۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
گويندگان اين حرف، مشركان هستند. به دليل اين كه دنبال آن چنين نقل فرموده: «قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أمرِهِم: گفتند آن هایى كه بر امر ايشان اطلاع يافتند». و مراد از «بَناء»، بنيان بر ايشان است - و به طورى كه بعضى گفته اند، منظور اين است كه ديوارى كشيده شود تا اصحاب كهف پشت آن قرار گرفته، از نظر مردم پنهان شوند، و كسى بر حال آنان واقف نگردد. همچنان كه گفته مى شود: «بَنَى عَلَيه جِدَاراً». يعنى آن را پشت ديوار قرار داد. | گويندگان اين حرف، مشركان هستند. به دليل اين كه دنبال آن چنين نقل فرموده: «قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أمرِهِم: گفتند آن هایى كه بر امر ايشان اطلاع يافتند». و مراد از «بَناء»، بنيان بر ايشان است - و به طورى كه بعضى گفته اند، منظور اين است كه ديوارى كشيده شود تا اصحاب كهف پشت آن قرار گرفته، از نظر مردم پنهان شوند، و كسى بر حال آنان واقف نگردد. همچنان كه گفته مى شود: «بَنَى عَلَيه جِدَاراً». يعنى آن را پشت ديوار قرار داد. | ||
اين قسمت از آيات داستان اصحاب كهف به انضمام قسمت هاى قبل، از آن جا كه فرمود: «وَ كَذَلِكَ بَعَثنَاهُم» و «وَ كَذَلِكَ أعثَرنَا عَلَيهِم»، اشاره به تماميت داستان مى كند. گويا فرموده است: بعد از آن كه فرستاده اصحاب كهف به شهر آمد و اوضاع و احوال شهر را دگرگونه يافت و فهميد كه سه قرن از به خواب رفتن آنان گذشته (البته اين را نفهميد كه ديگر شرك و بت پرستى بر مردم مسلط نيست و زمان به دست دين توحيد افتاده)، لذا چيزى نگذشت كه آوازه اين مرد در شهر پيچيده، خبرش در همه جا منتشر شد. مردم همه جمع شدند و به طرف غار هجوم و ازدحام آوردند و دور اصحاب كهف را گرفته، حال و خبر پرسيدند. | |||
اين قسمت از آيات داستان اصحاب كهف به انضمام قسمت هاى | |||
و بعد از آن كه دلالت الهيه و حجت او به دست آمد، خداوند همه شان را قبض روح كرد. پس بعد از بيدار شدن، بيش از چند ساعت زنده نماندند. فقط به قدرى زنده بودند تا شبهه هاى مردم در امر قيامت برطرف گردد. بعد از آن همه مُردند و مردم گفتند: بنایى بر غار آنان بسازيد، كه پروردگارشان اعلم است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۶۸ </center> | ||
و در | و در اين كه گفتند: «پروردگارشان اعلم است»، اشاره است به اين كه آن جمعيت وقتى آنان را در غار ديدند، باز بين خود اختلاف كردند و اختلافشان هرچه بوده، بر سر امرى مربوط به اصحاب كهف بوده است. زيرا كلام، كلام كسى است كه از علم يافتن به حال آنان و استكشاف حقيقت حال مأيوس باشد. | ||
و گويا بعضى از ديدن آن صحنه، شبهه شان نسبت به قيامت زايل گشته، آرامش خاطر يافتند، و بعضى ديگر آن طور كه بايد قانع نشدند. لذا طرفين گفته اند: بالاخره يا حرف ما است، يا حرف شما. هر كدام باشد، سزاوار است ديوارى بر آنان بكشيم كه مستور باشند، خدا به حال آنان آگاه تر است. | |||
<span id='link245'><span> | <span id='link245'><span> | ||
==بيان دو گروه متنازع و مسئله مورد تنازع در «اذ يتنازعون بينهم امرهم» == | ==بيان دو گروه متنازع و مسئله مورد تنازع در «اذ يتنازعون بينهم امرهم» == | ||
پس جمله ((ربهم اعلم بهم (( از نظر هر يك از اين دو وجه معناى جداگانه اى به خود مى گيرد، براى اينكه به هر حال اين جمله نسبت به جمله ((اذ يتنازعون بينهم امرهم (( كه دو وجه در معنايش آورديم تفرع دارد، به طورى كه هر معنائى كه آن جمله به خود بگيرد در اين هم اثر مى گذارد، اگر تنازع مستفاد از جمله ((اذ يتنازعون ...(( تنازع و اختلاف درباره قيامت باشد يكى اقرار و يكى انكار كرده باشد، قهرا معناى جمله مورد بحث ما نيز اين مى شود كه مردم درباره قيامت اختلاف نموده سر و صدا را انداخته بودند كه ناگهان ايشان را از داستان اصحاب كهف مطلع كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است و قيامت آمدنى است، و شكى در آن نيست ، وليكن مشركين با اين كه آيت الهى را ديدند دست از انكار برنداشتند و گفتند ديوارى بر آنان بسازيد تا مردم با آنان ارتباط پيدا نكنند چه از امر آنان چيزى براى ما كشف نشد ويقين پيدا نكرديم پروردگار آنان به حال آنان داناتر است. | پس جمله ((ربهم اعلم بهم (( از نظر هر يك از اين دو وجه معناى جداگانه اى به خود مى گيرد، براى اينكه به هر حال اين جمله نسبت به جمله ((اذ يتنازعون بينهم امرهم (( كه دو وجه در معنايش آورديم تفرع دارد، به طورى كه هر معنائى كه آن جمله به خود بگيرد در اين هم اثر مى گذارد، اگر تنازع مستفاد از جمله ((اذ يتنازعون ...(( تنازع و اختلاف درباره قيامت باشد يكى اقرار و يكى انكار كرده باشد، قهرا معناى جمله مورد بحث ما نيز اين مى شود كه مردم درباره قيامت اختلاف نموده سر و صدا را انداخته بودند كه ناگهان ايشان را از داستان اصحاب كهف مطلع كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است و قيامت آمدنى است، و شكى در آن نيست ، وليكن مشركين با اين كه آيت الهى را ديدند دست از انكار برنداشتند و گفتند ديوارى بر آنان بسازيد تا مردم با آنان ارتباط پيدا نكنند چه از امر آنان چيزى براى ما كشف نشد ويقين پيدا نكرديم پروردگار آنان به حال آنان داناتر است. |
ویرایش