۱۶٬۳۲۱
ویرایش
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
==رويارویى لشكر اسلام و كفر، در جنگ خندق == | ==رويارویى لشكر اسلام و كفر، در جنگ خندق == | ||
راويان احاديث گفته اند: همين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، از حفر خندق فارغ شد، لشكر قريش رسيده، بين كوه | راويان احاديث گفته اند: همين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، از حفر خندق فارغ شد، لشكر قريش رسيده، بين كوه «جُرف» و جنگل لشكرگاه كردند، و عده آنان با هم سوگندان و تابعانى كه از بنى كنانه و اهل تهامه با خود آورده بودند، ده هزار نفر بودند. | ||
از سوى ديگر، قبيلۀ «غطفان» با تابعان خود، از اهل نجد در كنار أُحُد منزل كردند. رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» با مسلمانان از شهر خارج شدند، تا وضع را رسيدگى كنند، و صلاح در اين ديدند كه در دامنه كوه «سَلع» لشكرگاه بسازند، و مجموع نفرات مسلمانان، سه هزار نفر بودند. | از سوى ديگر، قبيلۀ «غطفان» با تابعان خود، از اهل نجد در كنار أُحُد منزل كردند. رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» با مسلمانان از شهر خارج شدند، تا وضع را رسيدگى كنند، و صلاح در اين ديدند كه در دامنه كوه «سَلع» لشكرگاه بسازند، و مجموع نفرات مسلمانان، سه هزار نفر بودند. | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
با اين شرط، «كعب»، عهد خود با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را شكست، و از آن عهد و آن سوابق كه با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» داشت، بيزارى جست. | با اين شرط، «كعب»، عهد خود با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را شكست، و از آن عهد و آن سوابق كه با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» داشت، بيزارى جست. | ||
و چون خبر عهدشكنى وى به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رسيد، آن حضرت، «سعد بن معاذ» بن نعمان بن امرء القيس، كه يكى از بنى عبدالأشهل، و او در آن روز رئيس قبيلۀ «اوس» بود، به اتفاق «سعد بن عباده»، كه يكى از بنى ساعده بن كعب بن خزرج و رئيس «خزرج» در آن ايام بود، و نيز «عبدالله بن رواحه» و «خوات بن جبير» را نزد وى فرستاد، كه ببينند اين خبر كه به ما رسيده، صحيح است يا نه. در صورتى كه صحيح بود، و «كعب» عهد ما را شكسته بود، در مراجعت، به مسلمانان نگوييد (تا دچار وهن و سستى نشوند)، بلكه تنها به من بگوييد. آن هم با كنايه، كه مردم بو نبرند، و اگر دروغ بود، و «كعب»، همچنان بر پيمان خود وفادار بود، خبرش را علنى در بين مردم انتشار دهيد. | و چون خبر عهدشكنى وى به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رسيد، آن حضرت، «سعد بن معاذ» بن نعمان بن امرء القيس، كه يكى از بنى عبدالأشهل، و او در آن روز رئيس قبيلۀ «اوس» بود، به اتفاق «سعد بن عباده»، كه يكى از بنى ساعده بن كعب بن خزرج و رئيس «خزرج» در آن ايام بود، و نيز «عبدالله بن رواحه» و «خوات بن جبير» را نزد وى فرستاد، كه ببينند اين خبر كه به ما رسيده، صحيح است يا نه. | ||
در صورتى كه صحيح بود، و «كعب» عهد ما را شكسته بود، در مراجعت، به مسلمانان نگوييد (تا دچار وهن و سستى نشوند)، بلكه تنها به من بگوييد. آن هم با كنايه، كه مردم بو نبرند، و اگر دروغ بود، و «كعب»، همچنان بر پيمان خود وفادار بود، خبرش را علنى در بين مردم انتشار دهيد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۴۲ </center> | ||
و آنان هم، به قبيلۀ «بنى قريظه» رفته و با «كعب»، رئيس قبيله تماس گرفتند، و ديدند كه انحراف بنى قريظه، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، بيش از آن مقدارى است كه به اطلاع آن جناب رسانده اند، و مردم قبيله، صريحا به فرستادگان آن جناب گفتند: هيچ عهد و پيمانى بين ما و محمّد نيست. | و آنان هم، به قبيلۀ «بنى قريظه» رفته و با «كعب»، رئيس قبيله تماس گرفتند، و ديدند كه انحراف بنى قريظه، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، بيش از آن مقدارى است كه به اطلاع آن جناب رسانده اند، و مردم قبيله، صريحا به فرستادگان آن جناب گفتند: هيچ عهد و پيمانى بين ما و محمّد نيست. | ||
«سعد بن عباده»، به ايشان بد و بيراه گفت، و آنها به وى گفتند، و «سعد بن معاذ» بن ابن عباده گفت: اين حرف ها را ول كن، زيرا بين ما و ايشان، رابطه سخت تر از بد و بيراه گفتن است. (يعنى جوابشان را بايد با لبۀ شمشير داد). | «سعد بن عباده»، به ايشان بد و بيراه گفت، و آنها به وى گفتند، و «سعد بن معاذ» بن ابن عباده گفت: اين حرف ها را ول كن، زيرا بين ما و ايشان، رابطه سخت تر از بد و بيراه گفتن است. (يعنى: جوابشان را بايد با لبۀ شمشير داد). | ||
آنگاه نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آمده، به كنايه گفتند: «عضل و القارة». و اين دو اسم، نام دو نفر بود كه در واقعۀ «رُجَيع»، با چند نفر از اصحاب رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به سركردگى | آنگاه نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آمده، به كنايه گفتند: «عضل و القارة». و اين دو اسم، نام دو نفر بود كه در واقعۀ «رُجَيع»، با چند نفر از اصحاب رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به سركردگى «خُبَيب بن عدى»، نيرنگ كرده بودند. | ||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: «الله اكبر، اى گروه مسلمانان! شما را مژده باد». | رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: «الله اكبر، اى گروه مسلمانان! شما را مژده باد». |
ویرایش