۱۷٬۰۴۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
«'''وَ الَّذِينَ كفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسرَابِ بِقِيعَةٍ | «'''وَ الَّذِينَ كفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسرَابِ بِقِيعَةٍ يَحْسبُهُ الظمْئَانُ مَاءً...'''»: | ||
كلمه «سراب»، به معناى لمعان و برقى است كه در بيابان ها از دور به شكل لمعان آب به نظر مى رسد، ولى حقيقتى ندارد، يعنى آب نيست. و | كلمه «سراب»، به معناى لمعان و برقى است كه در بيابان ها از دور به شكل لمعان آب به نظر مى رسد، ولى حقيقتى ندارد، يعنى آب نيست. و كلمۀ «قيع و قاع»، به معناى سرزمين هاى مسطح است، و مفرد آن ها «قيعه» و «قاعه» است، مانند كلمات «تينه» و «تمره»، كه مفرد «تين» و «تمر» اند. و كلمۀ «ظمئان»، به معناى عطشان است. | ||
تشبيه اعمال | ==تشبيه اعمال غيرمؤمنان، به سرابى كه تشنه، آن را آب مى پندارد== | ||
بعد از | بعد از آن كه خداى سبحان، نام مؤمنان را برد و ايشان را توصيف كرد به اين كه در خانه هايى معظم ذكر خدا مى كنند و تجارت و بيع، ايشان را از ياد خدا غافل نمى سازد، و خدا كه نور آسمان ها و زمين است، ايشان را به اين خاطر، به نور خود هدايت مى كند و به نور معرفت خود گرامى مى دارد، اينك در اين آيه، نقطه مقابل مؤمنان، يعنى كفار را يادآورى كرده، اعمالشان را يك بار به سراب تشبيه مى كند كه هيچ حقيقتى نداشته و غايت و هدفى كه بدان منتهى شود ندارد، و بار ديگر توصيف مى كند به اين كه همچون ظلمت هاى روى هم افتاده است، به طورى كه هيچ راه براى نور در آن ها نيست، به كلى جلو نور را مى گيرد. آيه مورد بحث، در بردارنده وصف اول و آيه بعدى اش، متضمن وصف دوم است. | ||
پس اين كه فرمود: | پس اين كه فرمود: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أعمَالَهُم كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحسَبُهُ الظَمئَان مَاءً حَتّى إذَا جَاءَهُ لَم يَجِدهُ شَيئاً»، | ||
اعمال ايشان را تشبيه كرده به سرابى در زمين | اعمال ايشان را تشبيه كرده به سرابى در زمين هموار، كه انسان آن را آب مى پندارد، ولى حقيقتى ندارد، و آثارى كه بر آب مترتب است، بر آن مترتب نيست. رفع عطش نمى كند، و آثار ديگر آب را ندارد، اعمال ايشان هم از قربانی ها كه پيشكش بت ها مى كنند، و اذكار و اورادى كه مى خوانند، و عبادتى كه در برابر بت ها مى كنند، حقيقت ندارد، و آثار عبادت بر آن مترتب نيست. | ||
و اگر فرمود: تشنه آن را آب مى | و اگر فرمود: تشنه آن را آب مى پندارد، با اين كه سراب از دور به نظر هر كسى آب مى آيد، چه تشنه و چه سيراب، براى اين بود كه هدف در اين آيه، بيان رفتن به سوى سراب است، و جز اشخاص تشنه، كسى به دنبال سراب نمى رود. او است كه از شدت تشنگى به اين اميد به راه مى افتد، كه شايد در آن جا، آبى كه رفع عطشش كند، به دست آورد، و همچنان مى رود، ولى آبى نمى بيند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۸۲ </center> | ||
براى اشاره به اين نكته است كه گويا در آن | و اگر نفرمود: «همچنان مى رود تا به آن برسد»، بلكه فرمود: تا نزد آن سراب بيايد، براى اشاره به اين نكته است كه گويا در آن جا، كسى انتظار آمدن او را مى كشد، و مى خواهد كه بيايد، و او خداى سبحان است، و به همين جهت در رديف آن فرمود: «وَ وَجَدَ اللّهُ عِندَهُ فَوَفَّيهُ حِسَابَهُ»: خدا را نزد آن سراب مى يابد، خدا هم حسابش را تمام و كامل مى دهد. | ||
و نتيجه اين | و نتيجه اين تعبير، اين شده كه اين كفار، هدفشان از اعمالشان اين است كه به آن غايتى برسند كه فطرت و جبلتشان، ايشان را به سوى آن روانه مى كند. | ||
آرى، هر انسانى هر عملى كه مى كند، به حكم فطرت و جبلّت هدفش سعادت است، ولى ايشان را اعمالشان به چنين هدفى نمى رساند. و آن آلهه هم كه اينان با پرستش آن ها، پاداش نيكى مى جويند، حقيقت ندارند، بلكه آن إله كه اعمال ايشان به او منتهى مى شود، و او به اعمال ايشان احاطه داشته و جزا مى دهد، خداى سبحان است، و بس، و حساب اعمالشان را به ايشان مى دهد. | |||
و اين كه در آيه فرمود: | و اين كه در آيه فرمود: «فَوَفَّيهُ»، توفيه حساب، كنايه از جزاى مطابق عمل است. جزايى كه عمل آن را ايجاب مى كند، و رساندن آن به صاحب عمل به آن مقدار كه مستحق آن است. | ||
بنابراين، در آيه شريفه اعمال تشبيه شده به سراب، و صاحبان اعمال تشبيه شده اند به تشنه اى كه نزد خود، آب گوارا دارد، ولى از آن روى گردانيده، دنبال آب مى گردد. هر چه مولايش به او مى گويد: آب حقيقى كه اثر آب دارد، اين است، بخور تا عطشت رفع شود، و او را نصيحت مى كند، قبول نمى كند و در عوض، در پى سراب مى رود و نيز رسيدن مرگ و رفتن به لقاء خدا تشبيه شده به رسيدن به سراب، در حالى كه مولايش را هم آن جا مى يابد. همان مولا كه او را نصيحت مى كرد، و به نوشيدن آب گوارا دعوت مى نمود. | |||
پس مردمان | پس مردمان كفرپيشه از ياد پروردگارشان غافل شدند، و اعمال صالح را كه رهنماى به سوى نور او است، و ثمره آن سعادت ايشان است، از ياد بردند و پنداشتند كه سعادتشان در نزد غير خدا، و آلهه اى است كه به غير خدا مى خوانند. و در سايه اعمالى است كه خيال مى كردند ايشان را به بت ها تقرب مى بخشد، و به همين وسيله سعادتمند مى گردند، و به خاطر همين پندار غلط سرگرم آن اعمال سرابى شدند، و نهايت قدرت خود را در انجام آن گونه اعمال به كار زده، عمر خود را به پايان رساندند، تا اجل هايشان فرا رسيد، و مشرف به خانه آخرت شدند. | ||
آن وقت كه چشم گشودند، هيچ اثرى از اعمال خود، كه اميد آن آثار را در سر مى پروراندند، نديدند، و كمترين خبرى از الوهيت آلهه پندارى خود نيافتند، و خدا حسابشان را كف دستشان نهاد، و خدا سريع الحساب است. | |||
==تشبيه اعمال كافران، به ظلمات متراكم و مضاعفى است كه دست خود را در آن نتوانند ديد== | |||
«'''و الله سريع الحساب '''» - اين به خاطر اين است كه احاطه علم او به قليل و كثير، حقير و خطير، دقيق و جليل ، متقدم و متاءخر به طور مساوى است . | «'''و الله سريع الحساب '''» - اين به خاطر اين است كه احاطه علم او به قليل و كثير، حقير و خطير، دقيق و جليل ، متقدم و متاءخر به طور مساوى است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۸۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۸۳ </center> |
ویرایش