۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
<span id='link364'><span> | <span id='link364'><span> | ||
«'''وَ يَذْكُرُوا اسمَ اللَّهِ فى أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلى مَا رَزَقَهُم مِن بَهِيمَةِ الاَنْعَامِ'''»: | «'''وَ يَذْكُرُوا اسمَ اللَّهِ فى أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلى مَا رَزَقَهُم مِن بَهِيمَةِ الاَنْعَامِ'''»: | ||
راغب گفته: كلمه | راغب گفته: كلمه «بهيمه»، به معناى حيوان بى زبان است. و از اين جهت بهيمه اش خوانده اند كه در صوت آن، ابهام است و كسى نمى داند از اين صدا كه مى كند، چه منظورى دارد. وليكن هرچند در اصل لغت عام است، ولى در متعارف، تنها به معناى حيوانات بى زبان غير درنده به كار مى رود و در قرآن كريم هم آن جا كه فرموده: «أُحِلَّت لَكُم بَهِيمَةٌ الأنعَام»، به همين معنا است. يعنى شامل درندگان نيست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۳ </center> | ||
و نيز درباره | و نيز درباره كلمۀ «نعم» گفته: اين كلمه، تنها در خصوص شتر استعمال مى شود، و جمع آن «أنعام» مى آيد. و اگر شتر را به اين نام ناميده اند، بدين جهت است كه اين حيوان در نظر اعراب از بزرگترين نعمت ها به شمار مى رود. اين اختصاصى كه گفتيم در خصوص مفرد اين كلمه است. و اما جمع آن «أنعام» در شتر و گاو و گوسفند، هر سه استعمال مى شود. البته به شرطى كه شتر هم در ميان باشد. يعنى به گاو تنها و گوسفند تنها، و يا گاو و گوسفند انعام نمى گويند، ولى به هر سه انعام مى گويند. | ||
پس مراد از | پس مراد از «بَهِيمَةُ الأنعام»، انواع سه گانه مذكور، يعنى شتر و گاو و گوسفند است. البته گوسفند هم، اعم از بز و ميش است، و اضافۀ «بَهِيمَةُ الأنعَام»، اضافۀ بيانيه است. | ||
و جمله مورد | و جمله مورد بحث، يعنى جملۀ «وَ يَذكُرُوا...»، عطف بر جملۀ «يَشهَدُوا» است، و معنايش اين مى شود: تا ببينند منافع خود را، و تا ياد آرند نام خدا را در ايامى معين يعنى ايام تشريق - روز ده و يازده و دوازده و سيزده ذى الحجه - ائمه اهل بيت «عليهم السلام»، ايام معلومات را به همين ايام تفسير كرده اند. | ||
و ظاهر | و ظاهر جملۀ «عَلَى مَا رَزَقَهُم مِن بَهِيمَةِ الأنعَام»، اين است كه متعلق به جملۀ «يَذكُرُوا» باشد، و جمله «مِن بَهِيمَةِ الأنعَام»، بيان موصول «ما» بوده باشد. و مراد از «ذكر نام خدا بر بهيمه»، ذكر آن در هنگام ذبح گوسفند و يا نحر شتر است. و اين عمل بر خلاف عمل مشركان است كه گوسفند و شتر را در راه بت هاى خود قربانى مى كردند. | ||
زمخشرى گفته : | زمخشرى گفته: جملۀ «وَ يَذكُرُوا اسمَ اللّه...»، كنايه از ذبح و نحر است، ولى اين گفتار از اين نظر بعيد است كه مى دانيم در اين كلام، عنايت خاصى به ذكر اسم خداى تعالى هست. و اگر عبارت را كنايه بگيريم، در كنايه عنايت تنها متوجه مكنّى عنه (منظور واقعى) است، نه خود كنايه. و از كلام بعضى از مفسران بر مى آيد كه خواسته اند بگويند: مراد مطلق ذكر خدا در ايام حج است، نه تنها بردن نام خدا در هنگام ذبح. ولى اين حرف صحيح نيست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۴ </center> | ||
«''' | «'''فَكُلُوا مِنهَا وَ أَطعِمُوا الْبَائس الْفَقِيرَ'''»: | ||
كلمه | كلمه «بائس» از «بُؤس» است كه به معناى شدت فقر و احتياج است. و اين آيه شريفه، مشتمل بر دو نوع حكم است: يكى «ترخيصى»، كه همان امر به خوردن از قربانى است و يكى «الزامى»، كه عبارت است از اطعام به فقير. | ||
«'''ثُمَّ لْيَقْضوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ'''»: | «'''ثُمَّ لْيَقْضوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ'''»: | ||
كلمه | كلمه «تَفَث» به معناى چرك بدن است. و «قضاى تفث»، به معناى زايل كردن هر چيزى است كه به خاطر احرام در بدن پيدا شده، مانند ناخن، مو، و امثال آن. و «قضاى تفث»، كنايه است از بيرون شدن از احرام، و مقصود از جملۀ «وَليُوفُوا نُذُورَهُم»، اتمام هر تكليفى است كه با نذر و امثال آن به گردنشان آمده. | ||
و منظور از | و مراد از «وَليَطَوَّفُوا بِالبَيتِ العَتِيق»، بنابر آنچه در تفسير ائمه اهل بيت «عليهم السلام» آمده، طواف نساء است. چون خروج از احرام، به طورى كه همه محرمات احرام حلال شود، جز با طواف نساء صورت نمى گيرد و طواف نساء، آخرين عمل حج است كه بعد از آن تمامى محرمات حلال مى شود. | ||
و منظور از «بيت عتيق»، كعبه است كه به خاطر قديمى بودنش به اين نام ناميده شده. چون اولين خانه اى كه براى عبادت خدا در زمين ساخته شد، همين كعبه بوده، همچنان كه قرآن كريم هم فرموده: «إنَّ أوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدىً لِلعَالَمِين». و امروز قريب چهارهزار سال از عمر اين خانه مى گذرد و هنوز آباد و معمور است. و در آن روزهايى كه آيات مورد بحث نازل مى شود، بيش از دوهزار و پانصد سال از عمر آن گذشته بود. | |||
<span id='link365'><span> | <span id='link365'><span> | ||
ویرایش