گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۳۲: خط ۲۳۲:


==تمثيل حال نوع آدمى و زندگى مادّى اش، در داستان هبوط آدم «ع»==
==تمثيل حال نوع آدمى و زندگى مادّى اش، در داستان هبوط آدم «ع»==
و اين داستان - به طورى كه از سياق آن در اين سوره و در غير آن مانند سوره بقره و اعراف بر مى آيد. حال بنى نوع آدم رابر حسب طبع زمينى و زندگى ماديش تمثيل مى كند و مجسم مى سازد، زيرا خدا او را در بهترين قوام خلق كرده ، و در نعمتهايى بى شمار غرق ساخته، و در بهشت اعتدالش منزل داده ، و از تعدى و خروج به يك سوى افراط و تفريط كه ناشى از پيروى هواى نفس و تعلق به سراب دنيا، و در نتيجه فراموشى جانب رب العزه است تهديد فرمود، تا عهد ميان خود و خدا را فراموش نكرده ، او را نافرمانى و شيطان را در وساوسش پيروى نكند، چون اگر بكند و گول او را بخورد، كه دنيا را برايش زينت داده ، و به نظرش مى رساند كه اگر دل به آن ببندد و پروردگارش را فراموش كند بر اسباب كونى و وجودى مسلط گشته، همه را به خدمت خود در مى آورد، و هر كه مزاحم خواستهاى او از لذائذ زندگى شود ذليل مى كند، و نيز به نظرش مى رساند كه دنيا براى او باقى و او براى دنيا باقى است .
و اين داستان - به طورى كه از سياق آن در اين سوره و در غير آن مانند سوره بقره و اعراف بر مى آيد - حال بنى نوع آدم را بر حسب طبع زمينى و زندگى مادی اش تمثيل مى كند و مجسم مى سازد. زيرا خدا او را در بهترين قوام خلق كرده، و در نعمت هايى بى شمار غرق ساخته، و در بهشت اعتدالش منزل داده، و از تعدّى و خروج به يك سوى افراط و تفريط كه ناشى از پيروى هواى نفس و تعلق به سراب دنيا، و در نتيجه فراموشى جانب ربّ العزه است، تهديد فرمود، تا عهد ميان خود و خدا را فراموش نكرده، او را نافرمانى و شيطان را در وساوسش پيروى نكند.  


در اين صورت بعد از آنكه دل به دنيا بست ، و مقام پروردگارش را فراموش نمود، رفته رفته زشتى هاى زندگى دنيا برايش روشن گشته ، آثار سوء شقاوت با نزول بلاها و خيانت روزگار و نكول اسباب و پشت كردن شيطان به او، برايش هويدا مى گردد، آن وقت شروع مى كند با نعمتى ، نعمت از دست داده اى ديگر را تلافى نموده ، به عذابى روى مى آورد تا از عذابى شديدتر از آن فرار كرده باشد، و در گريز از دردى ناگوار، دردى ديگر ناگوارتر را تحمل مى كند تا وقتى كه به او بگويند از بهشت نعمت ها به كلى بيرون گشته، به مهبط شقاوت و خيبت هبوط كند.
چون اگر بكند و گول او را بخورد، كه دنيا را برايش زينت داده، و به نظرش مى رساند كه اگر دل به آن ببندد و پروردگارش را فراموش كند، بر اسباب كونى و وجودى مسلط گشته، همه را به خدمت خود در مى آورد، و هر كه مزاحم خواست هاى او از لذائذ زندگى شود، ذليل مى كند، و نيز به نظرش مى رساند كه دنيا براى او باقى و او براى دنيا باقى است.


اين همان صورتى است كه از زندگى دنيا براى آدم ممثل شده ، نخست خداى تعالى او را داخل بهشت نموده و كرامت داد، تا سر انجام كارش ‍ بدانجا كشيد كه كشيد، چيزى كه هست از آنجايى كه اين واقعه قبل از تشريع دين اتفاق افتاده و بهشت او بهشت برزخى بوده كه در يك زندگى غير دنيوى برايش ممثل شده ، لذا نهى در آن نيز نهى دينى و مولوى نبوده ، بلكه نهى ارشادى بوده ، كه مخالفتش كار و سرنوشت او را به امرى قهرى كشانيده ، كه تفصيل آن در تفسير دو سوره بقره و اعراف گذشت .   
در اين صورت بعد از آن كه دل به دنيا بست، و مقام پروردگارش را فراموش نمود، رفته رفته زشتى هاى زندگى دنيا برايش روشن گشته، آثار سوء شقاوت با نزول بلاها و خيانت روزگار و نكول اسباب و پشت كردن شيطان به او، برايش هويدا مى گردد. آن وقت شروع مى كند با نعمتى، نعمت از دست داده اى ديگر را تلافى نموده، به عذابى روى مى آورد تا از عذابى شديدتر از آن فرار كرده باشد، و در گريز از دردى ناگوار، دردى ديگر ناگوارتر را تحمل مى كند، تا وقتى كه به او بگويند از بهشت نعمت ها به كلى بيرون گشته، به مهبط شقاوت و خيبت هبوط كند.
 
اين، همان صورتى است كه از زندگى دنيا براى آدم ممثل شده. نخست، خداى تعالى او را داخل بهشت نموده و كرامت داد، تا سرانجام كارش بدان جا كشيد كه كشيد. چيزى كه هست، از آن جايى كه اين واقعه قبل از تشريع دين اتفاق افتاده و بهشت او بهشت برزخى بوده، كه در يك زندگى غيردنيوى برايش ممثل شده. لذا نهى در آن نيز، نهى دينى و مولوى نبوده، بلكه نهى ارشادى بوده، كه مخالفتش كار و سرنوشت او را به امرى قهرى كشانيده، كه تفصيل آن در تفسير دو سوره «بقره» و «اعراف» گذشت.   




۱۶٬۹۰۷

ویرایش