباره قبض روحشان نموده است.


'''۲- غار «رجيب» در اردن'''
'''۲- غار «رجيب» در اردن:'''


غار دوم : دومين غارى كه احتمال داده اند كهف اصحاب كهف باشد غار رجيب است كه در هشت كيلومترى شهر عمان پايتخت اردن هاشمى نزديك دهى به نام ((رجيب (( قرار دارد. غارى است در سينه جنوبى كوهى پوشيده از صخره ، اطراف آن از دوطرف يعنى از طرف مشرق و مغرب باز است كه آفتاب به داخل آن مى تابد، در غار در طرف جنوب قرار دارد، ودر داخل غار طاقنمائى كوچك است به مساحت ۵ ۲ ۳ متر در يك سكوئى به مساحت تقريبا ۳ ۳ ودر اين غار نيز چند قبر هست به شكل قبور باستانى روم وگويا عدد آنها هشت ويا هفت است . بر ديوار اين غار نقشه ها وخطوطى به خط يونانى قديم وبه خط ثموديان ديده مى شود كه چون محوشده خوب خوانده نمى شود، البته بر ديوار عكس سگى هم كه با رنگ قرمز وزينت هاى ديگرى آراسته شده ديده مى شود.
غار دوم: دومين غارى كه احتمال داده اند كهف اصحاب كهف باشد غار رجيب است كه در هشت كيلومترى شهر عمان پايتخت اردن هاشمى نزديك دهى به نام ((رجيب (( قرار دارد. غارى است در سينه جنوبى كوهى پوشيده از صخره ، اطراف آن از دوطرف يعنى از طرف مشرق و مغرب باز است كه آفتاب به داخل آن مى تابد، در غار در طرف جنوب قرار دارد، ودر داخل غار طاقنمائى كوچك است به مساحت ۵ ۲ ۳ متر در يك سكوئى به مساحت تقريبا ۳ ۳ ودر اين غار نيز چند قبر هست به شكل قبور باستانى روم وگويا عدد آنها هشت ويا هفت است . بر ديوار اين غار نقشه ها وخطوطى به خط يونانى قديم وبه خط ثموديان ديده مى شود كه چون محوشده خوب خوانده نمى شود، البته بر ديوار عكس سگى هم كه با رنگ قرمز وزينت هاى ديگرى آراسته شده ديده مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۱۱ </center>
و بر بالاى غار آثار صومعه ((بيزانس (( هست كه از گنجينه ها وآثار ديگرى است كه در آنجا كشف گرديده است و معلوم مى شود بناى اين صومعه در عهد سلطنت ((جوستينوس (( اول يعنى در حدود ۴۱۸ - ۴۲۷ ساخته شده وآثار ديگرى كه دلالت مى كند كه اين صومعه يك بار ديگر تجديد بنا يافته است ومسلمانان آن را پس از استيلا بر آن ديار مسجدى قرار داده اند. چون مى بينيم كه اين صومعه محراب وماءذنه و وضوخانه دارد، ودر ساحت و فضاى جلو در اين غار آثار مسجد ديگرى است كه پيداست مسلمين آن را در صدر اسلام بنا نهاده وهر چندى يك بار مرمت كرده اند وپيداست كه اين مسجد بر روى خرابه هاى كليسايى قديمى از روميان ساخته شده ، واين غار على رغم اهتمامى كه مردم بدان داشته وعنايتى كه به حفظش نشان مى دادند و آثار موجود در آن از اين اهتمام وعنايت حكايت مى كند غارى متروك وفراموش شده بوده ، وبه مرور زمان خراب وويران گشته تا آنكه اداره باستان شناسى اردن هاشمى اخيرا در صدد برآمده كه در آن حفارى كند ونقب بزند وآن را پس از قرنها خفاء از زير خاك دوباره ظاهر سازد.
و بر بالاى غار آثار صومعه ((بيزانس (( هست كه از گنجينه ها وآثار ديگرى است كه در آنجا كشف گرديده است و معلوم مى شود بناى اين صومعه در عهد سلطنت ((جوستينوس (( اول يعنى در حدود ۴۱۸ - ۴۲۷ ساخته شده وآثار ديگرى كه دلالت مى كند كه اين صومعه يك بار ديگر تجديد بنا يافته است ومسلمانان آن را پس از استيلا بر آن ديار مسجدى قرار داده اند. چون مى بينيم كه اين صومعه محراب وماءذنه و وضوخانه دارد، ودر ساحت و فضاى جلو در اين غار آثار مسجد ديگرى است كه پيداست مسلمين آن را در صدر اسلام بنا نهاده وهر چندى يك بار مرمت كرده اند وپيداست كه اين مسجد بر روى خرابه هاى كليسايى قديمى از روميان ساخته شده ، واين غار على رغم اهتمامى كه مردم بدان داشته وعنايتى كه به حفظش نشان مى دادند و آثار موجود در آن از اين اهتمام وعنايت حكايت مى كند غارى متروك وفراموش شده بوده ، وبه مرور زمان خراب وويران گشته تا آنكه اداره باستان شناسى اردن هاشمى اخيرا در صدد برآمده كه در آن حفارى كند ونقب بزند وآن را پس از قرنها خفاء از زير خاك دوباره ظاهر سازد.
۱۶٬۸۸۹

ویرایش