۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link163'><span> | <span id='link163'><span> | ||
==توضيح | ==توضيح اين كه «خلقت»، «تقدير» و «تدبير»، منحصرا از آنِ خداوند است == | ||
توضيح | توضيح اين كه: خلقت از آن جا كه همواره با وساطت اسبابى مقدم و اسباب ديگرى مقارن صورت مى گيرد، ناگزير خلقت مستلزم اين است كه وجودهاى اشياء هر يك، به ديگران مرتبط باشد، و وجود هر چيز و آثار وجودى اش به اندازه و مقدارى باشد كه علل و عوامل متقدم و مقارن، آن را تقدير مى كند. پس حوادث جارى در عالَم، طبق اين نظام مشهود مختلط است به «خلقت»، و تابع است علل و عواملى را كه يا قبل از آن حادثه دست در كار بوده، و يا مقارن حدوث آن. و چون هيچ خالقى به غير از خداى سبحان نيست، پس براى هيچ امرى، مدبّرى هم غير از او نيست. پس هيچ ربّى كه مالك اشياء و مدبّر امور آن ها باشد، به غير از خداى سبحان وجود ندارد. | ||
پس همين كه | پس همين كه مُلك آسمان ها و زمين از خدا باشد، و او حاكم و متصرف على الاطلاق در آن ها باشد، خود مستلزم آن است كه «خلقت»، قائم به او باشد. چون اگر قائم به غير او باشد، مُلك هم از آنِ غير خواهد بود. قيام خلقت به او، مستلزم اين است كه «تقدير» هم قائم به او باشد. چون «تقدير»، فرع بر «خلقت» است، و قيام تقدير به وجود او، مستلزم اين است كه «تدبير» هم، قائم به او باشد. پس «مُلك» و «تدبير»، فقط از آنِ او است. پس او به تنهايى، ربّ است و لا غير. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۴۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۴۳ </center> | ||
و مالكيت خداى تعالى بر | و مالكيت خداى تعالى بر آسمان ها و زمين، هرچند مستلزم آن است كه «خلقت» و «تقدير» را مستند به او بدانيم، وليكن از آن جايى كه وثنى مذهبان، با تسليم نسبت به عموم ملكيت او معتقدند كه مالكيت و ربوبيت او براى همه عالَم، منافات ندارد با اين كه آلهه نيز، مالك و ربّ باشند، و خود خدا به آن ها واگذار كرده باشد. پس هر الهى مليك در ظرف الوهيت خويش، و ربّ براى مربوبين خويش است، و خداى سبحان، ملك الملوك و ربّ الارباب و إله الالهه است. | ||
لذا در آيه | لذا در آيه شريفه، به جملۀ «الَّذِى لَهُ مُلكُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض»، براى اثبات اختصاص ربوبيت به خداى تعالى اكتفاء نكرد، بلكه لازم دانست كه جملۀ «وَ خَلَقَ كُلَّ شَئٍ فَقَدَّرَهُ تَقدِيراً» را اضافه كند. | ||
پس گويا كسى گفته است : بر فرض هم كه | پس گويا كسى گفته است: بر فرض هم كه مُلك خدا، نسبت به آسمان ها و زمين، او را از اتخاذ فرزند و شريك بى نياز كند و ديگر فرزند و شريك ملكيت او را نسبت به بعضى از موجودات سلب نكند، ليكن چرا جايز نباشد كه بعضى از مخلوقات خود را شريك خود كند، و پاره اى از امور را، به آن ها تفویض نمايد، و در عين حال، خود بر ملكيت خويش و حتى نسبت به آنچه واگذار كرده، باقى باشد؟ | ||
اين، همان اعتقادى است كه مشركان داشتند، كه در تلبيه حج مى گفتند: «لَبَّيكَ لَا شَرِيكَ لَكَ إلّا شَرِيكاً هُوَ لَكَ تَملِكُهُ وَ مَا مَلَكَ». | |||
و در پاسخش فرموده كه : | و در پاسخش فرموده كه: «خلقت» و «تقدير» از خداى سبحان است. چون تقدير ملازم با خلقت است، و چون اين دو با هم جمع شدند، ملازم آن ها «تدبير» است. پس «تدبير» هر چيزى، از خداى سبحان است. پس با مُلك او، هيچ مُلكى و با ربوبيت او، هيچ ربوبيتى نيست. | ||
پس معلوم شد كه | پس معلوم شد كه جملۀ «الَّذِى لَهُ مُلكُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض وَ لَم يَتَّخِذ وَلَداً وَ لَم يَكُن لَهُ شَرِيكٌ فِى المُلكِ» در مقام بيان توحيد، و يكتايى ربوبيت، و نفى فرزند و شريك است. چيزى كه هست، اين معانى را از طريق اثبات مُلك مطلق اثبات مى كند. | ||
و نيز معلوم شد كه: جملۀ «وَ خَلَقَ كُلَّ شَئٍ فَقَدَّرَهُ تَقدِيراً»، تقرير و بيان معناى عموم مُلك است. مى فرمايد: مُلكى است متقوم به خلق، و تقديرش چنين است: تقومى كه باعث مى شود خداى تعالى متصدى هر حكم و تدبيرى باشد، بدون اين كه چيزى از آن را، به احدى از خلق خود تفويض كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۴۴ </center> | ||
و مفسران در تفسير اين آيه و آيه قبلى اش حرف هايى دارند، كه چون فايده اى در نقل آن ها نديديم، از نقلش صرف نظر كرديم. | |||
<span id='link164'><span> | <span id='link164'><span> | ||
==نكوهش مشركين كه آلهه اى گرفتند كه خالق چيزى نبوده و خود مخلوقند و مالك نفع وضرر، و موت و حيات و نشورى نيستند == | ==نكوهش مشركين كه آلهه اى گرفتند كه خالق چيزى نبوده و خود مخلوقند و مالك نفع وضرر، و موت و حيات و نشورى نيستند == | ||
«'''وَ اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لا يخْلُقُونَ شيْئاً وَ هُمْ يخْلَقُونَ...'''»: | «'''وَ اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لا يخْلُقُونَ شيْئاً وَ هُمْ يخْلَقُونَ...'''»: |
ویرایش