گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۷: خط ۳۷:


==بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخی آيات گذشته)==
==بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخی آيات گذشته)==
در مجمع البيان گفته : از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: او يعنى جبرئيل گريبان و يقه پيراهن مريم را گرفت ودر آن دميد، دميدنى كه با آن فرزند در رحمش در يك ساعت به حدكمال رسيد، كمالى كه در رحم ساير زنان احتياج به نه ماه وقت دارد، آرى در عرض يكساعت زنى باردار و سنگين شد، كه وقتى خاله اش بدو نگريست او را نشناخت، و مريم در حالى كه از او و از زكريا خجالت مى كشيد، راه خود را گرفت و رفت .  
در مجمع البيان گفته: از امام باقر «عليه السلام» روايت شده كه فرمود: او، يعنى جبرئيل، گريبان و يقه پيراهن مريم را گرفت ودر آن دميد. دميدنى كه با آن، فرزند در رحمش در يك ساعت به حدّ كمال رسيد. كمالى كه در رحم ساير زنان، به نه ماه وقت احتیاج دارد.  


و بعضى گفته اندمدت حملش نه ساعت بود. و اين از امام صادق (عليه السلام) هم روايت شده.
آرى، در عرض يك ساعت، زنى باردار و سنگين شد، كه وقتى خاله اش بدو نگريست، او را نشناخت، و مريم در حالى كه از او و از زكريا خجالت مى كشيد، راه خود را گرفت و رفت.  


مؤ لف : و در بعضى روايات آمده كه مدت حمل او شش ماه بود.
و بعضى گفته اند: مدت حملش، نُه ساعت بود. و اين، از امام صادق «عليه السلام» هم روايت شده.


و در مجمع در ذيل آيه ((قالت يا ليتنى مت قبل هذا...(( گفته است: علت اين كه مريم آرزوى مرگ كرد اين بود كه - تا آن جا كه مى گويد - و از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه چون در ميان قوم خود حتى يك نفر رشيد و صاحب فراست سراغ نداشت كه او را تبرئه كند.
مؤلف: و در بعضى روايات آمده كه مدت حمل او، شش ماه بود.
 
و در مجمع، در ذيل آيه «قَالَت يَا لَيتَنِى مِتُّ قَبلَ هَذَا...» گفته است: علت اين كه مريم آرزوى مرگ كرد، اين بود كه - تا آن جا كه مى گويد - و از امام صادق «عليه السلام» روايت شده كه چون در ميان قوم خود، حتى يك نفر رشيد و صاحب فراست سراغ نداشت، كه او را تبرئه كند.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶۸ </center>
و نيز در همان كتاب در ذيل آيه ((قد جعل ربك تحتك سريا(( نقل كرده كه بعضى گفته اند: جبرئيل با پاى خود به زمين زد، آبى گوارا پيدا شد، بعضى ديگر گفته اند. بلكه عيسى وقتى با پاى خود به زمين زد آبى جوشيد و جارى گرديد، و اين معنا از امام ابى جعفر (عليه السلام ) نيز روايت شده.
و نيز در همان كتاب، در ذيل آيه «قَد جَعَلَ رَبُّكَ تَحتَكِ سَرِيّاً» نقل كرده كه بعضى گفته اند: جبرئيل با پاى خود به زمين زد. آبى گوارا پيدا شد.
 
بعضى ديگر گفته اند: بلكه عيسى وقتى با پاى خود به زمين زد، آبى جوشيد و جارى گرديد. و اين معنا از امام ابى جعفر «عليه السلام» نيز روايت شده.
 
و در الدرالمنثور است كه طبرانى در كتاب صغير و ابن مردويه، از براء بن عازب، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده اند كه در معناى كلمه «سَرِيّاً» در جمله «قَد جَعَلَ رَبُّكَ تَحتَكِ سَرِيّاً» فرموده: يعنى نهرى.


و در الدرالمنثور است كه طبرانى در كتاب صغير و ابن مردويه از براء بن عازب از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) روايت كرده اند كه در معناى كلمه ((سريا(( در جمله ((قد جعل ربك تحتك سريا(( فرموده : يعنى نهرى.
مؤلف: و در روايتى ديگر، در همان كتاب، از ابن عُمَر، از آن جناب آمده كه: آن نهرى بوده كه خدا براى مريم بيرون كرد، تا از آن بياشامد.


مؤ لف : و در روايتى ديگر در همان كتاب از ابن عمر از آن جناب آمده كه آن نهرى بوده كه خدا براى مريم بيرون كرد تا از آن بياشامد.
و در كتاب خصال، از على «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن چهارصد بند فرمود: هيچ غذا و دوایى زن حامله نمى خورد كه بهتر از خرماى تازه باشد. و لذا است كه خداى تعالى به مريم فرمود: «وَ هُزِّى إلَيكِ بِجِذعِ النَّخَلَةِ تُسَاقِط عَلَيكِ رُطَباً جَنِيّاً فَكُلِى وَ اشرَبِى وَ قَرِّى عَيناً».


و در كتاب خصال از على (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن چهار صد بند فرمود: هيچ غذا و دوائى زن حامله نمى خورد كه بهتر از خرماى تازه باشد، و لذا است كه خداى تعالى به مريم فرمود: ((و هزى اليك بجذع النخله تساقط عليك رطبا جنيا فكلى و اشربى و قرى عينا((
مؤلف: اين معنا به طرق اهل سنت، در رواياتى چند، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و از طرق شيعه، از امام باقر «عليه السلام» روايت شده.


مؤ لف : اين معنا به طرق اهل سنت در رواياتى چند از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و از طرق شيعه از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده.
و در كافى، به سند خود، از جراح مدائنى، از امام صادق «عليه السلام» آورده كه فرمود: روزه، تنها خوددارى از خوردن و آشاميدن نيست. آنگاه فرمود: مريم گفت: «إنِّى نَذَرتُ لِلرَّحمَنِ صَوماً» و مقصودش از روزه، روزه سكوت بود.  


و در كافى به سند خود از جراح مدائنى از امام صادق (عليه السلام) آورده كه فرمود: روزه تنها خوددارى از خوردن و آشاميدن نيست ، آنگاه فرمود: مريم گفت انى نذرت للرحمن صوما(( و مقصودش از روزه ، روزه سكوت بود، و در نسخه ديگر حديث فرمود: مقصودش از روزه ، سكوت بود، پس شما نيز هر وقت روزه مى گيريد مواظب زبان خود باشد و چشم خويش بر بنديد و نزاع مكنيد و به يكديگر حسد مورزيد...
و در نسخه ديگر حديث فرمود: مقصودش از روزه، سكوت بود. پس شما نيز هر وقت روزه مى گيريد، مواظب زبان خود باشید و چشم خويش بر بنديد و نزاع مكنيد و به يكديگر حسد مورزيد...


و در كتاب سعد السعود ابن طاووس از كتاب عبد الرحمان بن محمد ازدى نقل كرده كه گفت: سماك بن حرب از مغيره بن شعبه برايم حديث كرد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶۹ </center>
مرا به نجران فرستاد تا دعوتشان كنم ، به من ايرادى گرفتند كه از جواب آن عاجز ماندم ، و آن اين بود كه قرآن شما مريم را خواهر هارون خوانده ، و گفته ((يا اخت هرون (( با اينكه ميان مريم تا هارون سالهاى بسيار فاصله است ، من نزد رسول خدا آمدم و جريان را نقل كردم ،
و در كتاب سعد السعود ابن طاووس، از كتاب عبدالرحمان بن محمّد ازدى نقل كرده كه گفت: سمّاك بن حرب، از مغيرة بن شعبه برايم حديث كرد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مرا به نجران فرستاد تا دعوتشان كنم. به من ايرادى گرفتند كه از جواب آن عاجز ماندم، و آن، اين بود كه قرآن شما، مريم را خواهر هارون خوانده، و گفته: «يَا أُختَ هَارُون»، با اين كه ميان مريم تا هارون، سال هاى بسيار فاصله است. من نزد رسول خدا آمدم و جريان را نقل كردم.
 
فرمود: چرا به ايشان جواب ندادى كه در ايشان رسم بود افراد را به نام انبياء و صالحان، از پدران خود مى خواندند.
 
مؤلف: در تفسير الدر المنثور، اين حديث را مفصلا نقل كرده، و در مجمع البيان، به طور مختصر آورده، و هر دو از مغيرة بن شعبه، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» آورده اند.
 
و خلاصه معناى آن، اين است كه: مراد از هارون در جملۀ «يَا أُختَ هَارُون»، مردى است كه اسمش همنام هارون پيغمبر، برادر موسى «عليه السلام» بوده، و هيچ دلالت ندارد بر اين كه مرد نامبرده - آن طور كه بعضى پنداشته اند - از صالحان بوده باشد.


فرمود: چرا به ايشان جواب ندادى كه در ايشان رسم بود افراد را به نام انبياء و صالحان از پدران خود مى خواندند.
و در كافى و معانى الاخبار، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده اند كه در معناى كلمۀ «مُبَارك» در آيه «وَ جَعَلَنِى مُبَارَكاً أينَ مَا كُنتُ» فرموده اند: يعنى سودمند.


مؤلف: در تفسير الدر المنثور اين حديث را مفصلا نقل كرده، و در مجمع البيان به طور مختصر آورده ، و هر دو از مغيره بن شعبه، از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) آورده اند، و خلاصه معناى آن اين است كه مراد از هارون در جمله «يا اخت هارون»، مردى است كه اسمش همنام هارون پيغمبر، برادر موسى (عليه السلام) بوده، و هيچ دلالت ندارد بر اين كه مرد نامبرده - آن طور كه بعضى پنداشته اند - از صالحان بوده باشد.
مؤلف: اين روايت در الدر المنثور، از صاحبان كتب حديث، از ابوهريره، از رسول خدا، به اين عبارت نقل شده كه: رسول خدا، در معناى كلام عيسى كه گفت «وَ جَعَلَنِى مُبَارَكاً أينَ مَا كُنتُ: فرمود: يعنى به هر سو كه متوجه شوم، براى مردم سودمند و پر فايده باشم.
و در كافى و معانى الاخبار از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده اند كه در معناى كلمه ((مبارك (( در آيه ((و جعلنى مباركا اين ما كنت (( فرموده اند: يعنى سودمند.


مؤ لف : اين روايت در الدر المنثور از صاحبان كتب حديث از ابو هريره از رسول خدا به اين عبارت نقل شده كه رسول خدا در معناى كلام عيسى كه گفت ((و جعلنى مباركا اين ما كنت (( فرمود: يعنى به هر سو كه متوجه شوم براى مردم سودمند و پر فايده باشم.
و در الدر المنثور است كه ابن عدى و ابن عساكر، از ابن مسعود، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نقل كرده كه در معناى جمله «وَ جَعَلَنِى مُبَارَكاً أينَ مَا كُنتُ» فرموده: يعنى مرا معلم و ادب آموز كرده است.


و در الدر المنثور است كه ابن عدى و ابن عساكر، از ابن مسعود از رسول خدا(صلى اللّه عليه و آله و سلم) نقل كرده كه در معناى جمله ((و جعلنى مباركا اين ما كنت (( فرموده يعنى مرا معلم و ادب آموز كرده است.
و در كافى، به سند خود، از بريد كناسى روايت كرده كه گفت: من از ابوجعفر «عليه السلام» پرسيدم: آيا عيسى بن مريم در آن هنگامى كه در گهواره با مردم سخن گفت، حجت خدا بر مردم زمان خود بود؟


و در كافى به سند خود از بريد كناسى روايت كرده كه گفت : من از ابو جعفر (عليه السلام ) پرسيدم : آيا عيسى بن مريم در آن هنگامى كه در گهواره با مردم سخن گفت حجت خدا بر مردم زمان خود بود؟ فرمود: آن روز نبى و حجت خدا بود، ولى هنوز مرسل نبود، مگر كلام خود او را نشنيده اى كه مى گويد ((من بنده خدايم به من كتاب داده و نبيم كرده و مباركم گردانده هر جا كه باشم ، و به نماز و زكات سفارشم فرموده مادامى كه زنده باشم ((
فرمود: آن روز، نبى و حجت خدا بود، ولى هنوز مُرسَل نبود، مگر كلام خود او را نشنيده اى كه مى گويد: «من بندۀ خدايم به من كتاب داده و نبيّم كرده و مباركم گردانده، هر جا كه باشم، و به نماز و زكات سفارشم فرموده، مادامى كه زنده باشم».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۷۰ </center>
عرض كردم: بنابراين در همان كودكى و در آن حال حجت خدا بر زكريا نيز بوده است؟  
عرض كردم: بنابراين، در همان كودكى و در آن حال، حجت خدا بر زكريا نيز بوده است؟  
 
فرمود: عيسى در آن حال، آيت خدا و رحمتى از او بر مريم بود، آنگاه كه سخن گفت و از مريم دفاع كرد، و نسبت به هر كس هم كه كلام او را مى شنيد، نبى و حجت بود. البته تا سخن مى گفت، حجت بود، و بعد از سكوت او، تا مدت دو سال كه زبان باز كرد، زكريا حجت بر مردم بود.


فرمود عيسى در آن حال آيت خدا و رحمتى از او بر مريم بود، آنگاه كه سخن گفت و از مريم دفاع كرد، و نسبت به هر كس هم كه كلام او را مى شنيد نبى و حجت بود، البته تا سخن مى گفت حجت بود، و بعد از سكوت او تا مدت دو سال كه زبان باز كرد زكريا حجت بر مردم بود.
بعد از درگذشت زكريا، فرزندش يحيى، كتاب و حكمت را از او ارث برد، در حالى كه او نيز كودكى صغير بود. مگر نشنيدى كلام خداى را كه مى فرمايد: «يَا يَحيَى خُذِ الكِتَابَ بِقُوّةٍ وَ آتَينَاهُ الحُكمَ صَبِيّاً»؟ و بعد از آن كه به هفت سالگى رسيد، به نبوت و رسالت سخن گفت. چون در آن هنگام خداوند بر وى وحى فرستاد. و بنابراين عيسى «عليه السلام»، حتى بر يحيى هم حجت بود، و در حقيقت، بر همه مردم حجت بود.


بعد از درگذشت زكريا فرزندش يحيى كتاب و حكمت را از او ارث برد، در حالى كه او نيز كودكى صغير بود، مگر نشنيدى كلام خداى را كه مى فرمايد ((يا يحيى خذ الكتاب بقوه و آتيناه الحكم صبيا((؟ و بعد از آنكه به هفت سالگى رسيد به نبوت و رسالت سخن گفت ، چون در آن هنگام خداوند بر وى وحى فرستاد، و بنابراين عيسى (عليه السلام ) حتى بر يحيى هم حجت بود، و در حقيقت بر همه مردم حجت بود.
اى اباخالد! از آغاز خلقت كه خدا آدم «عليه السلام» را آفريد و در زمين جاى داد، زمين، حتى يك روز هم از حجت خدا بر مردم خالى نبود...


اى ابا خالد از آغاز خلقت كه خدا آدم (عليه السلام) را آفريد و در زمين جاى داد، زمين حتى يك روز هم از حجت خدا بر مردم خالى نبود...
و نيز به سند خود، از صفوان بن يحيى روايت مى كند كه گفت: به حضرت رضا «عليه السلام» عرض كردم: قبل از آن كه خداوند فرزندت حضرت اباجعفر را به تو ارزانى بدارد، از تو از جانشينت مى پرسيديم. مى فرمودى: خداوند به من غلامى خواهد بخشيد، اينك خداوند او را به تو ارزانى نمود و چشم ما را روشن ساخت، حال مى پرسيم - خدا نياورد آن روز را - اگر خبرى شد، بعد از شما، به چه كسى رجوع كنيم؟


و نيز به سند خود از صفوان بن يحيى روايت مى كند كه گفت : به حضرت رضا (عليه السلام ) عرض كردم : قبل از آنكه خداوند فرزندت حضرت ابا جعفر را به تو ارزانى بدارد، از تو از جانشينت مى پرسيديم، مى فرمودى خداوند به من غلامى خواهد بخشيد اينك خداوند او را به تو ارزانى نمود و چشم ما را روشن ساخت ، حال مى پرسيم - خدا نياورد آن روز را - اگر خبرى شد بعد از شما به چه كسى رجوع كنيم؟
حضرت به فرزند خود ابوجعفر «عليه السلام» كه پيش رويش ايستاده بود، اشاره فرمود. عرض كردم: فدايت شوم! ايشان كودكى سه ساله اند؟ فرمود: كودكى او ضررى به او نمى زند، عيسى در سه سالگى به حجيت قيام نمود.


حضرت به فرزند خود ابوجعفر (عليه السلام) كه پيش رويش ايستاده بود اشاره فرمود. عرض كردم فدايت شوم ايشان كودكى سه ساله اند؟ فرمود: كودكى او ضررى به او نمى زند، عيسى در سه سالگى به حجيت قيام نمود.
مؤلف: قريب به اين معنا، روايات ديگرى نيز هست.


مؤ لف : قريب به اين معنا، روايات ديگرى نيز هست.
و در همان كتاب، به سند خود، از معاوية بن وهب روايت كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام» از بهترين وسيله براى تقرب به خدا و محبوب ترين آن ها نزد خدا پرسش نمودم.  


و در همان كتاب به سند خود از معاويه بن وهب روايت كرده كه گفت: از امام صادق (عليه السلام) از بهترين وسيله براى تقرب به خدا و محبوب ترين آن ها نزد خدا پرسش نمودم ، فرمود هيچ چيزى سراغ ندارم كه بعد از معرفت بهتر از اين نماز باشد، مگر نمى بينى كه عبد صالح ، عيسى بن مريم مى گويد ((و اوصانى بالصلوه والزكوه ما دمت حيا((؟
فرمود: هيچ چيزى سراغ ندارم كه بعد از معرفت، بهتر از اين نماز باشد. مگر نمى بينى كه عبد صالح، عيسى بن مريم مى گويد: «وَ أوصَانِى بِالصَّلَوة وَ الزَّكَوةِ مَا دُمتُ حَيّاً»؟


و در عيون الاخبار به سند خود از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در حديثى فرمود:
و در عيون الاخبار، به سند خود، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در حديثى فرمود:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۷۱ </center>
و يكى از آنها عاق والدين شدن است چون خداى تعالى عاق را در حكايت كلام عيسى جبار شقى ناميده و فرموده : ((و برا بوالدتى و لم يجعلنى جبارا شقيا((
و يكى از آن ها، عاق والدين شدن است. چون خداى تعالى، عاق را در حكايت كلام عيسى، جبّار شقى ناميده و فرموده: «وَ بَرّاً بِوَالِدَتِى وَ لَم يَجعَلنِى جَبّاراً شَقِيّاً».


مؤلف: ظاهر روايت اين است كه امام (عليه السلام) ((جمله و لم يجعلنى جبارا شقيا(( را عطف تفسيرى جمله ((و برا بوالدتى (( دانسته است.
مؤلف: ظاهر روايت اين است كه امام «عليه السلام»، جملۀ «وَ لَم يَجعَلنِى جَبّاراً شَقِيّاً» را عطف تفسيرى جملۀ «وَ بَرّاً بِوَالِدَتِى» دانسته است.


و در مجمع آمده كه مسلم در صحيح به سند خود از ابو سعيد خدرى روايت كرده كه گفت ، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: چون اهل بهشت وارد بهشت و اهل دوزخ وارد آتش مى شوند كسى صدا مى زند اى اهل بهشت توجه كنيد، و نيز صدا مى زند اى اهل آتش توجه كنيد، و هر دو فريق متوجه و مشرف به صاحب صدا مى شوند، آنگاه مرگ را به صورت گوسفندى سياه و سفيد مى آورند، او صدا مى زند آيا مرگ را مى شناسيد؟  
و در مجمع آمده كه مسلم، در صحيح، به سند خود، از ابوسعيد خدرى روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: چون اهل بهشت، وارد بهشت و اهل دوزخ، وارد آتش مى شوند، كسى صدا مى زند: اى اهل بهشت! توجه كنيد. و نيز صدا مى زند: اى اهل آتش! توجه كنيد. و هر دو فريق، متوجه و مشرف به صاحب صدا مى شوند. آنگاه مرگ را به صورت گوسفندى سياه و سفيد مى آورند. او صدا مى زند: آيا مرگ را مى شناسيد؟  


مى گويند: اين است، اين است، و همه او را مى شناسند. پس آن شخص آن گوسفند را سر مى برد و ذبح مى كند، و به اهل بهشت مى گويد كه ديگر مرگى نداريد و جاودانه در بهشت خواهيد بود، و به اهل آتش مى گويد ديگر مرگى نداريد و در آتش جاودانى خواهيد بود، اين است كه خداى تعالى مى فرمايد ((و انذرهم يوم الحسره...((
مى گويند: اين است، اين است، و همه او را مى شناسند. پس آن شخص، آن گوسفند را سر مى بُرَد و ذبح مى كند، و به اهل بهشت مى گويد كه: ديگر مرگى نداريد و جاودانه در بهشت خواهيد بود. و به اهل آتش مى گويد: ديگر مرگى نداريد و در آتش جاودانى خواهيد بود. اين است كه خداى تعالى مى فرمايد: «وَ أنذِرهُم يَومَ الحَسرَة...».


آنگاه مى گويد: اين روايت را اصحاب ما از امام باقر و امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده اند، آنگاه در آخر حديث آمده كه اهل بهشت آنقدر خوشحال مى شوند كه اگر در آن روز مرگى براى كسى بود قطعا از خوشحالى مى مردند، و اهل آتش دچار حسرتى مى شوند كه اگر آن روز مرگى ممكن بود قطعا مى مردند.
آنگاه مى گويد: اين روايت را، اصحاب ما، از امام باقر و امام صادق «عليهما السلام» روايت كرده اند. آنگاه در آخر حديث آمده كه: اهل بهشت، آن قدر خوشحال مى شوند كه اگر در آن روز، مرگى براى كسى بود، قطعا از خوشحالى مى مُردند، و اهل آتش دچار حسرتى مى شوند كه اگر آن روز، مرگى ممكن بود، قطعا مى مُردند.


مؤ لف : اين معنا را غير از مسلم ساير صاحبان جامع ، از قبيل بخارى ، و ترمذى و نسائى و طبرى و غير ايشان نيز از ابو سعيد خدرى و ابو هريره و ابن مسعود و ابن عباس نقل كرده اند.
مؤلف: اين معنا را، غير از مسلم، ساير صاحبان جامع، از قبيل بخارى، و ترمذى و نسایى و طبرى و غير ايشان نيز، از ابوسعيد خدرى و ابوهريره و ابن مسعود و ابن عباس نقل كرده اند.


و در تفسير قمى در ذيل آيه ((انا نحن نرث الارض و من عليها(( فرموده : هر چيزى را كه خداوند خلق كرده روز قيامت آن را به ارث مى برد.
و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «إنّا نَحنُ نَرِثُ الأرضَ وَ مَن عَلَيهَا» فرموده: هر چيزى را كه خداوند خلق كرده، روز قيامت، آن را به ارث مى برد.


مؤ لف : اين همان معناى دومى است كه در تفسير آيه مذكور آورديم.
مؤلف: اين، همان معناى دومى است، كه در تفسير آيه مذكور آورديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۷۲ </center>
<span id='link56'><span>
<span id='link56'><span>
==آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم ==
==آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم ==
وَ اذْكُرْ فى الْكِتَبِ إِبْرَهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَّبِياًّ(۴۱)
وَ اذْكُرْ فى الْكِتَبِ إِبْرَهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَّبِياًّ(۴۱)
۱۶٬۸۸۰

ویرایش