۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
<span id='link59'><span> | <span id='link59'><span> | ||
== | ==قيامت، روز كشف حقائق، روز آشکار شدن بطلان پندار مشركان == | ||
«'''وَ نَزَعْنَا مِن | «'''وَ نَزَعْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شهِيداً فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ...'''»: | ||
اين آيه | اين آيه شريفه، به اين معنا اشاره مى كند كه در روز قيامت، بطلان پندارشان به خوبى روشن مى شود، و مراد از «شهيد»، گواه اعمال است، كه در چند جا از اين كتاب، به آن اشاره شد. و آيه شريفه ظهورى در اين معنا ندارد كه مراد از «شهيد»، پيغمبر مبعوث در هر امت است. چون كلمه «شهيد» را مفرد آورده. | ||
«''' | و كلمۀ «امت»، به معناى جماعتى از مردم است، و جماعت از مردم هيچ ظهورى ندارد در جماعتى كه پيغمبر به سوى آن ها فرستاده شده باشد، تا چه رسد به اين كه بگوييم صريح در آن است. بله چنين جماعتى كه پيغمبرى دارند، يكى از مصاديق امت است. | ||
و معناى اين كه فرمود: «فَقُلنَا هَاتُوا بُرهَانَكُم»، اين است كه: ما از آنان مطالبه برهان كرديم و از ايشان خواستيم تا بر پندار خود، كه مى گفتند خدا شريك دارد، حجتى قاطع بياورند. | |||
«'''فَعَلِمُوا أنّ الحَقَّ لله وَ ضَلَّ عَنهُم مَا كَانُوا يَفتَرُون'''» - يعنى پندار باطلشان، كه خدا شريكى دارد، از ايشان غايب شد، و در آن هنگام به يقين دانستند كه حق الوهيت، تنها براى خدا است، و خدا در الوهيت، شريكى ندارد. | |||
پس مراد از جملۀ «ضَلَّ عَنهُم»، به طور استعاره اين است كه: «غايب شد از ايشان»، كه ساير مفسران نيز جمله را به همين معنا تفسير كرده اند. و بنابراين در كلام، تقديم و تأخيرى شده، و اصل در آن «فَضَلَّ عَنهُم مَا كَانُوا يَفتَرُونَ فَعَلِمُوا أنّ الحَقَّ لله: غايب شد از ايشان آنچه افتراء مى بستند، و در نتيجه فهميدند كه حق با خداى تعالى بوده»، مى باشد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۵ </center> | ||
بنابراين، جملۀ «أنَّ الحَقَّ لله»، نظير سخن يك قاضى است كه در بين دو نفر كه با هم نزاع دارند، و هر يك حق را براى خود ادعاء مى كند، مى گويد: «الحَقُّ لِفُلان: حق با فلانى است». | |||
در اين جا، گويا خداى تعالى با مشركان نزاع دارد، و هر يك از دو طرف نزاع، حق را به خود مى دهد. مشركان ادعا مى كنند كه الوهيت، يعنى معبوديت، حقّ شركاى ايشان است، و خداى تعالى، ادعاء مى كند كه تنها حق اوست، و از خصم خود مى خواهد تا بر مدعاى خود برهان بياورند. و مشركان هيچ برهانى نمى يابند. | |||
در چنين وضعى متوجه مى شوند كه در اشتباه بوده اند، و معبوديت، حقّ خداى سبحان است. پس الوهيت، حق ثابتى است كه هيچ ريبى در آن نيست، و وقتى حقّ غير خدا نباشد، قهرا حقّ خداى تعالى خواهد بود. چون گفتيم اصل آن ثابت است. | |||
اين وجه به ظاهرش وجه صحيحى است ، و عيبى هم ندارد، و ليكن آنچه از آيه شريفه برمى آيد چيزى ديگر است ، زيرا از آيه برمى آيد كه يكى از خصايص روز قيامت اين است كه : | اين وجه به ظاهرش وجه صحيحى است ، و عيبى هم ندارد، و ليكن آنچه از آيه شريفه برمى آيد چيزى ديگر است ، زيرا از آيه برمى آيد كه يكى از خصايص روز قيامت اين است كه : | ||
در آن | در آن روز، حق كه در دنيا آميخته با باطل و باطل ها بود، جداى از هر باطلى ظهور مى كند. آن هم ظهورى مشهود و لمس شدنى، كه ديگر هيچ گونه پرده و خفايى بر آن نباشد. در آن روز، هر باطلى كه در دنيا خود را به صورت حق در آورده، و شبيه حق ساخته بود، از ميان برداشته مى شود. و لازمۀ اين ظهور اين است كه مسأله الوهيت هم، آن چنان ظاهر شود كه هيچ ستر و خفايى بر آن نباشد. | ||
پس همه افتراهاى شرك، كه به اين مسأله بسته بودند، از ميان مى رود. و اين از بين رفتن افتراها، از آثار شدت ظهور حق است. پس در چنين روزى، ديگر حاجت به اين نمى افتد كه از مشركان برهان بخواهند. نه اين كه چون دليلى نمى يابند، در نتيجه به وحدانيت خداى تعالى، در الوهيت علم حاصل كنند. و خلاصه، آيه شريفه نمى خواهد بر سبيل احتجاجات فكرى احتجاج كند - دقت فرماييد. | |||
با اين بيانى كه ما براى آيه شريفه ذكر | با اين بيانى كه ما براى آيه شريفه ذكر كرديم، پاسخ دو اشكال كه به آيه شريفه شده، داده مى شود. | ||
اشكال اول اين است كه: از كلام خداى تعالى استفاده مى شود كه مشركان، هيچ حجتى بر ادعاى خود ندارند، و با اين حال وجه اين كه در دنيا همچنان بر باطل مى مانند تا اين كه در روز قيامت، برايشان علم حاصل مى شود كه حق با خداست، چيست؟ و چرا اين علم در دنيا برايشان حاصل نمى گردد؟ | |||
جوابش اين شد كه: در دنيا، حق و باطل به هم آميخته است، و چه بسيار باطل ها، كه خود را شبيه به حق جلوه مى دهند. ولى روز قيامت، روز كشف حقايق، و جدا شدن آن ها از باطل است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۶ </center> | ||
اشكال دوم | اشكال دوم اين كه: چرا در آيه شريفه، به جاى اين كه بفرمايد: «وَ ضَلَّ عَنهُم مَا كَانُوا يَفتَرُونَ فَعَلِمُوا أنّ الحَقَّ لله»، جمله ها، مقدّم و مؤخر شده؟ و فرموده: «فَعَلِمُوا أنّ الحَقَّ لله وَ ضَلَّ عَنهُم مَا كَانُوا يَفتَرُونَ»، و اين تقديم و تأخير، غير از سجع و قافيه، نكته روشنى ندارد. | ||
جواب اين اشكال | جواب اين اشكال هم، اين شد كه: مفاد جملۀ «وَ ضَلَّ عَنهُم...»، اثرى است كه بر مفاد جملۀ «فَعَلِمُوا أنّ الحَقّ لله» مترتب مى شود. ساده تر بگوييم: بعد از آن كه حق بى پرده ظاهر گردد، خود به خود، افتراى مشركان از بين مى رود. | ||
ممكن هم هست بگوييم كه : | ممكن هم هست بگوييم كه: كلمۀ «حق»، در جملۀ «فَعَلِمُوا أنّ الحَقَّ لله»، مصدر است، كه در اين صورت، برگشت معناى جمله، به معناى آيه: «وَ يَعلَمُونَ أنّ اللهَ هُوَ الحَقُّ المُبِين» مى باشد. | ||
يعنى اين كه در آيه مورد بحث فرمود حق براى خداست، معنايش همان معناى آيه نور است، كه مى فرمايد: خدا حق است. البته اين در صورتى است كه مراد از اين كلمه، حق بالذات باشد. و اگر مراد همه حق ها باشد، معنايش اين مى شود كه: تمامى حق ها به او منتهى مى شود، و قائم به اوست. همچنان كه فرمود: «الحَقُّ مِن رَبّك: حق از پروردگار تو است». و نفرمود: «الحَقُّ مَعَ رَبّك: حق با پروردگار تو است». | |||
<span id='link60'><span> | <span id='link60'><span> | ||
==بحث روايتى: (چند روايت ذيل برخى آيات گذشته) == | ==بحث روايتى: (چند روايت ذيل برخى آيات گذشته) == | ||
در تفسير قمى، در ذيل آيه: «وَ قَالُوا إن نَتَّبِعِ الهُدَى مَعَكَ نُتَخَطّف مِن أرضِنَا»، از معصوم «عليه السلام» آورده كه فرمودند: | در تفسير قمى، در ذيل آيه: «وَ قَالُوا إن نَتَّبِعِ الهُدَى مَعَكَ نُتَخَطّف مِن أرضِنَا»، از معصوم «عليه السلام» آورده كه فرمودند: |
ویرایش